بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
سودان،عثمان را به درخواست طلحه كشت:
عن سعيد بن عبد الرحمن بن أبزى عن أبيه قال رأيت اليوم الذي دخل فيه على عثمان فدخلوا من دار عمرو بن حزم خوخة هناك حتى
دخلوا الدار فناوشوهم شيئا من مناوشة ودخلوا فوالله ما نسينا أن خرج سودان بن حمران فأسمعه يقول أين طلحة بن عبيد الله قد قتلنا
ابن عفان.
سعيد بن عبد الرحمن بن ابزى از پدرش عبد الرحمن نقل كرده است كه گفت: شاهد ورود افراد به خانه عثمان از در كوچكى از خانه عمرو
بن حزم بودم، به خدا سوگند فراموش نمىكنم كه سودان بن حمران بيرون آمد و گفت: طلحه كجا است؟ (او را با خبر کنيد که) پسر عفان
را كشتيم. 1
پاورقی :
1. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 669، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
نقش عائشه در قتل عثمان:
يكى از افرادى كه در تحريك مردم عليه عثمان و كشتن وى نقش اساسى داشت، عائشه بود. پس از آن كه عثمان سهميه عائشه را
از بيت المال كم كرد، روزى نبود مگر اين كه عائشه عليه او شعار مىداد و بدعتهاى او را براى مردم بازگو مىكرد. و از آن جايى كه او
همسر رسول خدا (ص) بود و مردم به خاطر آن حضرت احترام ويژهاى براى همسرانش قائل بودند، سخنان عائشه تأثير بسزائى در تحريك
مردم داشت و همين باعث شد كه مردم از اطراف و اكناف كشور اسلامى جمع شوند و عثمان را به قتل برسانند.
فخر رازي، از برجستهترين مفسران اهل سنت در اين باره مىنويسد:
الحكاية الثانية أن عثمان رضي الله عنه أخر عن عائشة رضي الله عنها بعض أرزاقها فغضبت ثم قالت يا عثمان أكلت أمانتك وضيعت الرعية
وسلطت عليهم الأشرار من أهل بيتك والله لولا الصلوات الخمس لمشى إليك أقوام ذوو بصائر يذبحونك كما يذبح الجمل.
فقال عثمان رضي الله عنه: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ الآية). 1
فكانت عائشة رضي الله عنها تحرض عليه جهدها وطاقتها وتقول: ايّها الناس هذا قميص رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يبل وقد بليت
سنّته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا....
عثمان در ارسال بعضى از ما يحتاج عائشه كوتاهى كرد، به همين جهت ناراحت شد وبه عثمان گفت: آنچه نزد تو امانت بود خوردي،
امت را تحقير كردي، افراد بد خاندانت را بر آنان مسلط كردي، به خدا سوگند! اگر نمازهاى پنجگانه نبود گروههايى از مردم آگاه بر تو
هجوم مىآوردند و تو را همانند شتر ذبح مىكردند.
عثمان به آيهاى از قرآن كه در آن از دو تن از همسران پيامبران يعنى همسر نوح و لوط به بدى ياد شده است استشهاد مىكند:
خدا براى افرادى كه كفر ورزيده اند، زن نوح وزن لوط را مثل آورده است.
عائشه با تمام توان وقدرتش مردم را عليه عثمان تحريك مىكرد و مىگفت: اى مردم اين پيراهن رسول خدا (ص) است كه هنوز كهنه
نشده است؛ ولى سنت او را از بين بردند، بكشيد نعثل را (اسم مردى از يهوديان مصر كه ريش بلندى داشت وبه حماقت معروف بود)،
خدا او را بكشد. 2
پاورقی :
1. التحريم: 10/66.
2. الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) المحصول في علم الأصول، ج 4، ص 343، تحقيق: طه جابر فياض العلواني، ناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية - الرياض، الطبعة: الأولى، 1400هـ.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
عائشه، فرمان قتل عثمان را صادر كرد:
اميرمؤمنان علي عليه السلام در نامهاى به عائشه مىنويسد:
وأنت يا عائشة فإنّك خرجت من بيتك عاصية للّه ولرسوله تطلبين أمراً كان عنك موضوعا، ثم تزعمين انك تريدينالاصلاح بين المسلمين،
فخبريني ما للنساء وقود الجيوش والبروز للرجال، والوقوع بين اهل القبلة وسفكالدماء المحرمة؟ ثم انك طلبت على زعمك دم عثمان،
وما انت وذاك؟ عثمان رجل من بني امية وانت من تيم،ثم بالامس تقولين في ملا من اصحاب رسول اللّه (ص): اقتلوا نعثلا قتله اللّه فقد
كفر، ثم تطلبين اليومبدمه؟ فاتقي اللّه وارجعي الى بيتك، واسبلي عليك سترك، والسلام.
و تو اى عائشه با خارج شدن از خانهات نافرمانى خدا و رسول كردهاي، در پى كارى هستى كه از تو برداشته شده است، سپس
مىگوئى قصد اصلاح بين مسلمانان را داري، به من بگو، زنان را با فرماندهى لشكر و خود نمايى در برابر مردان، و ايجاد اختلاف بين
اهل قبله و خون ريزى چه كار؟ به گمانت تو در طلب خون عثمان هستى؟ عثمان از بنو اميه است و تو از قبيله تيم، ديروز در جمع ياران
رسول خدا (ص) فرياد مىزدى بكشيد نعثل را، خدا او را بكشد، او كافر است، وامروز به خونخواهى وى بر خواستهاى؟ از خدا بترس و
به خانه ات برگرد وپرده خانه ات را بياويز. 1
ابن قتيبه دينورى مىنويسد:
قال وذكروا أن عائشة لما أتاها أنه بويع لعلي وكانت خارجة عن المدينة فقيل لها قتل عثمان وبايع الناس عليا فقالت ما كنت أبالي أن تقع
السماء على الأرض قتل والله مظلوما وأنا طالبة بدمه فقال لها عبيد إن أول من طعن عليه وأطمع الناس فيه لأنت ولقد قلت اقتلوا نعثلا فقد
كفر فقالت عائشة قد والله قلت وقال الناس وآخر قولي خير من أوله فقال عبيد عذر والله ضعيف يا أم المؤمنين ثم قال:
منك البداء ومنك الغير ومنك الرياح ومنك المطر
وأنت أمرت بقتل الإمام وقلت لنا إنه قد فجر
فهبنا أطعناك في قتله وقاتله عندنا من أمر
قال فلما أتى عائشة خبر أهل الشام أنهم ردوا بيعة علي وأبوا أن يبايعوه أمرت فعمل لها هودج من حديد وجعل فيه موضع عينيها ثم
خرجت ومعها الزبير وطلحة وعبد الله بن الزبير ومحمد بن طلحة.
نقل شده است، عائشه بيرون شهر مدينه بود، به وى خبر دادند، عثمان كشته شد و مردم با علي عليه السلام بيعت كردهاند، گفت:
دور نمىبينم كه آسمان بر زمين خراب شود، به خدا عثمان مظلوم كشته شد، من به خون خواهى او قيام خواهم كرد، عبيد در پاسخش
گفت: تو نخستين كسى بودى كه بد خواه او بودى و مردم را عليه او تحريك كردي، تو بودى كه گفتي: بكشيد نعثل را، او كافر شده است.
عائشه گفت: آري، به خدا گفتم، و مردم نيز گفتند؛ ولى رأى اخير من بهتر از اولى است. عبيد گفت: اين عذر و بهانهات سست و ضعيف
است، سپس به اين شعر تمثل جست و گفت:
تو از رأى و نظرت بازگشتي، طوفان بر پا كردى و همه جارا آب فرا گرفت، تو خودت فرمان كشتن خليفه را به دليل كفرش صادر كردى و ما
از تو اطاعت كرديم، پس قاتل او كسى است كه فرمان قتل را صادر كرد.
پس از رسيدن خبر تمرد شاميان از بيعت با علي عليه السلام، عائشه دستور داد هودجى از آهن ساخته شود و سوراخهايى در آن قرار
دهند تا بيرون را به تواند ببيند، سپس در حالى كه زبير و طلحه و عبد الله بن زبير ومحمد بن طلحه او را همراهى مىكردند از شهر مدينه
بيرون آمد (فاجعه جنگ جمل). 2
نقش عائشه در قتل و كشته شدن عثمان آن قدر مشهور و قطعى است تا جايى كه حتى وارد فرهنگها و لغت نامهها نيز شده است.
ابن اثير جزرى مىنويسد:
نعثل ( ه ) في مقتل عثمان لا يمنعنك مكان ابن سلام أن تسب نعثلا كان أعداء عثمان يسمونه نعثلا تشبيها برجل من مصر كان طويل
اللحية اسمه نعثل وقيل النعثل الشيخ الأحمق وذكر الضباع ومنه حديث عائشة اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعني عثمان وهذا كان منها لما
غاضبته وذهبت إلى مكة.
دشمنان عثمان به او نعثل مىگفتند، يعنى درحقيقت او را به شخصى به همين نام كه از مردم مصر و داراى ريش بلندى بود تشبيه
مىكردند، گفته شده است نعثل به معناى پير مرد احمق است، وعائشه هم كه گفت: بكشيد نعثل را، همين را اراده كرده است.
چون اين سخن را زمانى گفت كه عثمان عائشه را ناراحت كرد تا از شدت ناراحتى به مكه رفت. 3
ابن منظور در لسان العرب مىگويد:
نعثل: رجل من أهل مصر كان طويل اللحية، قيل: إنه كان يشبه عثمان، رضي الله عنه هذا قول أبي عبيد، وشاتمو عثمان، رضي الله عنه،
يسمونه نعثلا. وفي حديث عثمان: أنه كان يخطب ذات يوم فقام رجل فنال منه، فوذأه ابن سلام فاتذأ، فقال له رجل: لا يمنعنك مكان ابن
سلام أن تسب نعثلا فإنه من شيعته،
وكان أعداء عثمان يسمونه نعثلا تشبيها بالرجل المصري المذكور آنفا. وفي حديث عائشة: اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعني عثمان، وكان هذا
منها لما غاضبته وذهبت إلى مكة، وكان عثمان إذ نيل منه وعيب شبه بهذا الرجل المصري لطول لحيته ولم يكونوا يجدون فيه عيبا غير هذا.
نعثل نام مردى از مصريان است كه ريشى بلند داشت، و گفته شده است شبيه عثمان بود. و با اين اسم در حقيقت او را سرزنش
مىكردند، روزى مشغول سخنرانى بود كه مردى سخنش را قطع كرد و به او بد گفت، ابن سلام با آن مرد مقابله كرد، شخص ديگرى به
آن مرد گفت: ابن سلام از دوستان و پيروان عثمان است و اين باعث نشود كه به عثمان ناسزا نگوئي، دشمنان عثمان، او را به همان مرد
مصرى تشبيه كرده و مىگفتند: نعثل.
و در سخنى از عائشه نقل شده است كه گفت: بكشيد نعثل را، خدا نعثل را بكشد، و اين زمانى بود كه عثمان عائشه را ناراحت كرده
بود كه به مكه هجرت كرد. و هر كس از عثمان ناراحت بود و مىخواست او را سرزنش كند، به جهت ريش بلندش به او نعثل مىگفت؛
چون عيب ديگرى در او نمىديدند. 4
پاورقی :
1. سبط بن الجوزي الحنفي، شمس الدين أبوالمظفر يوسف بن فرغلي بن عبد الله البغدادي، تذكرة الخواص، ص69، ناشر: مؤسسة أهل البيت ـ بيروت، 1401هـ ـ 1981م.
2. الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 48، باب خلاف عائشة رضي الله عنها على علي [عليه السلام]، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م؛
الشيباني، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم (متوفاي630هـ)، الكامل في التاريخ، ج 3، ص 100، با تفاوت جزئي، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
3. الجزري، أبو السعادات المبارك بن محمد (متوفاي606هـ)، النهاية في غريب الحديث والأثر، ج 5، ص 79، تحقيق طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م.
4. الأفريقي المصري، محمد بن مكرم بن منظور (متوفاي711هـ)، لسان العرب، ج 11، ص 670، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
نمونههايي از تحريكات عائشه:
يكى از موارد تحريكات عائشه عليه عثمان موضع گيرى در دفاع از عمار است.
بلاذرى در انساب الأشراف مىنويسد:
وبلغ عائشة ما صنع بعمار فغضبت وأخرجت شعراً من شعر رسول الله صلى الله عليه وسلم وثوباً من ثيابه ونعلاً من نعاله ثم قالت:
ما أسرع ما تركتم سنة نبيكم وهذا شعره وثوبه ونعله ولم يبل بعد، فغضب عثمان غضباً شديداً حتى ما درى ما يقول، فالتج المسجد وقال
الناس سبحان الله سبحان الله.
خبر اذيت و آزار عمار به عائشه رسيد، ناراحت شد، موئى از موهاى پيامبر و لباسى از لباسها و نعلينى از نعلينهاى آن حضرت را بيرون
آورد و گفت: چه زود سنت پيامبرتان را رها كرديد، اين موى رسول خدا (ص) و اين پيراهن او و اين هم نعلين او است كه كهنه نشده
است. عثمان از اين حركت عائشه سخت نا راحت شد و نمىدانست چه بگويد، مسجد شلوغ شد، و مردم مىگفتند: سبحان الله،
سبحان الله. 1
در قضيه شرابخوارى وليد بن عقبه، هنگامى كه عثمان از زدن حدّ بر او خوددارى كرد، عائشه فرياد برآورد كه عثمان حدود الهى را ترك و
شاهدان قضيه را تهديد كرده است.
قال أبو إسحاق: وأخبرني مسروق أنه حين صلى لم يرم حتى قاء، فخرج في أمره إلى عثمان أربعة نفر: أبو زينب وجندب بن زهير وأبو حبيبة
الغفاري والصعب بن جثامة، فأخبروا عثمان خبره، فقال عبد الرحمن بن عوف: ما له أجُنَّ قالوا: لا، ولكنه سكر، قال: فأوعدهم عثمان
وتهددهم وقال لجندب: أنت رأيت أخي يشرب الخمر؟ قال: معاذ الله، ولكني أشهد أني رأيته سكران يقلسها من جوفه وأني أخذت خاتمه
من يده وهو سكران لا يعقل؛ قال أبو إسحاق: فأتى الشهود عائشة فأخبروها بما جرى بينهم وبين عثمان وأن عثمان زبرهم، فنادت
عائشة: إن عثمان أبطل الحدود وتوعد الشهود.
از مسروق نقل است كه گفت: (وليد بن عقبه) در بين نماز استفراغ كرد، چهار نفر به نامهاي: ابوزينب، جندب بن زهره، ابوحبيبه غفارى و
صعب بن جثامه، نزد عثمان رفتند تا گزارش دهند، عبد الرحمن عوف گفت: ديوانه شده است؟ گفتند: نه؛ بلكه مست است، مسروق
مىگويد: عثمان آن چهار نفر را تهديد كرد، و به جندب گفت: تو ديدى برادرم شراب به نوشد؟ گفت: به خدا پناه مىبرم، من او را مست
ديدم كه چيزى را از دهانش بيرون مىريزد، انگشترش را از دستش بيرون آوردم نفهميد؛ چون مست ولايعقل بود.
ابو اسحاق مىگويد: شاهدان نزد عائشه رفته و از آنچه بين آنان وعثمان اتفاق افتاده بود و از نهى و منع آنان از گزارش چنين خبري،
وى را با خبر كردند، ناگهان عائشه فرياد زد: عثمان حدود را باطل، و شاهدان جرم را تهديد كرده است. 2
ابو الفداء در تاريخش مىنويسد:
وكانت عائشة تنكر على عثمان مع من ينكر عليه، وكانت تخرج قميص رسول الله صلى الله عليه وسلم وشعره وتقول: هذا قميصه وشعره
لم يبل، وقد بلي دينه.
عائشه با مخالفان عثمان همراهى مىكرد، پيراهن رسول خدا (ص) و موى آن حضرت را بيرون مىآورد و مىگفت: اين پيراهن رسول خدا
(ص) واين هم موى او است كه هنوز كهنه نشده است؛ ولى دينش كهنه و فراموش شده است. 3
ابن أبيالحديد معتزلى مفسر و شارح نهج البلاغه مىنويسد:
قال كل من صنف في السير والأخبار: إن عائشة كانت من أشد الناس على عثمان؛ حتى أنها أخرجت ثوباً من ثياب رسول الله صلى الله
عليه وسلم، فنصبته في منزلها، وكانت تقول للداخلين إليها: هذا ثواب رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يبل، وعثمان قد أبلى سنته.
هر كس كه در تاريخ و سيره كتابى نوشته است اين مطلب را نيز نقل كرده است كه: عائشه از سر سختترين دشمنان عثمان بود، تا
آنجا كه حتى پيراهنى از لباسهاى رسول خدا (ص) را بيرون آورد و در خانهاش آويزان كرد و هر كس وارد مىشد مىگفت: اين لباس
رسول خدا (ص) است كه هنوز كهنه نشده است ولى عثمان سنت او را به فراموشى سپرده است. 4
پاورقی :
1. البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 275.
2. البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 267.
3. أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (متوفاي732هـ)، المختصر في أخبار البشر، ج 1، ص 118.
4. إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 131، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
سر انجام كار عائشه در جنگ جمل:
خارج شدن عائشه از خانه اش وحضور در جنگ عليه كسى كه مانند ديگر خلفاى پيشين (بنا به عقيده اهل سنت) با راى وبيعت مردم
بر مسند خلافت نشسته بود از حوادث فراموش نشدنى تاريخ اسلام است، كه حتى نويسندگانى كه با عنايت خاص حوادث را جهت دار
نوشته ويا تغيير دادهاند نتوانستهاند از نقل آن بگذرند.
ابن عبد ربّه اندلسى در عقد الفريد مىنويسد:
دخل المغيرة بن شعبة على عائشة فقالت يا أبا عبد الله لو رأيتني يوم الجمل قد نفذت النصال هودجي حتى وصل بعضها إلى جلدي قال
لها المغيرة وددت والله أن بعضها كان قتلك قالت يرحمك الله ولم تقول هذا قال لعلها تكون كفارة في سعيك على عثمان.
مغيره بن شعبه نزد عائشه رفت، گفت: اى مغيره! چه مىشد اگر روز جمل مرا مىديدى كه چگونه تيرها ونيزه ها بر هودجم افكنده
مىشد، بعضى به بدنم نيز مىرسيد. مغيره در پاسخش گفت: به خدا سوگند دوست داشتم كه با همان تير ها به قتل مىرسيدي.
عائشه گفت: خدا تو را رحمت كند، چرا اين گونه سخن مىگوئى؟ گفت: شايد كفاره تلاشت در كشته شدن عثمان مىشد. 1
پاورقی :
1. الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: 328هـ)، العقد الفريد، ج 4، ص 277، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
12. پيشگوئي از ارتداد اصحاب:
از جمله احاديثى كه بناى عدالت همه صحابه را سست وفرو مىريزد وبهشتى بودن آنان را زير سؤال مىبرد حديث معروف حوض است
كه در منابع معتبر روائى اهل سنت نقل شده است.
محمد بن اسماعيل بخارى مىنويسد:
حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَيْح، حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ، حَدَّثَنِي هِلاَلٌ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَار، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله
عليه وسلم قَالَ " بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. فَقُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ.
قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ.
قُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ ".
پس از تو ( صحابه ) مرتد شدند و به عقب بر گشتند. پيغمبر فرمود: من نمىبينم كه از آنان كسى رهايى يابد مگر تعداد اندك و انگشت
شمار. 1
ابن كثير دمشقى سلفى در البداية والنهاية به نقل از عائشه مىنويسد:
لما قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم ارتدت العرب قاطبة واشرأبت النفاق.
پيامبر كه از دنيا رفت همه اعراب مرتد شدند و نفاق همه جا را فرا گرفت. 2
طبق اين دو روايت، جز عدهاى انگشت شمار از صحابه، بقيه مرتد شدند؛ چه آنها كه جزء السابقون الأولون بودهاند و چه آنها كه بعدا
اسلام آوردند.
پاورقی :
1. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1017، ح 2615، كتاب الوصايا، ب 23، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ... و ج 7، ص 209، ح 6587، كتاب الرقاق، ب 53، باب فِي الْحَوْضِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987 .
2. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 6، ص 336، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
13. تلاش عمر بر تحريف آيه (السابقون الاولون):
در اين آيه كريمه خداوند متعال مسلمانان را به سه دسته تقسيم كرده است:
1. پيشى گيرندگان مهاجر؛ 2. پيشى گيرندگانى از انصار؛ 3. افرادى كه از كارهاى نيك آنها پيروى كنند.
اما از آن جايى كه خليفه دوم قائل به برترى قبيله قريش بر تمام قبائل بود و از طرفى پذيرفتن اين كه قرآن كريم از قبيله ديگرى تمجيد كرده
باشد، براى او بسيار سخت بود، تصميم گرفت در آن تصرف كند.
طبق آن چه كه دانشمندان اهل سنت نوشتهاند، جناب خليفه با حذف «واو» از جمله «والذين اتبعوهم» و صفت قرار دادن آن براى
«المهاجرين»، آيه را اين گونه تلاوت مىكرده است:
والسابقون الأولون من المهاجرين والأنصار الذين اتبعوهم بإحسان.
حذف «واو» توسط خليفه چند نتيجه داشت:
الف: آيه شامل دو دسته از مسلمانان مىشود:
1. پيشى گيرندگان مهاجر؛2. انصارى كه از مهاجرين پيروى مىكنند!، و قسم سومى وجود ندارد .
ب: انصار اصالتاً فضيلتى ندارند و اگر فضيلتى هم باشد به خاطر پيروى آنها از مهاجرين است.
ج: رضايت از مهاجرين بدون قيد و شرط (لا بشرط) است؛ ولى رضايت از انصار به شرط پيروى از اعمال نيك مهاجرين است (بشرط شيء)
و تابعين (بقيه مسلمانان) هيچ بهرهاى از اين آيه نمىبرند (بشرط لا ).
در حقيقت با اين تحريف كوچك، مىخواست به انصار بفهماند كه بر شما واجب است كه از مهاجرين پيروى كنيد!.
در اين صورت معناى آيه اين مىشود كه خداوند از مهاجرين و افرادى كه از مهاجرين پيروى مىكنند، راضى است و آنان را به بهشت برين
خواهد برد.
قاسم بن سلام در فضائل القرآن مىنويسد:
حدثنا حجاج، عن هارون، قال: أخبرني حبيب بن الشهيد، وعمرو بن عامر الأنصاري، أَنَّ عُمَرَ بنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَرَأَ:
وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهَاجِرِينَ وَالأَنْصَارُ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فَرَفَعَ الأَنْصَارَ وَلَمْ يُلْحِقِ الْوَاوَ في الَّذِينَ، فَقَالَ لَهُ زَيْدُ بنُ ثَابِتٍ:
وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فَقَالَ عُمَرُ: الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فَقَالَ زَيْدٌ: أَمِيرُ المُؤْمِنِينَ أَعْلَمُ، فَقَالَ عُمَرُ: ائْتُونِي بِأُبَي بنِ كَعْبٍ، فَسَأَلَهُ عَنْ
ذالِكَ؟ فَقَالَ أُبِيٌّ: وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ فَقَالَ عُمَرُ: نَعَمْ إِذَنْ، فَنَعَمْ إِذَنْ، نُتَابِعُ أُبَيَّاً.
عمر آيه را به گونهاى تلاوت كرد كه بين (الانصار) و (الذين) از حرف واو استفاده نكرد و آن را حذف كرد، زيد بن ثابت گفت:
الذين را با واو بايد خواند، دو مرتبه عمر بدون واو خواند، زيد عقب نشينى كرد و گفت: گويا خليفه بهتر مىداند، عمر دستور داد تا
ابى بن كعب را حاضر كنند، هنگامى كه آمد از وى پرسيد پاسخ داد: (والذين اتبعوهم) يعنى واو عطف دارد، عمر قبول كرد و گفت:
از ابى پيروى مىكنيم و اين جمله را دو بار تكرار كرد. 1
پاورقی :
1. البغدادي، أبو عُبيد القاسم بن سلاّم (متوفاي224هـ)، فضائل القرآن، ج 2، ص 66؛
الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 11، ص 8، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ؛
السيوطي، الحافظ جلال الدين، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 14، ص 8؛
السيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 268، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
بررسي سند روايت:
القاسم بن سلام از راويان بخارى و مسلم:
الإمام المشهور ثقة فاضل مصنف.
پيشواى مشهور، مورد اعتماد، دانشمند و صاحب آثار است. 1
حجاج بن محمد الأعور: از راويان بخاري، ابوداوود و ترمذي:
الحافظ... وقال أبو داود: بلغني أن ابن معين كتب عنه نحوا من خمسين ألف حديث.
ابن معين از وى پنجاه هزار حديث نوشته است. 2
هارون بن موسى الأزدي: از راويان بخاري، مسلم و...
صدوق علامة نبيل.
راستگو، داراى دانش فراوان است. 3
حبيب بن الشهيد الأزدي: از راويان بخاري، مسلم و...
ثقة ثبت من الخامسة
مورد اعتماد واز طبقه پنجم راويان است. 4
عمرو بن عامر الأنصارى الكوفي: از راويان بخاري، مسلم و....
ثقة من الخامسة.
مورد اعتماد واز طبقه پنجم راويان است. 5
ممكن است كسى بگويد كه عمرو بن عامر، فقط از أنس بن مالك روايت نقل كرده است و از عمر نمىتواند نقل كند.
پاسخ اين است كه همين شخص در زمان خلافت ابوبكر نيز بوده است.
ابن حجر عسقلانى در باره او مىنويسد:
عمرو بن عامر الأنصاري ذكر وثيمة أنه ممن شهد اليمامة في خلافة أبي بكر وأنشد له مرثية في ثابت بن قيس بن شماس الأنصاري.
عمرو بن عامر در دوران خلافت ابوبكر شاهد حادثه وجنگ يمامه بود ومرثيهاى هم در باره ثابت بن قيس انصارى سروده است. 6
متقى هندى پس از نقل روايتى در همين زمينه مىگويد:
قال الحافظ ابن حجر في الأطراف صورته مرسل قلت له طريق آخر عن محمد بن كعب القرظي مثله أخرجه ابن جرير وأبو الشيخ وآخر عن
عمرو بن عامر الأنصاري نحوه أخرجه أبو عبيد في فضائله وسنيد وابن جرير وابن المنذر وابن مردويه هكذا صححه ك. 7
فخر رازى در تفسير كبير مىنويسد:
المسألة الثالثة: روي أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه كان يقرأ ) وَالسَّابِقُونَ الاْوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالانْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ ( فكان
يعطف قوله: ) الأنصار ( على قوله: ) رَّحِيمٌ وَالسَّابِقُونَ ( وكان يحذف الواو من قوله: ) وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ ( ويجعله وصفاً للأنصار...
والتفاوت أن على قراءة عمر، يكون التعظيم الحاصل من قوله: ) وَالسَّابِقُونَ الاْوَّلُونَ ( مختصاً بالمهاجرين ولا يشاركهم الأنصار فيها فوجب مزيد
التعظيم للمهاجرين. والله أعلم.
روايت شده است: عمر بن خطاب هنگامى كه آيه (السابقون الاولون) را قرائت مىكرد، واو (واللذين) را حذف مىكرد و آن را وصف (الانصار)
قرار مىداد، و اين حذف بدون جهت نبود؛ زيرا تمجيد خداوند در اين آيه مختص به مهاجران نخستين مىشد و براى انصار فضيلتى نمىماند؛
بلكه امتياز آنان در تبعيت از مهاجران بود و بس. 8
حفص بن عمر الدورى (متوفاي246 هـ) نيز قرائت عمر وتصحيح ابى را با اندك تفاوتى به نقل از حسن بصرى آورده ومىنويسد:
حدثني أبو عمارة عن أبي الفضل الأنصاري عن سليمان عن الحسن قال اختلف في هذه الآية عمر بن الخطاب وأبي بن كعب فقال عمر
( والأنصار الذين اتبعوهم بإحسان ) وقال أبي والأنصار والذين اتبعوهم بإحسان فلما رآه عمر فقال إني سمعت رسول الله صلى الله عليه
وسلم يقرأها هكذا وقد الهاك بيع الخبط بالمدينة. 9
همچنين آلوسي، مفسر مشهور اهل سنت مىنويسد:
وأخرج أبو عبيدة. وابن جرير. وابن المنذر. وغيرهم عن عمرو بن عامر الأنصاري أن عمر رضي الله تعالى عنه كان يقرأ بأسقاط الواو من
* ( والذين اتبعوهم ) * فيكون الموصول صفة الأنصار جنى قال له زيد: إنه بالواو فقال ائتوني بأبي بن كعب فأتاه فسأله عن ذلك فقال:
هي بالواو فتابعه. 10
و ثعلبى در تفسيرش مىنويسد:
وروي أن عمر بن الخطاب ( ح ) قرأ: السابقون الأولون من المهاجرين والأنصار الذين اتبعوهم بإحسان برفع الواو وحذف الواو من الذين،
قال له أُبيّ بن كعب: إنما هو والأنصار والذين اتبعوهم بإحسان وإنه قد كرّرها مراراً ثلاثة، فقال له: إني والله لقد قرأتها على رسول الله
صلى الله عليه وسلم والذين اتبعوهم بإحسان، وإنك يومئذ شيخ تسكن ببقيع الغرقد، قال: حفظتم ونسينا وتفرغتم وشغلنا وشهدتم وغبنا
ثم قال عمر لأُبيّ: أفيهم الأنصار؟ قال: نعم ولم يستأ من الخطاب ومن ثمّ قال عمر: قد كنت أظن إنّا رفعنا رفعة لا يبلغها أحد بعدنا فقال
أبي: بلى، تصديق ذلك أول سورة الجمعة وأواسط سورة الحشر وآخر سورة الأنفال. قوله: ) وآخرين منهم لما يلحقوا بهم ( إلى آخره وقوله
تعالى: ) والذين جاءوا من بعدهم ( إلى آخر الآية، وقوله: ) والذين آمنوا من بعده وهاجروا وجاهدوا معكم فأولئك منكم.
عمر آيه را خواند ولى واو را از الذين حذف كرد، ابى بن كعب به عمر گفت: اين جمله با واو درست است و چند مرتبه آن را تكرار كرد،
سپس گفت: به خدا سوگند اين چنين آن را بر رسول خدا (ص) خواندم و تو در آن زمان پير مردى بودى كه در بقيع ساكن بودي، عمر گفت:
شما قرآن را حفظ كرديد و ما فراموش كرديم، شما فارغ البال بوديد و ما گرفتار، شما حاضر بوديد و ما غائب، سپس به ابى گفت:
آيا در اين فضيلت انصار هم شركت دارند؟ ابى گفت: آري، به همين جهت عمر گفت: من فكر مىكردم كه هيچ كس به رتبه و درجه ما
نمىرسد، ابى گفت: مشاركت انصار در فضائل و درجهها را در اول سوره جمعه (وآخرين منهم لما يلحقوا بهم)، و اواسط سوره حشر
(والذين جاءوا من بعدهم)، و آخر سوره انفال (والذين آمنوا من بعد وهاجروا وجاهدوا معكم فأولئك منكم) مىتوانى ببيني. 11
از همه اينها مهمتر و البته بسيار تأسف آور اين كه جناب خليفه قسم ياد مىكند كه خداوند آيه را همان طور نازل كرده است كه او
مىخواند وآن حذف كلمه (والانصار) از آيه بود، نه آن گونه كه الآن در قرآن ثبت شده است.
ابن شبه نميرى در تاريخ المدينة مىنويسد:
حدثنا معاذ بن شبة بن عبيدة قال حدثني أبي عن أبيه عن الحسن قرأ عمر رضي الله عنه ) والسابقون الأولون من المهاجرين والذين
اتبعوهم بإحسان ( فقال أُبي ) والسابقون الأولون من المهاجرين والأنصار والذين اتبعوهم بإحسان ( التوبة 100 فقال عمر رضي الله عنه)
والسابقون الأولون من المهاجرين والذين اتبعوهم بإحسان ( وقال عمر رضي الله عنه أشهد أن الله أنزلها هكذا فقال أُبي رضي الله عنه
أشهد أن الله أنزلها هكذا ولم يؤامر فيه الخطاب ولا ابنه.
عمر آيه ( والسابقون الاولون) را با حذف (والانصار) قرائت كرد، ابى آيه را صحيح و كامل خواند، عمر دو باره مانند صورت اول قرائت كرد و
گفت: شهادت مىدهم كه خدا آيه را آن گونه كه خواندم نازل كرده است، ابى گفت: من شهادت مىدهم كه آن گونه كه من خواندم
نازل شده است . 12
اگر واقعاً همان طور كه جناب خليفه سوگند خورده، خداوند «الذين» را بدون واو وكلمه (الانصار) نازل كرده، چرا فورى و بدون هيچ مقاومتى
تسليم مىشود و سخن أبى را مىپذيرد؟ چرا شاهدان ديگرى براى اثبات سخن أبي، درخواست نمىكند؟
و اگر اصل آيه آن طور بوده كه أبى گفته و جناب خليفه در اجتهادش اشتباه كرده است، چرا تلاش مىكند كه با سوگند خوردن قرآن را
تحريف نمايد؟
بلى خداوند تبارك و تعالى وعده داده است كه خود كتابش را حفظ نمايد؛ از همين رو است كه تمام اين تلاشها ناكام مانده و دست
بد خواهان قرآن براى هميشه از دست درازى به آن كوتاه مىشود.
پاورقی :
1. تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 2، ص 19 رقم: 5479.
2. الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 1، ص 313، رقم: 942.
3. الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 2، ص 332، رقم: 5923.
4. تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 185، رقم: 1100.
5. تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 738، رقم: 5073.
6. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 4 ص 541، رقم: 5902، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م.
7. الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج 2، ص 605، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.
8. الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 16، ص 8، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
9. الدوري، أبو عمر حفص بن عمر (متوفاي246هـ)، جزء فيه قراءات النبي صلى الله عليه وسلم، تحقيق: حكمت بشير ياسين، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1988م.
10. الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 11، ص 8، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
11. الثعلبي النيسابوري، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاي427 هـ)، الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )، ج 5، ص 8، : تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م.
12. النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 375، ح 1170، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م.
[FONT=Comic Sans MS][COLOR=#fac08f]پایان