بسم الله الرحمن الرحیم
روايت: رضايت خداوند از ابوبكر و عمر؟!!
روايت: رضايت خداوند از ابوبكر و عمر؟!!
نقل شده است كه پس از آنكه مأمون، دخترش ام الفضل را به امام جواد ـ عليهالسّلام ـ تزويج كرد،
در مجلسي كه مأمون و امام ـ عليهالسّلام ـ ويحيي بن أكثم و گروه بسياري از علماء در آن حضور داشتند، يحيي به امام ـ عليهالسّلام ـ
رو كرد و پرسيد، روايت شده است كه جبرئيل به حضور پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيد و گفت:
«يا محمّد! خداوند به شما سلام ميرساند و ميفرمايد: «من از ابوبكر راضي هستم، از او بپرس كه آيا او هم از من راضي است؟»
نظر شما دربارة اين حديث چيست؟[1]»
امام ـ عليهالسّلام ـ فرمودند: «من منكر فضيلت ابوبكر نيستم، ولي كسي كه اين خبر را نقل ميكند بايد خبر ديگري را نيز كه پيامبر اسلام
در حجَّة الوداع بيانكرد، از نظر دور ندارد.
پيامبر ـ صليالله عليه و آله ـ فرمود: «كساني كه بر من دروغ ميبندند، بسيار شدهاند و بعد از من بسيار خواهند بود، هر كس به عمد بر من دروغ ببندد،
جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثي از من براي شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنّت من عرضه كنيد، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق
بود، بگيريد و آنجه را كه مخالف كتاب خدا و سنّت من بود، رها كنيد»،
امام جواد ـ عليهالسّلام ـ افزود: اين روايت (دربارة ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است:
«ما انسان را آفريديم و ميدانيم در دلش چه چيز ميگذرد و ما از رگ گردن به او نزديكتريم»[2]
آيا خشنودي و ناخشنودي ابوبكر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟! آيا عقلاً اين روايت قابل قبول است؟»
يحيي گفت: روايت شده است كه: «ابوبكر و عمر در زمين، مانند جبرئيل و ميكائيل در آسمان هستند».
حضرت فرمود: «دربارة اين حديث نيز بايد دقت شود؛ چرا كه جبرئيل و ميكائيل دو فرشتة مقرّب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهي از آن
دو سر نزده است و لحظهاي از دايرة اطاعت خدا خارج نشدهاند، ولي ابوبكر و عمر زماني مشرك بودهاند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شدهاند،
اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستي سپري كردهاند، بنابراين محال است كه خدا آن دو را به جبرئيل و ميكائيل تشبيه كند.»
يحيي گفت: «همچنين روايت شده است كه: ابوبكر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند».[3] دربارة اين حديث چه ميگوييد؟»
حضرت فرمود: «اين روايت نيز محال است كه درست باشد، زيرا بهشتيان همگي جوانند و پيري در ميان آنان يافت نميشود (تا ابوبكر و عمر
سرور آنان باشند!)اين روايت را بنياميه، در مقابل حديثي كه از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ دربارة حسن و حسين ـ عليهاالسّلام ـ نقل شده است
كه «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند» جعل كردهاند.»
يحيي گفت: «روايت شده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است».
حضرت فرمود: «اين نيز محال است؛ زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد ـ صليالله عليه و آله ـ و همة انبيا و فرستادگان خدا حضور
دارند، چطور بهشت با نور اينها روشن نميشود ولي با نور عمر روشن ميگردد؟!»
يحيي اظهار داشت: «روايت شده است كه عمر هر چه گويد، از جانب مَلَك و فرشته ميگويد.»
حضرت فرمود: «من منكر فضيلت عمر نيستم؛ ولي ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالاي منبر ميگفت:
«من شيطاني دارم كه مرا منحرف ميكند، هر گاه ديديد از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آوريد.»
يحيي گفت: «روايت شده است كه پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبري مبعوث نميشدم، حتماً عمر مبعوث ميشد.»[4]
امام فرمود: «كتاب خدا (قرآن) از اين حديث راستتر است»، خدا در كتابش فرموده است:
«به خاطر بياور هنگامي را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح...»[5] از اين آيه صريحاً بر ميآيد كه خداوند از پيامبران پيمان گرفته است، در اين صورت
چگونه ممكن است پيمان خود را تبديل كند؟
هيچ يك از پيامبران به قدر چشم بر هم زدن به خدا شرك نورزيدهاند، چگونه خدا كسي را به پيامبري مبعوث ميكند كه بيشتر عمر خود را با شرك به خدا سپري
كرده است؟! و نيز پيامبر فرمود: «در حالي كه آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من پيامبر شدم».
باز يحيي گفت: روايت شده است كه پيامبر فرمود: «هيچگاه وحي از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده
است»، يعنينبوت از من به آنها منتقل شده است.
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امكان ندارد كه پيامبر در نبوّت خود شك كند، خداوند ميفرمايد: «خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها
رسولاني برميگزيند».[6] (بنابراين با گزينش الهي، ديگر جاي شكي براي پيامبر در باب پيامبري خويش وجود ندارد).
يحيي گفت: «روايت شده است كه پيامبر ـ صليالله عليه و آله ـ فرمود: «اگر عذاب نازل ميشد كسي جز عمر از آن نجات نمييافت».
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در ميان آنان هستي، خداوند آنان را عذاب نميكند
و نيز مادام كه استغفار ميكنند، خدا عذابشان نميكند».[7]
بدين ترتيب تا زماني كه پيامبر در ميان مردم است و تا زماني كه مسلمانان استغفار ميكنند، خداوند آنان را عذاب نميكند.[8]
-----------پی نوشت--------------------
[1] . علامة اميني در كتاب الغدير (ج5، ص321) مينويسد: اين حديث دروغ و از احاديث مجعول است.
[2] .«ولقد خلقنا الإنسان و نعلم ما تولوسُ به نفسُهُ و نحنُ أقربُ إليه من حَبل الوَريد (سورة ق: 16).
[3] .علامة اميني اين حديث را از بر ساختههاي «يحيي بن عنبسه» شمرده و غير قابل قبول ميداند، زيرا يحيي شخصي جاعل حديث و دغلكار بوده است.
(الغدير، ج5، ص229.) «ذهبي» نيز «يحيي بن عنبسه» را جاعل حديث و دغلكار و دروغگو ميداند و او را معلوم الحال شمرده و احاديثش را مردود معرفي ميكند (ميزان الاعتدال، الطبعة الأولي، تحقيق: علي محمد البجاوي، دار احياء الكتب العربيه، 1382 هـ.ق، ج4، ص40.)
[4] . علامه اميني ثابت كرده است كه راويان اين حديث دروغگو بودهاند (الغدير، ج5، ص312و 316)
[5] . «وَ إذْ أخَذْ نا مِنَ الّنبييّن ميثاقَهُم وَ مِنْكَ وَ مِنْ نوحٍ....» (سورة احزاب : آيه 7).
[6] . «اللهُ يَصْطفي مِنَ الملائِكةُ رُسلاً ومن النّاس» (سورة حج آيه 75).
[7] . «و ما كانَ الله لِيُعَذِّ بَهُمْ وَ أنْتَ فيهِم، و ما كانَ اللهُ مُعَذِبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرونَ» (سورة انفال آيه: 33).
[8] . احتجاج، طبرسي، نجف، المطبعة المرتضوية، ج2، ص247، مجلسي، بحارالانوار، المكتبةالاسلامية، ج50، ص80