با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
*
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
بار این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
*
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
*
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
*
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود
*
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن . . .
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن . . .
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن . . .
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن . . .
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
[hr]
*سید حمید رضا برقعی
..:: شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست! ::..
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۸۶, ۵:۴۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1 بار
- سپاسهای دریافتی: 133 بار
-
- پست: 266
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶, ۹:۴۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 71 بار
- سپاسهای دریافتی: 568 بار
[align=center]بسم رب الشهداء و الصديقين
واقعا شعر زيبايي بود ، از دل بود و به دل نشست .
سليقه دوستمون در انتخاب اشعار قابل تحسينه .
-------------------------------------------------------------------
آخر خوندن اين شعر فقط يه حس به من دست داد ، اونم اينکه :
در اصل ، واژه ها شکست خوردۀ طوفان عظمت عاشورا و عاشورائيان هستند !!!
در عين زيبايي و لطافت ، اما در مقابل عظمت عاشورا ناتوان و بي زبان اند ...
در اوج احساس ، اعتراف به حيرت و درماندگي مي کنند چرا که :
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن . . .
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن . . .
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن . . .
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن . . .
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
واقعا شعر زيبايي بود ، از دل بود و به دل نشست .
سليقه دوستمون در انتخاب اشعار قابل تحسينه .
-------------------------------------------------------------------
آخر خوندن اين شعر فقط يه حس به من دست داد ، اونم اينکه :
در اصل ، واژه ها شکست خوردۀ طوفان عظمت عاشورا و عاشورائيان هستند !!!
در عين زيبايي و لطافت ، اما در مقابل عظمت عاشورا ناتوان و بي زبان اند ...
در اوج احساس ، اعتراف به حيرت و درماندگي مي کنند چرا که :
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن . . .
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن . . .
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن . . .
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن . . .
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
.
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: ..:: شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست! ::..
ممنونم بابت اشعار زیبایی که روی سایت قرار میدهید.
اینم وبلاگ آقای سید حمید رضا برقعی (سراینده این اشعار)
[External Link Removed for Guests]
اینم وبلاگ آقای سید حمید رضا برقعی (سراینده این اشعار)
[External Link Removed for Guests]
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد