شما را به خدا قسم کمکم کنید ، ایمانم رفت!

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Senior Member
Senior Member
پست: 109
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۰:۱۸ ق.ظ
محل اقامت: alihslc@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 19 بار
تماس:

شما را به خدا قسم کمکم کنید ، ایمانم رفت!

پست توسط alihslc »

به نام خدا


سلام و عرض ادب خدمت شما ، خواهش می کنم من را راهنمایی کنید :

بنده خودم را شیعه علی(ع) می دانم ، حد اقل به من فهمانده اند که باید شیعه باشم ، سوالی دارم از خدمت شما مسلمانان :
من هر زمان که کلام خدا (قرآن) را باز می کنم و ترجمه آن را مطالعه می کنم و در معنی و مفهوم آن فکر می کنم چیز عجیب و غریبی دستگیرم نمی شود ، بسیاری از مواقع این موضوع به ذهن من خطور می کند که قرآن کلام خود محمد(ص) است ، و با شنیدن سخنان اخیر سروش نیز این موضوع در من شدت بیشتری یافته ، اگر من در کلام الله بودن قرآن شک کنم ، پس باید در عصمت و رسالت محمد(ص) هم شک کنم ، اگر در رسالت محمد(ص) شک کنم ، پس در وجود یا عدم وجود خدا هم شک می کنم ! و این موضوعی است که من را آزار می دهد..... بسیاری از سوالات در زمینه های مختلف دینی و اعتقادی برایم پیش آمده که برای هیچ کدام به من جواب قانع کننده ای نداده اند ، از قضایای مربوط به جبر و اختیار گرفته تا قضاوقدر و عصمت پیامبران و عدل الهی و توحید افعالی و................. .
که متاسفانه برای هیچکدام از این سوالات پاسخ عقلی قانع کننده ای نیافته ام ، من نمی توانم فقط با استناد به اینکه برای مثال فلان عالم شهود قلبی داشه یا نداشته ایمان بیاورم ، من نمی توانم با خواندن روایاتی که می گویند خدا شما را چنان و چطور می کند ایمان بیاورم. خدا خودش شاهد است که من دوست دارم ایمان بیاورم ولی انگار کسی دست من را بسته است .... نمی توانم قبول کنم.... برایم سخت است...
آخر چرا قرآنی که به نظر من هیچ اعجازی ندارد را باید کلام خدا بدانم؟؟؟؟ نه تنها اعجاز ندارد ، بلکه از نظر من خیلی از موارد ضعف هم داشته باشد ، برای مثال ... چرا در قرآن ابتدا از حضرت موسی صحبت می شود و دو خط بعد قضیه و زنان می کشد ، جای دیگر فلان موضوع را مطرح می کند که ظاهرا هیچ ارتباطی با هم ندارند.
من نمی توانم بپذیرم که پیامبر خود بی سواد بود ، ولی مردم را به خواندن و نوشتن تشویق می کرد ، من اصلا نمی توانم قبول کنم که پیامبر بی سواد بوده ، شاید در غار حرا مطالعه می کرده.... شما از کجا می توانید با صراحت بگویید که ایشان بی سواد بوده اند ؟ اگر به تاریخ استناد می کنید ، به نظر من تاریخ هیچ اعتباری ندارد ، تاریخی که 10 سال گذشته ما را هزار جور رقم می زند چه اعتباری می تواند داشته باشد...
تاریخی که اهل سنت و شیعه بر سر صحب بسیاری از آن تضاد دارند....

من دیگر دارم دیوانه می شوم....... لطفا یکی من را راهنمایی کند....
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

پست توسط MAHDIYAR »

[align=center]به نام خدا  

با سلام خدمت شما دوست عزيز كه بعد از مدتها دوباره به ما سر زديد ، صفا آورديد :razz:

با آرزوي موفقيت براي شما دوست عزيز خيلي خوشحاليم در زمانه اي كه بعضي ها نسبت به مسائل ديني غفلت دارند و براي ايمان خود ارزشي قائل نيستند

شخصي چون شما آنقدر اين مسئله براش مهمه كه اينطور براي حفظ ايمان و عقيده اش تلاش مي كنه . ما در دوره اي زندگي مي كنيم كه وسوسه و شك و انواع

ناهنجاري ها بشر امروز رو فرا گرفته ، بشري كه به واسطه علم تجربي خودش بسياري از امور زندگي رو سهل و راحت كرده به اين اميد كه به آرامش برسه ؛ اما

افسوس كه در كنار اين همه پيشرفت مادي ، قدمي در راه معنويت و كسب تعالي روحي بر نداشته بلكه به شدت هم پس رفت داشته ؛

خواهش مي كنم خوب فكر كنيد ! تامل كنيد! اينها متاسفانه حقايق دنياي امروز ماست.

من اصلا نمي خواهم به شما بگويم كه چون دنياي امروز به خاطر بي ديني دچار اين مشكلات است فلذا شما بايد ايمان بياوريد ! زود تر ! فوري! و از اين جور حرفها ؛

نه اصلا ايمان بي دليل و بدون پشتوانه عقل سليم به چه درد مي خوره ؟ اينكه انسان بايد ايمان بياره و بعد ايمان شايد بفهمه و شايد هم نفهمه به چي ايمان آورده

حرف بسيار باطل و بي خوديه.

شايد همين ايمان بدون پشتوانه عقل مسيحيت بود كه جامعه غرب رو به فكر رها شدن از اين ايمان بي ريشه انداخت و روز به روز در شك و وسواس بيشتري فرو

برد تا جايي كه حتي در وجود خودشون هم شك كردن ( بررسي مشكلات معرفت شناسي غرب خارج از بحث ماست و جاي ديگري مي طلبه) -

[align=center] 

بهتره بحثمون رو با چند سوال شروع كنيم :

اول اينكه ما از كجا اومديم ؟ آيا ممكنه ما همينطوري الكي درست بشيم؟

(اصلا به خدا كاري نداريم خواهش مي كنم دقيق به سوال توجه كنيد و نگذاريد ذهنتون به جاي ديگري منحرف بشه)

آيا توي اين دنيا اتفاق بي دليل مي افته ؟

اگر اينطوريه پس چرا هر وقت اتفاقي مي افته ما مي گيم چرا اين اتفاق افتاد؟ :-(

فرض كنيد يه روز بيايد خونه خداي نكرده ببينيد كامپيوتر درب و داغون شده =8) اولين سوالي كه مي كنيد اينه كه چرا اينطور شده؟ :-x

اگه كسي به شما بگه يهو و خود به خود اينطوري شده و هيچ دليلي نداره :? و اين مطلب رو واقعا و با عقيده بگه شما در عقلش شك نمي كنيد؟

علت شك شما در عقل طرف مقابل چيه؟

انسان ذاتا جستجوگره :shock: و با خودش ميگه چرا كاري كه دليل داره ، دليل نداره ؟

مگه مي شه يه پديده هم دليل داشته باشه هم نداشته باشه ؟ ( بودن و نبودن ، متناقضند)

لذا شما در جا با خودتون مي گيد محاله و امكان نداره چيز با دليل ، بي دليل باشه؟

 پس هر پديده اي در اين دنيا علت و دليل داره .  


اگر تا اينجا با من موافقيد بفرماييد تا بريم سراغ مطلب بعدي... :D
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
Senior Member
Senior Member
پست: 109
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۰:۱۸ ق.ظ
محل اقامت: alihslc@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 19 بار
تماس:

پست توسط alihslc »

به نام خدا

سلام. جناب مهدی یار ، فرمایشات شما ظاهرا درست و منطقی به نظر می رسند ! می خواهم قبولکنم فرمایشات شما را که هیچ فعلی بدون فاعل رخ نمی دهد ، ولی یک چیزی از من می پرسد : اگر رخ بدهد بعدا چه ؟ ( شما پیش فرض بگیرید که من قبول کردم ) از الان رویش فکر می کنم تا ببینم شاید فعلی بدون فاعل هم پیدا بشود !

البته من قبلا با این موضوع که دنیا باید به دست یک مدبر حکیم و دانا اراده شود ، مشکلی نداشتم ، ولی چند وقتی است که این سوال نزد ذهن من من را به چالش عجیبی کشیده ، خب... اگر نباشد چه می شود؟؟؟؟ مادیها می گویند : تمام این کهکشان و دنیا ( نظام هستی) که دارای نظم است(از دیدگاه ما انسانها) ، (ممکن است در جهان دیگری هر آنچه مه نظم می خوانیم آنها بی نظمی بنامند) ، می تواند اتفاقی بوجود آمده باشد ، یعنی اینکه مدار کرده زمین 23.5 درجه انحراف دارد ناشی از یک اتفاق ساده باشد ! خب ما جزیئیات این اتفاق را درک کرده ایم و چون برایمان شگفت انگیز بود این را نظم نامیده ایم...
احتمالا شما تئوری برخال را مطالعه کرده اید ، شاخه های یک درخت یا بوته های یک در هم پیچیده ی یک گیاه ، در ظاهر هیچ نظمی ندارند ، یعنی اصلا نظم ندارند ، یکی از شاخه ها کج است ، دیگری راست است ، یکی کوتاه است و ........... ولی سرانجام با اسنجام این همه بی نظمی با یکدیگر یک درخت بوجود می آید که ما آن را زیبا ( منظم ) می نامیم. یعنی در بی نظمی می تواند نظم وجود داشته باشد ، به شرطی که از مقیاس بزرگ تری به آن نگاه کنیم!


بله ، مطمئنا انفجار رایانه ی من مستلزم یک دلیل است ، ولی اگر خدا بخواهد و این رایانه بی دلیل ( فقط چون خدا خواسته ) منفجر شود ، شما می گویید خدا خواسته ! یا جایی که علت امری را نمی دانیم مستقیما آن را به حکمت ازلی خدا متصل می کنیم ! و ما هم که با عقل محدودمان نمی توانیم سر از حکمت الهی در بیاوریم! سر انجام این می شود که از سوالمان به جواب معینی نمی رسیم !تصویر
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

پست توسط MAHDIYAR »

با سلام مجدد خدمت شما

بايد خدمتتون عرض كنم كه ما مي خواهيم فعلا فقط و فقط چند گزاره را مطرح كنيم تا بر اساس يقين بدست آمده به جايي برسيم

 1-واقعيتي وجود دارد

2-ما واقعيت را درك مي كنيم

3-پديده ها دليل دارند
 

حال اگر كسي بگويد :

از كجا معلوم هر پديده علت دارد؟ از كجا معلوم ما واقعيت را درك مي كنيم؟ اصلا از كجا معلوم واقعيتي هست؟

شما هم قطعا تصديق مي كنيد كه ازاين شكاكيت بيشتر نمي شود . اين نهايت كار است .

نمي دانم شما از اين جور آدمها ديده ايد يا نه ! اما انصافا بياييد كمي تامل كنيم ببينيم چقدر اين آدمها در زندگي خود اينگونه عمل مي كنند و يا اين حرفهايشان

فقط صرف ادعا ست .

مثلا اگر اين شخص شكاك در حال رانندگي باشد و شما به او بگوييد مگر تو در همه چيز شك نداري خوب در وجود اين ماشين جلويي هم شك كن ، گاز بده ، بزن بهش.

حتما به شما مي گه مگه من عقلم را از دست دادم .

كسي اينگونه با جديت به شما مي گويد : مگر عقلم را از دست دادم

كه قطع و يقين دارد واقعيتي هست و قابل درك است و اين كار او علت تصادف مي شود.


باز دوباره به كسي كه مي گه من در همه چيز شك دارم بايد بگويي واقعا اگر راست مي گي در همين جمله اي كه گفتي شك داري يا نداري؟

اگر تو اين هم شك داشته باشه " كه در همه چيز شك دارم" يعني به همه چيز يقين دارد

اگر هم بگه نه من در اينكه به همه چيز شك دارم يقين دارم باز يقين رو پذيرفته و جمله خودش رو نقض كرده.

دوست عزيز فقط روي گزاره ها دقت كن :shock: ؛ نگذار ذهنت به جاي ديگر منحرف بشه .

 اگر آن سه مطلب را نپذيري هيچ بحثي فايده ندارد چون شك مثل خوره مطالب بعدي را از بين مي برد بعدش هم خود شكاك را . 

من كي گفتم علت انفجار كامپيوتر خداست :? اصلا من حرف از خدا زدم ! :eek: حرف از نظم زدم ! :-?

من و شما رو به خدا چه كار ؟ ما كه تو اصل واقعيت شك داريم خيلي مونده به خدا برسيم :x

لطفا دقت كنيد باز هم مي گم ما الان هيچ كاري به خدا نداريم ( دين بي دين) :grin:

 فقط روي جملات فكر كن اگر نتيجه گرفتي بگو ادامه بديم . :D  

(خيلي از پديده هايي كه تا چند وقت قبل فكر مي كردن نامنظمه چون قواعدش رو درك نمي كردن مثل حركت توده هاي هوايي و برخورد امواج ، امروز با دانشهاي جديدي همچون هندسه فروكتالي به راحتي روشن شده كه از معادلات ساده اي تبعيت مي كنند البته ما فعلا نمي خواهيم بگوييم همه چيز منظمه پس خدا هست ، اصلا كاري به نظم نداريم )
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
Senior Member
Senior Member
پست: 109
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۰:۱۸ ق.ظ
محل اقامت: alihslc@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 19 بار
تماس:

پست توسط alihslc »

به نام خدا

سلام... همانطور که احتمالا شما خودتان هم حدس زدید من از آن دسته از آدم ها هستم (شکاک به زمین و زمان حتی شک به وجود خود ، که اگر فرصت شد دلیل این شک را نیز خدمت شما عرض خواهم کرد ).

من در بخشی از فرمایش شما ایرادی دارم !
اگر شما شک داشته باشید که آیا "الف" هست یا نه ! و اگر به شک خودتان هم داشته باشید ، یعنی شما به وجود "الف" یقین دارید؟؟؟؟؟؟؟ من چنین استدلالی ندارم ، چون باز هم در این میان دور تسلسلی از شک بوجود می آید ..... و چون شما خوشبینانه می خواهید نگاه کنید ، پس نتیجه میگیرد که اگر در شک هم شک کنید پس شک باطل است!!!

بگذارید بخشی ( توجه کنید ، فقط بخشی) از منابع شک خود را به دکارت ربط دهم! من بسیار مواقع پیش می آمد که برای بسیاری از موارد اعتقادی اسلام داشتم و ایمان نداشتم .... ولی دیدم این قبول کردن که قلب و عقلم آن را نمی پذیرد فرقی با کفر ندارد! یعنی اینکه من بگویم خدا را قبول دارم .... ولی در قلب شک داشته باشم ، کفر است ، اینکه من با بدن نماز بخوانم... ولی نماز را درک نکنم ، دولا راست شدنی بیشتر نیست.... پس به دنبال این گشتم که درک کنم... پایه ی ایمانم را همراه با عقل و قلب برپا کنم!
شما گاهی می خواهید دو چیز را به هم ربط بدهید ولی می بینید هیچ وجه اشتراکی در این میان وجود ندارد ، پس در یک قدم قبل شک می کنید ، باز هم می بینید یک جای کار لنگ است ، باز هم یک قدم عقب تر شک می کنید ، نه.... انگار کار با یک قدم و صد قصدم درست نمی شود ، آنقدر شک می کنید تا اینکه به وجود خود هم شک خواهید کرد ، و به تنها چیزی که یقین دارید ، شک است ، شک می کنم ، پس هستم ، این جمله ی معروف دکارت ، بودن خود را با شک خود اثبات می کند! البته این بحث جالبی است ولی خودم آن را کاملا قبول ندارم!

در تصدیق فرمایشات شما :

من قبول می کنم که واقعیتی وجود داره ، اگر هم وجود نداشته باشه ، حد اقل ما فکر می کنیم که وجود داره ، پدیده های عالم دلیل دارند ! هر معلولی ، علت خاص خود را دارد! نظام سلسه مراتب علت و معلولی در عالم حکم فرماست ! اینکه آب در 100 درجه جوش می آید و بخار می شود ، معلول گرمایی است که به وارد می رسد ، و اینکه رایانه من منفجر می شود معلول اتصالی کابل برق است! و هر آنچه را که علتش را نمی دانیم به خدا مربوط می سازیم که خدا آفریده!

ادامه بدهیم!
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

با سلام ,
بايد ببخشيد که ميام وسط بحثتان ولي چون من خودم هم يک جورهايي شکاک هستم ( البته نه تا اين حد ) ميخواستم يکي دو مورد را بگويم .

اول اينکه MAHDIYAR, نوشته بود : << اگر تو اين هم شك داشته باشه " كه در همه چيز شك دارم" يعني به همه چيز يقين دارد >>

:-o من به اين نتيجه رسيدم که اگر انسان به خود شک , شک داشته باشد , اين اصلا دليل نميشود که به <<< همه >>> چيز يقين داشته باشد . ولي :

باز به اين نتيجه رسيدم که اگر ما به همه چيز شک داشته باشيم پس در مرحله آخر به خود شک هم بايد شک کنيم . و به اين نتيجه ميرسيم که اصلا شايد شک هم وجود نداشته باشد . حالا اگر خود شک هم وجود << ندارد >> به من بگوييد از آن وقت تا حالا همه چيزهايي را که به آنها شک کرده بوديم و در نتيجه از عالم وجود حذفشان کرديم , با کدام معيار عدم موجوديت آنها را ثابت کرديم ؟ مگر بوسيله شک آنها را از موجوديت حذف نکرديم ؟ ولي ما الان به اين نتيجه رسيديم که شک وجود ندارد . اگر وجود ندارد پس همه آن چيزهايي که به بهانه شک از ما گرفتيد را پس بدهيد . و اگر شک وجود دارد پس بايد چون شک را قبول داريد و آنرا حذف نکرديد , بقيه چيزها را هم پس بدهيد و آنها را مثل شک , به موجوديت قبول داشته باشيم . :shock:

آخر هم به اين نتيجه رسيدم که اينها همه چرنديات مشتي نويستده بيکار و خود آزاره . :?
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

پست توسط MAHDIYAR »

سلام

در خصوص مشكل شما (شكاكيت) بايد خدمتتون عرض كنم كه انسان هر وقت و هر جا كه به يقين رسيد و يا جايي رسيد كه يقين آور بود بايد همون جا رو بچسبه

ديگه تو اون به هيچ وجه شك نكنه با يقين كامل بگه من هستم واقعيت دارم ديگه اگر و شايد و اما حرف بي خوده .

قبل از اين كه شك كنه، بوده ؛ وجود داشته

و به الوجدان اين رو درك كرده

نه بخاطر اينكه شك مي كنه پس وجود داره ، شك فرع وجود آدمه نه آدم فرع شك(دقت كنيد) :-(

انسان بر اساس يقيني كه داشت يقينهاي ديگر را مي سازد و همينطور پله پله پيش مي رود همه عقلا همين كار رو مي كنن خود من و شما هم در زندگي روزمره

همينطوريم اگر اينطور نبود كه سنگ روي سنگ بند نمي شد ،

شك نكنيد خود شما الان داريد اين حرفها را مي خوانيد قطعا يقينا مطمئنا

شما يقين داريد كه هستيد ، مطمئنيد كه وسايل و افراد اطراف شما هستند و بر اين اساس هم با اونها ارتباط داريد

اين همه تاكيد من براي اينه كه اگر خشت اول رو كج بذاري ، بار كج به منزل نمي رسه . :x

هر چيزي هم كه بسازيم بعدش با يك كلمه شايد و اگر ، يه لگد مي زنيم خرابش مي كنيم

بايد به اين نتيجه برسي كه :

1 - قطعا من وجود دارم (بالوجدان ، بالفطره ، به علم حضوري هر چي مي خوا ياسمش رو بذار)

2 - قطعا واقعيت وجود دارد و من دركش مي كنم (و لو در حد وجود خودت و قطعا يكي از اين واقعيتها وجود خودته)

(بابا چند بار بگم ما الان بحثمون به خدا نرسيده :-? ؛ به پير ،پيغمبر ما هر چي علتش رو نفهميم گردن خدا نمي اندازيم ؛ مي ذاريم به حساب كم سوادي خودمون ، شما يه آيه يه روايت بيار كه گفته باشه اگر چيزي رو نفميديد بگيد كار خداست ؛ نه جانم تازه برعكسه همش مي گن افلا يتدبرون افلا يتفكرون فكر كنيد تدبر كنيد)

يقين رو محكم كن بريم پله بعدي . ياعلي :razz:
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
Senior Member
Senior Member
پست: 109
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۰:۱۸ ق.ظ
محل اقامت: alihslc@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 19 بار
تماس:

پست توسط alihslc »

به نام خدا
سلام.جناب مهدی یار.... من تا اینجا مشکلی ندارم.... دوباره هم تاکید می کنم ، ما یک واقعیت داریم ، که زمان حال ما را تشکیل می دهد.... یعنی زمانی که ما در آن خود به اراده ی خود به فعالیت می پردازیم ، این واقعیت را ما با وجودمان درک می کنیم و حس می کنیم .... و جهان بر اساس علت و معلول بنا گشته... و پیش می رود...

در ضمن جناب KH.I.A.2500 ، به نظر بنده شما زمانی که در چیزی شک می کنید ، آن را حذف نمی کنید ، برای مثال زمانی که من شک کنم رنگ گلی ، قرمز است یا آبی ، روی قرمز بودن و آبی بودن گل شک دارم ، چرا ؟ چون ظاهرا مستندات در اختیار من آنقدر کامل و یقین آور نیست که من مطمئن شوم آن گل قرمز است ، پس همچنان می گویم شک دارم ، سعی کنید هیچ وقت نگویید انشالله قرمز است ، و آبی را حذف کنید ، چون بعدا مثل من کارتان گیر می کند و مجبور می شوید هزاران فرسنگ را دور بزنید و ثابت کنید گل حتما قرمز است ، چون در برابر استدلال کسانی که قسم می خورند گل آبی است هیچ کاری نمی توانید بکنید ، چون با انشالله قرمز است اعتماد کرده اید!

جناب مهدی یار ، حالا شما هم زیاد جوش نزن ، باشه ، من دیگه تا شما نگفتی حرفی از خدا نمی زنم ، پس به عقل تا بعقلیم! ( بر وزن بجنگ تا بجنگیم)!
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

پست توسط MAHDIYAR »

با سلام

خوب حالا بهتر است مقداري پيرامون وجود خودمان كه هيچ شكي در آن نداريم فكر كنيم


آيا ما بالوجدان وجود خودمان را محدود نمي يابيم؟

همه چيزمان داراي حدو مرز مشخصي است جسممان ؛ توانايي هايمان و . .. .


آيا ما بالوجدان وجود خودمان را نيازمند نمي يابيم؟

ما در همه چيز نيازمنديم در فعاليتهاي جسماني نيازمند نيرويي كه از مواد غذايي مي گيريم

در تهيه ابزارها و وسايل مختلف نيازمند ساير افراديم

در مسايل روحي و رواني نيازها به شكلي قوي تر ظاهر مي شود نياز به دوست ، همدم ، نياز به محبت و . . . .

ما براي برطرف كردن همه اين نيازها محتاج به غيريم .

شما به اين مسايل يقين داريد ؟ :-x
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
Senior Member
Senior Member
پست: 109
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۰:۱۸ ق.ظ
محل اقامت: alihslc@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 19 بار
تماس:

پست توسط alihslc »

به نام خدا
سلام...بله قبول دارم...ادامه بدهید
ارسال پست

بازگشت به “خدا شناسی”