خطبه های حضرت علی (ع)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 172
[4] از خطبه های امام ( ع ) ستايش خداوند [5] ستايش ويژه خداوندی است که
هيچ آسمانی مانع آگاهی وی از آسمان ديگر و هيچ زمينی حائل بين او و
سرزمين ديگری نمي گردد . [6] قسمت ديگر از اين خطبه است روز شورا [7] کسی به
من گفت : ای فرزند ابوطالب تو نسبت به اين امر [ خلافت ] حريص
مي باشی [8] در پاسخش گفتم : بخدا سوگند شما با اينکه از [ پيامبر ]
دورتريد حريصتر هستيد [ اما ] من شايسته و نزديکترم [9] من تنها حق خويش
را مطالبه مي کنم و شما بين من و آن حائل مي گرديد و دست رد به سينه ام
ميگذاريد[10] و آنگاه که در جمع حاضران اقامه دليل نمودم [11] مبهوت و سرگردان
ماند نمي دانست در پاسخم چه بگويد ؟
[12] شکايت از قريش [13] بار خداوندا من در برابر قريش و کسانی که به کمک
آنان برخاسته اند از تو استعانت ميجويم و شکايت را پيش تو مي آورم آنها
پيوند خويشاوندی مرا قطع کرده اند،[14] و مقام و منزلت عظيم مرا کوچک شمردند،
و در غصب حق ، و مبارزه با من هماهنگ شدند[به اين هم اکتفاء نکردند] بلکه
گفتند:[15] بعضی از حقوق را بايد گرفت و پاره ای را بايد رها کرد
[ و اين از حقوقی است که بايد رها سازی ] [1] انتقاد از
برپاکنندگان جنگ جمل [2] طلحه و زبير و پيروانشان از [ مکه ] به
سوی [ بصره ] حرکت کردند و همسر رسولخدا صلی الله عليه و آله و سلم
را همچون کنيزی که برای فروش مي برند به دنبال خود کشاندند [3] در حالی
که همسران خود را در خانه پشت پرده نگهداشتند [ تا از نظر بيگانگان
دور باشند ] [4] پرده نشين حرم پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم را در
برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند . [5] [ و از طرفی کسانی را به
نبرد با من خواندند که ] همه آنها در برابر من به اطاعت گردن نهاده
بودند [6] و بدون اکراه و با رضايت کامل با من بيعت کرده بودند [ آنها
پس از ورود به بصره ] به فرماندار من در آنجا و خزانه داران بيت المال
مسلمانان و به مردم بصره حمله بردند [7] گروهی از آنان را شکنجه و
گروهی را با حيله کشتند [8] به خدا سوگند اگر جز به يک نفر دست
نمي يافتند و او را عمدا و بدون گناه مي کشتند [9] قتل همه آنها برای من
حلال بود [10] زيرا آنها حضور داشته اند و انکار نکردند و از او نه با زبان و
نه با دست دفاع ننمودند [11] چه رسد به اينکه آنها گروهی از مسلمانان را
به اندازه عده خود که با آن وارد بصره شدند به قتل رسانيدند
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 173
[12] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از رسولخدا صلی الله عليه و آله و
سلم و کسی که سزاوار خلافت است و همچنين از پستی دنيا سخن به ميان
آورده رسول خدا ( ص ) [ محمد ص ] [13] امين وحی او بود و خاتم
پيامبرانش بشارت دهنده به رحمت او و بيم دهنده از کيفرش .
[14] سزاوارترين کس برای خلافت [15] ای مردم سزاوارترين کس به خلافت قوي ترين
مردم نسبت به آن است و داناترين آنها به فرمانهای خدا [1] پس اگر
آشوبگری به فتنه انگيزی برخيزد از او خواسته مي شود که به حق بازگردد و
اگر امتناع ورزد با او به نبرد بايد پرداخت . [2] به جان خودم سوگند
[اگر قبول کنيم که امام را مردم بايد برگزينند در اين صورت ] اگر قرار
باشد امامت و خلافت جز با حضور همه مردم انعقاد نپذيرد هرگز راهی به
سوی آن نتوان يافت [ يعنی هيچگاه منعقد نخواهد شد ] [3] بلکه آنها که
صلاحيت رای و نظر دارند و اهل حل و عقدند حاکم و خليفه را برمي گزينند
و عمل آنها نسبت به سائر مردم نافذ است و بعد از آن نه حاضران حق
رجوع [4] و نه غائبان حق انتخاب ديگری را دارند . آگاه باشيد من با دو
کس مي جنگم : [5] نخست آن کس که به ناحق ادعا کند و چيزی که حق او نيست
بخواهد و ديگر آن کس که از دادن حقی که بر گردن اوست امتناع ورزد
[6] ای بندگان خدا شما را به تقوا و ترس از عذاب خدا توصيه مي کنم
زيرا تقوا بهترين چيزی است که بندگان يکديگر را به آن توصيه مي نمايند
و بهترين مرحله پايان کار در پيشگاه خدا است . [7] هم اکنون آتش نبرد
بين شما و اهل قبله روشن گشته است . [8] و اين پرچم را جز افراد بينا با
استقامت و آگاه به موارد حق به دوش نمي کشند [9] بنابر اين آنچه را فرمان
دادند انجام دهيد و در برابر آنچه نهی کردند توقف نمائيد . [10] و در هيچ
کاری تا بر شما روشن نشود عجله نکنيد زيرا ما مجاز هستيم آنچه را شما
نمي پسنديد [ چنانچه خلاف فرمان خدا نباشد ] تغيير دهيم . [11] دنيای
بي ارزش [12] آگاه باشيد اين دنيا که شما نسبت به زرق و برق آن اين همه
علاقمند و به آن آرزومنديد و آن نيز گاهی شما را خشنود و گاهی به خشم
مي آورد [13] خانه و منزلی نيست که به سوی آن دعوت شده باشيد . [14] هشيار
باشيد نه دنيا برای شما باقی مي ماند و نه شما هم در آن باقی خواهيد
ماند [15] اين دنيا اگر از جهتی شما را فريب داده ولی از جهت ديگر شما را
از بديهايش برحذر داشته پس به خاطر هشدارهايش از آنچه مغرورتان می
سازد چشم بپوشيد [16] مظاهر فريبنده اش را به خاطر مظاهر هشداردهنده اش رها
سازيد و به سرائی که دعوت شده ايد سبقت جوئيد [17] و با جان و دل از
دنياپرستی منصرف گرديد . نبايد هيچکدام از شما همچون کنيزکان به خاطر
چيزی که از دنيا از دست مي دهد گريه سر دهد . [18] و با صبر و استقامت بر
طاعت خدا و حفظ و نگهداری 000 آنچه از کتابش به عهده شما گذاشته
نعمتهای او را نسبت به خويش کامل کنيد . [1] آگاه باشيد با حفظ اساس
ايمان و دين خويش از بين رفتن چيزی از اموال نامشروع دنيا به شما ضرر
نمي رساند [2] و آگاه باشيد با تباه ساختن دين خود آنچه از دنيا برای خويش
نگهداری نموده ايد سودی به حالتان نخواهد داشت [3] خداوند دلهای ما و شما
را به سوی حق متوجه سازد و صبر و استقامت به ما و شما ارزانی دارد .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 174
[4] از سخنان امام ( ع ) که به هنگام آگاهی از خروج طلحه و زبير
به سوی بصره برای جنگ فرمود [5] من هيچگاه تهديد به جنگ نمي شدم و
هرگز کسی نمي توانست از ضرب شمشير مرا به وحشت اندازد من به همان
وعده نصرتی که پروردگارم به من داده باقی هستم . [6] به خدا سوگند او
[ طلحه ] برای خونخواهی عثمان با عجله دست به کار نشد جز اينکه مي ترسيد
از او خون عثمان مطالبه شود [7] زيرا او خود متهم به قتل عثمان است و در
ميان مردم از او حريصتر بر کشتن عثمان يافت نمي شد [8] اما او برای
به شک انداختن مسلمانان و اشتباه اندازی و مغالطه کاری گروهی را [ به
عنوان خونخواهی او ] اطراف خويش گرد آورد . [9] سوگند به خدا او
مي بايست در مورد عثمان يکی از سه کار را انجام مي داد ولی نکرد
زيرا پسر عفان ستمکار بود [10] چنانکه او مي انديشيد سزاوار بود که
با کشندگان او همکاری کند [11] و از يارانش دوری و به مبارزه با آن
بپردازد . و اگر مظلوم بود باز سزاوار اين بود که از کشته شدن او
جلوگيری کند [12] و در مورد کارهايش عذرهای موجهی ارائه دهد . و چنانچه در
اين مورد شک و ترديد داشت [13] خوب بود کناره مي گرفت و به گوشه ای پناه
مي برد 000 [1] و مردم را با او وامي گذاشت اما او هيچکدام از اين سه را
انجام نداد . [2] و به کاری دست زد که دليل روشنی برای آن نداشت و
عذرهائی که برای آن مي آورد قابل پذيرش نيست [ او مردم را بر ضد من
بدون هيچ دليل تحريک کرد ]
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 175
[3] از خطبه های امام ( ع ) که در آن پند و اندرز و نزديکی خود با پيامبر
( ص ) را ذکر کرده [4] ای مردمی [ که غافليد ] اما از شما غافل نيستند
[و تمام کردارتان را ثبت مي کنند] و ای آنانکه [ دستورات خدا را ]
ترک مي کنيد اما شما را ترک نمي گويند [ و سرمايه هايتان را مي گيرند ]
[5] چه شده است . مي بينم از خدای روی برتافته ايد و به غير او روی
آورده ايد ؟ گويا شما گله های شتران و گوسفندانی هستيد که چوپان شما
را به چراگاهی پر و با چشمه ای بيماري زا مي برد [6] آنها همانند حيوانات
پرواری هستند که برای کارد آماده شده اند ولی خودشان نمي دانند چه
هدفی از آنها در نظر است [7] اين گوسفندان چنانند که هر گاه به آنها
نيکی کنند [ و مقداری علف برايشان بريزند ] يک روز خود را يک عمر
مي پندارند و زندگی را در سيری مي بينند [8] به خدا سوگند اگر بخواهم مي توانم
هر کدام شما را از آغاز و پايان کارش و از تمام شک ون زندگيش آگاه
سازم [9] ولی از آن مي ترسم که اين کار موجب کافرشدن شما به پيامبر ( ص )
گردد [ درباره ام غلو کنيد ] [10] آگاه باشيد که من اين اسرار را به
خاصانی که مورد اطمينان است خواهم سپرد . و سوگند به خدائی که محمد
صلی الله عليه و آله و سلم را به حق برانگيخت [11] و او را از ميان مردم
برگزيد من جز راست سخنی بر زبان نمي آورم پيامبر همه اينها را به من
تعليم داده [12] و از محل هلاکت آن کس که هلاک مي شود و جای نجات کسی که
نجات مي يابد و پايان اين امر [ خلافت ] همه را به من خبر داده و از
آن آگاهم ساخته است . [13] و هيچ حادثه ای بر من نمي گذرد جز اينکه آن را در
گوشم فرمود و مرا از آن مطلع ساخت . [14] ای مردم به خدا سوگند من شما
را به هيچ طاعتی وادار نمي کنم مگر اينکه پيش از شما خودم به آن عمل
مي کنم [15] و شما را از معصيتی نهی نمي کنم مگر اينکه خودم پيش از شما از آن
کناره گيری مي نمايم .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 176
[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آن مردم را موعظه و فضائل قرآن را بيان
و از بدعت گزاری نهی کرده است اندرز به مردم [2] از آنچه خداوند بيان
فرموده است بهره بگيريد، از موعظه و اندرزهای خدا پند بپذيريد و
نصيحتهای او را قبول کنيد [3] زيرا خداوند با دليلهای روشن راه عذر را به
روی شما بسته و حجت را بر شما تمام کرده است [4] اعمال و کرداری را که
دوست دارد برايتان بيان نموده و آنچه را که منفور مي دارد برای شما
شرح داده است تا از آنها تبعيت کنيد و از اينها دوری گزينيد [5] چه
اينکه رسولخدا صلی الله عليه و آله و سلم همواره مي فرمود : [6] بهشت در
لابلای ناراحتيها و دوزخ در لابلای شهوات پيچيده شده است [7] آگاه باشيد
هيچ طاعتی نيست جز اينکه طبع انسان از انجام آن ناراحت است و
هيچکدام از گناهان و معاصی يافت نمي شود جز اينکه با تمايلات و غرائز
حيوانی انسان سازگار است [8] بنابراين رحمت خداوند بر کسی باد که از
شهواتش خودداری کند [9] و هوسهای سرکش نفس را ريشه کن سازد زيرا
مشکلترين کار جلوگيری از همين نفس سرکش است [10] که هميشه ميل به معصيت
و گناه دارد . [11] ای بندگان خدا بدانيد که مؤمن صبح و شام به خويش
بدگمان است [12] همواره از خود عيب مي گيرد و طالب تکامل و افزايش کار
نيک از خويش مي باشد . بنابراين همچون پيشينيان و گذشتگان خود که
پيشاپيش شما بودند باشيد [13] آنها به مسافری مي ماندند که عمودهای خيمه
زندگی را برگرفته و طی طريق مي نمودند [ آنها با اعمال پاک خويش و
ترک وابستگی به زرق و برق دنيای مادی همواره آماده سفر به سرای ديگر
بودند ] [1] فضائل قرآن [2] آگاه باشيد اين قرآن پنددهنده ای است که انسان
را نمي فريبد هدايت کننده ای که گمراه نمي سازد [3] و سخنگوئی است که هرگز
دروغ نمي گويد . هر کس با قرآن مجالست کند از کنار آن با زيادی
يا نقصانی برمي خيزد : [4] زيادی در هدايت يا نقصان از کوردلی و جهل
[5] آگاه باشيد هيچکس پس از داشتن قرآن فقر و بيچارگی ندارد و هيچکس
پيش از آن غنا و بی نيازی نخواهد داشت [6] بنابراين از قرآن برای
بيماري های خود شفا و بهبودی بطلبيد و برای پيروزی بر شدائد و مشکلات
از آن استعانت جوئيد [7] زيرا در قرآن شفای بزرگترين بيماريها يعنی کفر و
نفاق و گمراهی و ضلالت است [8] پس آنچه مي خواهيد به وسيله قرآن از خدا
بخواهيد و با دوستی قرآن به سوی خداوند توجه کنيد هرگز به وسيله کتاب
خدا از مخلوق چيزی درخواست نکنيد [ و آنرا وسيله رسيدن به آرزوهای
مادی خود قرار مدهيد ] [9] زيرا چيزی که بندگان به وسيله آن به خدا تقرب
جويند محترم تر از قرآن نيست . و بدانيد قرآن شفاعت کننده ای است که
شفاعتش پذيرفته و گوينده ای است که سخنش تصديق مي گردد .[10] آن کس که
قرآن در قيامت شفاعتش کند مورد شفاعت قرار مي گيرد . [11] و هر کس قرآن
از او شکايت کند گواهيش بر ضد او پذيرفته مي شود در روز قيامت
گوينده ای صدا مي زند : [12] آگاه باشيد امروز هر کس گرفتار بذری است که
افشانده و گرفتار عاقبت کاری است که انجام داده جز آنان که بذر قرآن
افشانده اند [13] پس شما از بذرافشانان قرآن و پيروان آن باشيد با قرآن
خدا را بشناسيد و خويشتن را با آن اندرز دهيد [14] و هر گاه [ نظر شما بر
خلاف قرآن بود ] خود را متهم کنيد و خواسته های خويشتن را در برابر
قرآن نادرست بشماريد . [15] ترغيب به سوی عمل [16] عمل عمل پس از آن
توجه به پايان کار پايان کار استقا مت استقامت سپس صبر صبر
[17] ورع ورع برای شما پايان و عاقبتی تعيين شده خود را به آنجا برسانيد
[18] و پرچم را راهنمائی معين گرديده به وسيله آن هدايت شويد . و برای
اسلام هدف و نتيجه ای در نظر گرفته شده به آن برسيد [1] و با انجام
فرائضی که بر شما است و وظايفی که برايتان تعيين شده حق خدا را ادا
کنيد و از گرو آن بيرون آئيد [2] که من شاهد و گواه اعمال شما هستم و از
جانب شما در قيامت اقامه حجت و دليل مي کنم . [3] اندرز به مردم [4] آگاه
باشيد مقدرات سابق به وقوع پيوست و قضاء گذشته [ بالاخره ] انجام
يافت [5] و من به اتکاء وعده های خدا و دليل او سخن مي گويم خداوند
مي فرمايد : کسانی که گفتند : [6] پروردگار ما خداست سپس استقامت به
خرج دادند فرشتگان بر آنها نازل مي گردند [ و به آنها مي گويند ] نترسيد
و محزون مباشيد [7] و بشارت باد بر شما بهشتی که موعود است شما
گفته ايد پروردگار ما خدا است [8] پس بر انجام دستورات کتاب او و
در راهی که فرمان داده است و در طريق نيکی که همان پرستش اوست
استقامت و ايستادگی ورزيد [9] و از دائره فرمانش خارج نشويد و در آن
بدعتی مگذاريد و از آن منحرف نگرديد [10] چه اينکه آنها که خارج شوند در
رستاخيز از رحمت خداوند بريده خواهند شد [11] سپس مواظب باشيد اخلاق نيک
را در هم نشکنيد و آن را به خوی بد مبدل نسازيد . يک زبان باشيد [12] مرد
بايد زبانش را حفظ کند زيرا اين زبان سرکش صاحبش را به هلاکت
مي اندازد . [13] به خدا سوگند باور نمي کنم بنده ای زبانش را حفظ نکند
تقوائی سودمند به دست آورد . [14] زبان مؤمن پشت قلب او و قلب و عقل
منافق پشت زبانش قرار دارد يعنی مؤمن هرگاه بخواهد سخنی گويد نخست
مي انديشد [15] اگر نيک بود اظهار مي کند و چنانکه ناپسند و بد بود پنهانش
مي دارد . [16] ولی شخص دورو و منافق آنچه بر زبانش آمد مي گويد و پيش از
آن نمي انديشد که کدام به سود و کدام به زيان اوست ؟ [17] رسولخدا صلی الله
عليه و آله و سلم فرمود : [18] ايمان بنده ای درست و کامل نخواهد شد تا
قلبش درست نشود و قلبش درست نمي شود تا زبانش درست شود [1] هر کس
از شما توانائی داشته باشد که خدا را در حالی ملاقات کند که دستش از خون و
اموال مسلمانان پاک و زبانش از عرض و آبروی آنان سالم بماند بايد
چنين کند . [2] تحريم بدعتها : [3] ای بندگان خدا آگاه باشيد مؤمن کسی است
که آنچه در ابتدا [ زمان پيامبر ] حلال بوده هم اکنون حلال بشمرد [4] و آنچه
که در آغاز حرام بوده الان نيز حرام بداند . و آنچه مردم به بدعت
[حلال مي شمردند] اما بر شما حرام بوده است اين بدعت حتی ذره ای از آنها را
هم بر شما حلال نمي کند [5] بلکه حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام آن
است که خداوند تحريم فرموده است . [6] در امور و حوادث تجربه آموخته ايد
و با وضع گذشتگان پند و اندرز داده شده ايد . مثلها برايتان زده اند [7] و
به امری آشکار دعوت گرديده ايد . بنابراين جز افراد کر در اين
امری که صدايش همه جا را پيچيده ناشنوا نمي شوند [8] و غير از کوران از
اين جريان روشن و واضح نابينا نمي گردند آن کس که از آزمايشگاه و
تجربه های خداداد سود نبرد از هيچ پند و اندرزی سود نخواهد برد [9] کوته
بينی و کوته فکری آشکارا دامن او را مي گيرند تا آنجا که بد را خوب و
خوب را بد مي پندارد . [10] مردم دو گروه بيش نيستند [ گروهی ] تابع
شريعت و آئين [ و گروهی ] بدعتگذار [11] که از ناحيه خدا دليلی از سنت
پيامبران و روشنائی از حجت و برهان به همراه ندارند . [12] قرآن کتاب خدا
[13] خداوند سبحان احدی را به مطالبی مانند آنچه در قرآن آمده موعظه
نفرموده است زيرا قرآن رشته محکم خدا است [14] و وسيله امين او بهار دلها
و چشمه های دانش در قرآن است برای قلب و فکر جلائی جز قرآن نتوان
يافت [15] خصوصا در محيطی که بيداردلان از ميان رفته و غافلان يا تغافل
کنندگان باقيمانده اند . [16] هر کجا کار نيکی بود به آن کمک کنيد و هر جا
شری مشاهده کرديد از آن دوری گزينيد . [1] زيرا پيامبر صلی الله عليه و
آله و سلم همواره مي فرمود : ای فرزند آدم [2] عمل نيک را انجام ده و
شر و بدی را کنارگذار اگر چنين کنی در جاده مستقيم و راه وسط خواهی
بود [ و به قرب خداوند راه خواهی يافت ] [3] انواع ظلم [4] بدانيد ظلم و ستم
بر سه گونه است : ستمی که هرگز بخشوده نمي شود و ستمی که بدون مجازات
نخواهد بود و ظلمی است که از آن صرفنظر مي شود و بازخواست ندارد .
[5] اما ظلمی که بخشوده نخواهد شد شرک به خداست خداوند مي فرمايد :
[6] خداوند هيچگاه از شرک به خود در نمي گذرد اما ظلمی که
بخشوده مي شود ستمی است که بنده با گناهان صغيره به خويشتن کرده است
[7] . و اما ستمی که بدون مجازات نمي ماند ستمگری بعضی از بندگان به برخی
ديگر است . [8] قصاص در آنجا بسيار سخت است [ اين قصاص ] مجروح ساختن
با کارد و يا زدن با تازيانه نيست [9] بلکه چيزی است که اينها در
برابرش کوچک است . مبادا در دين متلون و دو رنگ باشيد [10] که همبستگی
و اتحاد در راه حق گرچه از آن کراهت داشته باشيد بهتر است از
پراکندگی در راه باطلی که مورد علاقه شما است . [11] چه اينکه خداوند سبحان
به هيچکس نه گذشتگان و نه آنها که هم اکنون هستند در اثر تفرقه چيزی
نبخشيده است . [12] لزوم اطاعت پروردگار[13] ای مردم خوشا به حال آن کس
که اشتغال به عيب خود وی را از توجه به عيوب ديگران بازدارد و خوشا به حال کسی
که ملازم خانه خود گردد [14] توشه خويش را بخورد و به اطاعت پروردگارش مشغول باشد
و برخطاهای خويش بگريد[15] او به خويشتن مشغول و انسانها از دستش راحت باشند.
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 177
[1] از سخنان امام ع در مورد حکمين [2] نظر و رای جمعيت شما بر اين قرارگرفت
که دونفر را انتخاب کنند [تا بين ما و معاويه حکم باشند] و ما از آن دو
[ابوموسی و عمروعاص ] پيمان گرفتيم که در برابر قرآن خاضع باشند
[3] و از آن تجاوز نکنند زبان آنها با قرآن و قلوبشان پيرو آن باشد
[4] اما آنها از قرآن روی بازگرداندند و با اينکه حق را آشکارا مي ديدند
آن را ترک گفتند جور و ستم خواسته دلشان بود [5] و اعوجاج و کژی طرز
فکرشان . ولی ما پيش از آنکه آنها اين رای بد را بدهند و اين حکم
جائرانه را صادر کنند با آنها شرط کرده بوديم که به عدل حکم کنند و به
حق عمل نمايند [6] بنابراين هنگاميکه اين دو نفر از راه حق منحرف گردند و
حکم غير صحيحی يعنی عکس حکم خداوند را صادر کنند حجت در اختيار ما و
برای ماست [ بنابراين نظر آنها برای ما هيچ اثری ندارد زيرا آنها با
شرط مخالفت کردند ]
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 178
[7] از سخنان امام ( ع ) که در مورد گواهی به وحدانيت خداوند و بر
رسالت رسول خدا ( ص ) و تقوا ايراد فرموده است . و گفته شده که اين
خطبه را پس از قتل عثمان در آغاز خلافتش ايراد کرده است خدا و
پيامبرش [8] هيچ کاری وی را به خود مشغول نمي سازد و گذشت زمان در او
دگرگونی ايجاد نمي کند و مکانی وی را در برنمي گيرد هيچ زبانی قدرت
توصيفش را ندارد . [9] نه تعداد فراوان قطرات آبها و نه ستارگان آسمان
نه ذرات خاک همراه گردبادها در هوا [10] و نه حرکات مورچگان بر سنگهای
سخت و نه استراحتگاه مورچه های ريز در شبهای تار هيچکد ام از اينها
از او مخفی و پنهان نيست [11] او بخوبی از محل سقوط برگها و حرکات
مخفيانه چشمها آگاه است . [1] و گواهی مي دهم که جز الله خدائی نيست
و همتائی برايش تصور نتوان کرد شک و ترديدی در هستي اش وجود ندارد
[2] به آئينش کافر نيستم و خلقتش را انکار نمي کنم . [3] شهادت کسی که نيتش
راست درونش پاک يقينش خالص و ميزان عملش سنگين است . [4] و گواهی
ميدهم که محمد ( ص ) بنده و فرستاده برگزيده وی از ميان خلائق است .
که برای تشريح حقائق آئين خدا انتخاب شده [5] و به ويژگيهای خاص اخلاقی
گرامی داشته و او را برای رساندن رسالتهای کريمانه اش برگزيده [6] و همو
است که به وسيله وی نشانه های هدايت آشکار و تاريکيهای کوری ضلالت جلا
و روشنی يافته است . [ تا همگان آنرا بشناسند و حذر کنند] [7] ای مردم
دنيا آرزومندان و دلبستگان خود را مي فريبد از وعده های دروغين به
علاقمندان خود بخل نمي ورزد و بر آن کس که بر دنيا پيروز گردد چيره
خواهد شد [ و سرانجام او را هلاک خواهد نمود ] [8] سوگند به خدا ممکن
نيست هيچ ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته شده باشند مگر به
واسطه گناهانی که مرتکب شده اند [9] زيرا خداوند به بندگان ستم
روانميدارد . اگر مردم آنگاه که بلاها نازل مي شود [10] و نعمتها را از
آنها سلب مي کند با صدق نيت در پيشگاه خدا تضرع کنند و با قلبهای پر
محبت نسبت به پروردگار از او درخواست نمايند [11] مسلما آنچه از دستشان
رفته بازخواهدگشت و هر گونه مفسده ای را برايشان اصلاح خواهد نمود . من
از اين مي ترسم که شما در جهالت و غرور قرار گرفته باشيد [12] چه اينکه در
جريانات گذشته به سوئی مايل شديد که از نظر من قابل تمجيد نبود [13] اما
اگر وضع شما بار ديگر تغيير کند [ و همچون زمان پيامبر مسلمانانی
خالص گرديد ] سعادتمند خواهيد شد [14] وظيفه من جز تلاش و کوشش نيست .
اگر مي خواستم بگويم و کوتاهي های شما را درباره خود بازگو کنم ] مي گفتم
اما اميد است خداوند از گذشته صرفنظر کند
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 179
[1] از سخنان امام ( ع ) ذعلب يمانی از امام پرسيد : اي
اميرمؤمنان آيا پروردگارت را ديده ای ؟ امام در پاسخش فرمود : پس
من کسی را مي پرستم که نديده باشم ؟ پرسيد چگونه او را مشاهده
فرموداه ی ؟ امام پاسخ داد : [2] چشمها هرگز او را آشکارا نمي بينند اما
قلبها با نيروی حقيقت ايمان وی را درک مي کنند [3] به همه چيز نزديک
است اما نه آنطور که به آنها چسبيده باشد از همه چيز دور است اما نه
آنچنان که از آنها بيگانه باشد سخن مي گويد اما نه اينکه قبلا نياز به
انديشه داشته باشد [4] اراده مي کند اما نه اينکه پيش از آن نيازمند به
فکر و تصميم باشد صانع و سازنده است اما نه با اعضاء و جوارح لطيف
است اما نه اينکه مخفی باشد [5] بزرگ و قدرتمند است اما نه اينکه
جفاکار باشد . بينا است ولی نه با حس باصره [6] و رحيم است اما نه به
اين معنی که نازکدل باشد چهره ها در برابر عظمتش خاضع [7] و قلبها از
هيبتش مضطربند .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 180
[8] از خطبه های امام عليه السلام که در نکوهش ياران نافرمانش ايراد
فرموده است [9] خداوند را بر آنچه فرمان داده و هر کار که مقدر
فرموده مي ستايم . [10] و پروردگار را بر گرفتاری خود به گروهی که هرگاه
فرمان داده ام اطاعت نکرديد و هر زمان که دعوتتان نمودم اجابت
ننموديد ستايش مي کنم [11] [ همان شما که ] هرگاه مهلتتان دهم در بيهودگی
فرومي رويد و هنگامی که با جنگ و نبرد روبرو شويد ضعف و ناتوانی نشان
مي دهيد . اگر مردم اطراف پيشوائی گرد آيند طعنه مي زنيد [12] و اگر شما را
به سوی مشکلی بکشانند عقب نشينی مي کنيد . دشمن شما بي پدر باد [13] برای
ياري کردن خويش و جهاد در راه حق خود منتظر چه هستيد ؟ مرگ يا ذلت ؟
[14] سوگند به خدا اگر مرگ من فرا رسد که حتما خواهد رسيد بين من و
شما جدائی خواهد افتاد [15] در حالی که من از مصاحبت با شما ناراحت و
وجودتان برايم قدرت آفرين نبود [ اما من برای شما همه چيز بودم ] خدا
خيرتان دهد [ در شگفتم ] آيا در ميان شما دين نيست که شما را
گردآورد ؟ [1] و آيا غيرتی نيست که شما را به سوی دشمن بسيج کند ؟ آيا
اين شگفت آور نيست که معاويه خبيث اين جفاپيشگان اوباش را دعوت
کند و آنها بدون انتظار بخشش و کمکی متابعتش کنند ؟ [2] اما من با
اينکه شما بازماندگان اسلام و بقايای مردميد دعوتتان به کمک و عطايا
مي کنم [3] ولی از گردم پراکنده مي شويد و راه تشتت و تفرقه را پيش
مي گيريد [ چنان بي تفاوت هستيد که ] نه از دستورات و کارهايم راضی
مي شويد [4] و نه شما را به غضب مي اندازد که برضد آن اجتماع کنيد .
محبوبترين چيزی که دوست دارم ملاقاتش کنم مرگ است [5] کتاب خدا را
به شما تعلم دادم راه و رسم استدلال را به شما آموختم [6] آنچه نمي شناختيد
به شما شناساندم و آنچه لقلقه زبانتان بود و از حقيقت آن آگاه نبوديد
با بيان و توضيح خويش مفهوم و به ذائقه فکرتان گوارا ساختم اما [ صد
حيف ] که نابينا نمي تواند ببيند و خوابيده بيدار نيست [7] سوگند به
خدا چقدر به جهالت و نادانی نزديکند مردمی که رهبرشان معاويه و طرف
مشورت و مربی آنها پسر نابغه [ عمروعاص ] باشد
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 181
[8] از سخنان امام ( ع ) که درباره گروهی از سپاه کوفه فرموده است
امام يکی از ياران خود را فرستاد تا از وضع گروهی از سپاه کوفه که
تصميم داشتند به خاطر ترس از او به خوارج ملحق گردند اطلاعی کسب کند
پس از بازگشت امام از او پرسيد : آيا ايمن گرديدند و بر جای باقی
ماندند يا ترسيدند و کوچ نمودند . عرض کرد : ای اميرمؤمنان ترسيدند
و کوچ کردند در اينجا امام ( ع ) فرمود : [9] از رحمت خدا بدور باشند
همانگونه که قوم ثمود از رحمتش دور شدند آگاه باشيد اکر نوک
نيزه ها به سوی آنها متوجه مي شد [10] و شمشيرها بر فرقشان مي باريد از گذشته
خود پشيمان مي گشتند [11] شيطان امروز از آنها درخواست تفرقه کرده اما فردا
از آنها بيزاری مي جويد و خويش را از آنها کنار خواهد کشيد 000 [1] آنها
را همين بس که از طريق هدايت خارج و به گمراهی و کوری بازگشتند [2] راه
حق را سد کردند و در وادی حيرت و جهل فروماندند .
ارسال پست

بازگشت به “نهج البلاغه”