خطبه های حضرت علی (ع)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 182
[3] از خطبه های امام ( ع ) از نوف بکالی نقل شده که : اميرمؤمنان
( ع ) در کوفه بر روی سنگهائی که جعده بن هبيره مخزومی برايش نصب
کرده بود ايستاد و اين خطبه را ايراد فرمود در حالی که امام پيراهنی
خشن از پشم بر تن و شمشيرش را با بندی از ليف خرما حمايل و در
پاهايش کفشی از ليف خرما بود و پيشانيش از اثر سجده پينه بسته بود
در اين خطبه چنين فرمود : ستايش خداوند [4] ستايش مخصوص خداوندی است
که سرانجام خلقت و عواقب امور به او منتهی مي گردد [5] او را بر احسان
عظيمش و برهان روشنش و فراوانی فضل و منتش مي ستائيم [6] ستايشی که حقش
را اداء کند و سپاس شايسته او را به جا آورد به ثوابش ما را نزديک
سازد و موجب ازدياد نيکی و احسان او گردد [7] و از او استعانت مي طلبيم
استعانت کسی که به فضل پروردگار اميدوار است به سودش آرزومند و از
عدم زيانش مطمئن [8] و به قدرت او معترف و به گفتار و کردار او معتقد
است . به او ايمان داريم ايمان کسی که با يقين کامل به او اميدوار
است [9] و با اعتقاد خالص به او متوجه و با ايمانی پاک در برابرش خضوع
مي کند [10] و مخلصانه به توحيد او عقيده دارد با تمجيد فراوان به بزرگداشت
او مي پردازد و با رغبت و کوشش بسيار به او پناهنده مي شود . [11] يکتائيش
[12] او از کسی متولد نشده تا در عزت و قدرت شريکی داشته باشد و
فرزندی به دنيا نياورده تا پس از وفات چيزی به ارث بگذارد 000 [1] وقت
و زمانی از او پيشی نگرفته و زيادی و نقصان بر او عارض نشده است .
[2] او با نشانه های تدبير متقن و نظام محکمی که به ما ارائه داده عظمت
خويش را در پيش چشم عقلها آشکار جلوه کرده است . [3] از شواهد عظمت او
خلقت و آفرينشش آسمانهای ثابت و پابرجائی است که بدون ستون و بدون
تکيه گاهی برقرارند [4] اين آسمانها را به طاعت خويش دعوت کرد و آنها با
اذعان کامل بدون درنگ و سستی اجابت کردند . [5] اگر همين اقرار آنها به
ربوبيت حق و اذعانشان به اطاعت از او نبود [6] هرگز آنها را محل عرش
خويش و مسکن فرشتگان و جای بالارفتن سخنان پاک و اعمال صالح و نيک
بندگانش قرار نمي داد . [7] ستارگان آسمان را علائم و نشانه هائی قرار داد
تا آنها که [ شب هنگام ] در نقاط مختلف حيران و سرگردان مي مانند به
وسيله آنها راهنمائی شوند . [8] پرده های ظلمانی شبهای تار مانع نورافشانی
آنها نمي گردد [9] و چادر سياه و تاريک شبها نمي توانند از تلالؤ نور ماه در
پهنه آسمانها جلوگيری کنند . [10] منزه است خداوند که سياهی شبهای تاريک
و خاموش [11] در نقاط پست زمين و در قله های کوتاه و بلند کوهها که در
کنار يکديگر قرار گرفته اند بر او مخفی نمي ماند [12] و نيز آنچه را که غرش
رعد در کرانه های آسمان به وجود مي آورد و آنچه برقهای ابر آن را
متلاشی مي سازند [13] همچنين بادهای تند و شديد و برگهائی که براثر باران از
شاخه ها جدا مي شوند [14] و محل سقوط و ريزش قطرات بارانها و جايگاه کشش
دانه بوسيله مورچگان و حرکات آنها و غذاهائی که پشه ها را کفايت مي کند
و آنچه را که موجودات ماده در رحم دارند از همه اينها آگاه است [ و
همه در پيشگاه علمش روشن و آشکارند ] [1] باز هم ستايش خداوند [2] ستايش
ويژه خداوندی است که همواره بوده پيش از آنکه کرسی يا عرش
آسمان يا زمين جن يا انس موجود شوند . [3] خداوندی که با
فکر و عقلهای ژرف انديش درک نشود و با نيروی فهم اندازه ای برايش
تصور نگردد هيچ سؤال کننده ای او را به خود مشغول نمي سازد [4] عطا و بخشش
از دارائيش نمي کاهد او با چشم نمي بيند [ زيرا جسم نيست ] و در مکانی
محدود نمي شود [5] همتا و همسری برايش معقول نيست و در آفرينش نياز به
وسيله ای ندارد با حواس درک نمي شود [6] و با بشر مقايسه نمي گردد همان کسی
که با موسی سخن گفت و آيات عظيمش را به او نشان داد [7] اما بدون اعضاء
و زبان و کام . [8] ای کسی که خود را برای توصيف پروردگار به زحمت
انداخته ای اگر راست مي گوئی [9] جبرئيل و ميکائيل و لشکر فرشتگان مقربين
را : همانها که در بارگاه قدس همواره در رکوع و سجودند توصيف کن
[10] فرشتگانی که عقلشان از اينکه احسن الخالقين را در حدی محدود سازد در
گرداب حيرت فرومانده [ زيرا ] کسی را مي توان با توصيف درک کرد که
دارای شکل و اعضاء و جوارح است [11] و کسی را مي توان با صفات شناخت که
محدود باشد و در حد معينی عمرش سپری شود [12] پس معبودی جز او نيست که
با نور خويش هر ظلمتی را روشن ساخته و با تاريکيهائی که مي آفريند هر
نوری را در ظلمت فرومي برد [13] توصيه به تقوا[14] ای بندگان خدا شما را به
تقوا و پرهيرکاری در برابر خدا سفارش مي کنم همان خدائی که لباسهای
فاخر را به شما پوشانده و معاش و روزی را به فراوانی به شما ارزانی
داشته است . [15] اگر راهی به سوی بقاء يا جلوگيری از مرگ وجود داشت
[16] حتما سليمان بن داود آنرا در اختيار مي گرفت چرا که خداوند حکومت
بر جن و انس را همراه نبوت و مقام بلند قرب و منزلت الهی به او
عطا کرد . [17] اما آنگاه که پيمانه روزی او پر شد و مدت زندگيش کامل
گشت تيرهای مرگ از کمان فناء به سوی او پرتاب شد و دار و ديار از
او خالی گرديد [1] خانه ها و مسکنهای او بي صاحب ماندند و آنها را گروهی
ديگر به ارث بردند . [ در هر حال ] برای شما در تاريخ قرون گذشته
درسهای عبرت فراوانی وجود دارد . [2] کجايند عمالقه ؟ و کجايند
فرزندان آنها ؟ کجا هستند فرعونها و فرزندانشان ؟ [3] اصحاب شهرهای
رس همانها که پيامبران را کشتند و چراغ پرفروغ سنن آنها را خاموش
[4] و راه و رسم ستمگران و جباران را زنده ساختند کجايند ؟ 000 کجايند
آنها که بالشکرهای گران به راه افتادند و هزاران نفر را هزيمت دادند
سپاهيان فراوان گرد آوردند و شهرها بنا نهادند ؟ [5] قسمتی ديگر از اين
خطبه درباره مهدی ( ع ) زره دانش را بر تن پوشانده و با تمامی
آداب با توجه و معرفت و آمادگی آنرا فراگرفته [6] حکمت گمشده اوست
که همواره در جستجوی آن است و نياز اوست که در طلبش پرس و جو دارد
[7] به هنگامی که اسلام غروب مي کند و همچون شتری که از راه رفتن مانده بر
زمين قرار مي گيرد و سينه اش را به آن مي چسباند او پنهان خواهد شد [ تا
زمانی که فرمان الهی برای قيامش فرارسد ] [8] او باقي مانده ای است از
حجتهای خدا و خليفه و جانشينی است از جانشينان پيامبران [9] سپس امام
فرمود : [10] ای مردم من مواعظ و پند و اندرزهائی را که پيامبران برای
امتشان بازگو کرده بودند در ميان شما نشر دادم [11] و وظيفه ای را که
اوصيای پيامبران نسبت به امت آنها بعد از مرگشان داشتند در مورد شما
به انجام رساندم با تازيانه ام شما را ادب کردم ولی به هيچ صراطی
مستقيم نشديد [12] و با نواهی پروردگار شما را به پيش راندم ولی جمع نشديد
خدا خيرتان دهد [13] آيا منتظريد پيشوائی جز من با شما همراه گردد ؟ و
راه حق را به شما نشان دهد ؟ [14] آگاه باشيد آنچه از دنيا روی آورده بود
پشت کرده و آنچه پشت کرده بود روی آورده است [1] و بندگان نيکوکار و
برگزيده خدا آماده رحيل گرديده اند و کمی از دنيای فانی را با آخرت
که در آن فنا نيست معاوضه کردند [2] راستی برادران ما که خونشان در صفين
ريخت اگر امروز زنده نيستند چه زيان ديده اند خوشا به حالشان که
نيستند [3] تا از اين لقمه های گلوگير بخورند و از اين آبهای ناگوار
بنوشند [4] به خدا سوگند آنها خدا را ملاقات کردند و پاداششان را داد و
آنها را بعد از خوف در سرای امن خويش جايگزين ساخت . [5] کجا
هستند برادران من ؟ همانها که سواره به راه مي افتادند و در راه حق قدم
بر مي داشتند کجاست عمار ؟ [6] کجاست ابن تيهان ؟ و کجاست
ذوالشهادتين ؟ [7] و کجايند مانند آنان از برادرانشان که پيمان بر
جانبازی بستند و سرهای آنها برای ستمگران فرستاده شد ؟ [8] آنگاه دست
به محاسن شريف زد مدتی بس طولانی گريست پس از آن فرمود . [9] آه بر
برادرانم همانها که قرآن را تلاوت مي کردند و به کار مي بستند در
فرائض دقت مي کردند و آن را به پا مي داشتند [10] سنتها را زنده و بدعتها
را مي راندند . دعوت به جهاد را مي پذيرفتند . و به رهبر خود اطمينان
داشتند و صميمانه از او پيروی مي کردند . [11] سپس با صدای بلند فرياد زد :
[12] بندگان خدا جهاد 000 جهاد آگاه باشيد من امروز لشکر به سوی
اردوگاه حرکت مي دهم آنکس که مي خواهد به سوی خدا کوچ کند همراه ما
خارج گردد [13] نوف گفت : برای فرزندش حسين ( ع ) پرچمی با ده
هزار نفر و برای قيس بن سعد در ده هزار و برای ابوايوب انصاری
در ده هزار و برای ديگران هر کدام تعدادی ديگر تهيه فرمود . تصميم
داشت به صفين بازگردد . و هنوز جمعه نگذشته بود که ابن ملجم
جنايتکار به امام ضربت زد لشکر برگشت و ما همچون گله ای بوديم که
شبان خود را از دست داده و گرگان از هر جانب به سرعت به آنها
حمله ور شده بودند
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 183
[1] از خطبه های امام ( ع ) که درباره قدرت پروردگار فضائل قرآن و توصيه
به تقوا ايراد فرموده است . خداوند بزرگ [2] ستايش ويژه خداوندی است
که بدون ديده شدن شناخته شده و بی هيچ زحمت و مشقتی آفريننده است با
قدرتش مخلوقات را آفريد [3] با عزتش گردن کشان را بنده خويش ساخت و
با جود و سخايش بر همه بزرگان برتری جست [4] هم اوست که دنيا را مسکن
مخلوقش گردانيد و رسولانش را بسوی جن و انس مبعوث ساخت ، [5] تا پرده
از چهره [زشت ] دنيا برای آنها برگيرند، و آنان را از زيانهايش برحذر
دارند، و [در بي وفائی دنيا و پستی زرق و برق و تجمل پرستي اش ] برای آنان
مثلها بزنند، [6] و عيوب دنياپرستی را به آنها نشان دهند، و آنچه را که
مايه عبرت است [7] از تندرستيها و بيماريها که متعاقب يکديگرند و حلال
و حرام آن پي درپی ياد آورشان شوند[و اين درسهای عبرت آور را بدون وقفه بر
آنها بخوانند] [8] و آنچه را که
خداوند به مطيعان و عصيانگران از بهشت و دوزخ ،و احترام و تحقير به
آنان وعده فرموده است برايشان بازگو کنند . [9] ستايش مي کنم او را تا به
او تقرب جويم همانگونه که خود از بندگانش خواسته برای هر چيزی
اندازه ای و حدود و هدفی [10] و برای هر اندازه و هدفی اجل و سرآمدی و برای
هر اجلی حسابی مقرر داشته است . [11] قسمتی ديگر از اين خطبه در فضائل
قرآن [12] قرآن فرمان دهنده ای است بازدارنده ساکتی است گويا و حجت
خداوند است بر مخلوقش [13] خداوند پيمان عمل به قرآن را از بندگان
گرفته و آنان را در گرو دستورات آن قرارداده نورانيت آن را تمام و
دينش را با آن کامل ساخته است . [14] و پيامبرش را هنگامی از اين جهان
برد که از رساندن احکام و هدايت قرآن به خلق فراغت يافته بود
[15] بنابراين خداوند را آنگونه بزرگ بشماريد و تعظيم کنيد که خود بيان
کرده 000 [1] چه اينکه خداوند چيزی از دينش را بر شما مخفی نداشته و هيچ
مطلبی که مورد رضايتش و يا ناخشنوديش باشد وانگذاشته [2] جز اينکه
نشانه ای آشکار و آيه ای محکم که از آن جلوگيری و يا به سوی آن دعوت
کند برايش قرار داده است [3] رضايت و خشم و قانون او در گذشته و حال و
آينده درباره همه يکی است [4] بدانيد خداوند هيچگاه از شما خشنود نمي شود
به کاری که بر پيشينيان به خاطر آن خشم گرفته [5] و هرگز بر شما خشمگين
نمي شود به کاری که پيشينيان انجام مي دادند خشنود مي شد شما در راهی
آشکار قدم برمي داريد [6] و همان سخن مي گوئيد که مردان گذشته شما گفته اند .
خداوند نياز دنيای شما را به مقدار کافی در اختيارتان گذاشته [7] و به
شکر نعمتها تشويق و ترغيبتان نموده و ذکر و ياد خود را بر زبانتان
واجب ساخته است . [8] توصيه به پرهيزکاری [9] [ خداوند ] شما را به تقوا
سفارش نموده و آن را منتهای رضا و خواست خويش از بندگان قرار داده
است . [10] بنابراين از مخالفت فرمان خداوندی که همواره در پيشگاه او
حاضريد و زمام شما به دست او است و حرکات و سکنات شما را در
اختيار دارد بترسيد [11] او کسی است که اگر کاری را در پنهانی انجام
دهيد مي داند و اگر آشکارا به جا آوريد مي نويسد نگهبانان بزرگواری را
قرار داده [12] که از حفظ هيچ حقی غفلت نورزند و بيهوده ثبت ننمايند .
آگاه باشيد آن کس که تقوا پيشه کند و از خدا بترسد راهی برای رهائی
از فتنه ها به رويش مي گشايد [13] و نوری در دل تاريکی به او عطا می نمايد
و او را در آنچه دوست دارد و به آن علاقمند است [ يعنی بهشت ] برای
هميشه مخلد مي سازد . [14] و در منزل کريمانه ای که آماده ساخته پذيرائی
مي کند در سرائی که آن را مخصوص خود ساخته که سقف آن عرش او [15] و نور و
روشنائي اش جمال او زائرانش فرشتگان و همنشينانش پيامبران خدا
مي باشند . پس به سوی قيامت مبادرت ورزيد [16] و پيش از آنکه اجل فرارسد
کار کنيد . چه نزديک است که آرزوی مردم قطع گردد مرگ آنها را در
آغوش کشد [17] و باب توبه به رويشان مسدود شود همانند کسانی که قبل از
شما بودند و پس از مرگ تقاضای بازگشت به جهان کردند [ اما پذيرفته
نشد ] [18] شما همچون واماندگان در سفريد 000 که از اين دنيا که خانه شما
نيست [ به سرای آخرت مي شتابيد ] [1] فرمان کوچ کردن به شما داده شده و
مامور به تهيه زاد و توشه از اين سرا گشته ايد . [2] آگاه باشيد اين
پوست نازک تن طاقت آتش دوزخ را ندارد،بنابراين به خويشتن رحم کنيد.
[3] اين حقيقت را در مصائب دنيا آزموده ايد: [4] آيا ناراحتی يکی از خودتان
را در اثر خاری که به بدنش فرو مي رود و زمين خوردنی که مختصری او را
مجروح ميسازد يا ريگهای داغ بيابان او را رنج ميدهد ديده ايد؟ [5] پس چگونه
است آنگاه که در ميان دوطبقه آتش در کنار سنگهای گداخته ، و قرين شيطان
قرارگيرد؟[6] آيا ميدانيد آنگاه که مالک [دوزخ ] بر آتش غضب کند آتشها
بر روی هم مي غلطند و يکديگر را مي کوبند؟[و شعله ها در درون هم فرو ميروند]
[7] و آنگاه که آتش را زجر نمايد ناله کنان در ميان درهای جهنم از اين طرف
به آنطرف شعله ميکشند [8] ای پير بزرگسال که پيری در وجودت رخنه کرده
[9] چگونه خواهی بود آنگاه که طوقهای آتش به گردنها انداخته شود و غلهای
جامعه بدست و گردن افتد؟ چنانکه گوشت دستها را ميخورد.[10] زنهارزنهار
ای بندگان خداخدا را به ياد آوريد در حال تندرستی پيش از آنکه بيمار شويد،
[11] و در حال وسعت پيش از آنکه در تنگنای زندگی قرار گيريد[شما در گرو
اعمال خود هستيد پس ] در راه آزادی خويش پيش از آنکه درهای آزادی بر روی
شما بسته شود سعی و کوشش کنيد[12] در دل شب چشمها را بيدار داريد، و شکمها
را لاغر،[13] و قدمها را بکار، اندازيد و اموال را انفاق کنيد. از جسم و تن
خويشتن بگيريد و بر روان و جان خود بيفزائيد[14] در اين کار بخل نورزيد که
خداوند فرموده است :[15] اگر خدا را ياري کنيد او شما را نصرت ميدهد و قدمهايتان
را ثابت نگهميدارد و نيز فرموده است :[16] کيست که به خداوند قرض دهد؟ تا
خداوند به او چند برابر عطا کند و برای او پاداش بي عيب و نقصی قرار دهد
[اما بدانيد]
درخواست ياری او از شما نه به خاطر ضعف و ناتوانی است [1] و قرض گرفتنش
از شما نه بخاطر کمبود است ، او از شما ياری خواسته در حالی که لشکرهای
آسمان و زمين از آن او است و عزيز و حکيم است ،[2] درخواست قرض کرده در
حالی که گنجهای آسمان و زمين به او تعلق دارد و بي نياز و حميد است [بلی
اينها نه از جهت نيازی است که او دارد بلکه ] [3] خواسته است شما را بيازمايد
که کداميک نيکوکارتريد.
[4] بنابراين به اعمال نيک مبادرت ورزيد تا از همسايگان خدا در سرای او باشيد
[در نزد کسانی که ] رفيق پيامبرانند[5] و فرشتگان به ديدارشان مي آيند [خداوند]
آنچنان اين گروه را گرامی داشته که حتی گوشهای آنها صدای خفيف آتش را
نمي شنوند،[6] و بدنهاشان هيچ گونه رنج و ناراحتی نمي بيند[7] اين فضل و مرحمت
خداوند است که به هرکس بخواهد مي دهد و خداوند دارای فضل عظيم است
[8] من آنچه را ميشنويد ميگويم و خداوند را به ياری خود و شما مي طلبم او
کفايت کننده ما و بهترين وکيل است .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 184
[9] از سخنان امام ( ع ) که در پاسخ برج بن مسهرطائی که از خوارج بود
فرموده و اين هنگامی بود که شخص مزبور با صدای بلند به طوری که
امام بشنود گفت : لا حکم الا لله [10] خاموش باش خدا رويت را سياه
کند ای دندان شکسته به خدا سوگند حق آشکار گرديد و تو شخصی ناتوان
بودی [11] صدايت در سينه حبس شده بود . تا آنگاه که صدای باطل از حلقوم
بيرون آمد همچون شاخ بزی آشکار شدی
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 185
[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از ستايش خداوند ثنای بر پيامبر
صلی الله عليه و آله و سلم و اسرار آفرينش گروهی از حيوانات سخن به
ميان آورده است . ستايش خداوند متعال [2] ستايش مخصوص خداوندی است که
حواس وی را درک نکنند و مکانها وی را در بر نگيرند ديده ها او را
نبينند [3] و پوشش ها وی را مستور نسازند با حدوث آفرينش ازليت خود را
آشکار ساخته [4] و با اسرار خلقت وجود خود را نشان داده است همانندبودن
آفريده ها دليل بر آن است که برای او همانندی نيست هم او که در
وعده هايش صادق [5] و بالاتر از آن است که بر بندگان خود ستم کند . درباره
مخلوقاتش به عدل و داد رفتار مي کند [6] و در اجرای احکام به عدالت بر
آنها حکم مي نمايد حادث بودن اشياء گواه بر هميشگی او [7] و ناتوانی آنها
نشانه قدرت او و نابودی قهری موجودات شاهد و گواه دوام او است .
[8] يکی است اما نه به شماره هميشگی است ولی نه اينکه زمانی دارد برقرار
است ولی چيزی نگهدارنده او نيست [ بلکه قائم به ذات است ] [9] چشم دل
وی را دريابد نه حواس ظاهر آنچه مشاهده مي گردد بر بود وی گواهند نه
بر حضور وی [10] انديشه ها بر او احاطه ندارند بلکه با آثار عظمتش بر آنها
متجلی شده با نيروی عقل مسلم شده که کنه ذاتش را درک نتوان کرد و
انديشه های ژرف انديشی که ادعای پي بردن و احاطه بر کنه ذات را دارند
به محاکمه مي کشد . [11] [ او بزرگ است ] اما نه به اين معنی که حد و
مرز جسمش طولانی است . [ او با عظمت است ] [12] اما نه آن عظمتی که
جسدش را بزرگ جلوه دهد نه بلکه شان و مقامش بزرگ و حکومتش با
عظمت است .[13] پيامبر بزرگ ما [14] گواهی ميدهم که محمد ص بنده و
فرستاده ای برگزيده و امين او است 000 [1] وی را با
برهانهائی روشن ، و پيروزی بر کفر و شرک ، [2] و واضح نمودن راه راست
گسيل داشت و او نيز رسالت حق را آشکارا ابلاغ کرد، و انسانها را به جاده
حق رهنمون شد، [3] پرچمهای هدايت را برافراشت و نشانه های روشن را برقرار
ساخت رشته های اسلام را محکم ، و دستگيره های ايمان را استوار گردانيد.
[4] قسمتی ديگر از اين خطبه پيرامون آفرينش حيرت انگيز
بعضی از جانداران [5] اگر در عظمت قدرت و بزرگی نعمت او مي انديشيدند به
راه راست بازمي گشتند [6] و از آتش سوزان مي ترسيدند اما دلها بيمار و
چشمها معيوب است . [7] آيا به مخلوقات کوچکش نمي نگرند که چگونه
آفرينش آنها را استحکام بخشيده و ترکيب و به هم پيوستگی آنها را
متقن گردانيده است [8] و گوش و چشم برای آنان به وجود آورده و استخوان
پوستشان را نظام بخشيده . [9] به همين مورچه با آن جثه کوچک و اندام
ظريفش بنگريد که چگونه لطافت خلقتش با چشم و انديشه درک نمي گردد :
[10] نگاه کنيد چگونه روی زمين راه مي رود و برای بدست آوردن روزيش تلاش
مي کند [11] دانه ها را به لانه نقل مي نمايد و در جايگاه مخصوص نگهداری مي کند
. در فصل گرما برای زمستان [12] و به هنگام امکان برای زمانی که جمع کردن
برايش ممکن نيست ذخيره مي کند روزيش تضمين گرديده و خوراک لازم و
موافق طبعش آفريده شده [13] خداوند منان از او غفلت نمي کند و پروردگار
پاداش ده محرومش نمي سازد گو اينکه در دل سنگی سخت و صاف [14] و يا در
ميان صخره ای خشک و بي رطوبت باشد اگر در مجاری خوراک و قسمتهای بالا
و پائين دستگاه گوارشش [15] و عضلات و اعضائی که برای حفظ اين دستگاه
آفريده و چشمها و گوشهايش انديشه نمائی [16] در تعجب فرورفته و به شگفتی
خلقتش اعتراف خواهی کرد و از توصيف آن به زحمت خواهی افتاد [ و
خواهی گفت ] [17] خداوندی که مورچه را بر روی دست و پايش برقرار و پيکره
وجودش را به استحکام خاصی بنا گذارد از همه چيز برتر و بالاتر است
هيچ آفريننده ای در آفرينش اين حشره با او شرکت نداشته 000 [1] و هيچ
قدرتی در آفرينش آن وی را ياری نکرده . اگر طريق و راههای خرد را
بپيمائی تا به آخر برسی [2] دلايل به تو مي گويند که آفريننده اين مورچه
کوچک همان آفريدگار درخت عظيم الجثه خرما است [3] زيرا با تمام
تفاوتهائی که دارند هر دو ساختمانشان دقيق و پيچيده است و به هر
حال [4] موجودات بزرگ و کوچک سنگين و سبک توانا و ناتوان همه در
خلقتش يکسانند [ و در برابر قدرت او بی تقاوت است ] . [5] آفرينش
آسمان و جهان [6] همينگونه است آفرينش آسمان و هوا و باد و آب اکنون به
خورشيد و ماه [7] گياه و درخت آب و سنگ و اختلاف اين شب و روز و جريان
درياها [8] و کوههای فراوان و بلندی قله ها و تفرق و جدائی اين لغات و
زبانهای گوناگون بنگر [ تا خدا را بشناسی ] [9] وای بر آن کس که ناظم و
مدبر اينها را انکار کند [10] گروهی مي پندارند که آنها همچون گياهند و
زارعی ندارند و برای اشکال گوناگون آنها آفريننده ای نيست . [11] اينها
برای ادعای خود دليلی اقامه نکرده اند و برای آنچه در مغز خود پرورانده
تحقيقی به عمل نياورده اند . [12] آيا ممکن است ساختمانی بدون سازنده و يا
حتی جنايتی بدون جنايتگر پديد آيد ؟ [13] آفرينش ملخ [14] و اگر خواهی
درباره ملخ بينديش که خداوند برای او دو چشم سرخ [15] دو حدقه همچون ماه
تابان و گوش پنهان آفريده و دهانی به تناسب خلقتش به او داده :
[16] حواسی نيرومند و دو دندان که با آنها [ شاخه های گياهان و برگهای
درختان را ] چيده و جدا مي کند و دو وسيله همچون داس که با آنها
خوراکش را جمع آوری مي نمايد . [17] کشاورزان برای زراعت خود از آنها
مي ترسند و قادر بر دفعشان نيستند 000 [1] حتی اگر همه دست به دست هم
بدهند آنها همچنان نيرومندانه پيش مي آيند تا وارد کشتزار شوند [2] و آنچه
ميل داشته باشند بخورند . در حالی که تمام پيکرشان به اندازه يک
انگشت باريک نيست [3] بزرگ است خداوندی که تمام کسانی که در
آسمانها و زمينند از روی اختيار يا به اجبار در برابرش خضوع مي کنند
[4] و صورت و جبين برايش به خاک مي سايند و طوق اطاعت او را در حال
تندرستی و ناتوانی به گردن مي اندازند و از روی ترس و بيم زمام اختيار
خود را به او مي سپارند . [5] پرندگان مسخر فرمان وی هستند و او تعداد پرها
و موی پرهای آنها [ از کوچک و برزگ ] و شماره نفسهای آنان را احصاء
کرده است . [6] عده ای را به گونه ای آفريده که در درون آب زندگی کنند و
گروهی در خشکی روزی آنها را مقدر فرموده [ و آنچه با دستگاه گوارش
و بدن آنها تناسب دارد برايشان آفريده ] [7] و اصناف آنها را احصاء
نموده است . اين کلاغ است و آن عقاب اين کبوتر است و آن شترمرغ [8] هر
پرنده ای را به نامی دعوت کرده و روزيش را تکفل نموده . ابرهای سنگين
را ايجاد فرموده [9] و باران های پرپشت و پي درپی از آن فروفرستاده قسمت و
سهم باران هر مکانی را مشخص ساخته است [ و با اين کار ] زمينهای
خشک را آبياری نموده [10] و گياهان را بعد از خشکسالی رويانده است .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 186
[11] از خطبه هائی است که امام ( ع ) درباره توحيد ايراد فرموده است .
در اين خطبه آنقدر اصول علمی گرد آمده که در هيچ خطبه ديگری وجود
ندارد .[12] آن کس که کيفيتی برايش قائل گردد او را يکتا ندانسته و کسی
که برايش مانندی قرار دهد به حقيقتش پی نبرده و هر کس وی را شبيه
چيزی بداند به مقصد نرسيده است [13] آن کس که به او اشاره کند و يا در
وهم و انديشه آورد وی را از جهات و ابعاد منزه ندانسته است .
آنچه کنه ذاتش شناخته شده مصنوع است [14] و آنچه بقايش به ديگری باشد
دارای علت و آفريننده ای است . انجام دهنده ای است که نيازمند وسيله
نيست [15] و اندازه گيرنده ای است که محتاج جولان فکر نمي باشد . غنی و بی
نياز است اما نه اينکه آن را تحصيل کرده باشد نه زمان با او همنشين
است و نه ابزار و وسايل با او قرين 000[1] بودش بر زمان پيشی گرفته و
وجودش بر عدم سبقت جسته و ازليتش بر آغاز مقدم بوده است [2] آفرينش
حواس به وسيله او دليل آن است که خود را از داشتن حواسی پيراسته
است و از آفرينش اشياء متضاد [ پي مي بريم ] که ضدی برای او تصور نشود
[3] و از قراردادن تقارن بين اشياء روشن مي شود که خود قرين و همتائی ندارد
[4] . روشنی را با تاريکی و آشکار را با نهان خشکی را با تری و گرمی را با
سردی ضد يکديگر قرار داد . [5] عناصر متضاد را با هم ترکيب نمود و بين
موجودات متباين تقارن برقرار ساخته است [6] آنها که از هم فاصله
داشته اند به هم نزديک گردانيده و بين آنها که به هم نزديکند جدائی
انداخته است . حد و اندازه ای برايش متصور نيست [7] و به حساب و شمارش
در نمي آيد زيرا ابزار دليل بر محدوديت خويشند و وسائل و آلات به
مانند خود اشاره مي کنند . [8] همين که مي گوئيم موجودات از فلان وقت
پيدا شده اند آنها را از قديم بودن منع کرده ايم و اينکه مي گوئيم قطعا
به وجود آمده اند آنها را از ازلي بودن ممنوع ساخته ايم . و هنگامی که
گفته مي شود . اگر چنين بود کامل مي شد دليل آن است که موجودات به
تمام معنی کامل نيستند . [9] با آفرينش موجودات آفريننده آنها در برابر
عقول تجلی کرد و از همين نظر است که از ديده شدن با چشمهای ظاهر مبرا
و پيراسته است [10] و قوانين حرکت و سکون بر او جريان ندارد
[زيرا] چگونه مي تواند چنين باشد در صورتی که او خود حرکت و سکون
را ايجاد کرده است ؟ [11] و چگونه ممکن است آنچه را آشکار ساخته در خودش
اثر بگذارد ؟ و مگر مي شود که خود تحت تاثير آفريده خويش قرار گيرد ؟
اگر چنين شود ذاتش تغيير مي پذيرد [12] و کنه وجودش تجزيه مي گردد و ازلی
بودنش ممتنع مي شود و هنگامی که آغازی برايش معين شد انتهائی نيز
خواهد داشت . [13] و لازمه اين آغاز و انجام نقصان و عدم تکامل خواهد بود .
که نقصان داشتن دليل مسلم مخلوق بودن است [14] و خود دليل وجود خالقی ديگر
و نه اينکه خود آفريدگار باشد [15] و سرانجام از اين دايره که هيچ چيز در او
مؤثر نيست [16] و زوال و تغيير و افول در او راه ندارد خارج مي گردد [ و
همچون ساير موجودات تحت تاثير اشياء قرار خواهد گرفت ] [17] کسی را
نزاده که خود نيز مولود باشد و از کسی زاده نشده تا محدود به حدودی
گردد برتر از آن است که فرزندانی پذيرد 000 [1] و پاکتر از آن است که
گمان آميزش با زنان درباره او رود . دست انديشه های بلند به دامن
کبريائيش نرسد تا در حد و نهايتی محدودش کند و تيزهوشی هوشمندان
نتواند نقش او را در خيال تصوير نمايد [2] حواس از درکش عاجزند و گذشت
زمان و دستها از دسترسی و لمسش قاصرند . تغيير و گوناگونی در او راه
ندارد [3] و گذشت زمان برايش هيچگونه تبديل و دگرگونی به وجود نياورد
آمد و شد شبها و روزها وی را کهنه و سالخورده نسازند و روشنائی و
تاريکی تغييرش ندهند [4] او به هيچيک از اجزاء و جوارح و اعضا [5] و نه به
عرضی از اعراض و نه به تغاير و ابعاض به هيچکدام توصيف نگردد
برايش حد و نهايتی گفته نشود [6] و انقطاع و انتهائی ندارد . اشياء به او
احاطه ندارند تا وی را بالا برند و يا پائين آورند [7] و نه چيزی او را حمل
مي کند که او را به جانبی متمايل يا ثابت نگهدارد نه در درون اشياء
است و نه در بيرون آنها [ بلکه به همه چيز احاطه دارد ] . [8] خبر مي دهد
اما نه با کام و زبان [9] مي شنود ولی نه بواسطه دستگاه شنوائی که از مجرا
استخوانها و پرده ها تشکيل شده سخن مي گويد نه اينکه تلفظ کند همه چيز
را حفظ مي کند ولی نه با قوه حافظه [10] اراده مي کند اما نه اينکه دارای
ضميری باشد دوست مي دارد و خشنود مي شود اما نه از روی رقت قلب دشمن
مي دارد و به خشم مي آيد اما نه از روی ناراحتی و رنج و مشقت . [11] به هر
چه اراده کند مي فرمايد : باش [ کن ] پس بلادرنگ موجود مي شود
[فيکون ] اما گفتن کلمه باش نه صوتی است که در گوشها نشيند و نه
فريادی است که شنيده شود [12] بلکه سخن خدا همان کاری است که ايجاد مي کند
[13] و پيش از او چيزی وجود نداشته و اگر بود خدای دومی مي بود [14] شايسته
نيست گفته شود : پس از نبودن پيدايش يافته چه اينکه در اين صورت
صفات نوپيداشدگان بر او جريان مي يابد [15] و بين او و حوادث تفاوتی نباشد
و هيچگونه برتری بين او و مخلوقات نخواهد بود [16] و در نتيجه : صانع و
مصنوع و آنکه از عدم به وجود آمده با آنکه موجودات را از نيستی به
هستی آورده يکسان گردند . [17] مخلوقات را بدون الگو و نمونه ای که از
غيرش گرفته باشد آفريد و در خلقت آنها از احدی استعانت نجست .
[18] زمين را ايجاد فرمود و آن را نگهداشت بدون اينکه وی را مشغول سازد و
آن را که در عين حرکت و بي قراری است قرار بخشيده و آن را بدون هيچ
ستون و پايه ای برپاداشت 000 [1] و بي هيچ ستون و ارکانی برافراشت و آن را
از کژی و فروريختن نگاهداشت و از سقوط و درهم شکافتن جلوگيری کرد
[2] ميخهايش را محکم کوههايش پابرجا چشمه هايش را جاری [3] و دره هايش را
ايجاد نمود آنچه بنا کرده به سستی نگرائيده و هر چه را توانائی داده
ناتوان نگشته است . [4] او با عظمت و سيطره خويش بر زمين مسلط و با علم
و آگاهی خود از باطن و درون آن با خبر [5] و به وسيله عزت و جلالش بر هر
چيز آن برتری دارد . [6] هيچ چيز آن از قلمرو قدرتش خارج نشود و هرگز از
فرمانش سرنپيچد و هيچ شتابگری از چنگ قدرتش نگريزد [7] و به هيچ
ثروتمندی نياز ندارد . تمام کائنات در برابرش خاشع و فرمانبردارند [8] و
در قبال عظمتش ذليل و خوارند هيچ جنبده ای قدرت فرار از محيط
اقتدارش را ندارد تا به جانب ديگری روی آورد که از سود و زيان او در
امان ماند [9] مانندی ندارد تا با او همتائی کند . و شبيهی برايش تصور
نشود تا با او مساوی باشد [10] هموست که اشياء را پس از هستی نابود
خواهد ساخت [ و بساط جهان را درهم مي پيچد ] آنچنان که وجودش همچون
عدمش گردد . [11] فناء جهان پس از وجود شگفت آورتر از ايجاد آن از عدم
نيست [12] چگونه غير از اين باشد در صورتی که اگر همه موجودات زنده جهان
اعم از پرندگان چهارپايان [13] و آن گروه از آنها که شبانگاه به جايگاهشان
بر مي گردند و همانها که [ در بيابان ] مشغول چرا هستند و تمامی انواع
گوناگون آنها [14] هم آنها که کم هوشند و هم آنها که زيرکند [ اگر همه آنها
گردآيند ] هرگز بر ايجاد پشه ای از عدم توانائی ندارند [15] و هيچگاه طريق
ايجاد آن را نتوانند شناخت عقول آنها در راه يافتن اسرار آفرينش
متحير ماند [16] و نيروهای آنها ناتوان و خسته شود و پايان گيرد و سرانجام
پس از تلاش شکست خورده و ناتوان بازگردند [17] و اعتراف نمايند که در
برابر آفرينش پشه ای درمانده شده اند و به عجز از ايجاد آن اقرار
نمايند و حتی به ناتوانی خويش از نابودساختن آن اذعان کنند 000 [1] تنها
خداوند پاک است که بعد از فنای جهان باقی خواهد ماند و هيچ چيز ديگر
با او نخواهد بود [2] همانگونه که پيش از آفرينش جهان بوده بعد از فنای
آن نيز خواهد بود و به هنگامی که جهان فانی شود وقت ،مکان ،لحظه و زمان
مفهومی نخواهند داشت [3] [ آری آن هنگام ] اوقات ،سرآمدها ،ساعات و
سالها از بين رفته و معدوم شده اند . [4] چيزی جز خداوند يکتای قهار نيست
همه امور بسوی او بازگشت مي کنند [5] کائنات همانگونه که در آغاز آفرينش
از خود قدرتی نداشتند به هنگام فنا و نابودی نيز نيروی امتناع نخواهند
داشت [6] چه اينکه اگر قدرت امتناع داشتند بقاء و دوام آنها ادامه
مي يافت [7] آفرينش چيزی برايش رنج آور نبوده و در خلقت آنچه آفريده
است فرسودگی و خستگی برايش پديد نيامده است .
[8] موجودات را برای استحکام حکومتش نيافريده و برای ترس از
کمبود نقصان پديد نياورده ،[9] نه برای کمک گرفتن از آنها در
برابر همتائی که ممکن است بر او غلبه يابد و نه برای احتراز از دشمن
که به او هجوم آورد [10] نه به خاطر ازدياد دوران اقتدار خود و نه
پيروزي يافتن بر شريکی که با او قرين است [11] و نه به خاطر رفع تنهايی دست
به خلقت آنها زده است [ نه او موجودات را برای هيچيک از اين مقاصد
نيافريد چه او بي نياز محض است ] [12] پس موجودات را نابود مي سازد اما نه
به خاطر خستگی از تدبير و اداره آنها [13] و نه براي اينکه آسايشی پيدا
کند و نه به جهت رنج و سنگينی که برای او داشته اند [14] نه ،طولانی شدن
آنها برايش ملال آور نيست تا نابودشان سازد بلکه خداوند با لطف خود
آنها را اداره مي کند [15] و با فرمانش نگاهشان مي دارد و با قدرتش آنها را
مستقر مي سازد پس همه آنها را بار ديگر بدون اينکه نيازی به آنها
داشته باشد بازمي گرداند [16] ولی نه برای اينکه از آنها کمکی بگيرد و نه
برای اينکه از بيم تنهائی با آنها انس گيرد [17] و نه از اين جهت که
تجربه ای بيندوزد 000 [1] و نه به خاطر آنکه از فقر و نياز به توانگری و
فزونی رسد و يا از ذلت و پستی به عزت و قدرت راه يابد .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 187
[2] از خطبه های امام عليه السلام که درباره حوادث آينده ايراد فرموده .
[3] هان پدر و مادرم فدايشان باد آنها از گروهی هستند که نامهايشان در
آسمان معروف ولی در زمين گمنامند . [4] آگاه باشيد شما آماده عقب گردکردن
امور خويش و گسيختگی پيوندها و سر کار آمدن خردسالان و بي تجربه گان و
دون همتان خويشتن باشيد [5] اين وضع زمانی پيش خواهد آمد که قرارگرفتن
انسان مؤمن در زير ضربات شمشير برای او از يافتن يک درهم پول حلال
آسانتر است . [6] زمانی خواهد آمد که اجر و ثواب گيرنده از دهنده بيشتر
است [ زيرا دهنده در آن زمان از پول حرام و به خاطر ريا و تظاهر و
اسراف مي بخشد ولی گيرنده آن را در راه وظيفه شرعی خويش مصرف مي کند ]
[7] اين به هنگامی رخ خواهد داد که مست مي شويد اما نه با شراب بلکه بر
اثر فراوانی نعمت و قسم مي خوريد اما نه از روی ناچاری دروغ مي گوئيد
اما نه در اثر واقع شدن در تنگنا [8] اين موقعی خواهد بود که بلاها و مصائب
همچون باری گران که بر پشت شتران نهاده باشند و سنگينی جهاز گردن
آنها را مجروح کند بر شما فشار وارد خواهند ساخت . [9] آه اين شکنجه و
سختی چه طولانی است ؟ و اميد رهائی از آن چه دور [10] ای مردم اين
افسارهائی که از سنگينی بارها حکايت مي کند از دست بيندازيد [ دست
از افکار پراکنده و نظرات فاسد و پيروی هوسهای سرکش برداريد ] [11] و
از گرد پيشوای خود پراکنده مشويد که سرانجام خويشتن را مذمت خواهيد
کرد [12] خود را در آتش فتنه ای که برافروخته ايد ميندازيد از اين کار دوری
گزينيد و راهی را که به آن منتهی ميشود رها سازيد که [13] بجان خودم سوگند
حوادث دردناکی در پيش است که مؤمن در شعله هايش هلاک مي شود اما
غير مسلمان از آن سالم مي ماند [1] من در ميان شما همچون چراغ در تاريکی
هستم که هر کس به سوی آن روی آورد و کنارش نشيند از نورش بهره مند
گردد . [2] ای مردم بشنويد و سخنانم را حفظ کنيد گوش های قلب خويش
را باز کنيد و گفته هايم را بفهميد
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 188
[3] از خطبه های امام ( ع ) که در آن مردم را به امور مهمی توصيه مي کند
پرهيزکاری و تقوا [4] ای مردم من شما را به تقوا و پرهيزکاری و شکر
فراوان خداوند بر نعمتها و احسان و رحمتش که بر شما فروباريده است
سفارش ميکنم [5] چه بسيار نعمتهائی که ويژه شما قرار داده و شما را به
رحمت خويش مورد عنايت خاص گردانيده : [6] شما عيبهای خود را آشکار
کرديد و او پوشانيد و خويش را در معرض مواخذه او قرار داديد اما به
شما مهلت داد [7] بهترين اندرزدهنده [8] شما را توصيه مي کنم که همواره به
ياد مرگ باشيد و از آن کمتر غفلت کنيد چگونه از آن غافل مي مانيد
در صورتی که او از شما غفلت نمي کند؟[9] و چگونه در چيزی طمع ميورزيد که به شما
مهلت نخواهد داد.آن مردگانی که با چشم خود ديده ايد برای عبرت و اندرز شما
کافی است .[10] آنهارا به گورستان حمل کردند اما نه اينکه خود بر مرکبی سوار
شده باشند، و آنان را در ميان قبر قرار دادند اما بدون اينکه خود بتوانند در
آن فرودآيند،[11] [آنقدر طول نکشيد که ] گوياآنان از مردم اين گيتی نبودند و عمری
در آن نگذراندند[اما از آن طرف ] گويا سرای آخرت همواره خانه آنها بوده
[12] آنها از آنجا که وطنشان بود [ دنيا ] وحشت نمودند و آن جا را که از آن وحشت داشتند
وطن هميشگی انتخاب کردند [13] به چيزهائی خود را مشغول ساختند که بالاخره
از آنها جدا شدند اما آنچه را که مي بايست سرانجام به آن برسند ضايع
ساختند 000 [1] نه قدرت دارند از اعمال قبيحی که انجام داده اند برکنار
شوند و نه مي توانند کار نيکی بر نيکي های خود بيفزايند . [2] به دنيا انس
گرفته بودند مغرورشان ساخت و به آن اطمينان نموده بودند مغلوبشان
نمود . [3] زندگی زودگذر [4] خدای شما را رحمت کند به سوی منازلی که
ماموريد آنها را آباد کنيد و به آنها ترغيب و دعوت شده ايد بشتابيد [5] و
با صبر و استقامت بر اطاعت فرمان خداوند نعمتهای او را بر خويش
تمام گردانيد [6] و از معصيت و نافرمانی کناره گيری کنيد زيرا فردا به
امروز نزديک است چه ساعات در روز به سرعت مي روند ؟ [7] و چه روزها از
ماه به سرعت مي گذرند ؟ و چه ماهها در سال و سالها در عمر با شتاب
سپری مي شوند ؟
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 189
[8] از سخنان امام ( ع ) درباره ايمان و وجوب هجرت اقسام ايمان
[9] ايمان بر دو گونه است يکی ثابت و استوار در دلها و قلوب و ديگری
موقت وعاريتی بين قلبها و سينه ها تا سرآمدی معلوم [10] آن گاه که
انگيزه بيزاری از کسی برای شما پديد آمد او را مهلت دهيد تا هنگامی
که مرگش فرارسد که ساعت مرگ مرز بيزاري جستن است [ اگر در آن موقع
از اعمال ناشايستش توبه نکرد مي توان از او بيزاری جست ] [11] وجوب
هجرت [12] اما مهاجرت بر همان حد نخست خود باقی است . [ زيرا ] خداوند
به مردم روی زمين از اين که ايمانشان را پنهان دارند و يا آشکار کنند
نيازی ندارد . [1] نام هجرت را بر کسی نمي توان گذارد جز آن کس که حجت
خدا را بر روی زمين بشناسد [2] بنابراين آنکس که حجت خدايرا شناخت و به
آن اقرار نمود او مهاجر است . [3] و نام مستضعف بر کسی که حجت
برايش اقامه شده گوشش آن را شنيده و قلبش آن را حفظ کرده صدق
نمي کند . [4] امر مشکل معرفت [5] شناسائی امر ما کاری است بس دشوار
که جز بنده مؤمنی که خداوند قلبش را با ايمان آزموده آن را نپذيرد [6] و
احاديث و سخنان ما را جز سينه ها و حافظه های امانت پذير و عقلهای سالم
نگاه نخواهد داشت . [7] دانش پر وسعت وصی پيامبر ( ص ) [8] ای مردم
پيش از آنکه مرا نيابيد آنچه مي خواهيد بپرسيد که من به راههای آسمان
از طرق زمين آشناترم [9] [ بپرسيد ] پيش از آنکه فتنه و فساد سرزمين
شما را پايمال کند سايه شوم خود را بر آن بگستراند و عقلهای شما را
دگرگون سازد
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 190
[10] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از : حمد خداوند تمجيد پيامبر موعظه
و اندرز سخن بميان آورده است ستايش خداوند [11] خداوند را به پاس
بخشيدن نعمت هايش مي ستايم . و بر انجام فرمانش از او ياری مي جويم
خداوندی که سپاهيانش نيرومند و مجد و عظمتش بزرگ است 000 [1] پيامبر
راستين [2] گواهی مي دهم که محمد صلی الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده
اوست انسانها را به اطاعت از حق دعوت فرمود و با دشمنان خدا در
راه دين پيکار کرد [3] و پيروز شد و هيچگاه هماهنگی و اتحاد دشمنانش در
تکذيب و خاموش ساختن نور او وی را از کوشش در راه آئينش بازنداشت .
[4] اندرز به تقوا [5] بنابراين تقوا پيشه کنيد که رشته ای است استوار
دستگيره ای است محکم و قله آن پناهگاهی است مطمئن . [6] خود را برای مرگ
و پيشامدهای هنگام آن پيش از فراررسيدنش آماده سازيد [7] و قبل از
اينکه مرگ شما را فراگيرد آنچه لازمه روياروئی با آن است مهيا کنيد :
چه اينکه مرگ پايان زندگی است که منتهی به قيامت مي شود . و آن برای
خردمندان پند و اندرز [8] و برای جاهلان وسيله عبرت است [ آری ] پيش از
فرارسيدنش خويش را مهيا کنيد برای آنچه آگاهی داريد [9] از : تنگی
قبرها شدت غم و اندوه ترس از قيامت بيمهای مکرر به هم ريختن و درهم
فرورفتن استخوانها کرشدن گوشها [10] تاريکی لحد وحشت از آينده غم و اندوه
در تنگنای گور و پوشاندن آن از سنگ و خاک . [11] زنهار زنهار شما را
به خدا ای بندگان خدا دنيا با روش مخصوص خود بر شما خواهد گذشت
رشته شما و قيامت بهم پيوسته [12] و گويا علامتهای آن فرا رسيده و با تمام
بلاها و نشانه هايش نزديک شده است [13] گوئی شما را در طريق خود متوقف
ساخته زلزله هايش در شرف وقوع است [14] و سينه بر زمين گذارده دنيا از
اهل خويش بريده [15] و آنها را از آغوش گرم خود خارج ساخته است . زندگی
بر آنان [ که رفتند ] چون روزی بود که گذشت و يا ماهی که سپری شد 000
تازه های آن کهنه شده [1] و فربه هايش لاغر گرديده در جايگاهی تنگ [2] در
ميان مشکلاتی بزرگ آتشی پر شور که صدای زبانه هايش وحشتزا [3] و
شراره هايش تا دل آسمان زبانه مي کشد غرشش پر هيجان فروزنده و
گدازنده و خاموشيش بسيار دور [4] آتشگيره اش مشتعل تهديدش خوفناک
قرارگاهش تاريک [5] اطراف و جوانبش تيره و ظلماتی ديگ های جوشانش
سخت داغ و اوضاعش سخت وحشتناک [ اين جايگاه گناهکاران است ]
[اما] پرهيزکاران را گروه گروه بسوی بهشت رهنمون مي شوند [6] از کيفر
و عذاب ايمنند و از سرزنش ها آسوده و از آتش بر کنارند [7] در خانه های
مطمئن قرار گرفته و از اين قرارگاه خشنودند [8] اينها کسانی هستند که در
دنيا کردارشان پاک چشمانشان گريان [9] شبهايشان در دنيا در اثر خشوع و
استغفار روز و روزشان از بيم [ گناه ] شب بوده است . [10] و خداوند بهشت
را سرمنزل [ شادمانی آنها ] قرار داده است آنها سزاوار اين نعمت و
شايسته آن بودند [11] و در اين خانه جاودانی در ميان نعمتهای پايدار و
نابودنشدنی قرار خواهند داشت . [12] بنابراين ای بندگان خدا مراقب
چيزی باشيد که رستگاران با رعايتش به رستگاری رسيدند و تبهکاران با
ضايع ساختنش در خسران و زيان قرار گرفتند . [13] پيش از آنکه مرگتان
فرارسد خويش را با اعمالتان آماده سازيد چه اينکه شما در گرو کارهائی
هستيد که پيشتر انجام داده ايد و مديون کرداری هستيد که از پيش
فرستاده ايد . [14] [ از هم اکنون ] فکر کنيد مرگ وحشتناک به شما حمله
آورده و ديگر بازگشتی نيست و از لغزش ها نميتوان پوزش خواست . [15]
خداوند ما و شما را در راه اطاعت خود و پيامبرش وادارد و از ما و
شما بفضل و رحمتش بگذرد . [16] بر جای خود بايستيد [ و بدون اجازه دست
به نبرد مبريد ] در برابر بلاها و مشکلات استقامت ورزيد شمشيرهايتان
را در راه هوا و هوس و کلماتی که از زبانتان بيرون مي آيد به کار
نيندازيد [17] و درباره آن چه خداوند تعجيل آن را لازم ندانسته شتاب مکنيد
000 [1] زيرا آنکس از شما که در بستر خويش بميرد ولی بطور شايسته معرفت
خدا و پيامبر و اهلبيتش را داشته باشد شهيد از دنيا رفته [2] و اجر و
پاداشش بر خدا است . و ثواب اعمال شايسته ای را که قصد انجام آن را
داشته است مي برد [3] و نيتش جانشين ضربات شمشيرش قرار مي گيرد [ اين
سخن را به اين خاطر مي گويم که ] هر چيزی وقت مشخصی دارد و سرآمدی
معين .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 191
[4] از خطبه های امام ( ع ) که در آن پس از حمد خداوند ثنای بر پيامبر
توصيه به زهد و تقوا مي کند . [5] ستايش ويژه خداوندی است که حمد و
ثنايش همه جا را گرفته سپاهش پيروز و مجد عظمتش متعالی است . [6] او
را به خاطر نعمت های پی در پی و به هم پيوسته و عظيمش مي ستايم همان
خداوندی که حلمش زياد است و عفو مي کند [7] و در فرمانش دادگر و از
گذشته و آينده مطلع است [8] با دانش نامحدودش جهانيان را هستی بخشيده و
با حکمتش آنها را به وجود آورده بدون اين که در اين راه از کسی پيروی
کند و يا دانش و تجربه ای آموزد [9] و يا از نمونه و مانندی که از شخص
حکيمی صادر گردد تبعيت نمايد در اين طريق خطا و اشتباهی برايش پيش
نيامده و نيز به هنگام خلقت جمعيتی حضور نداشته اند [ تا با همکاری و
مشاوره با آنان خلقت را تحقق بخشد ] .[10] پيامبر بزرگ [11] گواهی مي دهم که
محمد ( ص ) بنده و فرستاده اوست وی را زمانی مبعوث ساخت که
مردم در غرقاب گناه و جهالت سخت فرورفته بودند [12] و در حيرت و
سرگردانی به سر مي بردند . افسار هلاکت آن ها را مي کشيد [13] و پرده های ضلالت
و گمراهی چهره عقلشان را پوشيده بود و برجان و دلشان قفل زده شده بود.
[1] توصيه به وارستگی و تقوا [2] ای بندگان خدا شما را به تقوا و
پرهيزکاری سفارش مي کنم زيرا که آن حق خداوند بر شما است که خود موجب
حق شما بر خداوند خواهد بود [ که در پرتو آن استحقاق پاداش خواهيد
يافت ] [3] برای رسيدن به تقوا از خداوند ياری جوئيد و برای يافتن حق
پاداش بر خداوند از تقوا کمک بگيريد [4] زيرا پرهيزگاری امروز سپر بلا
است و فردا راه رسيدن به بهشت [5] جاده تقوا واضح و روشن و پوينده آن
سود فراوان خواهد برد و امانتدارش [ خدا ] حافظ آن خواهد بود
[6] پرهيزکاری همواره خود را به امت های گذشته و آينده عرضه مي دارد زيرا
فردای قيامت به آن نيازمندند [7] همان فردائی که آفريدگار آنچه را
آفريده باز ميگرداند و آن چه را عطا کرده باز مي ستاند و درباره همه
نعمتها بازخواست مي کند . [8] آه چه کمند کسانی که تقوا را بپذيرند و
آنچنان که بايد آن را تحمل کنند آنها تعدادشان بسيار کم است [9] و شايسته
توصيفی هستند که خداوند [ در قرآن ] مي فرمايد : و قليل من عبادی
الشکور : [ اندکی از بندگان من سپاسگزارند ] [10] گوش جان خويش را برای
شنيدن ندای تقوا باز کنيد و با جديت برای بدست آوردن آن تلاش
نمائيد . تقوا را بجای آن چه از دست رفته قرار دهيد [11] و به عوض هر کار
مخالفی [ که انجام مي داديد ] بپذيريد با پرهيزکاری خواب خويش را
تبديل به بيداری کنيد [12] و روز را با آن طی نمائيد قلوب خود را از آن
مالامال سازيد و با آن خود را از گناهان شستشو دهيد . [13] بيماريهای جان را
با آن مداوا و خويش را با آن آماده سفر بجهان ديگر گردانيد و بسوی آن
بشتابيد و از کسانی که تقوا را ضايع کرده اند عبرت گيريد.
[14] نکند شما باعث عبرت ديگران شويد به هوش باشيد تقوا را حفظ
کنيد و خويشتن را هم در پرتو آن حفظ نمائيد . [15] در برابر دنيا خويشتن
دار و در برابر آخرت دلباخته باشيد [16] آن کس را که تقوا بلندمرتبه
ساخت خوار مشمريد و آنکه دنيا عزتش داده ارجمندش مخوانيد [17] زرق و
برق دنيا توجه شما را جلب نکند و به سخن آن کس که ترغيب به دنيا
مي کند گوش فرا مدهيد و به ندايش پاسخ مگوئيد . از فروغ و درخشندگی
ظاهريش روشنائی مجوئيد [18] و مفتون اشياء نفيس و گرانقدرش نگرديد که
زرق و برقش نيرنگ است و سخنش دروغ 000 [1] اموال و ثروتش [ به زودی ]
يغمای غارتگران ،متاع گران قيمتش غنيمت دزدان خواهد بود . [2] آگاه
باشيد دنيا همچون روسپی زنی است هوس انگيز که خود را نشان مي دهد و
مردان را مي فريبد و سپس با نفرت پشت مي کند و همچون مرکبی سرکش
است که بهنگام حرکت و تاخت از رفتار باز مي ايستد . [3] دروغگوئی است
خيانت پيشه ، ناسپاسی است حق نشناس ، دشمنی است فاصله گير، پشت کننده ای
است مضطرب [4] حالش دگرگوني ، جای گامهايش لرزان ، عزتش ذلت ، کارهای
جديدش بازی و شوخی و بلنديش عين سقوط است . [5] سرای جنگ و غارتگری
و تبهکاری و هلاکت است [6] سرمنزل ناآرامی و حرکت و ديدار و جدائی است
راههايش حيرت زا [7] گريزگاهايش بي گذر و مقاصدش نوميدکننده است .
دژهای محکمش صاحبان خود را تسليم مرگ مي کند خانه ها آنان را بيرون
مي اندازند [8] و تيزبينی آنها را خسته مي سازد . [ با نگاهی هوشمندانه ]
انسان ها از اين گروهها خارج نيستند : يا نجات يافته ای مجروح و
يا دارای بدنی پاره پاره [9] دسته ای سرشان از تن جدا و دسته ای غرقه به
خونند ديگری انگشتان را مي گزد [10] و جمعی دست ها را با دريغ و حسرت به هم
مي مالند برخی سر را بر روی دستها گذارده بفکر فرو رفته اند عده ای بر
اشتباهات خود تاسف مي خورند و خويش را محکوم مي کنند [11] و پاره ای از
تصميم خود بازگشته . اما راه فرار و هر نوع حيله بسته شده و ناگهان
دنيا آنها را غافلگير می سازد . کار از کار گذشته و عمر گرانبها
نابجا هدر رفته است [12] هيهات هيهات ديگر چه سود . آن چه بايد از
دست نرود رفت و گذشته ها گذشت [13] و گيتی به ميل خود سپری شد . نه
آسمان بر آن ها گريست و نه زمين و به آن ها هيچ مهلتی داده نشد
ارسال پست

بازگشت به “نهج البلاغه”