بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت شما دوست عزیز: mohhammad$adeq
چند نکته رو متذکر می شوم
لطفا از فونت مناسب استفاده کنید تا مطالب شما قابل خواندن باشد
شما فرمودید:
1)در مورد اون عزیزی که گفت اصول مورد قبول فقها از روایات ایمه است لطفا مستدل بحث کیند بهتره
مستدل صحبت شده بود. کمی به مطالب گذشته برگردید متوجه خواهید شد به عنوان نمونه بحث علینا القاء الاصول و علیکم التفریع رو دنبال کنید.
2)با توجه به اینکه گفتید اخباری ها عقل رو قبول ندارند
1))العقل ما عبد به الرحمن و...(1)
2))معصوم میفماید بنا عبد الله...(بوسیله ی ما الله عبادت میشه)(2)
نتیجتا اگر بخواهیم دیدمون رو روایی کنیم
عقل پیروی از معصومه
و پیروی از معصوم هم با خواندن اخبار ایمه اطهار ممکنه
ببینید وقتی می گوییم اخباریون عقل را قبول ندارند منظور ما تعریفی از عقل است که اصولیان مطرح کرده اند که تعریف رو هم بیان کردیم.
1.با توجه به مشغله ها ی این زمان همه نیمتونیم وقتمون رو مطلقا صرف تعلم دین کنیم
2.ما امر شدیم به یاد گیری از در خونه ی اهل البیت
من میگم ما نقش مراجع عزیز تقلید رو نمیتیم انکار کنیم مثلا در پرداخت خمس که حق امام معصومه و...
اما این به این معنی نیست که عبوسا قمطریرا خودمون هیچ کاری نکنیم
مثلا مفاتیح خوندن هم یاد گیری معالم دینه همچنین خوندن کافی _توحید مفضل_ بحار شریف و....
وظیفه اولیه شما تقلید نیست بلکه تحقیق است یعنی باید خود قدرت استخراج احکام را داشته باشید و اگر ندارید و در مرحله دوم تقلید است.
و در صورت تقلید دیگر عبوسا قمطریرا چه معنا دارد؟؟
وضعیت شما از دو حال خارج نیست:
یا قدرت استخراج احکام را دارید
یا ندارید
اگر دارید که تقلید حرام است
اگر ندارید تقلید واجب است.
در مورد مطالعه کتاب هایی که فرمودید نه تنها اشکالی ندارد بلکه بسیار مفید است به شرط اینکه منجر به این نشود با دیدن یک روایت بخواهید طبق آن عمل نمایید.
آقای :
شما فرمودید: hamed123
بنده هم تقلید را قبول دارم -اخباریون هم قبول دارند- ولی کسی که مورد تقلید قرار میگیرد باید از سمت امام زمان علیه السلام تأیید شده باشد، در غیر این صورت در زمان غیبت باید از احادیث استفاده کرد.
چه دلیلی دارید که باید شخص فقیه و یا همان کسی که باید از او تقلید کرد حتما از طرف امام مشخص شده باشد
اگر منظور شما شخص نیست بلکه فردی است که اوصافی که امام فرموده اند (همان اوصافی که حدیثش را خودتان ذکر نمودید) باشد که تمام مراجع فعلی آن خصوصیات را دارند. پس تقلید جائز است.
فقیه با فهم از حدیث به وسیله احادیث باید فتوا دهد وگر نه فتوایش بدون علم است.
عن ابى جعفر عليه السلام قال :من افتى الناس بغير علم و لا هدى لعنته ملئكه الراحمه و ملئكه العذاب و لحقه و رز من عمل بفتياه.
امام باقر عليه السلام فرمود: كسى كه فتوى بدهد بدون علم و آگاهى ،ملائكه رحمت و ملائكه عذاب را به او لعنت مى كنند و گناه آن كسى كه به آن فتواى باطل عمل كند به گردن اوست.
تمام مراجع باید از روی منابع معتبر فتوا دهند و منابع معتبر هم در اصول مشخص شده : قرآن ، سنت، عقل ، اجماع. که اجماع اگر ثابت شود همان سخن امام معصوم است و عقل هم همان حرف معصوم است. پس کسی از مراجع حقل عمل به غیر از این امور را ندارد. پس حرف بدون علم نیست.
در رساله های گذشته از این هر حکمی با حدیثش میآمد، و این باعث میشد کسی بی علم فتوا ندهد. (اخباریون)
به نظر شما اگر حدیث در رساله ذکر نشود می شود فتوای بدون علم؟!!!!!!!
احادیث آن در کتب مفصل ذکر شده است مثلا عروه یک کتاب فتوایی است و مستند آن در 20 جلد (اگر اشتباه نکنم) احادیث و ادله آن یک جلد عروه است.
به نظر شما آیا این کار اشکال دارد؟؟!!!
درست است؛ عقلی که شما فرمودید اشتباه نمیکند.
ولی میبینبم که علما در حسن یا قبح عقل با هم مباحثه میکنند!
بحث در حسن و قبح می کنند اما آیا چیزی فراتر از حسن و قبح را نتیجه می گیرند؟؟!!!
عده ای میگویند در مجلس امام حسین علیه السلام آروم باشید! قمه نزنید! زنجیر نزنید! سینه نزنید! داد نزنید!
و عده ای بر عکس.
یا اصلا مباحث ساده تر، بلوغ دخترها.
آقای صانعی میفرمایند از 15 سالگی دخترها بالغ میشوند.
و عده ای بر عکس.
پس خیلی هم از اون عقل استفاده نمیکنند.
مطالبی که شما فرمودید مربوط به عقل نمی شود بلکه هر کدام مستند به احادیثی حرف می زنند و اصلا عقل اینجا کاره ای نیست
هر کدام از مسائلی که شما ذکر کردید احادیثی دارد که اگر بخواهیم به آنها بپردازیم از بحث اصلی خارج می شویم
برای پاسخ بهتر است شما مبنای آن فقیه را ببینید که به چه چیز استناد می کند، آیا به حدیث است یا عقل؟
من از شما سوالی کردم که پاسخ شما این مطلب بود:
به نظر بنده بی شک ظن و گمان در دیدگاه شما بیشتر است.
لاتقف ما لیس لک به علم
ان الظن لایغنی من الحق شیئا
حرف شما اصلا جواب بنده نبود
خدمت شما عرض شد که اصل اینکه کسی برای ما حدیثی نقل می کند مظنون است و طبق آیات قرآن حق عمل به ظن را نداریم مگر اینکه از راه قطعی علم داشته باشیم به عمل کردن به احادیثی که قطعی الصدور نیستند.
اما اینکه ما به ظنون عمل می کنیم بله عمل می کنیم اما همانطور که گفتم دلیل قطعی داریم به حجیت این ظنون
شما اگر دلیل قطعی دارید بفرمایید .
اما سایر حرف های شما:
دقت بفرمایید؛
از میان راویان حدیث اگر خوب بگوییم یک درصد از آنان مثل ابوحریره ملعون دروغگو بودند.
و همین ابوحریره لعنه الله از صد روایتی که نقل کرده نهایت ده دروغ گفته باشد. (هیچ کس حرف کسی که تمام حرفهایش دروغ باشد باور نمیکند).
با یک حساب سر انگشتی چند صدم احادیث دروغ باشد. آن هم شاید. که با توجه به شناخت کلام معصوم از غیر آن این درصد کم هم از بین میرود.
اما علم رجال میآید اصول کافی را که کلینی رحمه الله بیست سال برای پیدا کردن احادیثش زحمت کشیده است و امام زمان علیه السلام آن را تأیید کرده است زیر سؤال میبرد. مثل این میماند که عالمی بگوید ممکن است امام زمان علیه السلام نباشد چون اسناد وجود ایشون قوی نیست!!!؟!!
چه اتفاقی برای دین می افتد؟
پس یک عالم به آن بزرگی چند سال باید برای یک کتاب زحمت بکشد تا آقایون رضایت بدهند؟
جالب است بعضی میگویند سند فرمایش امام عصر علیه السلام درباره اصول کافی ضعیف است!
این مطالبی که شما ذکر کردید نمی تواند برای اشخاص دیگر غیر از مرحوم کلینی دلیل باشد
زیرا هر چقدر مرحوم کلینی زحمت کشیده باشد اما بازهم سخن او برای ما حجت نیست و نمی توانیم به صرف اینکه او زحمت کشیده و احادیثی را جمع کرده اکتفا کنیم
مگر مرحوم کلینی معصوم است؟!!؟؟!!
مگر مرحوم کلینی گفته که هر چه من در کافی می آورم صحیح است؟؟!!!
خواهشا مستدل صحبت کنید
اما در مورد علم رجال:
تازه بگذریم که علم رجال مبتنی بر احادیث است! و جوابی که hamid1635 عزیز در صفحات پیش داده بودند هیچ چیز را مشخص نمی کرد.
اصولیون احادیث را تحت تأثیر مثلاُ علم رجال که خودش مبتنی بر احادیث است، بررسی میکنند و ضعف یا قوت احادیث را با سندش میسنجند. حال آنکه احادیثی که به علم رجال ختم میشوند نیز قابل بررسی هستند و ممکن است که دارای سند صحیحی نباشند و همینطور وارد یک دور میشویم که اگر در هر کدام از آنها درصدی شک و ابهام وجود داشته باشد که قطعاَ هست، احادیثی که به آنها زنده ایم و زندگی میکنیم به راحتی قابل تردید میشود.
بنده عرض کردم علم رجال مبتنی بر احادیث است.
شما از چه راهی فرق راویان عادل را از غیر عادل میفهمید؟ جواب شما احادیث است.
آیا راوی آن احادیث را هم بررسی میکنید؟ این احادیث از اسناد قوی برخوردارند؟ متواترند؟ ...
خوب دوباره راوی راوی آن حدیث هم بررسی میکنید؟
جواب قسمتی از حرف شما را دادم:
hamid1635 نوشته است:
این سخن شما صحیح نیست.
زیرا خبر واحد که اصولیان می گویند حجت است معنایش این است:
خبر واحد یعنی خبری که در حد تواتر نباشد و قرینه ای بر صحت آن نباشد
در اصول یک بحث مفصل داریم به نام حجیت خبر واحد.
یعنی چه دلیلی داریم بر اینکه خبرواحد حجت است.
برای این سخن ادله مختلفی اقامه شده است که بیان آنها در این مجال نمی گنجد.
اما یکی از دلیل ها که قابل فهم برای عموم است این است که سیره عقلا بر این است که اگر یک نفر خبری را به شما بدهد و آن شخص هم مورد اطمینان شما باشد خبر او را می پذیریم و لو اینکه قطعی نباشد بر خلاف خبر متواتر که قطعی است.
و این سیره عقلا تا زمان معصوم نیز ادامه داشته و زمان معصومین هم همین صورت میگرفته و ائمه از آن نهی نکرده اند.
پس خبر واحد عادل مورد قبول است.
پس خبر واحد یقین آور نیست اما گمان آور هست و با این حال حجت است.
اما علم رجال:
در حقیقت علم رجال می آید عدول و راویان عادل را از غیر عادل جدا می کنند و می گویند این افراد قابل اعتماد هستند و این افراد نیستند.
و در اینجا هیچ دوری لازم نیامد.
اما اینکه گفتید دور لازم می آید ، اصلا اینگونه نیست
اشتباه شما اینجاست!!!!
شما از چه راهی فرق راویان عادل را از غیر عادل میفهمید؟ جواب شما احادیث است.
دور یعنی توقف الشیئ علی نفسه یعنی وجود چیزی متوقف باشد بر وجود خودش مثلا می گویند آقای X از کجا آمده می گویند از خودش این دور است و عقلا محال است.
اما در رجال می گوییم باید راوی حدیث راستگو باشد و این راستگو بودن از خود حدیث به دست نمی آید بلکه از افرادی به دست می آید که ما به آنها اطمینان داریم و آنها می گویند فلانی راستگو بوده است.
مثلا شما در مورد فردی می خواهید تحقیق کنید، به سراغ افرادی می روید که به آنها اطمینان دارید، وقتی آنها آن فرد را برای شما تضمین کردند به او اطمینان می کنید
پس دور نشد.
اما در مورد رجال کشی که شاید شما را به اشتباه انداخته است.
در مورد احادیث این کتاب هم اول بررسی می شود آیا رجال حدیث معتبر هست یا نه؟
اگر معتبر بود می تواند تعدیل یا تضعیف یک فرد را انجام دهد.
در ثانی فقها تمام احادیث ضعیف را کنار نمی زنند:
در این موارد از احادیث ضعیف استفاده می شود:
1- در مورد مستحبات
2- در مورد مکروهات
3- در جایی که حدیثی بتواند ضعف آن را جبران کند.
پس هر حدیث ضعیف مردود نیست.