~از هاجر تا زينب(س)~
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 1668
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3099 بار
- سپاسهای دریافتی: 5474 بار
~از هاجر تا زينب(س)~
:. از هاجر تا زينب(س) زنان اسوه .:
قيام، مرد و زن نمىشناسد و سازندگى مرزى ندارد، غيرت را در جنسيتحبس نكردهاند واين حصار و حايل نمىتواند چشمپوشى از رسالتبزرگى كه بر دوش انسان است را توجيه كند. و به آن امانتبزرگ نمىتوان خيانت كرد.
نيمى از بشر را براى زندگى در جهل و بىخبرى نساختهاند و بار سنگين مسؤوليت را از آنان برنگرفتهاند و «زن» بودن نبايد پوشيدن ترمه تساهلى باشد براى توجيه به عزلت كشيدن زنان.
هيچكس اين ظلم را روا نمىدارد كه چنين ادعا كند: شريفترين موجودات خلقت را براى استثمار ساختهاند، و اينكه، «بشويند» و «برويند» و «بپرورند» و در جهل فرو برند و حول خود ننگرند، و خود را حلقهاى گسسته بدانند كه اتصالى به سلسلهاى ندارد و اگر ارتباطى هستبراى توليد نسل است و ابقاى نسل بشر.
در اجتماع زيستن يعنى «متاثر شدن» و «مؤثر بودن». و اين براى همه آدميان است و هر كس به مقتضاى توانش بهرهاى از آن مىگيرد و يا ديگرى را بهرهمند مىكند.
به عنوان انسان يا اشرف مخلوقات گاه «هاجرى» مىشود در آن عطشناكترين سرزمين دنيا، تشنه و تنها و سرگردان و سخت مىگريزد براى آب، و از سراب به سراب مىجهد. هيچ گاه مايوس نمىگردد، هرولهاى براى شكستن عطش داغ اسماعيل اميدش، خود فدا كردن براى نجات «ديگرى» كه از اوست، و خدا مىخواهد بر شانههاى او خانهاش را بنا كند و جمعى و اجتماعى را قرنها از آنسوى عالم، گرد آن خانه بگرداند.
گاه «آسيهاى» مىشود كه بايد موساى سرگردان و گريزان از قتل را از نيل برگيرد و از او عصادارى بسازد كه از چوبى خشك، اژدهايى از عصيان خلق كند و در شام تاريك بنىاسرائيل يد بيضايى بپرورد و آنگاه مطمئن از خداى خود خانهاى را نزد او بخواهد.
زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند