.::. وظايف منتظران در عصر غيبت .::.
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
.::. وظايف منتظران در عصر غيبت .::.
وظايف منتظران در عصر غيبت
انتظار
مطابق بسياري از آيات قرآن كريم و روايات فراواني كه از ائمة معصومين(عليهمالسلام) رسيده است بشر در طول دوران زندگي فردي و اجتماعي خود، مرهون نعمت انتظار است، و اگر از حالت انتظار خارج شود و اميدي به آينده نداشته باشد، زندگي برايش مفهومي نخواهد داشت.
آنچه انسان را به زندگي اميدوار ميسازد و نگرانيها و ناراحتيها را براي او آسان مينمايد، انتظار و اميد به آينده است. آدمي در پرتو همين انتظار، رنجها و گرفتاريها را تحمل ميكند و با كشتي اميد و آرزو در درياي متلاطم و طوفان زاي زندگي به سير خود ادامه ميدهد. بنابراين، اگر اميد از انسان گرفته شود و انتظار از جامعه رخت بربندد، ادامة حيات و زندگي براي بشر، بيروح و بيلذت و بيمعنا خواهد بود، اين انتظار است كه به زندگي صفا و جلا ميبخشد و زندگي را براي آدمي لذت بخش ميكند و او را به حركت و جنبش وا ميدارد و دلش را به ادامة زندگي، علاقهمند ميسازد.
نكته قابل توجه اين است كه بر هر فرد مسلمان و هر كس كه بخواهد با روح تعاليم متعالي اسلام و حقيقت برنامههاي تربيتي اين مكتب انسانساز آشنا شود، قبل از هر چيز، درك صحيح و شناخت درست مفاهيم واقعي واژهها و اصطلاحات اسلامي لازم و ضروري است.
يكي از واژههايي كه بايد با تأمل و دقت زياد به آن پرداخته شود واژة انتظار ا ست كه مربوط به ظهور آخرين حجت خداوند و مصلح آخرالزمان حضرت مهدي(عليهالسلام) است.
اينك براي شناخت كامل انتظار، نخست دربارة معنا و مفهوم كلمة انتظار از نظر لغت و مذهب بحث ميكنيم، سپس دربارة انتظار فرج در اسلام و قرآن سخن ميگوييم. به بررسي وظايف منتظران در عصر غيبت ميپردازيم.
انتظار در لغت
انتظار در لغت، به معناي چشم داشت و چشم به راه بودن و نوعي اميد به آينده داشتن است؛ آيندهاي زيبا و روشن و سرشار از صفا، آرامش و امنيت. .
انتظار در اصطلاح
انتظار كيفيتي روحي است كه موجب به وجود آمدن آمادگي براي ظهور و درك منتظَر ميشود، و ضد آن يأس و نااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي نيز بيشتر است؛ و گاه حالت انتظار به پايهاي مي رسد كه خواب را از چشم ميربايد، و هر چه عشق به منتظَر افزون باشد آمادگي براي آمدن او نيز افزون ميگردد و فراق دردناك ميشود تا جايي كه منتظِر به چيزي جز منتظَر نميانديشد، و تمام آمال و آرزوهايش را در آيينه وصال او به تماشا مينشيند. از اين رو و همة دردها و سختيها و مشكلات را در راه رسيدن به او تحمل ميكند.
انتظار ، امید به آینده ای نوید بخش
از نظر مذهب، انتظار حالتي است كه از تركيب ايمان به خدا و اعتقاد كامل و راسخ به مباني دين و اشتياق و علاقه به ظهور رهبري الهي و آسماني ـ كه بتواند با مدد خداوند، مردمان جهان را تحت فرمان يك آيين درآورد و ستمگران را سر جاي خود بنشاند و آيين توحيد و يكتاپرستي را رواج دهد و حكومت قسط و عدل را در تمام زمين برقرار نمايد ـ به وجود ميآيد و در درون آدمي شعله ميكشد و آمال و آرزوهاي انساني و رفتار فردي و اجتماعي وي را دگرگون ميكند.
انتظار از نظر دين و مذهب، به معناي اميد و آرزو است؛ اميد به آيندهاي نويد بخش و سعادت آفرين، اميد به آيندهاي كه در آن جهانيان از مفاسد و بدبختيها رهايي يافته، و بشر راه خير و صلاح را در پيش گيرد و دنيا در پرتو تحقق عدل الهي، مدينة فاضلهاي گردد.
اين معناي انتظار فرج از نظر دين است كه در حقيقت به معني چشم به راهي براي تحقق حق و عدل و پيروزي دين و برقراري نظام عدل الهي، ميباشد.
بر اين اساس، شكي نيست كه انتظار فرج، میل فطری همة انسانها و خواستة مشترك تمامي ملل و اديان دنياست و زمان و مكان نميشناسد و به قوم و گروهي اختصاص ندارد.
اعتقاد به قيام يك منجي در آخرالزمان كه زمين را پر از عدل و داد ميكند و به طور معجزه آسا ظلم و جور را ريشه كن ميسازد پايه ايمان را مستحكم ميكند و نهال اميد را در دل بارور ميروياند.
اين عقيده، يكي از آرزوهاي مهم و ديرين بشر است و جاي هيچ شگفتي نيست اگر ميبينيم كه در هر زمان، انسان، اميدوار به آيندهاي بهتر بوده است. عامل عمده اعتقاد به ظهور منجي در آخرالزمان ايمان است. اين ايمان عاملي بسيار قوي و نيرومند است كه با وجود آن انسان هرگز با سختيهاي روزگار و تراكم ناملايمات و گرفتاريهاي زندگي، روحيه خود را نميبازد و اميد نجات و رستگاري را از دست نميدهد. براي اين كه اين موضوع بهتر روشن شود به بحث و بررسي انتظار فرج در اسلام و مذهب تشيع ميپردازيم:
انتظار فرج در اسلام
انتظار فرج در اسلام و به ويژه در مذهب تشيع، عبارت است از ايمان استوار به امامت و ولايت حضرت ولي عصر(عليهالسلام) و اميد به ظهور آن آخرين ذخيره الهي و آرزوي فرا رسيدن روزگار رهايي مستضعفان از چنگال مستكبران، و تمام شدن دوران ظلم و ستم طاغوتيان، و پيروزي نهايي مؤمنان، و آغاز حكومت صالحان، تا پايان جهان است. كه اين انتظار دربردارنده تمامي مباني اعتقادي اسلام است.
انتظار فرج در اسلام، در واقع نوعي آمادگي است. آمادگي براي پاك شدن، پاك زيستن و دور ماندن از زشتيها و آمادگي براي حركتي مستمر و دائم، با تلاش و كوششي پيگير و خستگي ناپذير توأم با خود سازي در مرحله اول و دگر سازي در مراحل بعدي و سرانجام آمادگي براي شركت در انقلاب جهانی حضرت مهدي(عليهالسلام) كه آغاز آن ظهور حضرت و فرجام آن، شكست تاريكيها و ظلمهاست و نتيجه آن، برپايي حكومت عدل الهي و تحقق قول و پيمان خداوند به عزت بخشي مؤمنان است.
پس از روشن شدن اهميت انتظار در زندگي بشر، به بررسي انتظار فرج در آيات و روايات ميپردازيم تا مفهوم صحيح آن را دريابيم.
حال براي روشن شدن مطلب به سراغ متون اصيل اسلامي و روايات پيشوايان معصوم(عليهمالسلام)ميرويم و لحن گوناگون آيات و رواياتي را كه از ائمه معصومين(عليهم السلام) درباره مسأله انتظار و ارزش و اهميت اين عقيده اصيل رسيده است، مورد بررسي قرار ميدهيم.
[align=left]ادامه دارد...
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
انتظار از نگاه روايات
در روايات و سخنان حيات بخش پيشوايان شيعه، گلواژه انتظار مفهومي بس ژرف و پرارج دارد. گويا انتظار زيباترين و كاملترين جلوة بندگي حق تعالي است، به گونهاي كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) انتظار فرج را برترين عبادت و افضل اعمال امتش ميخواند.[1] به همين تناسب در فرهنگ ديني و در روايات ما، منتظران از جايگاه والا و ممتازي برخوردارند و تعابير مهمی در مقام و منزلت آنها بیان شده تا جائيكه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آنان را برادران خود مينامند
اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) ميفرمايد: منتظران امر ما مانند كساني هستند كه در راه خدا به خون خود غلطيدهاند.[2] و امام سجاد(عليهالسلام) درباره ايشان ميفرمايند:
مننتظران ظهور برترين مردمان همه روزگارانند،[3] كه خداوند به ايشان اجر هزار شهيد از شهداي بدر و احد عطا ميكند.[4] آنان به مجاهدان پيكارگري مانند كه در پيش روي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با شمشير نبرد ميكنند.[5]
امام كاظم(عليهالسلام) دربارة شيعيان و منتظران عصر غيبت ميفرمايند:
[align=center]خوشا به احوالشان، به خدا سوگند آنان در روز قيامت، در مرتبة ما و با ما خواهند بود.[6]
به راستي، سِرِ برخورداري منتظران از چنين جايگاه رفيع و منزلت بيبديلي كه فرشتگان مقرب الهي نيز به آنان غبطه ميخورند، در چه چيزي نهفته است؟ هر چه هست به حقيقت انتظار برميگردد.
مگر انتظار چيست كه تا اين حد كمال آفرين و تكامل بخش است؟ اين چه حقيقتي است كه انسان را به مرتبة ملكوتيان و بالاتر از آنان سوق ميدهد.
آری! این ها همه به مفهوم واقعی انتظار و وظایف منتظران بر می گردد که در این قسمت پیرامون آن توضیحاتی به خوانندگان محترم ارائه می دهیم:
مفهوم صحيح انتظار
مفهوم مذهبي انتظار، اميد به آينده است، آيندهاي كه در آن مردم جهان، از زور و فشار و استبداد و تسلط نظامهاي غلط، نجات پيدا كنند و رژيمهاي ضد انساني از ميان بروند و زندگي پر نشيب انسانها آكنده از صلح و امنيت گردد و حق پرستان پيروز، و باطل گرايان نابود شوند.
آنچه از مجموع آيات و روايات اسلامي و مفهوم خود كلمه انتظار استفاده ميشود اين است كه انتظار، در تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي، عامل رشد و اصلاح، مقاومت و پيشرفت، بيداري و حركت، و از عقايد انقلاب آفرين و ريشة اصل قيام جهاني حضرت مهدي(عليهالسلام) است.
وظايف منتظران
در مورد وظايف و تكاليف شيعيان در دوران غيبت سخنهاي بسياري گفته شده است. حتي كتابهاي منتقل نيز در اين باره تأليف و تدوين گردیده و در بعضي از كتابها مانند مكيال المکارم تا هشتاد وظيفه براي منتظران حضرت مهدي(عليهالسلام) برشمردهاند. ما در اين مجال برآنيم كه وظايف اصلی منتظران يوسف زهرا(سلاماللهعليها) را به طور خلاصه و روان در اختيار خوانندگان قرار دهيم.
1ـ شناخت ولي عصر(عليهالسلام)
اولين و مهمترين وظيفهاي كه هر شيعة منتظر بر عهده دارد كسب معرفت و شناخت نسبت به وجود نازنين امام زمان(عليهالسلام) است. زيرا به دليل عقلي و نقلي تحصيل معرفت و شناخت صفات و ويژگيهاي آن جناب واجب است و ايمان بدون شناخت امام زمان (عليهالسلام) تحقق نميپذيرد، و هيچ عملي را خداوند از بندگان قبول نميكند مگر اینکه با شناخت و معرفت امام زمان(عليهالسلام) عجين باشد.[7]
اين موضوع از چنان اهميتي برخوردار است كه در روايات بسياري كه از طريق عامه و خاصه از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهمالسلام) نقل شده، آمده است كه: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهل مرده است.[8]
و در ورايت ديگري كه ثقة الاسلام كليني از امام باقر(عليهالسلام) نقل ميكند، آمده است: هر كس در حاليكه امامي نداشته باشد بميرد، مردنش مردن جاهليت است و هر کس با شناخت امامش بميرد، پيش افتادن و يا تأخير اين امر (دولت آل محمد (عليهمالسلام)) او را زيان نرساند و هر كس بميرد در حاليكه امامش را شناخته، همچون كسي است كه در خيمه قائم(عليهالسلام) با آن حضرت باشد.[9]
توجه به مضامين دعاهايي كه خواندن آنها در عصر غيبت سفارش شده و مورد تأكيد قرار گرفته نيز ما را به اهميت موضوع شناخت و معرفت حجت خدا رهنمون ميسازد؛ چنان كه در يكي از دعاهاي معروف و معتبري كه شيخ صدوق (رحمة الله عليه) آنرا در اكمال الدين نقل كرده ميخوانيم:
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناساني از دينت گمراه ميگردم. خداوندا! مرا به مرگ جاهليت نميران و دلم را از حق، پس از آنكه هدايتم فرمودي منحرف مگردان.[10]
اين شناخت و معرفت حجت الله چه اكسيري است؟ كه اگر با مس وجود آدمي آميخته نگردد، بشر از مرز حيوانيت و توحش فراتر نرود و به مرگ جاهليت از دنيا كوچ كند.
امام صادق(عليهالسلام) در مورد كمترين درجه معرفت امام ميفرمايد: كمترين درجه معرفت به امام آناست كه... [بداني] امام وارث[و جانشين] پيامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و بايد در هر امري تسليم او بود و به سخن و فرمان او عمل كرد.[11]
مؤلف كتاب مكيال المکارم مراد و مقصود از معرفت امام را كه در روايات ياد شده بر آن تأكيده گردیده است، چنين بيان ميكند: بيترديد مقصود از شناختي كه امامان ما تحصيل آنرا نسبت به حضرت مهدي(عليهالسلام) امر فرمودهاند، اين است كه ما آن حضرت را آنچنان كه هست بشناسيم؛ به گونهاي كه اين شخصيت سبب در امان ماندن ما از شر شياطين و دوری از معاصي باشد و ما را به كمال مطلوب انساني رهنمون سازد و مايه نجاتمان از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين مهدويت شود. اين چنين شناختي جز به دو امر حاصل نميگردد:
اول، شناختن شخص امام(عليهالسلام) به نام و نسب و دوم، شناخت صفات و ويژگيهاي امام و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است.[12]
البته شناخت صفات و ويژگيهاي آن حضرت كه در كلام فوق به آن اشاره شد، در عصر ما از اهميت و ارزش بيشتري برخوردار است و در واقع اين نوع شناخت است كه ميتواند در زندگي فردي و اجتماعي منتظران منشأ تغيير و تحول باشد، زيرا اگر كسي فقط به يكي از صفات آن حضرت پي ببرد مثلاً يقين حاصل كند كه حضرتش شاهد و ناظر دائمي اعمال شيعيان و محبانش ميباشد[13] و خويشتن را هميشه در محضر او ببيند؛ چنين فردي هيچ گاه آلوده به معاصي و محرمات نميشود و روز به روز بر فضائل و سجاياي اخلاقي او افزوده ميگردد و در مسير سعادت و كمال قدم بر ميدارد.
نكتهاي كه بايد در اين جا در نظر داشت اين است كه شناخت امام زمان(عليهالسلام) از شناخت، ديگر امامان معصوم(عليهمالسلام) جدا نيست و اگر كسي به طور كلي به شأن و جايگاه ائمه هدي واقف شد، صفات و ويژگيهاي آنها را شناخت و به وظيفه خود در برابر آنها پي برد، قطعا نسبت به امام عصر(عليهالسلام) نيز به شناختي شايسته و كامل ميرسد . يكي از راههاي پي بردن به مراتب و عظمت امامان معصوم(عليهمالسلام) مطالعه و تحقيق در كتابهايي است كه در اين زمينه نگاشته شده است كه از جمله ميتوان به كتابهاي زير اشاره نمود:
بحارالانوار: جلدهای پنجاه و يكم تا پنجاه و سوم، اصول كافي جلد اول ، الغيبة شيخ طوسي، كتاب الغيبه نعماني و كمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق، كه به لطف خدا همه اين كتابها به فارسي ترجمه شده و در دسترس همگان قرار گرفته است.
شايان ذكر است به اين نكته نيز اشاره كنيم كه اصليترين راه شناخت و تحصيل معرفت امام زمان(عليهالسلام) رعايت تقوا و اجتناب از معاصي و محرمات ا ست كه در عنوان بعدي به توضيح و تبيين آن ميپردازيم.
در روايات و سخنان حيات بخش پيشوايان شيعه، گلواژه انتظار مفهومي بس ژرف و پرارج دارد. گويا انتظار زيباترين و كاملترين جلوة بندگي حق تعالي است، به گونهاي كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) انتظار فرج را برترين عبادت و افضل اعمال امتش ميخواند.[1] به همين تناسب در فرهنگ ديني و در روايات ما، منتظران از جايگاه والا و ممتازي برخوردارند و تعابير مهمی در مقام و منزلت آنها بیان شده تا جائيكه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آنان را برادران خود مينامند
اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) ميفرمايد: منتظران امر ما مانند كساني هستند كه در راه خدا به خون خود غلطيدهاند.[2] و امام سجاد(عليهالسلام) درباره ايشان ميفرمايند:
مننتظران ظهور برترين مردمان همه روزگارانند،[3] كه خداوند به ايشان اجر هزار شهيد از شهداي بدر و احد عطا ميكند.[4] آنان به مجاهدان پيكارگري مانند كه در پيش روي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با شمشير نبرد ميكنند.[5]
امام كاظم(عليهالسلام) دربارة شيعيان و منتظران عصر غيبت ميفرمايند:
[align=center]خوشا به احوالشان، به خدا سوگند آنان در روز قيامت، در مرتبة ما و با ما خواهند بود.[6]
به راستي، سِرِ برخورداري منتظران از چنين جايگاه رفيع و منزلت بيبديلي كه فرشتگان مقرب الهي نيز به آنان غبطه ميخورند، در چه چيزي نهفته است؟ هر چه هست به حقيقت انتظار برميگردد.
مگر انتظار چيست كه تا اين حد كمال آفرين و تكامل بخش است؟ اين چه حقيقتي است كه انسان را به مرتبة ملكوتيان و بالاتر از آنان سوق ميدهد.
آری! این ها همه به مفهوم واقعی انتظار و وظایف منتظران بر می گردد که در این قسمت پیرامون آن توضیحاتی به خوانندگان محترم ارائه می دهیم:
مفهوم صحيح انتظار
مفهوم مذهبي انتظار، اميد به آينده است، آيندهاي كه در آن مردم جهان، از زور و فشار و استبداد و تسلط نظامهاي غلط، نجات پيدا كنند و رژيمهاي ضد انساني از ميان بروند و زندگي پر نشيب انسانها آكنده از صلح و امنيت گردد و حق پرستان پيروز، و باطل گرايان نابود شوند.
آنچه از مجموع آيات و روايات اسلامي و مفهوم خود كلمه انتظار استفاده ميشود اين است كه انتظار، در تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي، عامل رشد و اصلاح، مقاومت و پيشرفت، بيداري و حركت، و از عقايد انقلاب آفرين و ريشة اصل قيام جهاني حضرت مهدي(عليهالسلام) است.
وظايف منتظران
در مورد وظايف و تكاليف شيعيان در دوران غيبت سخنهاي بسياري گفته شده است. حتي كتابهاي منتقل نيز در اين باره تأليف و تدوين گردیده و در بعضي از كتابها مانند مكيال المکارم تا هشتاد وظيفه براي منتظران حضرت مهدي(عليهالسلام) برشمردهاند. ما در اين مجال برآنيم كه وظايف اصلی منتظران يوسف زهرا(سلاماللهعليها) را به طور خلاصه و روان در اختيار خوانندگان قرار دهيم.
1ـ شناخت ولي عصر(عليهالسلام)
اولين و مهمترين وظيفهاي كه هر شيعة منتظر بر عهده دارد كسب معرفت و شناخت نسبت به وجود نازنين امام زمان(عليهالسلام) است. زيرا به دليل عقلي و نقلي تحصيل معرفت و شناخت صفات و ويژگيهاي آن جناب واجب است و ايمان بدون شناخت امام زمان (عليهالسلام) تحقق نميپذيرد، و هيچ عملي را خداوند از بندگان قبول نميكند مگر اینکه با شناخت و معرفت امام زمان(عليهالسلام) عجين باشد.[7]
اين موضوع از چنان اهميتي برخوردار است كه در روايات بسياري كه از طريق عامه و خاصه از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهمالسلام) نقل شده، آمده است كه: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهل مرده است.[8]
و در ورايت ديگري كه ثقة الاسلام كليني از امام باقر(عليهالسلام) نقل ميكند، آمده است: هر كس در حاليكه امامي نداشته باشد بميرد، مردنش مردن جاهليت است و هر کس با شناخت امامش بميرد، پيش افتادن و يا تأخير اين امر (دولت آل محمد (عليهمالسلام)) او را زيان نرساند و هر كس بميرد در حاليكه امامش را شناخته، همچون كسي است كه در خيمه قائم(عليهالسلام) با آن حضرت باشد.[9]
توجه به مضامين دعاهايي كه خواندن آنها در عصر غيبت سفارش شده و مورد تأكيد قرار گرفته نيز ما را به اهميت موضوع شناخت و معرفت حجت خدا رهنمون ميسازد؛ چنان كه در يكي از دعاهاي معروف و معتبري كه شيخ صدوق (رحمة الله عليه) آنرا در اكمال الدين نقل كرده ميخوانيم:
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناساني از دينت گمراه ميگردم. خداوندا! مرا به مرگ جاهليت نميران و دلم را از حق، پس از آنكه هدايتم فرمودي منحرف مگردان.[10]
اين شناخت و معرفت حجت الله چه اكسيري است؟ كه اگر با مس وجود آدمي آميخته نگردد، بشر از مرز حيوانيت و توحش فراتر نرود و به مرگ جاهليت از دنيا كوچ كند.
امام صادق(عليهالسلام) در مورد كمترين درجه معرفت امام ميفرمايد: كمترين درجه معرفت به امام آناست كه... [بداني] امام وارث[و جانشين] پيامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و بايد در هر امري تسليم او بود و به سخن و فرمان او عمل كرد.[11]
مؤلف كتاب مكيال المکارم مراد و مقصود از معرفت امام را كه در روايات ياد شده بر آن تأكيده گردیده است، چنين بيان ميكند: بيترديد مقصود از شناختي كه امامان ما تحصيل آنرا نسبت به حضرت مهدي(عليهالسلام) امر فرمودهاند، اين است كه ما آن حضرت را آنچنان كه هست بشناسيم؛ به گونهاي كه اين شخصيت سبب در امان ماندن ما از شر شياطين و دوری از معاصي باشد و ما را به كمال مطلوب انساني رهنمون سازد و مايه نجاتمان از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين مهدويت شود. اين چنين شناختي جز به دو امر حاصل نميگردد:
اول، شناختن شخص امام(عليهالسلام) به نام و نسب و دوم، شناخت صفات و ويژگيهاي امام و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است.[12]
البته شناخت صفات و ويژگيهاي آن حضرت كه در كلام فوق به آن اشاره شد، در عصر ما از اهميت و ارزش بيشتري برخوردار است و در واقع اين نوع شناخت است كه ميتواند در زندگي فردي و اجتماعي منتظران منشأ تغيير و تحول باشد، زيرا اگر كسي فقط به يكي از صفات آن حضرت پي ببرد مثلاً يقين حاصل كند كه حضرتش شاهد و ناظر دائمي اعمال شيعيان و محبانش ميباشد[13] و خويشتن را هميشه در محضر او ببيند؛ چنين فردي هيچ گاه آلوده به معاصي و محرمات نميشود و روز به روز بر فضائل و سجاياي اخلاقي او افزوده ميگردد و در مسير سعادت و كمال قدم بر ميدارد.
نكتهاي كه بايد در اين جا در نظر داشت اين است كه شناخت امام زمان(عليهالسلام) از شناخت، ديگر امامان معصوم(عليهمالسلام) جدا نيست و اگر كسي به طور كلي به شأن و جايگاه ائمه هدي واقف شد، صفات و ويژگيهاي آنها را شناخت و به وظيفه خود در برابر آنها پي برد، قطعا نسبت به امام عصر(عليهالسلام) نيز به شناختي شايسته و كامل ميرسد . يكي از راههاي پي بردن به مراتب و عظمت امامان معصوم(عليهمالسلام) مطالعه و تحقيق در كتابهايي است كه در اين زمينه نگاشته شده است كه از جمله ميتوان به كتابهاي زير اشاره نمود:
بحارالانوار: جلدهای پنجاه و يكم تا پنجاه و سوم، اصول كافي جلد اول ، الغيبة شيخ طوسي، كتاب الغيبه نعماني و كمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق، كه به لطف خدا همه اين كتابها به فارسي ترجمه شده و در دسترس همگان قرار گرفته است.
شايان ذكر است به اين نكته نيز اشاره كنيم كه اصليترين راه شناخت و تحصيل معرفت امام زمان(عليهالسلام) رعايت تقوا و اجتناب از معاصي و محرمات ا ست كه در عنوان بعدي به توضيح و تبيين آن ميپردازيم.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
2ـ تقوا و پرواپيشگي
يكي ازمهمترين وظايف شيعيان در عصر غيبت امام زمان(عليهالسلام) رعايت تقوا و اجتناب از معاصي و محرمات است. منتظر امام زمان(عليهالسلام) كسي است كه در عصر غيبت به تهذيب نفس و تزكيه خود بپردازد، رذايل اخلاقي را از نفس خويش بزدايد و به كسب فضايل مشغول گردد. چنانكه در روايتي از امام صادق(عليهالسلام) نقل شده :
هر كس دوست دارد از ياران قائم(عليهالسلام) باشد، بايد منتظر او [بماند] و در ا ين حال به پرهيزكاري و اخلاق نيكو رفتار كند؛ پس اگر در اين حال بميرد و پس از مرگ او قائم بپاخيزد، پاداش او همچون كسي است كه آن حضرت را درك كرده است. پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، اين امر بر شما گوارا باشد، اي مشمولان رحمت الهي![14]
. حضرت مهدي(عليهالسلام) نيز با توجه به ناگهاني بودن امر ظهور، همه شيعيان را به انجام اعمال نيك و شايسته و دوري از كردار و رفتار ناپسند در عصر غيبت فراخواند ميفرمايند:
هر يك از شما بايد آن چه را كه موجب دوستي ما ميشود، پيشه خود سازد و از هرآنچه موجب خشم و نارضايتي ما ميگردد دوري گزيند، زيرا فرمان ما به يك باره و ناگهاني ميرسد و در آن زمان توبه و بازگشت براي كسي سودي ندارد و پشيماني از گناه كسي را از كيفر ما نجات نميدهد.[15]
موضوع تهذيب نفس و پرهيز از گناه و اعمال ناپسند، به عنوان يكي از وظايف منتظران در عصر غيبت، از چنان اهميتي برخودار است كه در يكي از نامههاي امام زمان(عليهالسلام) به شيخ مفيد(ره)، اعمال ناشايست و گناهاني كه از شيعيان سر ميزند، به عنوان يكي از اسباب اصلي طولاني شدن غيبت و محروم ماندن شيعيان از ديدار آن حضرت شمرده شده است[16] بايد در نظر داشت كه تنها زماني ميتوانيم خود را منتظر امام زمان(عليهالسلام) بدانيم كه در زندگي فردي و اجتماعي خود، راه و روش مورد نظر را پياده كنيم، و در تمام مراحل زندگي رضايت حضرتش را در نظر بگيريم و در پيرو محض او باشيم.
در نامه اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) به عثمان بن حنيف آمده است:
بدانيد! براي هر كس امام و پيشوايي است كه در اعمال و رفتار خود از او پيروي ميكند، و به روشنايي نور علم او هدايت ميشود.
و بدانيد ! امام شما از دنياي خود و از زينتهاي آن به دو جامه كهنه و از خوردنيهايش به دو قرص نان قناعت كرده است. بدانيد! كه شما توانايي بر اين گونه رفتار نداريد، و لكن مرا به دوري از محرمات و كوشش در انجام واجبات و با پاكدامني و پيمودن راه صحيح ياري كنيد.[17]
منتظر واقعي با تحصيل تقوا و پرهيزكاري در مراحل مختلفي ميتواند امام زمان(عليهالسلام) را ياري كند. زيرا هرگاه كسي اهل تقوا شد آثار ظاهري تقواي او موجب بيداري و يادآوري و هدايت ديگران ميشود و امام به وجود او افتخار ميكند و در حقيقت زينت و آبروي مولايش ميگردد و وجود او در هر مكان باعث برطرف شدن بلا و نزول رحمت ميشود.
حال اشارهاي مختصر به معنا، فوايد و آثار تقوا مينماييم.
تقوا در اصطلاح حفظ و نگهداشتن نفس است از مخالفت با اوامر و نواهي حق تعالي اگر بخواهيم تقوا را در يك جمله بيان كنيم، همان گناه نكردن و اطاعت محض پروردگار را گويند كه در قرآن كريم آثار و فوايد زيادي بر آن مترتب شده چنانچه خداوند متعال آنرا سبب قبولي اعمال، محبت خود ، اكرام بندگان، جلب روزي حلال، خروج از معاصي، رهايي از عذاب و بشارت به نعمتهاي جاويدان برميشمرد.
اما راه دست يابي به تقوا و نجات از بيتقوايي چيست؟ خلاصه باید گفت: شناخت خداوند و نعمتهايي كه به ما ارزاني داشته، معرفت به مبدأ و معاد؛ اينكه انسان از كجا آمده و به كجا ميرود؟ سر منزل او كجاست؟ و تفكر در آيات و رواياتي كه درباره مرگ، قبر، برزخ و قيامت به مارسيده و تخليه دل از محبت دنيايي باعث روشن شدن چراغ تقوا در دل ميشود.
اگر انسان خانه دل را از اغيار خالي نمايد و دست و پاي جان را از غل و زنجير هواي نفس آزاد گرداند و از مرداب نا امن دنيا به ساحل امن و آغوش گرم معرفت و زهد پناه برد ميتواند زمينه ساز واقعی ظهور حضرت مهدی(ع) باشد.
3ـ ياد امام
آنچه منتظران را در كسب معرفت امام و پيروي از آن بزرگوار ياري مي دهد و پايداري و استقامت در راه انتظار را به دنبال دارد، یاد و توسل دائم با امام زمان(علیه السلام) است. به راستي وقتي امام مهربان هميشه وهمه جا به حال شيعيان خودنظر دارد و لحظهاي آن ها را از ياد نمي برد آيا رواست كه دلدادگان روي او به دنيا و تعلقات آن سرگرم شوند و از یاد عزيز غفلت نمایند. راه و رسم دوستي و محبت آن است كه در همه حال آن بزرگوار را بر خود و ديگران مقدم بدارند. وقتي بر سجاده دعا مي نشينند از او آغاز كنند و براي سلامتي و فرج آن حضرت دعا نمايند كه آن بزرگوار خود فرمود: براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همان است.
منتظر حقيقي، در هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتي وجود شريف امام خود را در نظر مي گيرد. به هر بهانه دست توسل به دامن پر مهر مولایش مي زند و به اشتياق ظهور مبارك او و ديدن جمال بي مثالش ناله سر مي دهد. رهرو راه انتظار در مجالسي كه به نام آن محبوب دل ها، تشكيل مي شود حضور مي يابد تا ريشههاي محبت او را در دل محكم كند و به ساحت مقدس آن مولاي غريب عرض ارادتي نمايد با ياد او به جمكران و سهله و سرداب مقدس مي رود و همه زمان ها و مكان ها را به دنبال او و با ياد گل روي او سپري مي كند تا شايد آن مولاي مهربان با نيم نگاهي به او عنايت كند و مس وجود او را زر نمايد. از زيباترين جلوه هاي ياد در زندگي منتظران آن است كه هر روز با او تجديد عهد كرده و پيمان وفاداري ببندند واستواري خود را بر آن عهد اعلام كنند.در دعاي عهد چه زيبا مي خوانيم كه:
بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگيم، عهد و پيمان وبيعتي را كه از آن حضرت بر گردن دارم تجديد مي كنم، كه هرگز از آن عهد و بيعت برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا! مرا از ياران و ياوران آن حضرت و مدافعان از حريم مقدس او و شتاب كنندگان به سوي او براي انجام خواسته هايش و اطاعت كنندگان از دستوراتش و حمايت كنندگان از وجود شريفش و.. شهيدان در ركاب حضرتش قرار ده.
از امام صادق(علیه السلام) منقول است كه هر كس چهل صبح اين دعای عهد را بخواند از ياران حضرت قائم(علیه السلام) باشد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.[18]
اگر كسي اين عهد را بخواند و از اعماق وجود به مضامين آن پايبند باشد هرگز به سستي گرفتار نمي شود و در تحقق آرمان هاي امام زمان(علیه السلام) و زمينه سازي براي ظهور آن بزرگوار لحظهاي از پا نمي نشيند
آری! اين عقيده و ياد است كه به همه اعمال و رفتار انسان جهت مي دهد و محرك انسان در ميدان عمل مي گردد تا هم به تهذيب اخلاق خود و هم به هدايت وارشاد جامعه همت گمارد اگر چنين حالتي در شخص به وجود آيد و ياد محبوب در تمام وجودش جا گیرد ديگر گناه ومعصيتي از او سرنمي زند و همواره به دنبال جلب رضايت مولايش مي باشد واين ياد به تمام زندگي او رنگ الهي مي دهد و او را منتظر واقعي مي گرداند.
4ـ اطاعت از امام غايب (علیه السلام)
وقتي معرفت امام در سينه ها شكوفه زد و با رعايت تقوا و پرهيزكاري عطر يادش فضاي جان را پر كرد سخن از پيروي و اطاعت آن مظهر كمالات و فضائل به ميان مي آيد.
براستي اطاعت چيست؟ اطاعت همان علت خلقت و آفرینش است. اطاعت يعني ذوب شدن در خواسته هاي معبود و در مقابل او از خود ارادهاي نداشتن. خداوند در قرآن مي فرمايد: يا ايها الذين أمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم.
همين اطاعت از خدا به دستور او، درباره رسول اكرم و ائمه معصومين(علیهم السلام) نيز مطرح مي شود. مؤمن واقعي كسي است كه از خدا و رسول خدا و ائمه معصومين اطاعت كند واطاعت از پيشوايان را در کنار پيروي از خداوند بداند چنانكه امام هادي (علیه السلام) در زيارت جامعه مي فرمايد:
كسي كه از شما معصومين اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است.
شايد به طور خلاصه بتوان گفت اطاعت همان تطبيق دادن نفس با فرامين و خواسته هاي اهل بيت(عليهم السلام) مي باشد اطاعت را باید ابتدا از مسائل اوليه شرعيه شروع کرد و محرمات و واجباتش را بشناسد.
به انجام صحيح واجبات و ترك محرمات کوشا باشد. و با این کار ظرف درون را از آلودگي ها و خبائث حيواني پاك نمايد و ديو هواي نفس را از دل بيرون كند تا در آن زمان است كه انسان ديوانه وار به دنبال مولاي غايب مي گردد و در همه جا او را جستجو مي كند و از روي محبت و عشق، چون مولايش را لايق مي بيند از او فرمانبرداري مي كند و اوامر او را مطاع ميداند. بنابراين وقتي انسان مطيع مولايش شد و اطاعت او را بر همه چيز مقدم كرد به تمامي وظايف خود عمل كرده و بر صراط مستقيم قدم برداشته است.
[align=center]افسوس که خورشيد جمال تو نديد يم
از با ر غم و درد فراق تو خميــد يم
ما را نبود غير ظهــور تو اميــدی
ما دل به تو داديم و ز غير تو بريد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[14] - غيبت نعماني: ص 200.
[15] - بحارالانوار: ج 53، ص 76.
[16] - بحارالانوار: ج 53، ص 178.
[17] - نهج البلاغه فيض الاسلام: نامه 45.
[18] - مفاتیح الجنان: دعای عهد
يكي ازمهمترين وظايف شيعيان در عصر غيبت امام زمان(عليهالسلام) رعايت تقوا و اجتناب از معاصي و محرمات است. منتظر امام زمان(عليهالسلام) كسي است كه در عصر غيبت به تهذيب نفس و تزكيه خود بپردازد، رذايل اخلاقي را از نفس خويش بزدايد و به كسب فضايل مشغول گردد. چنانكه در روايتي از امام صادق(عليهالسلام) نقل شده :
هر كس دوست دارد از ياران قائم(عليهالسلام) باشد، بايد منتظر او [بماند] و در ا ين حال به پرهيزكاري و اخلاق نيكو رفتار كند؛ پس اگر در اين حال بميرد و پس از مرگ او قائم بپاخيزد، پاداش او همچون كسي است كه آن حضرت را درك كرده است. پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، اين امر بر شما گوارا باشد، اي مشمولان رحمت الهي![14]
. حضرت مهدي(عليهالسلام) نيز با توجه به ناگهاني بودن امر ظهور، همه شيعيان را به انجام اعمال نيك و شايسته و دوري از كردار و رفتار ناپسند در عصر غيبت فراخواند ميفرمايند:
هر يك از شما بايد آن چه را كه موجب دوستي ما ميشود، پيشه خود سازد و از هرآنچه موجب خشم و نارضايتي ما ميگردد دوري گزيند، زيرا فرمان ما به يك باره و ناگهاني ميرسد و در آن زمان توبه و بازگشت براي كسي سودي ندارد و پشيماني از گناه كسي را از كيفر ما نجات نميدهد.[15]
موضوع تهذيب نفس و پرهيز از گناه و اعمال ناپسند، به عنوان يكي از وظايف منتظران در عصر غيبت، از چنان اهميتي برخودار است كه در يكي از نامههاي امام زمان(عليهالسلام) به شيخ مفيد(ره)، اعمال ناشايست و گناهاني كه از شيعيان سر ميزند، به عنوان يكي از اسباب اصلي طولاني شدن غيبت و محروم ماندن شيعيان از ديدار آن حضرت شمرده شده است[16] بايد در نظر داشت كه تنها زماني ميتوانيم خود را منتظر امام زمان(عليهالسلام) بدانيم كه در زندگي فردي و اجتماعي خود، راه و روش مورد نظر را پياده كنيم، و در تمام مراحل زندگي رضايت حضرتش را در نظر بگيريم و در پيرو محض او باشيم.
در نامه اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) به عثمان بن حنيف آمده است:
بدانيد! براي هر كس امام و پيشوايي است كه در اعمال و رفتار خود از او پيروي ميكند، و به روشنايي نور علم او هدايت ميشود.
و بدانيد ! امام شما از دنياي خود و از زينتهاي آن به دو جامه كهنه و از خوردنيهايش به دو قرص نان قناعت كرده است. بدانيد! كه شما توانايي بر اين گونه رفتار نداريد، و لكن مرا به دوري از محرمات و كوشش در انجام واجبات و با پاكدامني و پيمودن راه صحيح ياري كنيد.[17]
منتظر واقعي با تحصيل تقوا و پرهيزكاري در مراحل مختلفي ميتواند امام زمان(عليهالسلام) را ياري كند. زيرا هرگاه كسي اهل تقوا شد آثار ظاهري تقواي او موجب بيداري و يادآوري و هدايت ديگران ميشود و امام به وجود او افتخار ميكند و در حقيقت زينت و آبروي مولايش ميگردد و وجود او در هر مكان باعث برطرف شدن بلا و نزول رحمت ميشود.
حال اشارهاي مختصر به معنا، فوايد و آثار تقوا مينماييم.
تقوا در اصطلاح حفظ و نگهداشتن نفس است از مخالفت با اوامر و نواهي حق تعالي اگر بخواهيم تقوا را در يك جمله بيان كنيم، همان گناه نكردن و اطاعت محض پروردگار را گويند كه در قرآن كريم آثار و فوايد زيادي بر آن مترتب شده چنانچه خداوند متعال آنرا سبب قبولي اعمال، محبت خود ، اكرام بندگان، جلب روزي حلال، خروج از معاصي، رهايي از عذاب و بشارت به نعمتهاي جاويدان برميشمرد.
اما راه دست يابي به تقوا و نجات از بيتقوايي چيست؟ خلاصه باید گفت: شناخت خداوند و نعمتهايي كه به ما ارزاني داشته، معرفت به مبدأ و معاد؛ اينكه انسان از كجا آمده و به كجا ميرود؟ سر منزل او كجاست؟ و تفكر در آيات و رواياتي كه درباره مرگ، قبر، برزخ و قيامت به مارسيده و تخليه دل از محبت دنيايي باعث روشن شدن چراغ تقوا در دل ميشود.
اگر انسان خانه دل را از اغيار خالي نمايد و دست و پاي جان را از غل و زنجير هواي نفس آزاد گرداند و از مرداب نا امن دنيا به ساحل امن و آغوش گرم معرفت و زهد پناه برد ميتواند زمينه ساز واقعی ظهور حضرت مهدی(ع) باشد.
3ـ ياد امام
آنچه منتظران را در كسب معرفت امام و پيروي از آن بزرگوار ياري مي دهد و پايداري و استقامت در راه انتظار را به دنبال دارد، یاد و توسل دائم با امام زمان(علیه السلام) است. به راستي وقتي امام مهربان هميشه وهمه جا به حال شيعيان خودنظر دارد و لحظهاي آن ها را از ياد نمي برد آيا رواست كه دلدادگان روي او به دنيا و تعلقات آن سرگرم شوند و از یاد عزيز غفلت نمایند. راه و رسم دوستي و محبت آن است كه در همه حال آن بزرگوار را بر خود و ديگران مقدم بدارند. وقتي بر سجاده دعا مي نشينند از او آغاز كنند و براي سلامتي و فرج آن حضرت دعا نمايند كه آن بزرگوار خود فرمود: براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همان است.
منتظر حقيقي، در هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتي وجود شريف امام خود را در نظر مي گيرد. به هر بهانه دست توسل به دامن پر مهر مولایش مي زند و به اشتياق ظهور مبارك او و ديدن جمال بي مثالش ناله سر مي دهد. رهرو راه انتظار در مجالسي كه به نام آن محبوب دل ها، تشكيل مي شود حضور مي يابد تا ريشههاي محبت او را در دل محكم كند و به ساحت مقدس آن مولاي غريب عرض ارادتي نمايد با ياد او به جمكران و سهله و سرداب مقدس مي رود و همه زمان ها و مكان ها را به دنبال او و با ياد گل روي او سپري مي كند تا شايد آن مولاي مهربان با نيم نگاهي به او عنايت كند و مس وجود او را زر نمايد. از زيباترين جلوه هاي ياد در زندگي منتظران آن است كه هر روز با او تجديد عهد كرده و پيمان وفاداري ببندند واستواري خود را بر آن عهد اعلام كنند.در دعاي عهد چه زيبا مي خوانيم كه:
بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگيم، عهد و پيمان وبيعتي را كه از آن حضرت بر گردن دارم تجديد مي كنم، كه هرگز از آن عهد و بيعت برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا! مرا از ياران و ياوران آن حضرت و مدافعان از حريم مقدس او و شتاب كنندگان به سوي او براي انجام خواسته هايش و اطاعت كنندگان از دستوراتش و حمايت كنندگان از وجود شريفش و.. شهيدان در ركاب حضرتش قرار ده.
از امام صادق(علیه السلام) منقول است كه هر كس چهل صبح اين دعای عهد را بخواند از ياران حضرت قائم(علیه السلام) باشد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.[18]
اگر كسي اين عهد را بخواند و از اعماق وجود به مضامين آن پايبند باشد هرگز به سستي گرفتار نمي شود و در تحقق آرمان هاي امام زمان(علیه السلام) و زمينه سازي براي ظهور آن بزرگوار لحظهاي از پا نمي نشيند
آری! اين عقيده و ياد است كه به همه اعمال و رفتار انسان جهت مي دهد و محرك انسان در ميدان عمل مي گردد تا هم به تهذيب اخلاق خود و هم به هدايت وارشاد جامعه همت گمارد اگر چنين حالتي در شخص به وجود آيد و ياد محبوب در تمام وجودش جا گیرد ديگر گناه ومعصيتي از او سرنمي زند و همواره به دنبال جلب رضايت مولايش مي باشد واين ياد به تمام زندگي او رنگ الهي مي دهد و او را منتظر واقعي مي گرداند.
4ـ اطاعت از امام غايب (علیه السلام)
وقتي معرفت امام در سينه ها شكوفه زد و با رعايت تقوا و پرهيزكاري عطر يادش فضاي جان را پر كرد سخن از پيروي و اطاعت آن مظهر كمالات و فضائل به ميان مي آيد.
براستي اطاعت چيست؟ اطاعت همان علت خلقت و آفرینش است. اطاعت يعني ذوب شدن در خواسته هاي معبود و در مقابل او از خود ارادهاي نداشتن. خداوند در قرآن مي فرمايد: يا ايها الذين أمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم.
همين اطاعت از خدا به دستور او، درباره رسول اكرم و ائمه معصومين(علیهم السلام) نيز مطرح مي شود. مؤمن واقعي كسي است كه از خدا و رسول خدا و ائمه معصومين اطاعت كند واطاعت از پيشوايان را در کنار پيروي از خداوند بداند چنانكه امام هادي (علیه السلام) در زيارت جامعه مي فرمايد:
كسي كه از شما معصومين اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است.
شايد به طور خلاصه بتوان گفت اطاعت همان تطبيق دادن نفس با فرامين و خواسته هاي اهل بيت(عليهم السلام) مي باشد اطاعت را باید ابتدا از مسائل اوليه شرعيه شروع کرد و محرمات و واجباتش را بشناسد.
به انجام صحيح واجبات و ترك محرمات کوشا باشد. و با این کار ظرف درون را از آلودگي ها و خبائث حيواني پاك نمايد و ديو هواي نفس را از دل بيرون كند تا در آن زمان است كه انسان ديوانه وار به دنبال مولاي غايب مي گردد و در همه جا او را جستجو مي كند و از روي محبت و عشق، چون مولايش را لايق مي بيند از او فرمانبرداري مي كند و اوامر او را مطاع ميداند. بنابراين وقتي انسان مطيع مولايش شد و اطاعت او را بر همه چيز مقدم كرد به تمامي وظايف خود عمل كرده و بر صراط مستقيم قدم برداشته است.
[align=center]افسوس که خورشيد جمال تو نديد يم
از با ر غم و درد فراق تو خميــد يم
ما را نبود غير ظهــور تو اميــدی
ما دل به تو داديم و ز غير تو بريد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[14] - غيبت نعماني: ص 200.
[15] - بحارالانوار: ج 53، ص 76.
[16] - بحارالانوار: ج 53، ص 178.
[17] - نهج البلاغه فيض الاسلام: نامه 45.
[18] - مفاتیح الجنان: دعای عهد
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
وظيفه عالمان در عصر غيبت امام زمان (عليه السلام)
1ـ پرهيزگاري و پيشوايي پرهيزگاران
بزرگترين افتخار براي عالمان شيعه اين است كه عهده دار نقش وراثت از امام زمان (عليه السلام) ميشوند؛ يعني ايشان در زمان غيبت، وظيفهاي را انجام ميدهند كه اگر مولايشان حضور ميداشت، آن را انجام ميداد؛ البته در شعاعي كوتاه و ظرفي محدود، كار، همان كار، يعني روشنگري و هدايت خلق خدا است.
در دوران غيبت، دو وظيفه و تكليف براي ما ضرورت دارد: يكي اين كه خودمان را از آلودگي گناهان و غفلتها پاك كنيم و لحظه به لحظه به خدا نزديكتر سازيم، و ديگر آن كه دست ديگران را نيز بگيريم و اطراف خويش را نورافشاني كنيم.
در واقع بايد نقش امام (عليه السلام) را در شعاعي كوچك و محدود ايفا كنيم. باري، عالمي كه در مكتب اهل بيت (عليهم السلام) تربيت شده باشد ميتواند يك مرتبه از ولايت و امامت را چه در عرصه تكوين و چه در تشريع عهده دار شود.
نمونهاي از ولايت اولياي خدا
درست است كه تعداد امامان، به معناي اصطلاحي خودش، دوازده تا بيشتر نيست؛ اما پيروان واقعي ايشان فراوانند. يكي از اوليا و دوستان خدا كه پس از مرگ نيز كرامتهاي فراواني از وي ظاهر شده، مرحوم ميرزاي قمي (رحمه الله) است.
فراوانند كساني كه براي رسيدن به حاجت خود به مقبره آن بزرگوار در قبرستان شيخان قم رفتهاند و پس از خواندن فاتحه و سوره يس به حاجت خود رسيدهاند. اين شخصيت بزرگ، نزد خداوند چنان مقامي يافته كه آثار وجودي و كرامتهايش فراتر از مواردي است كه زمان حيات او رخ داده و به قدري گسترده و فراوان است كه ضبط و جمعآوري آنها بسيار دشوار مينمايد.
حضرت آيت الله بهجت (ادام الله ظله العالي) درباره يكي از كرامتهاي مرحوم ميرزا در زمان حيات او ميفرمود: شخصي كه مقابل مقبره مرحوم ميرزاي قمي دن شده از اهالي قفقاز بوده است. وي زمان حياتش با كارواني از قفقاز كه در آن دوران، در قلمرو ايران بوده است، جهت انجام مراسم حج، عازم مكه معظمه ميشود.
پس از زيارت خانه خدا و انجام مراسم حج، قدري سوغات ميخرد و در هميانش ميگذارد و به جده ميرود و بر كشتي سوار ميشود تا به ايران باز گردد. از بد حادثه، هميان و سوغات و پولهاي داخل آن و ساير وسايلش در دريا ميافتد و او هرچه ميكوشد، موفق نميشود آنها را از آب خارج سازد.
به شدت ناراحت و افسرده ميشود و چون دل پاك و با صفايي داشته است، خود را به نجف ميرساند و به حرم حضرت علي (عليه السلام) ميرود و پس از زيارت به حضرت عرض ميكند: من هميانم را از شما ميخواهم. شب در حالت خواب، حضرت به او ميفرمايد: «برو هميانت را از ميرزاي قمي بگير».
روز بعد دوباره به حرم ميرود و به حضرت عرض ميكند: من ميرزاي قمي را نميشناسم و هميانم را از شما ميخواهم. شب دوم باز خواب ميبيند كه به او ميفرمايد: «برو هميانت را در قم از ميرزاي قمي بگير».
سرانجام چارهاي جز اين نميبيند كه روانه قم شود. و براي خرج سفر قدري پول از رفقايش قرض ميكند و خود را به قم و خانه ميرزا ميرساند. وقتي در ميزند، خادم پشت در ميآيد و ميگويد: چه كار داري؟ ميگويد: با ميرزا كار دارم. خادم ميگويد: ميرزا هر روز در اين ساعت از بعد از ظهر استراحت ميكند برو و يك ساعت ديگر بيا. در اين حال، مرحوم ميرزا از داخل خانه صدا ميزند كه من بيدارم و خادم را فرا ميخواند و ميگويد: اين هميان را به آن مرد بده. آن مرد هميانش را ميگيرد و خداحافظي ميكند و متوجه نميشود كه چه كرامت بزرگي از ميرزاي قمي رضوان الله تعالي عليه سرزده است.
وقتي به قفقاز ميرسد، پس از آن كه ديدارها و رفت و آمد دوستان و خويشان به منزل او تمام ميشود، با خانوادهاش به گفت و گو ميپردازد و جريان سفر و از دست دادن و دوباره به دست آوردن هميانش را نقل ميكند.
زنش ميگويد: چگونه هميانت در جده به دريا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردي؟! آيا وقتي در قم سراغ هميانت رفتي، از تو نشاني اجناس داخل آن را نپرسيدند؟ گفت: خير. من به در خانه ميرزا رفتم و... ناگهان ميرزا از اندرون خانه، خادم را صدا زد و هميان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت: آخر چطور نامت را نپرسيد؟! او از كجا ميدانست كه تو در خانه را زدهاي؟! او از كجا ميدانست كه چه كاري داري؟! و اصلا چطور هميان تو سر از خانه ميرزاي قمي در آورده بود؟!
مرد قفقازي تازه متوجه شد كه چه كرامت بزرگي از ميرزا صادر شده و او غافل بوده است؛ از اين رو بسيار ناراحت و متأسف شد. زنش نيز او را سرزنش كرد كه چطور چنين كرامت عظيمي را از آن مرد الاهي ديدي و حتي داخل خانه نرفتي كه او را ببيني و دستش را ببوسي و همين طور هميان را گرفتي و آمدي؟! آن مرد تصميم گرفت زندگياش را در قفقاز رها كند و به قم بيايد و مقيم قم و خادم خانه ميرزا (رحمه الله) شود.
روزي كه به قم رسيد، دريافت كه ميرزا رحلت كرده و مردم بدن مطهر او را تشييع ميكنند. او نيز به جمع تشييع كنندگان ملحق شد و گريست و بر سر و سينه ميزد و پس از به خاك سپاري ميرزا تصميم گرفت در مجاورت قبر مطهر او سكنا گزيند و خادم مقبره آن جناب شود. مرد قفقازي، عاقبت دار فاني را وداع گفت و او را پايين قبر ميرزا اعلي الله مقامه دفن كردند.
آري، پيروان واقعي امامان (عليهم السلام) نيز ميتوانند به درجههايي از ولايت، امامت و پيشوايي امت دست يابند: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ؛ و ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم» .
به فرموده خداوند رحمان در سوره فرقان، يكي از درخواستهاي بندگان ويژه او چنين است: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا؛ ما را امام و پيشواي پرهيزگاران قرار ده!» .
تربيت شدگان مكتب آل البيت (عليهم السلام) فقط به اين بسنده نميكنند كه فقط گليم خودشان را از آب بيرون بكشند؛ بلكه همواره از خداوند ميخواهند افزون بر اين كه خود پرهيزگار شوند و به مراتب عاليه تقوا برسند، امام و پيشواي ساير پرهيزگاران نيز بشوند.
امام زمان (عليه السلام) از ما انجام اين دو وظيفه (پرهيزگاري و پيشوايي پرهيزگاران) را ميخواهد. اگر توانستيم اين دو نقش را به خوبي ايفا كنيم، آن گاه وظيفه شيعه عاشق را در حد وسع و توان خودمان درست انجام دادهايم؛ وگرنه، ادعاي عشق بدون انجام وظيفه از هيچ كس پذيرفته نميشود.
كسي كه عشقش و محبتش راستين است، هماره در پي انجام خواهش محبوبش ميرود تا جايي كه ديگر چيزي براي خود نميخواهد؛ بلكه فقط در فكر اين است كه محبوبش چه ميخواهد.
[align=left]ادامه دارد...
1ـ پرهيزگاري و پيشوايي پرهيزگاران
بزرگترين افتخار براي عالمان شيعه اين است كه عهده دار نقش وراثت از امام زمان (عليه السلام) ميشوند؛ يعني ايشان در زمان غيبت، وظيفهاي را انجام ميدهند كه اگر مولايشان حضور ميداشت، آن را انجام ميداد؛ البته در شعاعي كوتاه و ظرفي محدود، كار، همان كار، يعني روشنگري و هدايت خلق خدا است.
در دوران غيبت، دو وظيفه و تكليف براي ما ضرورت دارد: يكي اين كه خودمان را از آلودگي گناهان و غفلتها پاك كنيم و لحظه به لحظه به خدا نزديكتر سازيم، و ديگر آن كه دست ديگران را نيز بگيريم و اطراف خويش را نورافشاني كنيم.
در واقع بايد نقش امام (عليه السلام) را در شعاعي كوچك و محدود ايفا كنيم. باري، عالمي كه در مكتب اهل بيت (عليهم السلام) تربيت شده باشد ميتواند يك مرتبه از ولايت و امامت را چه در عرصه تكوين و چه در تشريع عهده دار شود.
نمونهاي از ولايت اولياي خدا
درست است كه تعداد امامان، به معناي اصطلاحي خودش، دوازده تا بيشتر نيست؛ اما پيروان واقعي ايشان فراوانند. يكي از اوليا و دوستان خدا كه پس از مرگ نيز كرامتهاي فراواني از وي ظاهر شده، مرحوم ميرزاي قمي (رحمه الله) است.
فراوانند كساني كه براي رسيدن به حاجت خود به مقبره آن بزرگوار در قبرستان شيخان قم رفتهاند و پس از خواندن فاتحه و سوره يس به حاجت خود رسيدهاند. اين شخصيت بزرگ، نزد خداوند چنان مقامي يافته كه آثار وجودي و كرامتهايش فراتر از مواردي است كه زمان حيات او رخ داده و به قدري گسترده و فراوان است كه ضبط و جمعآوري آنها بسيار دشوار مينمايد.
حضرت آيت الله بهجت (ادام الله ظله العالي) درباره يكي از كرامتهاي مرحوم ميرزا در زمان حيات او ميفرمود: شخصي كه مقابل مقبره مرحوم ميرزاي قمي دن شده از اهالي قفقاز بوده است. وي زمان حياتش با كارواني از قفقاز كه در آن دوران، در قلمرو ايران بوده است، جهت انجام مراسم حج، عازم مكه معظمه ميشود.
پس از زيارت خانه خدا و انجام مراسم حج، قدري سوغات ميخرد و در هميانش ميگذارد و به جده ميرود و بر كشتي سوار ميشود تا به ايران باز گردد. از بد حادثه، هميان و سوغات و پولهاي داخل آن و ساير وسايلش در دريا ميافتد و او هرچه ميكوشد، موفق نميشود آنها را از آب خارج سازد.
به شدت ناراحت و افسرده ميشود و چون دل پاك و با صفايي داشته است، خود را به نجف ميرساند و به حرم حضرت علي (عليه السلام) ميرود و پس از زيارت به حضرت عرض ميكند: من هميانم را از شما ميخواهم. شب در حالت خواب، حضرت به او ميفرمايد: «برو هميانت را از ميرزاي قمي بگير».
روز بعد دوباره به حرم ميرود و به حضرت عرض ميكند: من ميرزاي قمي را نميشناسم و هميانم را از شما ميخواهم. شب دوم باز خواب ميبيند كه به او ميفرمايد: «برو هميانت را در قم از ميرزاي قمي بگير».
سرانجام چارهاي جز اين نميبيند كه روانه قم شود. و براي خرج سفر قدري پول از رفقايش قرض ميكند و خود را به قم و خانه ميرزا ميرساند. وقتي در ميزند، خادم پشت در ميآيد و ميگويد: چه كار داري؟ ميگويد: با ميرزا كار دارم. خادم ميگويد: ميرزا هر روز در اين ساعت از بعد از ظهر استراحت ميكند برو و يك ساعت ديگر بيا. در اين حال، مرحوم ميرزا از داخل خانه صدا ميزند كه من بيدارم و خادم را فرا ميخواند و ميگويد: اين هميان را به آن مرد بده. آن مرد هميانش را ميگيرد و خداحافظي ميكند و متوجه نميشود كه چه كرامت بزرگي از ميرزاي قمي رضوان الله تعالي عليه سرزده است.
وقتي به قفقاز ميرسد، پس از آن كه ديدارها و رفت و آمد دوستان و خويشان به منزل او تمام ميشود، با خانوادهاش به گفت و گو ميپردازد و جريان سفر و از دست دادن و دوباره به دست آوردن هميانش را نقل ميكند.
زنش ميگويد: چگونه هميانت در جده به دريا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردي؟! آيا وقتي در قم سراغ هميانت رفتي، از تو نشاني اجناس داخل آن را نپرسيدند؟ گفت: خير. من به در خانه ميرزا رفتم و... ناگهان ميرزا از اندرون خانه، خادم را صدا زد و هميان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت: آخر چطور نامت را نپرسيد؟! او از كجا ميدانست كه تو در خانه را زدهاي؟! او از كجا ميدانست كه چه كاري داري؟! و اصلا چطور هميان تو سر از خانه ميرزاي قمي در آورده بود؟!
مرد قفقازي تازه متوجه شد كه چه كرامت بزرگي از ميرزا صادر شده و او غافل بوده است؛ از اين رو بسيار ناراحت و متأسف شد. زنش نيز او را سرزنش كرد كه چطور چنين كرامت عظيمي را از آن مرد الاهي ديدي و حتي داخل خانه نرفتي كه او را ببيني و دستش را ببوسي و همين طور هميان را گرفتي و آمدي؟! آن مرد تصميم گرفت زندگياش را در قفقاز رها كند و به قم بيايد و مقيم قم و خادم خانه ميرزا (رحمه الله) شود.
روزي كه به قم رسيد، دريافت كه ميرزا رحلت كرده و مردم بدن مطهر او را تشييع ميكنند. او نيز به جمع تشييع كنندگان ملحق شد و گريست و بر سر و سينه ميزد و پس از به خاك سپاري ميرزا تصميم گرفت در مجاورت قبر مطهر او سكنا گزيند و خادم مقبره آن جناب شود. مرد قفقازي، عاقبت دار فاني را وداع گفت و او را پايين قبر ميرزا اعلي الله مقامه دفن كردند.
آري، پيروان واقعي امامان (عليهم السلام) نيز ميتوانند به درجههايي از ولايت، امامت و پيشوايي امت دست يابند: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ؛ و ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم» .
به فرموده خداوند رحمان در سوره فرقان، يكي از درخواستهاي بندگان ويژه او چنين است: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا؛ ما را امام و پيشواي پرهيزگاران قرار ده!» .
تربيت شدگان مكتب آل البيت (عليهم السلام) فقط به اين بسنده نميكنند كه فقط گليم خودشان را از آب بيرون بكشند؛ بلكه همواره از خداوند ميخواهند افزون بر اين كه خود پرهيزگار شوند و به مراتب عاليه تقوا برسند، امام و پيشواي ساير پرهيزگاران نيز بشوند.
امام زمان (عليه السلام) از ما انجام اين دو وظيفه (پرهيزگاري و پيشوايي پرهيزگاران) را ميخواهد. اگر توانستيم اين دو نقش را به خوبي ايفا كنيم، آن گاه وظيفه شيعه عاشق را در حد وسع و توان خودمان درست انجام دادهايم؛ وگرنه، ادعاي عشق بدون انجام وظيفه از هيچ كس پذيرفته نميشود.
كسي كه عشقش و محبتش راستين است، هماره در پي انجام خواهش محبوبش ميرود تا جايي كه ديگر چيزي براي خود نميخواهد؛ بلكه فقط در فكر اين است كه محبوبش چه ميخواهد.
[align=left]ادامه دارد...
آخرین ويرايش توسط 2 on محب فاطمه, ويرايش شده در 0.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
2ـ جهاد همه جانبه فرهنگي
در اين زمان، نه تنها سكوت در برابر شبهه آفرينان و غارتگران عقيده و ايمان جايز نيست، بلكه مجاهدت در عرصه علمي و فرهنگي واجبترين وظيفه و تكليف ما است.
بر همه روحانيان، مبلغان، استادان، معلمان و تمام مسؤولان فرهنگي كشور لازم است كه در برابر تهاجم بي امان فرهنگي به دفاع جانانه از مرزهاي عقيدتي و فرهنگي اسلام بشتابند و بدانند جهادي كه امروز بر همه واجب است، نه جهادي نظامي كه جهادي فرهنگي است. سلاح كارآمد امروز نيز به سلاح نظامي كه سلاح فرهنگي است.
بسيار خسارت بار خواهد بود اگر گمان كنيم كه در مواجهه با گسيل انبوه شبههها به ذهنهاي فعال جامعه، فقط با تظاهرات و به كارگيري شيوههاي نظامي ميتوانيم موفق باشيم و رسالت خويش را به انجام رسانيم. اين گونه ابزارها وقتي به كار ميآيد كه دشمن نيز با اين ابزار به ميدان آمده باشد.
در حال حاضر، دشمن با سلاح فرهنگ به عرصه كارزار آمده است و ما نيز بايد با سلاح فرهنگ به مقابله آن برخيزيم. امروز، همه استعدادها و نيروها بايد بسيج شوند و به كمك نيروهاي رسمي در خط مقدم جهاد فرهنگي بشتابند تا همان گونه كه در عرصه نبرد نظامي به پيروزي رسيديم، در عرصه فرهنگي نيز به پيروزي بزرگتري نايل آييم؛ ان شاءالله.
3ـ دستگيري از نسل جوان
امام زمان (عليه السلام) به ويژه در اين زمان، در جهت هدايت شيعيان و جلوگيري از گمراهي جوانان، از ما بسيار انتظار دارد. چگونه ممكن است امام زمان (عليه السلام) شاهد باشد جوانان معصومي كه در خاندان شيعه متولد شدهاند و سقشان را با تربت سيدالشهداء (عليه السلام) برداشتهاند، اين گونه طعمه شياطين و گرگ صفتان شوند و از ما انتظاري نداشته باشند؛! اگر در برابر هجوم بيامان فرهنگي دشمن و خروج فوج جوانان از دين الاهي، فقط ناظر باشيم و چارهاي نينديشيم، چگونه قلب مولايمان از ما راضي خواهد شد؟!
بزرگترين وظيفه روحانيان در اين عصر، هدايت جوانان و جلوگيري از كفر و الحاد ايشان است. در هيچ زماني، چنين وظيفه خطيري متوجه روحانيان نبوده است. حتي پيش از پيروزي انقلاب، در دوران ستمشاهي و تسلط كافران نيز وظيفه روحانيان اين قدر سنگين نبوده است. اين وظيفه خطير، مقدمات بسياري را ميطلبد.
كارهايي كه بدان عادت كردهايم و درسهايي كه به طور معمول ميخوانيم، كافي نيست. بايد ياد بگيريم كه با جوانان عزيزمان چگونه برخورد كنيم؛
مشكلاتشان را چگونه حل كنيم و به شبهاتشان چگونه پاسخ گوييم. امروز شبهههاي جديدي به ميدان آمده است كه پاسخهاي جديدي را ميطلبد. بايد بيشتر بكوشيم تا معارف اسلامي را عميقتر بياموزيم و راه تعليمش را به ديگران فرا بگيريم. پاسخ دهي به شبهه را تمرين كنيم تا بتوانيم از عهده اين مسؤوليت بزرگ برآييم.
4ـ تجهيز به سلاح علم و حكمت
از برخي احاديث معتبر استفاده ميشود كه براي تحقق و گسترش حكومت امام عصر (عليه السلام) در سطح جهان، حتي پس از ظهور حضرت، اخلاص، فداكاري، سختي و خون دل خوردنهاي فراوان لازم است. نكته ديگر آن كه براي تحقق حكومت جهاني موعود، افزون بر مهارتهاي جنگي و نظامي، مهارتها و تواناييهاي ديگري نيز مورد نياز است. افزون بر شجاعت و شهامت سرداران جنگي ورزيده، حكمت و درايت عالماني فرزانه و وارسته نيز نياز خواهد بود.
وقتي دريافتيم كه مهمترين مشكل امام زمان (عليه السلام)، جهاد علمي و فرهنگي با شبهه افكناني است كه قرائتهاي جديدي از دين ارائه ميكنند، روشن ميشود كه افزون بر دليرمرداني ورزيده در عرصه جهاد نظامي به عالماني وارسته و توانا نيازمنديم تا امام زمان (عليه السلام) را در جهاد علمي با اين شياطين انسان نما ياري رسانند؛
البته ما چنان بايد خود را به اوج آمادگي برسانيم كه به محض ظهور حضرتش بتوانيم در ركاب او شمشير بزنيم و از پيشرفتهترين سلاحهاي نظامي نيز استفاده كنيم؛ اما حال كه فهميديم امام زمان (عليه السلام) مسؤوليت مهم ديگري نيز دارد كه رنج و غصهاش از هر چيز ديگري بيشتر و كشنده تر است، بايد براي يارياش، خود را به سلاح علم و آگاهي مجهز كنيم و با تمام توان در رفع اين گونه شبههها بكوشيم تا بتوانيم دوستان و شيعيان حضرت را از دام شياطين شبههافكن برهانيم.
مرزباني از قلوب شيعيان امام عصر (عليه السلام)، بر عهده عالمان رباني است: «علماء شيعتنا مرابون بالثغر الذي يلي ابليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج علي ضعفاء شيعتنا و عن ان يتسلط عليهم ابليس و شيعته النواصب. الا فمن انتصب لذلك من شيعتنا كان افضل ممن جاهد الروم و الترك و الخزر الف الف مرة لانه يدفع عن اديان محبينا و ذلك يدفع عن ابدانهم؛
عالمان شيعيان ما، محافظ و نگهبان آن مرزهايي هستند كه نفوذگاه ابليس و پيروان جني و انسي او است. اين مرزبانان عقيده و ايمان، شيعيان ضعيف ما را از بي ايماني و غلبه شيطان دور ميدارند. آگاه باشيد كه هر كس براي چنين امر مهمي به پا خيزد، فضيلتش هزار هزار مرتبه از فضيلت جنگ و كارزار با تمام دشمنان اسلام بيشتر است؛ چرا كه شر و بلا را از دين و بدن محبان ما دور ميسازد» .
يكي از بزرگترين نعمتهاي خداوند متعال براي ما، اين است كه افرادي معصوم را به ما معرفي كرده است؛ اماماني كه شناختشان خطابردار نيست. فرض مطلوب اين است كه آدمي براي تحصيل سعادت دنيا و آخرت خويش، از كسي پيروي كند كه هيچ اشتباه نميكند.
خداوند، پيغمبر اكرم و امامان (عليهم السلام) را معصوم و دور از هرگونه خطا قرار داده است تا هرچه ميفرمايند و هر رفتاري كه انجام ميدهند، براي ما قابل اقتدا و تبعيت باشد. درباره عظمت اين نعمت هرچه بينديشيم و خدا را براي آن شكر كنيم، كم است. اگر وجودهاي مقدس معصومان (عليهم السلام) نبودند، ما از گفتار و رفتارشان نميتوانستيم اقتباس كنيم و عاقبت به همان جهالتها و گمراهيهايي كه فرقههاي گوناگون در گوشه و كنار دنيا به آن دچار شدهاند، مبتلا ميشديم.
الگوي ما در هر عصر و زمان، سيره پيامبران و اماماني است كه خداوند بزرگ سيره هدايتگرانهشان را اسوه زندگاني ما قرار داده است:
«أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ؛ ايشان كساني هستند كه خداوند، هدايتشان كرده است؛ پس به هدايت ايشان اقتدا كن!» .
اكنون بنگريم كه اسوه و الگوي قرآني ما كه در مقابله با دشمنان اسلام (كافران و منافقان)، كيست، و در دوران خطير آخر الزمان، در مواجهه با فتنهانگيزي دشمنان و شبههانگيزي منافقان چگونه بايد ايستادگي كرد.
[align=left]ادامه دارد...
در اين زمان، نه تنها سكوت در برابر شبهه آفرينان و غارتگران عقيده و ايمان جايز نيست، بلكه مجاهدت در عرصه علمي و فرهنگي واجبترين وظيفه و تكليف ما است.
بر همه روحانيان، مبلغان، استادان، معلمان و تمام مسؤولان فرهنگي كشور لازم است كه در برابر تهاجم بي امان فرهنگي به دفاع جانانه از مرزهاي عقيدتي و فرهنگي اسلام بشتابند و بدانند جهادي كه امروز بر همه واجب است، نه جهادي نظامي كه جهادي فرهنگي است. سلاح كارآمد امروز نيز به سلاح نظامي كه سلاح فرهنگي است.
بسيار خسارت بار خواهد بود اگر گمان كنيم كه در مواجهه با گسيل انبوه شبههها به ذهنهاي فعال جامعه، فقط با تظاهرات و به كارگيري شيوههاي نظامي ميتوانيم موفق باشيم و رسالت خويش را به انجام رسانيم. اين گونه ابزارها وقتي به كار ميآيد كه دشمن نيز با اين ابزار به ميدان آمده باشد.
در حال حاضر، دشمن با سلاح فرهنگ به عرصه كارزار آمده است و ما نيز بايد با سلاح فرهنگ به مقابله آن برخيزيم. امروز، همه استعدادها و نيروها بايد بسيج شوند و به كمك نيروهاي رسمي در خط مقدم جهاد فرهنگي بشتابند تا همان گونه كه در عرصه نبرد نظامي به پيروزي رسيديم، در عرصه فرهنگي نيز به پيروزي بزرگتري نايل آييم؛ ان شاءالله.
3ـ دستگيري از نسل جوان
امام زمان (عليه السلام) به ويژه در اين زمان، در جهت هدايت شيعيان و جلوگيري از گمراهي جوانان، از ما بسيار انتظار دارد. چگونه ممكن است امام زمان (عليه السلام) شاهد باشد جوانان معصومي كه در خاندان شيعه متولد شدهاند و سقشان را با تربت سيدالشهداء (عليه السلام) برداشتهاند، اين گونه طعمه شياطين و گرگ صفتان شوند و از ما انتظاري نداشته باشند؛! اگر در برابر هجوم بيامان فرهنگي دشمن و خروج فوج جوانان از دين الاهي، فقط ناظر باشيم و چارهاي نينديشيم، چگونه قلب مولايمان از ما راضي خواهد شد؟!
بزرگترين وظيفه روحانيان در اين عصر، هدايت جوانان و جلوگيري از كفر و الحاد ايشان است. در هيچ زماني، چنين وظيفه خطيري متوجه روحانيان نبوده است. حتي پيش از پيروزي انقلاب، در دوران ستمشاهي و تسلط كافران نيز وظيفه روحانيان اين قدر سنگين نبوده است. اين وظيفه خطير، مقدمات بسياري را ميطلبد.
كارهايي كه بدان عادت كردهايم و درسهايي كه به طور معمول ميخوانيم، كافي نيست. بايد ياد بگيريم كه با جوانان عزيزمان چگونه برخورد كنيم؛
مشكلاتشان را چگونه حل كنيم و به شبهاتشان چگونه پاسخ گوييم. امروز شبهههاي جديدي به ميدان آمده است كه پاسخهاي جديدي را ميطلبد. بايد بيشتر بكوشيم تا معارف اسلامي را عميقتر بياموزيم و راه تعليمش را به ديگران فرا بگيريم. پاسخ دهي به شبهه را تمرين كنيم تا بتوانيم از عهده اين مسؤوليت بزرگ برآييم.
4ـ تجهيز به سلاح علم و حكمت
از برخي احاديث معتبر استفاده ميشود كه براي تحقق و گسترش حكومت امام عصر (عليه السلام) در سطح جهان، حتي پس از ظهور حضرت، اخلاص، فداكاري، سختي و خون دل خوردنهاي فراوان لازم است. نكته ديگر آن كه براي تحقق حكومت جهاني موعود، افزون بر مهارتهاي جنگي و نظامي، مهارتها و تواناييهاي ديگري نيز مورد نياز است. افزون بر شجاعت و شهامت سرداران جنگي ورزيده، حكمت و درايت عالماني فرزانه و وارسته نيز نياز خواهد بود.
وقتي دريافتيم كه مهمترين مشكل امام زمان (عليه السلام)، جهاد علمي و فرهنگي با شبهه افكناني است كه قرائتهاي جديدي از دين ارائه ميكنند، روشن ميشود كه افزون بر دليرمرداني ورزيده در عرصه جهاد نظامي به عالماني وارسته و توانا نيازمنديم تا امام زمان (عليه السلام) را در جهاد علمي با اين شياطين انسان نما ياري رسانند؛
البته ما چنان بايد خود را به اوج آمادگي برسانيم كه به محض ظهور حضرتش بتوانيم در ركاب او شمشير بزنيم و از پيشرفتهترين سلاحهاي نظامي نيز استفاده كنيم؛ اما حال كه فهميديم امام زمان (عليه السلام) مسؤوليت مهم ديگري نيز دارد كه رنج و غصهاش از هر چيز ديگري بيشتر و كشنده تر است، بايد براي يارياش، خود را به سلاح علم و آگاهي مجهز كنيم و با تمام توان در رفع اين گونه شبههها بكوشيم تا بتوانيم دوستان و شيعيان حضرت را از دام شياطين شبههافكن برهانيم.
مرزباني از قلوب شيعيان امام عصر (عليه السلام)، بر عهده عالمان رباني است: «علماء شيعتنا مرابون بالثغر الذي يلي ابليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج علي ضعفاء شيعتنا و عن ان يتسلط عليهم ابليس و شيعته النواصب. الا فمن انتصب لذلك من شيعتنا كان افضل ممن جاهد الروم و الترك و الخزر الف الف مرة لانه يدفع عن اديان محبينا و ذلك يدفع عن ابدانهم؛
عالمان شيعيان ما، محافظ و نگهبان آن مرزهايي هستند كه نفوذگاه ابليس و پيروان جني و انسي او است. اين مرزبانان عقيده و ايمان، شيعيان ضعيف ما را از بي ايماني و غلبه شيطان دور ميدارند. آگاه باشيد كه هر كس براي چنين امر مهمي به پا خيزد، فضيلتش هزار هزار مرتبه از فضيلت جنگ و كارزار با تمام دشمنان اسلام بيشتر است؛ چرا كه شر و بلا را از دين و بدن محبان ما دور ميسازد» .
يكي از بزرگترين نعمتهاي خداوند متعال براي ما، اين است كه افرادي معصوم را به ما معرفي كرده است؛ اماماني كه شناختشان خطابردار نيست. فرض مطلوب اين است كه آدمي براي تحصيل سعادت دنيا و آخرت خويش، از كسي پيروي كند كه هيچ اشتباه نميكند.
خداوند، پيغمبر اكرم و امامان (عليهم السلام) را معصوم و دور از هرگونه خطا قرار داده است تا هرچه ميفرمايند و هر رفتاري كه انجام ميدهند، براي ما قابل اقتدا و تبعيت باشد. درباره عظمت اين نعمت هرچه بينديشيم و خدا را براي آن شكر كنيم، كم است. اگر وجودهاي مقدس معصومان (عليهم السلام) نبودند، ما از گفتار و رفتارشان نميتوانستيم اقتباس كنيم و عاقبت به همان جهالتها و گمراهيهايي كه فرقههاي گوناگون در گوشه و كنار دنيا به آن دچار شدهاند، مبتلا ميشديم.
الگوي ما در هر عصر و زمان، سيره پيامبران و اماماني است كه خداوند بزرگ سيره هدايتگرانهشان را اسوه زندگاني ما قرار داده است:
«أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ؛ ايشان كساني هستند كه خداوند، هدايتشان كرده است؛ پس به هدايت ايشان اقتدا كن!» .
اكنون بنگريم كه اسوه و الگوي قرآني ما كه در مقابله با دشمنان اسلام (كافران و منافقان)، كيست، و در دوران خطير آخر الزمان، در مواجهه با فتنهانگيزي دشمنان و شبههانگيزي منافقان چگونه بايد ايستادگي كرد.
[align=left]ادامه دارد...
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
وظايف شيعيان در عصر غيبت امام عصر -عليه السلام-
1-دوري از فتنهها و شبهههاي كفرآميز
خداوند ميفرمايد:
«وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا؛
و خداوند [اين حكم را] در قرآن بر شما نازل كرده است كه هرگاه بشنويد افرادي آيات خدا را انكار و استهزا ميكنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگري بپردازد؛ وگرنه شما هم مثل آنان خواهيد بود. خداوند، منافقان و كافران را يكجا در دوزخ جمع ميكند» .
اين آيه ميفرمايد: شما چطور ميخواهيد با دشمنان خدا رابطه برقرار كنيد با اين كه خداوند در قرآن آورده است كه اگر ديديد يا شنيديد كساني به آيات الاهي اهانت ميكنند و امور مقدس ديني را به مسخره ميگيرند، تا وقتي كه مشغول استهزاي معارف ديني هستند، شما حق نداريد در مجالسشان بنشينيد و به سخن آنها گوش كنيد.
اگر سخنراني در جلسهاي، معارف اسلامي را استهزا ميكند، فرد مسلمان حق ندارد در آنجا بنشيند؛ زيرا اگر در چنين مجلسي شركت كرديد و به سخن آنها گوش داديد، شما نيز مانند آنها خواهيد بود؛ يعني شما نيز ايمانتان را از دست ميدهيد. اين كه اهانت بشنويد و سكوت كنيد، به معناي تأييد اهانت است. بعد ميفرمايد: منافقاني كه با كافران ارتباط برقرار ميكنند و در مقابل اهانتهاي آنان به دين سكوت ميكنند، مثل آنها كافر خواهند بود. و خداوند منافقان و كافران را يكجا در جهنم گرد خواهد آورد.
آيا ميدانيد نقطه آغاز نفاق و كفر كجا است؟! نقطه آغاز كفر، شنيدن سخن كفرآميز است. اين كه دنيا اصرار دارد سخنان كفرآميز شايع شود، براي اين است كه اگر حرفي دهها بار گفته شد؛ در روزنامهها نوشته، و در فيلمها نمايش داده شد، كم كم قبح آن ميريزد و عادي ميشود. آن وقت شما تعجب ميكنيد كه شخصي در يكي از پستهاي حساس كشور بگويد: ما به آن ديني كه آزادي را تضمين نكند، مرتديم.
آزادي را نيز اين گونه تفسير كردهاند كه مردم آزاد باشند تا هرگاه خواستند نظامي اسلامي را براندازند، هيچ تنشي در جامعه ايجاد نشود. اگر اسلام اين آزادي را تأمين كند، قبولش داريم وگرنه به چنين ديني مرتديم! معناي اين سخن اين است كه اگر اسلام اجازه دهد ريشه خودش را بكنند، به آن ايمان داريم؛ اما اسلامي را كه در آن بگويند: شما حق نداريد نظام اسلامي را براندازيد، و احكام اسلامي را تعطيل كنيد، قبول نداريم و به آن مرتديم؛ چون چنين ديني، آزادي را تأمين نميكند.
كساني در لباس روحاني گفتهاند: حكم قطع دست سارق، حكمي بازدارنده است و اگر بتوانيد از راه ديگري جلو دزد را بگيريد، ديگر نبايد دست دزد را ببريد. اين حرف يعني خط قرمز روي احكام ضرور و نص قرآن، فاصله بين كفر و ايمان چه ناچيز است: يصبح الرجل مؤمناً و يمسي كافرا.
امروز، ضروريات اسلام در نشريات پر تيراژ، در كتابها و در سخنرانيها با صراحت انكار ميشود و نفس كشي در نميآيد. اين بيشتر رنجآور است.
اين كفر و نفاق از كجا پديد ميآيد؟ از شنيدن سخنان كفرآميز و مسخرهآميز درباره آيات الاهي: إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ .
اگر اجازه دهيد حرفهاي كفرآميز به گوشتان وارد شود، كم كم اثر ميكند و به تدريج قبح آن ميريزد. هنگامي كه زشتي اين شبههها از بين برود، كساني جرأت خواهند كرد بگويند: دموكراسي بايد به جايي برسد كه مردم آزاد باشند تا هر وقت اراده كردند بتوانند حكومت خويش را عوض كنند؛ هر چند آن حكومت، اسلامي باشد.
2-اعلان بيزاري و دشمني
سوره ممتحنه اين گونه آغاز ميشود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ؛
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اي كساني كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد. شما به آنها اظهار محبت ميكنيد؛ در حالي كه آنها به آن چه از حق براي شما آمده، كافر شدهاند و رسول الله و شما را از شهر و ديارتان بيرون ميرانند» .
اين آيه، خطاب به مؤمنان ميفرمايد: اي مؤمنان اگر واقعا به خدا و روز قيامت ايمان داريد، با دشمنان خدا رابطه دوستي برقرار نكنيد. شما به آنها اظهار محبت ميكنيد و ارتباط سري با آنها برقرار ميسازيد؛ ولي آنها از اين رفتار شما سوءاستفاده ميكنند و آينده جامعه اسلامي را به خطر مياندازند. از آنها فريب نخوريد. مقابل آنها بايستيد و با صراحت بگوييد كه ما با شما دشمن هستيم و تا از خوي استكباريتان دست بر نداريد، هرگز با شما آشتي نخواهيم كرد.
ادامه آيات، ما را به اسوه پذيري از حضرت ابراهيم (عليه السلام) فرا ميخواند:
«قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛
[align=center]براي شما سرمشق خوبي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند، وجود دارد. هنگامي كه به قوم [مشرك] خود گفتند: «ما از شما و آن چه غير از خدا ميپرستيد، بيزاريم، ما به شما كافريم، و ميان ما و شما دشمني هميشگي آشكار شده است تا آن زمان كه به خداي يگانه ايمان بياوريد» .
اين آيه ميفرمايد: اي مسلمانان! از ابراهيم ياد بگيريد. ابراهيم همراه آن چند نفري كه به او ايمان آورده بودند، روياروي كشوري بت پرست و قدرت اهريمني نمرود ايستادند و صاف و صريح گفتند كه ما چند نفر، از شما بيزاريم. يك اقليت پنج ـ شش نفري، در برابر جمعيت چند ميليوني بابل كه از عظيمترين و پيشرفتهترين كشورهاي دنيا در آن زمان بود و در مقابل نمرود كه ادعاي خدايي ميكرد، ايستادند. اين كار، كار راحتي نبود. ايستادند و گفتند: ما همين اقليت ضعيف، از شما و معبودها و بتهايتان بيزاريم.
[align=left]ادامه دارد...
1-دوري از فتنهها و شبهههاي كفرآميز
خداوند ميفرمايد:
«وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا؛
و خداوند [اين حكم را] در قرآن بر شما نازل كرده است كه هرگاه بشنويد افرادي آيات خدا را انكار و استهزا ميكنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگري بپردازد؛ وگرنه شما هم مثل آنان خواهيد بود. خداوند، منافقان و كافران را يكجا در دوزخ جمع ميكند» .
اين آيه ميفرمايد: شما چطور ميخواهيد با دشمنان خدا رابطه برقرار كنيد با اين كه خداوند در قرآن آورده است كه اگر ديديد يا شنيديد كساني به آيات الاهي اهانت ميكنند و امور مقدس ديني را به مسخره ميگيرند، تا وقتي كه مشغول استهزاي معارف ديني هستند، شما حق نداريد در مجالسشان بنشينيد و به سخن آنها گوش كنيد.
اگر سخنراني در جلسهاي، معارف اسلامي را استهزا ميكند، فرد مسلمان حق ندارد در آنجا بنشيند؛ زيرا اگر در چنين مجلسي شركت كرديد و به سخن آنها گوش داديد، شما نيز مانند آنها خواهيد بود؛ يعني شما نيز ايمانتان را از دست ميدهيد. اين كه اهانت بشنويد و سكوت كنيد، به معناي تأييد اهانت است. بعد ميفرمايد: منافقاني كه با كافران ارتباط برقرار ميكنند و در مقابل اهانتهاي آنان به دين سكوت ميكنند، مثل آنها كافر خواهند بود. و خداوند منافقان و كافران را يكجا در جهنم گرد خواهد آورد.
آيا ميدانيد نقطه آغاز نفاق و كفر كجا است؟! نقطه آغاز كفر، شنيدن سخن كفرآميز است. اين كه دنيا اصرار دارد سخنان كفرآميز شايع شود، براي اين است كه اگر حرفي دهها بار گفته شد؛ در روزنامهها نوشته، و در فيلمها نمايش داده شد، كم كم قبح آن ميريزد و عادي ميشود. آن وقت شما تعجب ميكنيد كه شخصي در يكي از پستهاي حساس كشور بگويد: ما به آن ديني كه آزادي را تضمين نكند، مرتديم.
آزادي را نيز اين گونه تفسير كردهاند كه مردم آزاد باشند تا هرگاه خواستند نظامي اسلامي را براندازند، هيچ تنشي در جامعه ايجاد نشود. اگر اسلام اين آزادي را تأمين كند، قبولش داريم وگرنه به چنين ديني مرتديم! معناي اين سخن اين است كه اگر اسلام اجازه دهد ريشه خودش را بكنند، به آن ايمان داريم؛ اما اسلامي را كه در آن بگويند: شما حق نداريد نظام اسلامي را براندازيد، و احكام اسلامي را تعطيل كنيد، قبول نداريم و به آن مرتديم؛ چون چنين ديني، آزادي را تأمين نميكند.
كساني در لباس روحاني گفتهاند: حكم قطع دست سارق، حكمي بازدارنده است و اگر بتوانيد از راه ديگري جلو دزد را بگيريد، ديگر نبايد دست دزد را ببريد. اين حرف يعني خط قرمز روي احكام ضرور و نص قرآن، فاصله بين كفر و ايمان چه ناچيز است: يصبح الرجل مؤمناً و يمسي كافرا.
امروز، ضروريات اسلام در نشريات پر تيراژ، در كتابها و در سخنرانيها با صراحت انكار ميشود و نفس كشي در نميآيد. اين بيشتر رنجآور است.
اين كفر و نفاق از كجا پديد ميآيد؟ از شنيدن سخنان كفرآميز و مسخرهآميز درباره آيات الاهي: إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ .
اگر اجازه دهيد حرفهاي كفرآميز به گوشتان وارد شود، كم كم اثر ميكند و به تدريج قبح آن ميريزد. هنگامي كه زشتي اين شبههها از بين برود، كساني جرأت خواهند كرد بگويند: دموكراسي بايد به جايي برسد كه مردم آزاد باشند تا هر وقت اراده كردند بتوانند حكومت خويش را عوض كنند؛ هر چند آن حكومت، اسلامي باشد.
2-اعلان بيزاري و دشمني
سوره ممتحنه اين گونه آغاز ميشود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ؛
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اي كساني كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد. شما به آنها اظهار محبت ميكنيد؛ در حالي كه آنها به آن چه از حق براي شما آمده، كافر شدهاند و رسول الله و شما را از شهر و ديارتان بيرون ميرانند» .
اين آيه، خطاب به مؤمنان ميفرمايد: اي مؤمنان اگر واقعا به خدا و روز قيامت ايمان داريد، با دشمنان خدا رابطه دوستي برقرار نكنيد. شما به آنها اظهار محبت ميكنيد و ارتباط سري با آنها برقرار ميسازيد؛ ولي آنها از اين رفتار شما سوءاستفاده ميكنند و آينده جامعه اسلامي را به خطر مياندازند. از آنها فريب نخوريد. مقابل آنها بايستيد و با صراحت بگوييد كه ما با شما دشمن هستيم و تا از خوي استكباريتان دست بر نداريد، هرگز با شما آشتي نخواهيم كرد.
ادامه آيات، ما را به اسوه پذيري از حضرت ابراهيم (عليه السلام) فرا ميخواند:
«قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛
[align=center]براي شما سرمشق خوبي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند، وجود دارد. هنگامي كه به قوم [مشرك] خود گفتند: «ما از شما و آن چه غير از خدا ميپرستيد، بيزاريم، ما به شما كافريم، و ميان ما و شما دشمني هميشگي آشكار شده است تا آن زمان كه به خداي يگانه ايمان بياوريد» .
اين آيه ميفرمايد: اي مسلمانان! از ابراهيم ياد بگيريد. ابراهيم همراه آن چند نفري كه به او ايمان آورده بودند، روياروي كشوري بت پرست و قدرت اهريمني نمرود ايستادند و صاف و صريح گفتند كه ما چند نفر، از شما بيزاريم. يك اقليت پنج ـ شش نفري، در برابر جمعيت چند ميليوني بابل كه از عظيمترين و پيشرفتهترين كشورهاي دنيا در آن زمان بود و در مقابل نمرود كه ادعاي خدايي ميكرد، ايستادند. اين كار، كار راحتي نبود. ايستادند و گفتند: ما همين اقليت ضعيف، از شما و معبودها و بتهايتان بيزاريم.
[align=left]ادامه دارد...
آخرین ويرايش توسط 2 on محب فاطمه, ويرايش شده در 0.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
3-اتفاق و اجتماع بر نصرت آن حضرت
زيرا كه در اجتماع كردن تاثيرى هست كه در انفراد نيست.
هر چند كه نصرت كردن وظيفه همه افراد است، خداوند فرمود:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه حَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا؛ (1)
و همگى به ريسمان خداوند چنگ زنيد و پراكنده نشويد.
چون امامعليه السلام در تمام زمانها رشته محكم خداوند در ميان بندگانش مىباشد، و دست يازيدن به او جز با پيروى و نصرت او حاصل نمىگردد، و اميرالمؤمنينعليه السلام در يكى از خطبههايش فرموده:
«اى مردم اگر شما از نصرت حق از پاى نمىنشستيد، و از كنار زدن باطل سستى نمىكرديد، كسى كه مثل شما نيست بر شما طمع نمىنمود، و آنان كه بر شما نيرو يافتند قوت نمىگرفتند، ولى شما همچون گم گشتگى بنىاسرائيل راه را گم كرديد، و به جانم سوگند كه بعد از من گمگشتگىتان چند برابر خواهد شد، از جهت اينكه حق را پشت سر افكنديد.»
و در توقيع رفيعى كه از سوى ناحيه مقدس به شيخ مفيدرحمهم الله صادر گشت آمده است:
و اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را در اطاعتش يارى دهد - در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده يك دل و مصمّم باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تأخير نمىافتد، و سعادت ديدار ما براى آنان با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل گردد... (2) .
4- استغاثه به حضرت مهدی-عليه السلام-
استغاثه به معناى فريادخواهى وفريادرسى خواستن است.
استغاثه به حضرت صاحب الزمان (ع)اين است كه انسان، دو ركعت نماز يا حمد و هر سوره كه می خواهد بگذارد، پس از آن رو به قبله زير آسمان بايستد و بگويد:
سلام الله الکامل التام الشامل العام و صلوات الدائمة و برکاته...،
سپس بخواهد، هر چه را که می خواهد براورده شود. بهتر آن است كه در ركعت اول نماز استغاثه، بعد از حمد سوره انا فتحنا بخواند و در ركعت دوم اذا جاء نصر الله.(3)
در استغاثه، استغاثه كننده، ولی خدا را به درگاه خداوند وسيله قرار می دهد ومی گويد: خدايا به جاه و منزلت ولیت، گره ازكار من بگشا.
اين نوع استغاثه در حقيقت استغاثه به خداوند است نه به شخص ديگرى. صورت دیگرى از استغاثه آن است كه استغاثه به خداوند است وبه همراه آن، استغاثه به ولی خدا است كه او را در برآمدن حاجت مورد نظر، دعاكند. هر دو نوع استغاثه، بدون اشكال و مورد تأييد همگان است. (4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره آلعمران، آيه 103.
2- بحارالانوار، 177/53
3- مفاتيع الجنان باب اول فصل هفتم.
4- معاوف ومعاریف، ج 2، ص 151.
زيرا كه در اجتماع كردن تاثيرى هست كه در انفراد نيست.
هر چند كه نصرت كردن وظيفه همه افراد است، خداوند فرمود:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه حَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا؛ (1)
و همگى به ريسمان خداوند چنگ زنيد و پراكنده نشويد.
چون امامعليه السلام در تمام زمانها رشته محكم خداوند در ميان بندگانش مىباشد، و دست يازيدن به او جز با پيروى و نصرت او حاصل نمىگردد، و اميرالمؤمنينعليه السلام در يكى از خطبههايش فرموده:
«اى مردم اگر شما از نصرت حق از پاى نمىنشستيد، و از كنار زدن باطل سستى نمىكرديد، كسى كه مثل شما نيست بر شما طمع نمىنمود، و آنان كه بر شما نيرو يافتند قوت نمىگرفتند، ولى شما همچون گم گشتگى بنىاسرائيل راه را گم كرديد، و به جانم سوگند كه بعد از من گمگشتگىتان چند برابر خواهد شد، از جهت اينكه حق را پشت سر افكنديد.»
و در توقيع رفيعى كه از سوى ناحيه مقدس به شيخ مفيدرحمهم الله صادر گشت آمده است:
و اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را در اطاعتش يارى دهد - در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده يك دل و مصمّم باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تأخير نمىافتد، و سعادت ديدار ما براى آنان با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل گردد... (2) .
4- استغاثه به حضرت مهدی-عليه السلام-
استغاثه به معناى فريادخواهى وفريادرسى خواستن است.
استغاثه به حضرت صاحب الزمان (ع)اين است كه انسان، دو ركعت نماز يا حمد و هر سوره كه می خواهد بگذارد، پس از آن رو به قبله زير آسمان بايستد و بگويد:
سلام الله الکامل التام الشامل العام و صلوات الدائمة و برکاته...،
سپس بخواهد، هر چه را که می خواهد براورده شود. بهتر آن است كه در ركعت اول نماز استغاثه، بعد از حمد سوره انا فتحنا بخواند و در ركعت دوم اذا جاء نصر الله.(3)
در استغاثه، استغاثه كننده، ولی خدا را به درگاه خداوند وسيله قرار می دهد ومی گويد: خدايا به جاه و منزلت ولیت، گره ازكار من بگشا.
اين نوع استغاثه در حقيقت استغاثه به خداوند است نه به شخص ديگرى. صورت دیگرى از استغاثه آن است كه استغاثه به خداوند است وبه همراه آن، استغاثه به ولی خدا است كه او را در برآمدن حاجت مورد نظر، دعاكند. هر دو نوع استغاثه، بدون اشكال و مورد تأييد همگان است. (4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره آلعمران، آيه 103.
2- بحارالانوار، 177/53
3- مفاتيع الجنان باب اول فصل هفتم.
4- معاوف ومعاریف، ج 2، ص 151.
آخرین ويرايش توسط 2 on محب فاطمه, ويرايش شده در 0.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
5- احترام كردن نزديكان و منسوبين به آن حضرت
خواه قرابت و خويشاوندى و وابستگى آنان جسمانى باشد و خواه روحانى، مانند: سادات علوى، و علماى دينى و برادران ايمانى، زيرا كه احترام و تجليل ايشان در
حقيقت احترام و توقير آن جناب - سلام اللَّه عليه - است، و اين چيزى است كه از نحوه معاشرت و آداب خردمندان مشاهده مىكنيم كه شيوه آنان چنين است كه
فرزندان و برادران و نزديكان اشخاص بزرگ را به خاطر تعظيم و بزرگداشت آن اشخاص بزرگ احترام و تجليل مىكنند، و تفاوت مراتب احترام و توقير ايشان از جهت
تفاوت مراتب منسوبين مىباشد، و چنين مىدانند كه احترام و تعظيمشان در حقيقت به آن اشخاص بزرگ بر مىگردد، و ترك كردن احترام و توقير ايشان را سب
شمردن شأن و شخصيّت آن اشخاص مىدانند، و اين چيزى است كه هيچ عاقلى در آن ترديد نمىكند.
6- استحباب اعزام نايب براى زيارت از سوى آن حضرت
نايب فرستادن به منظور زيارت از سوى آن حضرتعليه السلام از وظايف مستحبّى مؤمنان است، و رجحان اين عمل - پس از ثبوت استحباب نيابت - ظاهر مىباشد،
زيرا كه يارى نمودن بر نيكى و تقوى است، و مودّت نسبت به ذوى القُربى خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله و صِلِه امامعليه السلام مىباشد.
بلكه براى استحباب آن به تمام آنچه در حج و طواف و نايب گرفتن ديگرى كه حج و طواف نمايد گذشت، مىتوان استدلال كرد و استناد جست.
7-اهداء قرائت قرآن به آن حضرت
و بر فضيلت و استحباب آن دلالت دارد آنچه ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى در كافى از على بن المغيره روايت آورده كه گويد:
به حضرت ابوالحسن امام كاظمعليه السلام عرض كردم: پدرم از جَدّ تو راجع به ختم كردن قرآن در هر شب پرسيده بود. جدّ تو به او فرموده بود: در هر شب. به آن جناب عرضه داشته بود: در ماه رمضان نيز؟ جدّ تو فرموده بود: ماه رمضان نيز. پدرم به او عرضه داشته بود: آرى، تا هر قدر كه بتوانم. پس از آن پدرم قرآن را چهل بار در ماه رمضان ختم مىكرد.
سپس من بعد از پدرم آن را ختم مىكردم، بسا كه بر او مىافزودم و يا كمتر از آن را ختم مىكردم به مقدار فراغت و اشتغال و نشاط و بىحالىام، پس هرگاه روز فطر شود براى رسول خداصلى الله عليه وآله يك ختم، و براى علىعليه السلام ختمى ديگر و براى فاطمهعليها السلام ختمى ديگر، سپس براى ائمهعليهم السلام تا به شما رسد قرار مىدهم، كه از آن هنگام كه در اين حال بودهام يك ختم قرآن براى شما قرار دادهام.
به سبب اين كار چه پاداشى برايم هست؟ امام كاظمعليه السلام فرمود:
پاداش تو آن است كه روز قيامت با آنانعليهم السلام باشى.
عرض كردم: اللَّه اكبر! چنين پاداشى براى من است؟ سه مرتبه فرمود: آرى. (1)
مىگويم: وجه استدلال اينكه ظاهر از سخنان امامعليه السلام مترتّب شدن ثواب بر آن عمل از اين جهت است كه به پيغمبر و امام هديه مىشودو تقرّب به ايشان
است و خصوصيتى در امامان ياد شده نبوده است، بلكه از گفته راوى چنين بر مىآيد كه يك ختم قرآن را براى امام كاظمعليه السلام قرار مىداد چون آن حضرت
امام زمانش بوده است، لذا گفت: از آن هنگام كه در اين حال بودهام... و امامعليه السلام كارش را تصديق و او را تحسين فرمود.
و حاصل از ملاحظه اين حديث و دقّت در آن:
استحباب هديه كردن قرائت قرآن به پيغمبر اكرم و صدّيقه كبرى و هر يك از ائمه معصومين سلام اللَّه عليهم اجمعين مىباشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره اعراف،آ يه 180.
خواه قرابت و خويشاوندى و وابستگى آنان جسمانى باشد و خواه روحانى، مانند: سادات علوى، و علماى دينى و برادران ايمانى، زيرا كه احترام و تجليل ايشان در
حقيقت احترام و توقير آن جناب - سلام اللَّه عليه - است، و اين چيزى است كه از نحوه معاشرت و آداب خردمندان مشاهده مىكنيم كه شيوه آنان چنين است كه
فرزندان و برادران و نزديكان اشخاص بزرگ را به خاطر تعظيم و بزرگداشت آن اشخاص بزرگ احترام و تجليل مىكنند، و تفاوت مراتب احترام و توقير ايشان از جهت
تفاوت مراتب منسوبين مىباشد، و چنين مىدانند كه احترام و تعظيمشان در حقيقت به آن اشخاص بزرگ بر مىگردد، و ترك كردن احترام و توقير ايشان را سب
شمردن شأن و شخصيّت آن اشخاص مىدانند، و اين چيزى است كه هيچ عاقلى در آن ترديد نمىكند.
6- استحباب اعزام نايب براى زيارت از سوى آن حضرت
نايب فرستادن به منظور زيارت از سوى آن حضرتعليه السلام از وظايف مستحبّى مؤمنان است، و رجحان اين عمل - پس از ثبوت استحباب نيابت - ظاهر مىباشد،
زيرا كه يارى نمودن بر نيكى و تقوى است، و مودّت نسبت به ذوى القُربى خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله و صِلِه امامعليه السلام مىباشد.
بلكه براى استحباب آن به تمام آنچه در حج و طواف و نايب گرفتن ديگرى كه حج و طواف نمايد گذشت، مىتوان استدلال كرد و استناد جست.
7-اهداء قرائت قرآن به آن حضرت
و بر فضيلت و استحباب آن دلالت دارد آنچه ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى در كافى از على بن المغيره روايت آورده كه گويد:
به حضرت ابوالحسن امام كاظمعليه السلام عرض كردم: پدرم از جَدّ تو راجع به ختم كردن قرآن در هر شب پرسيده بود. جدّ تو به او فرموده بود: در هر شب. به آن جناب عرضه داشته بود: در ماه رمضان نيز؟ جدّ تو فرموده بود: ماه رمضان نيز. پدرم به او عرضه داشته بود: آرى، تا هر قدر كه بتوانم. پس از آن پدرم قرآن را چهل بار در ماه رمضان ختم مىكرد.
سپس من بعد از پدرم آن را ختم مىكردم، بسا كه بر او مىافزودم و يا كمتر از آن را ختم مىكردم به مقدار فراغت و اشتغال و نشاط و بىحالىام، پس هرگاه روز فطر شود براى رسول خداصلى الله عليه وآله يك ختم، و براى علىعليه السلام ختمى ديگر و براى فاطمهعليها السلام ختمى ديگر، سپس براى ائمهعليهم السلام تا به شما رسد قرار مىدهم، كه از آن هنگام كه در اين حال بودهام يك ختم قرآن براى شما قرار دادهام.
به سبب اين كار چه پاداشى برايم هست؟ امام كاظمعليه السلام فرمود:
پاداش تو آن است كه روز قيامت با آنانعليهم السلام باشى.
عرض كردم: اللَّه اكبر! چنين پاداشى براى من است؟ سه مرتبه فرمود: آرى. (1)
مىگويم: وجه استدلال اينكه ظاهر از سخنان امامعليه السلام مترتّب شدن ثواب بر آن عمل از اين جهت است كه به پيغمبر و امام هديه مىشودو تقرّب به ايشان
است و خصوصيتى در امامان ياد شده نبوده است، بلكه از گفته راوى چنين بر مىآيد كه يك ختم قرآن را براى امام كاظمعليه السلام قرار مىداد چون آن حضرت
امام زمانش بوده است، لذا گفت: از آن هنگام كه در اين حال بودهام... و امامعليه السلام كارش را تصديق و او را تحسين فرمود.
و حاصل از ملاحظه اين حديث و دقّت در آن:
استحباب هديه كردن قرائت قرآن به پيغمبر اكرم و صدّيقه كبرى و هر يك از ائمه معصومين سلام اللَّه عليهم اجمعين مىباشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره اعراف،آ يه 180.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
8- اهتمام در اداي حقوق برادران ديني
برنامه اي كه مايه تقرب و خشنودي آن جناب است ، از اموري كه منسوب به اوست؛ اهتمام ورزيدن در أداي حقوق برادران ديني است ، كه اين ياري كردن آن جناب، و چنگ زدن به ريسمان ولايت او ، و شادمان نمودن او ، و احسان كردن به حضرتش مي باشد، و تعدادي از أخبار بر اين دلالت دارند:
. از جمله ؛ آنچه گذشت كه ترك اين كار سبك شمردن امام عليه السلام است .
. و از جمله ؛ رواياتي است كه دلالت دارند بر اينكه امام عليه السلام به منزله پدر براي مؤمنين است، و آنها به منزله فرزندان اويند، و بدون ترديد احسان و دوستي به فرزندان احسان و دوستي به پدر ايشان است ، به ويژه اگر براي فرزند امتيازي از لحاظ علم و معرفت و زهد و عبادت و نسب بوده باشد.
و از جمله ؛ در اصول كافي در حديث مرفوعي از معلي بن خنيس آمده كه گفت : از حضرت امام صادق عليه السلام درباره حق مؤمن پرسيدم، آن حضرت عليه السلام فرمود:
« هفتاد حق است كه جز هفت حق از آنها را به تو خبر نمىدهم، چونكه بر تو مهربانم و مىترسم آنها را متحمّل نشوى، عرضه داشتم: چرا ان شاء اللَّه، حضرت فرمود: اينكه سير نشوى در حالى كه او گرسنه بماند، و پوشيده نباشى و او برهنه، و اينكه راهنمايش باشى و زينت او همچون پيراهنى كه مىپوشد، و زبان او كه به آن سخن مىگويد، و براى او بخواهى آنچه را براى خودت مىخواهى، و چنانچه كنيزى دارى او را بفرستى تا فرش و بسترش را مرتّب سازد، و در حوائج و نيازهاى او شب و روز كوشا باشد، اگر چنين كردى ولايت خود را به ولايت ما، و ولايت ما را به ولايت خداى عز و جل پيوستهاى. » (1)
و در همان كتاب به سند خود از مفضّل بن عمر از حضرت امام صادقعليه السلام آورده كه فرمود:
چنين نپندارد كسى از شما كه چون مؤمنى را شادمان ساخت فقط او را مسرور نموده، بلكه به خداى سوگند ما را خوشحال كرده، بلكه به خدا سوگند رسول خداصلى الله عليه وآله را شادمان نموده است. (2)
و در همان كتاب به سند خود از حضرت ابوالحسنعليه السلام آورده كه فرمود:
هر كس كه برادر مؤمنش براى حاجتى نزد وى آيد، رحمتى است كه خداى تبارك و تعالى برايش پيش آورده، پس چنانچه آن را بپذيرد به ولايت ما پيوستش داده، و آن به ولايت خداوند متصّل است، و اگر او را از برآوردن حاجتش محروم كند در صورتى كه بتواند حاجتش را روا سازد، خداوند در قبرش مارى (3) از آتش بر او مسلّط خواهد كرد كه تا روز قيامت او را بگزد، آمرزيده شده باشد يا معذَّب گناه ديگرى هم داشته باشد يا نه و چنانچه خواهنده حاجت عذرش را نپذيرفته وضعش بدتر است. (4)
و در بحار از امام كاظمعليه السلام ضمن حديثى آمده كه فرمود:
و هر كس حاجتى از دوستان ما برآورد گويى كه آن را براى همه ما برآورده است .
. و در كتاب كامل الزيارات از امام رضاعليه السلام آمده كه فرمود:
هر كس نتواند ما را زيارت كند، دوستان صالح ما را زيارت نمايد، ثواب زيارت ما برايش نوشته مىشود. (5)
و از امام كاظمعليه السلام مانند همين حديث روايت آمده با اضافه اينكه:
و هر كس نمىتواند ما را صِلِه كند، پس دوستان و مواليانِ صالح ما را صِلِه نمايد ثواب صِلِه ما برايش نوشته مىشود. (6)
[align=left]احاديثى كه در اين باب وارد شده بسيار زياد است،
9- اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت
اينكه مؤمن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگين و مهموم باشد و اين از نشانههاى دوستى و اشتياق به آن حضرت است.
و در ديوان منسوب به سرور و سالارمان حضرت اميرالمؤمنين - عليه الصلاة والسلام - در بيان دلايل و نشانههاى دوستى راستين چنين آمده:
[align=center]وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُرى مِنْ شَوْقِهِ
مِثْلَ السَّقِيمِ وَفِي الفُؤادِ غَلآئِلُ
وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُرى مِنْ أُنْسِهِ
مُسْتَوْحِشاً مِنْ كُلِّ ما هُوَ شاغِلُ
وَمِنَ الدَّلائِلِ ضِحْكُهُ بَيْنَ الوَرى
وَالقَلْبُ مَحْزُونٌ كَقَلْبِ الثّاكِلِ
و از نشانهها، اين است كه از شدّت شوقش همچون بيمارى ديده شود كه دلش از شدّت درد مىجوشد...
و از نشانهها، اين است كه از فرط اُنس گرفتن با محبوب ديده شود كه از هر چه او را از وى مشغول مىدارد وحشت كند و گريزان باشد...
و از نشانهها، خنديدنش در ميان مردم است، در حالى كه دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده ...
. و دليل بر اينكه اين امر از نشانههاى اهل ايمان است و در اوج حُسن و برترى مىباشد، اخبار بسيارى است كه از امامان معصومعليهم السلام روايت گرديده، از جمله :
1- رواياتى كه حاكى است؛ از جمله نشانههاى يك فرد شيعه آن است كه در اندوه و حزن امامانعليهم السلام محزون و اندوهگين باشد و ترديدى در اين نيست كه غيبت مولايمان حضرت حجّتعليه السلام و آنچه از حزنها و محنتها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد مىگردد، از بزرگترين و مهمترين علل حزن و اندوه امامانعليهم السلام است.
2- در كتاب كمال الدين به سند خود، از مولايمان حضرت ابوالحسن الرضاعليه السلام آورده كه فرمود: چه بسيار زنان جگرسوخته مؤمنه، و چه بسيار مردان مؤمن اَسَفناك جگرسوخته خواهد بود آنگاه كه ماء معين (آب گوارا) مفقود و غايب گردد. (7)
3- در كافى از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادقعليه السلام روايت آمده كه فرمود: شخصِ مهموم به خاطر ما، كه غم و اندوهش از جهت ظلمى است كه بر ما رفته، نَفَس كشيدنش تسبيحگويى است و هَمّ او به خاطر امر ما عبادت است و پنهان داشتنش سِرّ ما را، جهاد در راه خداوند است. (8)
كلينى فرموده: محمد بن سعيد يكى از راويان اين حديث به من گفت: اين را با آب طلا بنويس كه چيزى بهتر از اين ننوشتهام .
. 4- در حديث اين ابى يعفور،يكى از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر، آن است كه به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، كه بدون ترديد اين حق براى مولايمان حضرت صاحب الزمانعليه السلام بر تمامى افراد باايمان ثابت است، به طريق اولويت قطعى يعنى هرگاه افراد عادى از مؤمنين چنين حقّى را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت حجّتعليه السلام كه پيشواى آنان و ركن ايمان است، به طور قطع، سزاوارى بيشترى در اين حق برايش ثابت مىباشد. (9)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اصول كافى، 174/2
. 2- اصول كافى، 189/2
. 3- در متن حديث، شجاع آمده كه در لغت: مار، يا مار نر، يا نوعى از مارهاى كوچك مىباشد.
4- اصول كافى، 196/2
. 5- كامل الزيارات، 319، باب 105
. 6- كامل الزيارات، 319، باب 105 ح 2
7- كمالالدين، 371/2.
8- اصول كافى، 226/2 باب كتمان ح 16.
9- اصول كافى، 172/2 ح 9
برنامه اي كه مايه تقرب و خشنودي آن جناب است ، از اموري كه منسوب به اوست؛ اهتمام ورزيدن در أداي حقوق برادران ديني است ، كه اين ياري كردن آن جناب، و چنگ زدن به ريسمان ولايت او ، و شادمان نمودن او ، و احسان كردن به حضرتش مي باشد، و تعدادي از أخبار بر اين دلالت دارند:
. از جمله ؛ آنچه گذشت كه ترك اين كار سبك شمردن امام عليه السلام است .
. و از جمله ؛ رواياتي است كه دلالت دارند بر اينكه امام عليه السلام به منزله پدر براي مؤمنين است، و آنها به منزله فرزندان اويند، و بدون ترديد احسان و دوستي به فرزندان احسان و دوستي به پدر ايشان است ، به ويژه اگر براي فرزند امتيازي از لحاظ علم و معرفت و زهد و عبادت و نسب بوده باشد.
و از جمله ؛ در اصول كافي در حديث مرفوعي از معلي بن خنيس آمده كه گفت : از حضرت امام صادق عليه السلام درباره حق مؤمن پرسيدم، آن حضرت عليه السلام فرمود:
« هفتاد حق است كه جز هفت حق از آنها را به تو خبر نمىدهم، چونكه بر تو مهربانم و مىترسم آنها را متحمّل نشوى، عرضه داشتم: چرا ان شاء اللَّه، حضرت فرمود: اينكه سير نشوى در حالى كه او گرسنه بماند، و پوشيده نباشى و او برهنه، و اينكه راهنمايش باشى و زينت او همچون پيراهنى كه مىپوشد، و زبان او كه به آن سخن مىگويد، و براى او بخواهى آنچه را براى خودت مىخواهى، و چنانچه كنيزى دارى او را بفرستى تا فرش و بسترش را مرتّب سازد، و در حوائج و نيازهاى او شب و روز كوشا باشد، اگر چنين كردى ولايت خود را به ولايت ما، و ولايت ما را به ولايت خداى عز و جل پيوستهاى. » (1)
و در همان كتاب به سند خود از مفضّل بن عمر از حضرت امام صادقعليه السلام آورده كه فرمود:
چنين نپندارد كسى از شما كه چون مؤمنى را شادمان ساخت فقط او را مسرور نموده، بلكه به خداى سوگند ما را خوشحال كرده، بلكه به خدا سوگند رسول خداصلى الله عليه وآله را شادمان نموده است. (2)
و در همان كتاب به سند خود از حضرت ابوالحسنعليه السلام آورده كه فرمود:
هر كس كه برادر مؤمنش براى حاجتى نزد وى آيد، رحمتى است كه خداى تبارك و تعالى برايش پيش آورده، پس چنانچه آن را بپذيرد به ولايت ما پيوستش داده، و آن به ولايت خداوند متصّل است، و اگر او را از برآوردن حاجتش محروم كند در صورتى كه بتواند حاجتش را روا سازد، خداوند در قبرش مارى (3) از آتش بر او مسلّط خواهد كرد كه تا روز قيامت او را بگزد، آمرزيده شده باشد يا معذَّب گناه ديگرى هم داشته باشد يا نه و چنانچه خواهنده حاجت عذرش را نپذيرفته وضعش بدتر است. (4)
و در بحار از امام كاظمعليه السلام ضمن حديثى آمده كه فرمود:
و هر كس حاجتى از دوستان ما برآورد گويى كه آن را براى همه ما برآورده است .
. و در كتاب كامل الزيارات از امام رضاعليه السلام آمده كه فرمود:
هر كس نتواند ما را زيارت كند، دوستان صالح ما را زيارت نمايد، ثواب زيارت ما برايش نوشته مىشود. (5)
و از امام كاظمعليه السلام مانند همين حديث روايت آمده با اضافه اينكه:
و هر كس نمىتواند ما را صِلِه كند، پس دوستان و مواليانِ صالح ما را صِلِه نمايد ثواب صِلِه ما برايش نوشته مىشود. (6)
[align=left]احاديثى كه در اين باب وارد شده بسيار زياد است،
9- اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت
اينكه مؤمن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگين و مهموم باشد و اين از نشانههاى دوستى و اشتياق به آن حضرت است.
و در ديوان منسوب به سرور و سالارمان حضرت اميرالمؤمنين - عليه الصلاة والسلام - در بيان دلايل و نشانههاى دوستى راستين چنين آمده:
[align=center]وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُرى مِنْ شَوْقِهِ
مِثْلَ السَّقِيمِ وَفِي الفُؤادِ غَلآئِلُ
وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُرى مِنْ أُنْسِهِ
مُسْتَوْحِشاً مِنْ كُلِّ ما هُوَ شاغِلُ
وَمِنَ الدَّلائِلِ ضِحْكُهُ بَيْنَ الوَرى
وَالقَلْبُ مَحْزُونٌ كَقَلْبِ الثّاكِلِ
و از نشانهها، اين است كه از شدّت شوقش همچون بيمارى ديده شود كه دلش از شدّت درد مىجوشد...
و از نشانهها، اين است كه از فرط اُنس گرفتن با محبوب ديده شود كه از هر چه او را از وى مشغول مىدارد وحشت كند و گريزان باشد...
و از نشانهها، خنديدنش در ميان مردم است، در حالى كه دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده ...
. و دليل بر اينكه اين امر از نشانههاى اهل ايمان است و در اوج حُسن و برترى مىباشد، اخبار بسيارى است كه از امامان معصومعليهم السلام روايت گرديده، از جمله :
1- رواياتى كه حاكى است؛ از جمله نشانههاى يك فرد شيعه آن است كه در اندوه و حزن امامانعليهم السلام محزون و اندوهگين باشد و ترديدى در اين نيست كه غيبت مولايمان حضرت حجّتعليه السلام و آنچه از حزنها و محنتها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد مىگردد، از بزرگترين و مهمترين علل حزن و اندوه امامانعليهم السلام است.
2- در كتاب كمال الدين به سند خود، از مولايمان حضرت ابوالحسن الرضاعليه السلام آورده كه فرمود: چه بسيار زنان جگرسوخته مؤمنه، و چه بسيار مردان مؤمن اَسَفناك جگرسوخته خواهد بود آنگاه كه ماء معين (آب گوارا) مفقود و غايب گردد. (7)
3- در كافى از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادقعليه السلام روايت آمده كه فرمود: شخصِ مهموم به خاطر ما، كه غم و اندوهش از جهت ظلمى است كه بر ما رفته، نَفَس كشيدنش تسبيحگويى است و هَمّ او به خاطر امر ما عبادت است و پنهان داشتنش سِرّ ما را، جهاد در راه خداوند است. (8)
كلينى فرموده: محمد بن سعيد يكى از راويان اين حديث به من گفت: اين را با آب طلا بنويس كه چيزى بهتر از اين ننوشتهام .
. 4- در حديث اين ابى يعفور،يكى از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر، آن است كه به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، كه بدون ترديد اين حق براى مولايمان حضرت صاحب الزمانعليه السلام بر تمامى افراد باايمان ثابت است، به طريق اولويت قطعى يعنى هرگاه افراد عادى از مؤمنين چنين حقّى را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت حجّتعليه السلام كه پيشواى آنان و ركن ايمان است، به طور قطع، سزاوارى بيشترى در اين حق برايش ثابت مىباشد. (9)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اصول كافى، 174/2
. 2- اصول كافى، 189/2
. 3- در متن حديث، شجاع آمده كه در لغت: مار، يا مار نر، يا نوعى از مارهاى كوچك مىباشد.
4- اصول كافى، 196/2
. 5- كامل الزيارات، 319، باب 105
. 6- كامل الزيارات، 319، باب 105 ح 2
7- كمالالدين، 371/2.
8- اصول كافى، 226/2 باب كتمان ح 16.
9- اصول كافى، 172/2 ح 9
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
10-اظهار اشتياق به ديدار آن بزرگوار
و اين از نشانههاى دوستان و مواليان آن جناب است و در خوبى و استحباب آن هيچ ترديدى نيست، چون در دعاهاى روايت شده براى آن حضرت، اين معنى آمده است .
آنچه در بحار به نقل از كتاب مزار كبير، به سند خود از احمد بن ابراهيم روايت آورده كه گفت:
به جناب ابوجعفر محمد بن عثمان اشتياقم را به ديدار مولايمان بيان كردم، به من فرمود: با وجود اشتياق، مايل هستى او را ببينى؟ گفتم: آرى. فرمود:
خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد و ديدن رويش را به آسانى و عافيت به تو روزى كند، اى ابوعبد اللَّه! التماس مكن كه او را ببينى، زيرا كه در ايام غيبت به او اشتياق دارى و درخواست مكن كه با او همنشين گردى، كه اين از عزائم الهى است و تسليم بودن به آن بهتر است، ولى با زيارت به سوى او توجّه كن... . (1)
منظور ديدن آن حضرت به گونه امامان گذشتهعليهم السلام است، يعنى هر وقت كه خواسته باشى اين امر برايت فراهم باشد.
و امّا اينكه درخواست ديدن آن حضرت به طور مطلق چيزى نيست كه منع شده باشد، بلكه از وظايف متديّنين است و رسيدنشان به اين سعادت بسيار اتفاق افتاده است.
چون اگر ديدن آن جناب و همنشين شدن با حضرتش هرچند در بعضى از اوقات، از عزائم الهى و خواسته حتمى خداوند در مورد صاحبالزمانعليه السلام بود، براى هيچ كس از مؤمنين اين امر اتفاق نمىافتاد و اين برخلاف چيزى است كه مشاهده مىشود، زيرا كه روايات و حكايات در مورد مؤمنان رستگار به ديدار آن بزرگوارعليه السلام، سبب باور اهل يقين مىباشد.
11- اينكه بدنت نسبت به آن جناب خاشع باشد
و دليل بر اين است آنچه سيّد اجل على بن طاووس در كتاب جمال الاسبوع به سند خود از محمد بن سنان از امام صادقعليه السلام در دعاى روز جمعه روايت آمده، و ما آن را در كتاب ابواب الجنات فى آداب الجمعات ياد كردهايم:
اَللَّهُمَّ إنّى اتقربُ إلَيكَ بقَلْبٍ خاضِعٍ وَإلى ببدنٍ خاشعٍ و الى الاَئِمَّةِ الرَّاشدينَ بِفُؤَادٍ مُتَواضِعٍ؛ (2)
بار خدايا من به درگاه تو تقرُّب مىجويم بادلى خاضع و به سوى وليّْت با بدنى فروتن، و به امامان هدايت كننده با قلبى متواضع... .
كه دلالت دارد بر حصول تقرُّب به خداى عز و جل با خشوع و فروتنى بدن براى ولّى اوعليه السلام. و منظور از ولى در اينجا به قرينه ياد كردن امامانعليه السلام، و به قرينه اينكه اين تعبير در چندين دعا و حديث از مولايمان حضرت حجّتعليه السلام روايت آمده، همان امام زمانعليه السلام است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحار الانوار، 97/102 باب 7
2- جمال الاسبوع، 230.
و اين از نشانههاى دوستان و مواليان آن جناب است و در خوبى و استحباب آن هيچ ترديدى نيست، چون در دعاهاى روايت شده براى آن حضرت، اين معنى آمده است .
آنچه در بحار به نقل از كتاب مزار كبير، به سند خود از احمد بن ابراهيم روايت آورده كه گفت:
به جناب ابوجعفر محمد بن عثمان اشتياقم را به ديدار مولايمان بيان كردم، به من فرمود: با وجود اشتياق، مايل هستى او را ببينى؟ گفتم: آرى. فرمود:
خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد و ديدن رويش را به آسانى و عافيت به تو روزى كند، اى ابوعبد اللَّه! التماس مكن كه او را ببينى، زيرا كه در ايام غيبت به او اشتياق دارى و درخواست مكن كه با او همنشين گردى، كه اين از عزائم الهى است و تسليم بودن به آن بهتر است، ولى با زيارت به سوى او توجّه كن... . (1)
منظور ديدن آن حضرت به گونه امامان گذشتهعليهم السلام است، يعنى هر وقت كه خواسته باشى اين امر برايت فراهم باشد.
و امّا اينكه درخواست ديدن آن حضرت به طور مطلق چيزى نيست كه منع شده باشد، بلكه از وظايف متديّنين است و رسيدنشان به اين سعادت بسيار اتفاق افتاده است.
چون اگر ديدن آن جناب و همنشين شدن با حضرتش هرچند در بعضى از اوقات، از عزائم الهى و خواسته حتمى خداوند در مورد صاحبالزمانعليه السلام بود، براى هيچ كس از مؤمنين اين امر اتفاق نمىافتاد و اين برخلاف چيزى است كه مشاهده مىشود، زيرا كه روايات و حكايات در مورد مؤمنان رستگار به ديدار آن بزرگوارعليه السلام، سبب باور اهل يقين مىباشد.
11- اينكه بدنت نسبت به آن جناب خاشع باشد
و دليل بر اين است آنچه سيّد اجل على بن طاووس در كتاب جمال الاسبوع به سند خود از محمد بن سنان از امام صادقعليه السلام در دعاى روز جمعه روايت آمده، و ما آن را در كتاب ابواب الجنات فى آداب الجمعات ياد كردهايم:
اَللَّهُمَّ إنّى اتقربُ إلَيكَ بقَلْبٍ خاضِعٍ وَإلى ببدنٍ خاشعٍ و الى الاَئِمَّةِ الرَّاشدينَ بِفُؤَادٍ مُتَواضِعٍ؛ (2)
بار خدايا من به درگاه تو تقرُّب مىجويم بادلى خاضع و به سوى وليّْت با بدنى فروتن، و به امامان هدايت كننده با قلبى متواضع... .
كه دلالت دارد بر حصول تقرُّب به خداى عز و جل با خشوع و فروتنى بدن براى ولّى اوعليه السلام. و منظور از ولى در اينجا به قرينه ياد كردن امامانعليه السلام، و به قرينه اينكه اين تعبير در چندين دعا و حديث از مولايمان حضرت حجّتعليه السلام روايت آمده، همان امام زمانعليه السلام است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحار الانوار، 97/102 باب 7
2- جمال الاسبوع، 230.