دابه چیست ؟
در دست نوشته قبل اين موضوع را در قالب آيات "دابة الارض" مطرح کرديم و از اين آيات بر ميآيد که مولي اميرالمؤمنين(ع) در قبل از ظهور به صورت دابة الارض تشريف ميآورند و بر پا کننده ماجراي ظهور هستند.
در اين دست نوشته با توکل به خدا ميخواهيم به ادامه مطلب بپردازيم. سيره و رفتار اميرالمؤمنين(ع) در آخرالزمان ما وقتي وجود مقدس مولي اميرالمؤمنين(ع) را در قبل از ولادت باسعادتشان ـ قبل از حدود هزارو چهارصد سال پيش ـ بررسي ميکنيم به اين نتيجه ميرسيم که ايشان در آن زمان نيز در عمق عالم اثر گذار بودند.
مولي اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند: کنتُ وليا و آدم بين الماء و التين و مشابه اين حديث را از قول حضرت رسولالله(ص) نقل ميکنند که ايشان ميفرمايند: کنت نبيا و آدم بين الماء و التين 1 معناي آن حديثي که از قول مولي اميرالمؤمنين(ع) نقل ميشود اين است که زماني که آدم(ع) بين مرحله آب و گل بود، من ولايت داشتم و ولايت من در عمق عالم جاري بود.
مولي امير المومنين(ع) در قبل از ولادت با سعادتشان با "وجهِ حجتشان" هم، حاضر بودند و اثر گذار بودند. همچنين ايشان با وجه "مربي" و "هادي" هم، حاضر و اثر گذار بودند درحاليکه جسم شريف ايشان ديده نميشد.
ولي از بعضي از احاديث، مطلبي فراتر از اينها بر ميآيد، مثلاً آنجا که ايشان ميفرمايد: "منم عصاي موسي"، "منم انگشتر سليمان"، معناي آن اين است که موسي(ع) و سليمان(ع) در طبقات عوالم بالا آورده شدند و با توجه به اينکه به "بالا آورده شدن در طبقات عوالم" اصطلاحا" فضل" گفته ميشود2 و" فضل" کلمة منسوب به مولي امير المومنين(ع) است، مي توان نتيجه گرفت که کلام مولي حاکي از اين است که اين بزرگواران در وجود من بالا آورده شدند.
اينها زحمت کشيدند و در وجود من بالا آمدند و سپس من به همراه ايشان پايين رفتم و در عمق عالم ايشان را نصرت کردم و براي اينکه ديگران متوجه نصرت من شوند، به صورت عصا و انگشتر رفتار کردم. اينکه مولي اميرالمومنين ميفرمايد: "من عصاي موسي هستم"، يعني شما بايد" عصاي حضرت موسي(ع) را به عنوان يک جسم در نظر گرفته و آن "قدرت و شيئي" که اين جسم را اداره ميکندو آن خواص عجيب و غريب را از طريق آن جسم اظهار مينمايد، امير المومنين بدانيد.
در مورد انگشتر سليمان، نيز ماجرا به همين صورت است. انگشتر سليمان فرقي با ساير انگشترها ندارد. هر دو جسمي مادي و وجهي مادي دارند، ولي در وراي انگشتر سليمان، امير المومنين(ع) قرار دارند که از طريق اين شيء خاصيت ابراز ميکنند.
مشابهات ديگري هم براي اين مطلب داريم، مثلاً خداوند در قرآن ميفرمايد: زمانيکه موسي(ع) با خاندانش از مدين حرکت کرده بود، از دور نوري را ميبيند و ميگويد: من بروم و از آنجا آتشي بياورم. وقتي به آنجا ميرود، با نوري مواجه ميشود که بردرختي تجلي کرده بود. صدايي از طرف آن درخت ميآيد و با موسي صحبت ميکند. آن صدا ميگويد: من" الله " هستم.3 خُب انسان از خود مي پرسد: فرق آن درخت با درختهاي ديگر چه بود که خداوند متعال آن درخت را بيشتر و بصورت مستقيمتر به کار گرفته بود؟ در اين آيه چه چيزي وجود دارد؟ اين آيه در ارتباط با اين مطلب است که خداوند ميخواهد وليّ خود يعني امير المومنين(ع) را معرفي کند و باب را باز کند،در اين آيه خداوند مي خواهد بگويد: اي موسي(ع) اگر ما به اين صورت با شما صحبت کرديم، اينکه به اين صورت فتح باب شد پس بدان که مربي شما هم ميتواند به اين صورت رفتار کند يعني از طريق اشياء ظاهر شود. از طريق اشياء اطراف شما کار انجام دهد.
بله، اين ماجرا را خود خداوند متعال فتح باب کرد و جالب است! اين کار در امت موسي(ع) انجام شد. يعني به عبارتي ديگر در نزد موسي(ع) انجام شد تا ايشان بيايد و در قومش مطرح کند که چنين ماجرايي" شدني" است و سپس اين ماجرا در قرآن مطرح شد تا امت اسلام نيز اين ماجرا را بدانند و درجريان آن باشند و بدانند که اين ماجرا "شدني" است. اين موضوع " شدني " است که خداوند يا يکي از مقربان درگاه خداوند از طريق شيء جامد و يا از طريق موجودي يا از طريق اجرام آسماني، در عالم مادي و به صورت مادي کار انجام دهند، لذا ما نيز در اسلام مقوله دابة الارض را داريم.
به عبارت ديگر، ما در ماجراي موسي(ع) "عصاي موسي" را داريم4 و در ماجراي اسلام، "دابة الارض" را داريم. همان کسي که ميفرمايد: "منم عصاي موسي"، همان شخص ميفرمايد: "منم دابة الارض". يک زماني به صورت عصاي موسي(ع) ظاهر شد و در آخر الزمان به صورت دابة الارض ظاهر ميشود5. يک زمان به صورت انگشتر سليمان ظاهر شد و بيشترين نصرت را از اين طريق بر سليمان(ع) جاري کرد و در آخر الزمان هم دوباره در قالب انگشتر سليمان ظاهر ميشود و براي حريم امام زمان(عج) خاصيتي بيشتر از زمان سليمان(ع) را ابراز ميکند.
ايشان در آخر الزمان بصورت "صيحه آسماني" هم جلوه ميکند. پس با اين مفهوم آشنا شويد. آن کسي که در گذشته، انبياء و رسل، به خصوص اولوا العزم من الرسل را تعليم و تربيت کرد و وارد صحنه کرد و آنها را راه انداخت و باعث تربيتهاي عظيم آنها و ابراز معجزات عظيم از طريق آنها شد، دوباره همين کار را در آخر الزمان انجام ميدهد. يعني دوباره با وجه هادي، با وجه حجت، با وجه ولايت، با وجه معلم، با وجه مربي، انبياء و رسل(ع) را حرکت ميدهد و بيشتر تعليم و تربيت ميکند و روانه ميدان آخر الزمان ميکند.
سيرة امير المومنين(ع) در آخر الزمان، همان سيرة ايشان در قبل از ولادت با سعادتشان ميباشد يعني ايشان در فضايي از اثرات قابل درک، اثرات مستقيم مادي ميگذارند.
ايشان در بعضي از اوقات از عوالم بالاتر، در عمق عالم اثرات مستقيم مادي ميگذارند. در حديث بساط اينطور آمده است که مولي امير المومنين(ع) با برخي از همراهانشان به صورت مادي به زمانهاي گذشته ميروند و قوم عاد و ثمود و برخي ديگر از اقوام را عذاب ميکنند.6
لذا همانطور که ايشان ميتوانند به گذشته تشريف ببرند، به آينده هم ميتوانند تشريف بياورند و باعث افعال بزرگ شوند. مثلاً در سوره مومنون آيه 77 اينطور آمده است:
حَتّي إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ بابًا ذا عَذابٍ شَديدٍ
تا اينکه ما يک دري را بر روي دشمنان باز کنيم که از آن درب، عذاب شديدي جاري شود.
زماني که به احاديث ذيل اين آيه نگاه ميکنيم، ميبينيم اين آيه از آيات المهدي است يعني از آياتي است که در حوالي ظهور امام زمان واقع ميشود و گفته ميشود بابًا ذا عَذابٍ شَديدٍ يعني آن درب و مجرايي که از آن طريق، عذاب شديدي نازل ميشود، مولي امير المومنين(ع) هستند. 7
پس اين موضوع رادقت بفرمائيد! شما رفتارهاي مولي امير المومنين(ع) را قبل از ولادت باسعادتشان در 1400 سال پيش تعقيب کنيد. و بدانيد که در آخر الزمان ايشان همان رفتار را انجام خواهند داد. سيرة ايشان همان سيره است، منتهي با ظهوري بيشتر، با کميت و کيفيتي بيشتر يعني به رفتارهايشان تکامل ميدهند وگرنه سيرة ايشان همان سيره است، اخلاق ايشان همان اخلاق است.
اگر ما از اين منظر وارد شويم، راحتتر ميتوانيم وجود مقدس امير المومنين(ع) رادر حوالي ظهور امام زمان تعريف کنيم.
در هزارههاي گذشته مولي اميرالمومنين(ع) انبياء و رسل(ع) را تربيت کردند و روانه ميدان نمودند و عموماً از طريق انبياء و رسل(ع) براي آمدن حضرت رسول الله(ص) زمينه سازي کردند و در آخر الزمان نيز باز هم همان سيره را انجام ميدهند، يعني قبل از ظهور امام زمان(عج)، خوبان از جمله انبياء و رسل(ع) را تعليم و تربيت ميکنند و روانه ميدان ميکنند. ميدان "دنيا" است. در گذشته، ايشان را از "عالم ذر" روانه دنيا کردند و در اين زمان آنها را از" برزخ" روانه دنيا ميکنند و به واسطة خوبان بخصوص انبياء و رسل(ع)، مرحله به مرحله زمينه سازي ظهور ميکنند تا زماني که "همنام" و "هم کنيه" حضرت رسول الله(ص) تشريف بياورند. چون در حديث داريم که امام زمان،" همنام و هم کنيه" حضرت رسولالله(ص) هستند. 8
خب اکنون اجازه دهيد که يکي از جملاتي که مطرح کرديم را بيشتر توضيح دهيم. ما گفتيم: مولي امير المومنين(ع) در هزارههاي گذشته ـ از لحاظ تعداد ـ عموماً به واسطه انبياء و رسل(ع) زمينه سازي مينمود و به ندرت با حضور فيزيکي خودشان مثلاً به صورت عصاي موسي و انگشتر سليمان اين کار را انجام ميدادند ولي اگر بخواهيم از لحاظ قيمت نگاه کنيم ميبينيم که قيمتي ترين کارها آن کارهائي است که مستقيماً خودشان انجام دادند. ما در آخر الزمان بايد انتظار چنين رفتاري را داشته باشيم، يعني مولي امير المومنين(ع) از طريق تعليم و تربيت خوبان به خصوص انبياء و رسل(ع) و روانه کردن آنها از برزخ به دنيا ـ که اسمش رجعت ميشود ـ کار انجام ميدهند و در بعضي از موارد هم، خودشان حضور مادي خواهند داشت، با اين توضيح که حضور مادي مولي امير المومنين(ع) در آخر الزمان بسيار بيشتر از زمان انبياء و رسل(ع) است.
خب پس از اين توضيح، اکنون اجازه دهيد سراغ آياتي بياييم که در اين زمينه مطرح است. مثلاً آيات دابة الارض را، آيه واتبعوا نور الذي انزل معه9 را، آيه يحق الحق بکلماته،10 آيه ولتعلمن نبأه بعد حين،11 آيه 69 سوره نساء 12حاکي از معيت با امير المومنين(ع) در قالب معيت با برخي از صديقين بود، اگر شما از اين منظر نگاه کنيد.مي بينيد در هزارههاي گذشته نيز انبياء و رسل(ع) در معيت امير المومنين(ع) بودند اما در معيتِ "ولايت" ايشان، در معيت "تربيت" ايشان، در معيت "تعليم" ايشان، در معيت "قرب" ايشان، در معيت "دوستي" با ايشان، در معيت "نصرت" ايشان و بعضي از اوقات هم در معيت ايشان در حالي که بصورت اجسامي و يا موجوداتي تشريف ميآوردند.
در آخر الزمان اين معيت قوي تر ميشود و از زيباترين حالات اين معيت، همان "نوري" است که به صورت مادي نمود دارد و افراد به راحتي ميتوانند با اين نور صحبت کنند. اين نور در حاليکه به صورت مادي ديده ميشود،" توانهاي عظيم، عجيب" و "رفتارهاي عجيبي" دارد. به عنوان مثال فرض کنيد دشمني در دورترين نقطه شرق عالم مشغول اذيت کردن است، ايشان با جسم نوري خود، دستشان را به سوي آن دشمن دراز ميکنند. اين دست به آساني کشيده ميشود و به آن دورترين نقطه شرق عالم ميرسد. اين دست حالت شمشير دارد و ايشان فقط يک اشاره به آن فرد ميکنند و با همان اشاره به او ضربه ميزنند و آن فرد تبديل به دو نيم ميشود.
پس در آخر الزمان، هم انتظار اثرات غير مستقيم اميرالمومنين(ع) را داشته باشيم و هم انتظار اثرات مستقيم ايشان را. خب، يک نوع ديگر از جلوههاي امير المومنين(ع) "جلوه با جسم مادي" است. ايشان يک زمان به صورت غير مستقيم اثر ميگذارنددر زماني ديگر و در بعضي از شرايط به صورت نور و يا به صورتهاي ديگر نمود دارند، ولي يک نوع از نمودهاي مولي اميرالمومنين(ع) در ماجراهاي قبل از ظهور به وسيله جسم مادي خود ايشان است.
به عنوان مثال در حديثي از قول امام حسين(ع)نقل شده است که: فَاَکُونَ اَوَّلَ مَن تَنشَقُ عَنهُ اَلارض. در زمان رجعت، من اولين کسي هستم که سر از خاک بيرون ميآورم و اخرج خرجه توافق خرجه امير المومنين وقيام قائمنا و حياه رسول الله13 و اين سر از خاک بيرون آوردنِ من، هم زمان و يا هم سو با خروج امير المومنين(ع) و قيام امام زمان است.
ما در دست نوشته دهم يعني دست نوشته مربوط به "نقش حضرت رسول الله(ص) در ظهور" اين حديث را به صورت مفصلتر مطرح کردهايم و در آنجا گفته ايم که اين حديث دربارة قبل از ظهور است. برخي از دلايل آن را نيز در آنجا مطرح کرده ايم .
اما در اينجا از اين حديث اين استفاده را ميکنيم که يکي از رجعت کنندگان قبل از ظهور، "مولي اميرالمومنين" هستند. يا در حديث ديگري در ذيل آية 85 سوره قصص يعني آية إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلي مَعادٍ 14از امام زين العابدين(ع)اينطور نقل شده است که يرجع اليکم نبييکم(ص) وامير المومنين(ع) و الائمه(ع).15 ميبينيم در اينجا صحبت از رجعت امام حسين(ع) و امير المومنين(ع) است و اين دو بزگوار به صورت هماهنگ و قبل از ظهور امام زمان خروج ميکنند.
همين مطلب به صورت ديگري در سوره نازعات آيه 6 و 7 مطرح شده است. در سوره نازعات اينطور آمده است که: يَوْمَ تَرْجُفُ الرّاجِفَةُ- تَتْبَعُهَا الرّادِفَةُ 16در حديث از امام صادق(ع) نقل است که "الراجفه" الحسين بن علي(ع) و"الرادفه" علي بن ابيطالب(ع) و هو اول من ينفضل اسد من التراب مع الحسين بن علي في خمسه و تسعين الف وهو قول الله ( إنا لننصر رسلنا والذين آمنوا في الحياة الدنيا ويوم يقوم الاشهاد ، يوم لا ينفع الظالمين معذرتهم ولهم اللعنة ولهم سوء الدار ) 17امام صادق(ع) ميفرمايند: منظور از "الراجفه" امام حسين(ع) هستند و منظور از "الرادفه"علي بن ابيطالب(ع) هستند. امير المومنين(ع) اولين کسي هستند که همراه امام حسن(ع)سر از خاک بيرون ميآورند.
در حديث ديگري داريم که إن لعلي عليه السلام في الارض کرة مع الحسين ابنه صلوات الله عليهما ، يقبل برايته حتي ينتقم له من أمية و معاوية وآل معاوية ومن شهد حربه براي امير المومنين(ع) رجعتي است که در آن رجعت، ايشان همراه با امام حسين(ع) رجعت ميکنند وبدنبال آن با دشمنان به جنگ ميپردازند. سپس ميفرمايند: ثم کره الاخري مع رسول الله(ص) يکبار ديگر نيز ايشان همراه رسول الله(ص) رجعت ميکنند. 18
بر طبق اين حديث، با توجه به اينکه رجعت اول امام(ع)با جنگها توأم است، به نظر ميرسد اين رجعت قبل از ملک عظيم ميباشد. ولي زماني که رجعت دوم را توضيح ميدهند به نظر ميرسد رجعت دوم مربوط به زمان ملک عظيم است. درحديث ديگري از قول امام باقر(ع) مطرح ميشود و قوله حتي اذا فتحنا عليه باب ذا عذاب شديد هو علي بن ابي طالب(ص) اذا رجع في رجعه19 امام باقر(ع) ميفرمايند: اين آيه که" حَتّي إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ بابًا ذا عَذابٍ شَديدٍ إِذا هُمْ فيهِ مُبْلِسُونَ "يعني تا زمانيکه خداوند دري را باز کند و از آن طريق عذابي شديد را جاري کند، منظور از آن باب، امير المومنين(ع) هستند و ايشان زماني که رجعت ميکنند، اين کار را انجام ميدهند و براي دشمنان عذاب هستند.
جابربن يزيد جعفي ميگويد: امام باقر(ع) در ادامه اينطور فرمودند: قال امير المومنين(ع): في قوله عزوجل، رُبَّ ما يود الذين کفروا لو کانوا مسلمين قال هو أنا إذا خرجت و شيعتي و خرج و.... جابر از قول امام باقر(ع) نقل ميکند و امام باقر(ع) از قول امير المومنين(ع) نقل ميکند که آقا ميفرمايد: من و شيعيانم رجعت ميکنم و چنين وچنان رفتار ميکنم. 20
اين رجعتها واقع ميشود ولي ما به چه دليل گفتيم که رجعتها قبل از ظهور واقع ميشود؟ عرض ميکنم: دليل اول اينکه از آيه دابة الارض استفاده کرديم، به اين صورت که در دست نوشته قبل گفتيم: دابة ـ يعني امير المومنين(ع)ـ در قبل از ظهور بصورت شيئي مادي و بصورت يک موجود مادي تشريف ميآورند.
و دليل دوم اينکه در همان دست نوشته قبل و حتي در دو دست نوشته قبل مطرح کرديم که ايشان درشب ظهور، حضور مادي پيدا ميکنند و با جسم مادي تشريف ميآورند.
دليل سوم، حديثي است که از قول امام حسين(ع) نقل کرديم که آقا فرمودند: من و امير المومنين(ع) ميآئيم و چنين و چنان ميجنگيم.
از فحواي حديث بر ميآيد که مطالب مطرح شده مربوط به قبل از ظهور امام زمان است. حداقل اين دلايل ايجاب ميکند که انسان بگويد که مولي امير المومنين(ع) قبل از ظهور رجعت ميکنند.
خود آيات دابة الارض و احاديث ذيل اين آيه را نگاه کنيد، در حديث چنين آمده است که زمانيکه مردم از رسول الله(ص) ميپرسند: "دابه چه کسي است"؟ ايشان به امير المومنين(ع) اشاره ميکنند و ميفرمايند: دابة الارض ايشان هستند و به جسم مادي ايشان اشاره ميکنند، يعني حضور با جسم مادي. شما اين فکر را از سرتان بيرون کنيد که يقيناً دابة الارض مثلاً به صورت يک "کوه" جلوه کند، هر چند که جلوة ايشان ممکن است به صورت هم باشد يعني به صورت تجلي بر کوه، به صورت ظهور از طريق کوه يا ظهور از طريق هوا يا ظهور از طريق اجرام آسماني و هيچ بعيد نيست که جلوة ايشان به اين صورتها باشد، اما در لابلاي اين ماجرا و در فضايي که فکرتان را آماده ميکنيد که مولي امير المومنين(ع) به هر صورت ممکن است ظاهر شوند، بدانيد که ـ اين را هم تصور کنيد ـ ايشان با "جسم مادي" هم خروج ميکنند.
جالب است! در آيه آمده است که اخرجت عليهم دابه من الارض... يعني صحبت از "خروج" دابة الارض است. در بعضي از احاديث ديگر نيز صحبت از "خروج" مولي امير المومنين(ع) است. در آن حديث که امام حسين(ع) فرمودند: فاخرج خرجه توافق خرجه امير المومنين و قيام قائمنا21. صحبت از "خروج" است و اين را هم بدانيد که در قرآن از خودِ ماجراي رجعت با واژه "يوم الخروج" ياد شده است.22
شما وقتي اين واژه را در قرآن ميخوانيد و يا به احاديث ذيل واژه" يوم الخروج "نگاه ميکنيد، ميبينيد که در حديث اين واژه را اينطور معنا کردهاند که "يوم الخروج" يعني "رجعت"، و "خروج به صورت تدريجي واقع ميشود و رجعتها نيز تدريجي است". به اين صورت نيست که در زمان رجعت ناگهان همه بيايند.
ببينيد! ما در احاديث يک واژهاي به عنوان "خروجِ" امام زمان داريم ،يک واژه به عنوان "قيام" و يک واژه به عنوان " ظهور" امام زمان داريم و دقت داشته باشيد که اين واژه ها با هم تفاوت دارد.
"خروج" امام زمان تدريجي است ولي "ظهور" امام زمان نسبتاً ناگهاني است. "ظهور" امام زمان(عج) در فضايي از "خروج" امام زمان، واقع ميشود. زماني که اين واژه ها را در قرآن و در احاديث دنبال ميکنيم، ـ صرفنظر از برخي مصاديق که در بعضي از احاديث مطرح شده و يک مقدار مبهم است و احتمالاً حاکي از کم و زياد شدني در حديث است ـ. مي بينيم که عموم احاديث بسيار شفاف صحبت ميکنند. مثلاً شما به آيه 82 سوره نمل نگاه کنيد: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ23 اين أَخْرَجْنا با همان مقوله "خروج" در يک راستا است.
از قيام امام حسين(ع) نيز در صدر اسلام در سال 61 هجري با واژة "خروج امام حسين" ياد ميکنيم. پس عزيزان من! ما بايد بين مفاهيمِ واژهها تفاوت قائل شويم، پس با توجه به اينکه منظور از واژة يوم الخروج که در قرآن مطرح گرديده، ـ به استناد بعضي از احاديث ـ "مقولة رجعت" ميباشد و رجعت نيز امري تدريجي است، ميتوان نتيجه گرفت که"مقولة خروج به صورت تدريجي است"، ولي خروج براي امام حسين(ع) نسبت داده شده است، براي رفتار امير المومنين(ع) در آخر زمان نسبت داده شده است، براي رجعت نسبت داده شده است، براي خود امام زمان(عج) هم نسبت داده شده است.
اگر يوم الخروج ـ يعني رجعت ـ تدريجي است و بطور کلي اگر خروج تدريجي است، "خروج دابة الارض" هم بايد تدريجي باشد. و در خلال زمان با تکامل بيشتر وجوه کاملتر انجام شدن از آن بر ميآيد. يک رفتار ديگر امير المومنين(ع) در آخر الزمان، در ارتباط با موضوعاتي است که در سوره شعرا آيه 4 نقل ميشود: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعينَ ما اگر بخواهيم آيهاي را از آسمان نازل ميکنيم که همه را به خضوع ميکشاند.
در گذشته اين را عرض کردهايم که "اگر"هاي خدا حتمي است، يعني آنجا که خداوند ميفرمايد: ان نشا، يعني ماجرا حتمي است و در آينده واقع ميشود. در حديث داريم که امام باقر(ع) ميفرمايند: فلا يبغي في الارض يومئذ احد و ضلت و يهلل علي الارض...........الا ان الحق في علي بن ابيطالب(ع) و شيعة، امام باقر(ع) ميفرمايد تمام افرادي که در زمين هستند اين صدا را ميشنوند و شديداً تحت تاثير اين صدا قرار ميگيرند و تمام مؤمنين ـ کساني که بايد ايمان بياورند ـ ايمان ميآورند. در آن زماني که آن صدا ميآيد ـ يک صدايي از آسمان ميآيد که گفته ميشود حق با علي بن ابيطالب(ع) و شيعيان ايشان است ـ خيلي اثر گذار است و فشارهاي شديدي از طريق اين صيحه آسماني بر دشمنان وارد ميشود24.
. در آيه 4 سوره شعرا، دربارة جملات اين صدا و اين که اين صدا حاکي از چيست، صحبت شده است ولي در سوره مدثر آيه 8 اثر اين صدا معرفي شده است .در سوره مدثر خداوند مي فرمايد: فَإِذا نُقِرَ فِي النّاقُورِ به قول مرحوم علامه طباطبائي(ره) معناي نُقِرَ فِي النّاقُورِ مثل " دميدن درصور" است. 25نقر يعني کوبيدن. ناقور يعني کسي که در آن ضربه زد و صدايي در آورد. امام باقر(ع) ميفرمايد الناقور هو نداء من السماء. ناقور همان صداي آسماني است. در آن صدا، اين مطلب مطرح ميشود که الا ان ولييکم فلان بن فلان القائم بالحق. ينادي به جبرئيل في ثلاث ساعات من ذلک في ذلک اليوم. فذلک يوم العسير علي الکافرين يعني بالکافرين.الذين کفروا من ايات الله وبالعليابن ابيطالب. پس از اينکه در آن صدا گفته ميشود که حق با فلان بن فلان است ـ يک فرد مثبتي را نام ميبرند که از ظاهر حديث بر ميآيد که امام زمان(عج) معرفي ميشوند. ـ پس از آن، بر کافرين سخت گرفته ميشود بر کافرين به ولايت امير المومنين(ع) بسيار سخت گرفته ميشود تا حدي که در آيه آمده ـ" فَذلِکَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ عَلَي الْکافِرينَ غَيْرُ يَسيرٍ"بر کافرين بسيار سخت گرفته ميشود. پس از آن صداي آسماني، شدت وقايع بسيار زياد ميشود و بر کافرين بسيار سخت گرفته ميشود از طرف ديگر فقط امير المومنين(ع) و شيعيانشان نجات پيدا ميکنند.26
خداوند در آيه 17 سوره ليل ميفرمايند: فَأَنْذَرْتُکُمْ نارًا تَلَظّي ـ لا يَصْلاها إِلاَّ اْلأَشْقَي ـ الَّذي کَذَّبَ وَ تَوَلّي ـ وَ سَيُجَنَّبُهَا اْلأَتْقَي در قسمت آخر منظور اين است که ما افراد با تقوي را از آن آتشهايي که جاري ميشود مصون و دور نگه ميداريم. در حديث از قول امام صادق(ع) نقل ميشود: منظور از فَأَنْذَرْتُکُمْ نارًا تَلَظّي "هو القائم إذا قام بالغضب ، فيقتل من کل ألف تسعمائة وتسعة وتسعين" يعني اين آتشي که به پا ميشود آتش غضب امام زمان است. و منظور از لا يَصْلاها إِلاَّ اْلأَشْقَي قال هو عدو آل محمد(ص) اشقيا دشمنان آل محمد(ص) هستند و اينها مشمول آتش غضب امام زمان ميشوند. و منظور از وَ سَيُجَنَّبُهَا اْلأَتْقَي قال ذاک امير المومنين(ع) و شيعته.27 يعني امير المومنين(ع) و شيعيانشان در آن زمان نجات پيدا ميکنند.
در آيات مختلف داريم که العاقبه للمتقين. اين موضوع به صورتهاي مختلف مطرح شده که "سرانجامِ کار" براي متقين است. در حديث داريم که اين ماجرا در مورد ظهور امام زمان است، افراد متقي در حوادث زمان ظهور رستگار ميشوند و وارد ماجراي ظهور ميشوند.28 پس اين آيه در ارتباط با آنهاست. بطور مثال در سورة نساء 77 آمده است: وَ اْلآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقي در حديث از قول امام صادق(ع) داريم که المتقون شيعه علي(ع) يعني افراد متقي شيعيان امير المومنين(ع) هستند. 29
از اين چند آيه اخير که مطرح کرديم اين نتيجه گرفته ميشود که جنگهاي آخر الزمان جنگهاي بين اسلام و مسيحيت نيست. جنگهاي بين اسلام و يهوديت نيست. جنگ بين کساني است که در لشکر امير المومنين(ع) قرار گرفتهاند و کساني که در لشکر مخالفين اميرالمومنين(ع) قرار گرفتهاند. در آخر الزمان بسياري از شيعيان ـ نه تمام شيعيان ظاهري ـ بسياري از سني ها، بسياري از مسيحيان، تعدادي از يهوديان و بسياري از افراد پيرو اديان غير الهي و افراد بي دين، در صف لشکريان اميرالمومنين(ع) قرار ميگيرند و همچنين برخي از شيعيان ظاهري، برخي از سني ها، برخي از مسيحيان، برخي از يهوديان به خصوص صهيونيستها ـ شما حساب يهوديان را از صهيونيستها جدا کنيد ـ و برخي از پيروان اديان ديگر در صف دشمنان اميرالمومنين(ع) قرار ميگيرند و اينها با هم مي جنگند. جنگهاي آخر الزمان بين لشکر حق و لشکر باطل است. جنگ ميان حق و باطل است نه جنگ بين اسلام و مسيحيت. نه جنگ بين اسلام و اديان ديگر.
جالب است! همان ابليسي که از طريق احاديث شنيده است که توسط حضرت رسول الله(ص) در بالاي صخره بيت المقدس کشته ميشود و به درک واصل ميشود،30 همان ابليس دنبال اين است که جنگهاي آخر الزمان را جنگ بين اسلام و اديان ديگر جلوه دهد و اينکار را از طريق جناب آقاي بوش يعني اين استر افسار گسيخته ابليس و ديگر ماديان ها و چهارپايان همراه ايشان انجام ميدهد ـ اگر گفته شد "ماديان" به خاطر اين است که بعضي از اين حضرات، خانم هستند و حيف است که آدم واژة انسان را براي اين افراد به کار ببرد ـ اينها دارند به ابليس سواري ميدهند و حقايق را وارونه جلوه ميدهند. اينها ميخواهند مسيحي ها را سپر بلاي خودشان قرار دهند و آنها را رودرروي مسلمانها قرار دهند. اينها براي اينکه خودشان را نجات دهند، حاضر هستند تمام ارزشها را، تمام مقدسات را، تمام انسانها را فداي خودشان کنند. وقتي خطر را احساس ميکنند، ديگران را جلو مياندازند تا خودشان آسيب نبينند.
شما در بعضي از فيلم ها ميبينيد که وقتي يک پادشاه خونخوار خطري را احساس ميکند، به وزيران خود ميگويد شما جلو برويد، شما برويد دشمنان را مشغول کنيد. تا شايد فرصتي پيدا کند و خودش بتواند فرار کند، اين رفتار را که شما در فيلمها ميبينيد، تمثيلي از رفتار ابليس است.
خب، اجازه دهيد دربارة رجعت حديث ديگري را هم در ذيل آيه 81 سورة آل عمران مطرح کنيم. امام صادق(ع) در ذيل آية وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ ميفرمايد: قال لَتُؤْمِنُنَّ برسول الله(ص) وَ لَتَنْصُرُنَّهُ امير المومنين(ع).31 يعني به رسول خدا ايمان بياورند و امير المومنين(ع) را نصرت کنند. ميبينيم که صحبت از رسو ل الله(ص) و امير المومنين(ع) و رفتار در قبال اميرالمؤمنين(ع) است. اگر حضور ذهن داشته باشيد، در دست نوشته قبل مطرح کرديم که خداوند در سوره اعراف آيه 115 و 116 ميفرمايد: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ32 در اين آيه صحبت از حضرت رسول الله(ص) است و "نوري" که همراه ايشان ميآيد واينکه بايد آن نور را تبعيت کرد. در حديث است که آن "نور"، اميرالمومنين(ع) است. 33
خب اکنون سئوال اين است که از اين آيه يعني آيه 81 سوره آل عمران که در آن گفته شده است اميرالمومنين را نصرت کنيد، چه نتيجهاي ميتوان گرفت؟ و اصلاً نصرت اميرالمومنين به چه معنايي است؟ عرض ميکنم: اين نصرت در سوره اعراف آيه 157 توضيح داده شده است. بر طبق اين آيه، "نصرت کردن" اميرالمومنين با "تبعيت" از آن نور صورت ميگيرد، يعني "با تبعيت نصرت کنيد" و اگر گفته ميشود نور را ميبينيد، و "زماني که آن نور را ديديد همراه شويد و نصرت کنيد"، صحبت از "حنيفيت" است.
پس محصول کلام اين شد که اگر در سوره آل عمران آيه 81، انبياء(ع) امر شدهاند که به رسو لالله(ص) ايمان داشته باشند و اميرالمومنين(ع) را نصرت کنند، در سوره اعراف آيه 157 توضيح داده شده که آنها بايد "حنيف" باشند. يعني با "حنيفيت" اميرالمومنين را "نصرت" کنيد. جالب است! در حديثي داريم که در صدر اسلام، مولي امير المومنين(ع) ميفرمايند: بوسيله تقوي مرا نصرت کنيد. أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ.34 با اين چهار صفت مرا کمک کنيد.
و از اين آياتي که گفته شد بر ميآيد که در آخر الزمان انسان بايد حنيف باشد و با حنيفيت، مولي امير المومنين(ع) را نصرت کند. مقوله بعدي درباره اثرات اميرالمومنين(ع) درماجراي ظهور است که اعم از شب ظهور و يومالله ظهور ميباشد. ايشان در شب ظهور، با رسولالله(ص) در غار حراء تشريف ميآورند واين ماجرا در آيات والطور و کتاب مسطور في رق منشور مطرح شده است.35 .
جنگهاي شديد امير المومنين(ع) در يوم الله ظهور، در احاديث به صورت مفصل ذکر شده است. ايشان فرماندهي لشکر حق را به عهده ميگيرند. خداوند در آيه 17 سوره محمد ميفرمايد: وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًي وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ.36 کساني که هدايت شده باشند و به هدايت بها داده باشند، خداوند بر هدايت ايشان ميافزايد و تقواي آنها را به ايشان عطا ميکند.
در حديث از قول امام صادق(ع) داريم: والذين اهتدوا ، بولاية علي ، زادهم هدي ، حيث عرفهم الائمة من بعده ، والقائم عليه السلام .. 37يعني کساني که در خلال اين چند هزار سال به ولايت اميرالمؤمنين هدايت شده باشند ـ که يا در آخر الزمان حاضر هستند و يا به دنيا رجعت داده ميشوند و به اين صورت حاضر ميشوند ـ زماني که امام زمان را ميبينند، به وسيله امام زمان بر هدايتشان افزوده ميشود. اين مفهوم را در آيه 20 سوره شعرا با واژههاي ديگري داريم، خداوند ميفرمايد: مَنْ کانَ يُريدُ حَرْثَ اْلآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في حَرْثِهِ ما زراعت کسي را که دنبال زراعتي است که در آخرت خاصيت داشته باشد، تقويت ميکنيم.
در حديثي داريم که امام صادق(ع) ميفرمايد: اين حرث الاخرة معرفت اميرالمؤمنين(ع) و الائمه است. نزد له في حرثه قال نزيده منها قال يستوفي نصيبه من دولتهم و من کان نريد حرث الدنيا نؤتي منها و ما لهم في الاخرة من نصيب ليس له في دولته حق مع القائم نصيب.38 يعني کسي که دنبال معرفت اميرالمؤمنين(ع) باشد ما اين معرفت را براي او زياد ميکنيم. در برخي از احاديث آمده است که وقتي امام زمان ظهور کنند، معرفت لشکريانشان را زياد ميکنند، علم شيعيانشان را زياد ميکنند، عقل شيعيانشان را زياد ميکنند39. ميبينيد که اين دو مطلب، ناظر به يک مفهوم است، يکجا در آيه 17 سوره محمد(ص) گفته شده است: وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًي و در جاي ديگر در آيه 20 سوره شوري گفته شده است: مَنْ کانَ يُريدُ حَرْثَ اْلآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في حَرْثِهِ ميبينيم که مفهوم يکي است ولي واژگان تفاوت دارد، کسي که در خلال اين چند هزار سال و حتي درزمان حال دنبال معرفت اميرالمؤمنين(ع) باشد خداوند اين موضوع را براي او زياد ميکند و در دولت امام زمان بهرهاي براي او قرار ميدهد ولي کسي که دنبال معرفت اميرالمؤمنين(ع) نباشد ـ حالا دنبال هر چيز ديگري که ميخواهد باشد ـ چنين شخصي در دولت امام زمان بهرهاي ندارد. عجيب است! به استناد اين حديث، معيار بهره بردن از حکومت امام زمان و از ملک عظيم، "معرفت اميرالمؤمنين(ع)" است. خب، اين مطالبي که مطرح شد نقش مولي اميرالمؤمنين(ع) در يومالله ظهور بود. ايشان در ملک عظيم هم اثرات زيادي دارند. به عنوان مثال آنجا که گفته ميشود و نجعلهم ائمة و نجعلهم وارثين از احاديث مربوطه بر ميآيد که يکي از وارثين سماوات و الارض، اميرالمؤمنين(ع) هستند.40 از اين حديثي که از قول امام حسين(ع) نقل کرديم نيز بر ميآيد که، در زمان ملک عظيم مولي اميرالمؤمنين(ع) باز هم رجعت ميکنند و همراه حضرت رسولالله(ص) هستند. در حديث ديگري از قول امام صادق(ع) نقل ميشود که: لا والله لاتنقض الدنيا ولا تذهب حتي يجتمع رسولالله(ص) و علي(ع) بالسويه و يتقيان و يبقيان بالسويه مسجدا له اثنا عشر الف باب يعني قول عن بالکوفه.41 اينجا امام(ع) ميفرمايند: يک زماني ميشود که اميرالمومنين(ع) به همراه حضرت رسول الله(ص) رجعت ميکنند و در "ثويه" يک مکاني در کوفه ميباشد، با هم ملاقات ميکنند و در آنجا مسجد بزرگي را بنا ميکنند که دوازده هزار درب دارد. ميدانيم که اين ماجرا در گذشته واقع نشده است و در زمان جنگها نيز فرصت اين کارها نيست. خب، پس ديگر فرصتي براي مسجد سازي باقي نميماند مگر اينکه بگوئيم آن مسجد در زمان ملک عظيم ساخته ميشود. همچنين در دست نوشته مربوط به نقش رسول الله(ص) در ماجراي ظهور نيز گفتيم که در سورة الشمس که خداوند فرموده: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاهاـ وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها42 منظور از شمس حضرت رسولالله(ص) و منظور از قمر اميرالمؤمنين(ع) هستند،43 که از اين آيه هم ميتوان نتيجه گرفت که مولي اميرالمومنين(ع) در زمان مُلک عظيم تشريف ميآورند. در حديث ديگر نقل ميشود که اميرالمومنين(ع) تشريف ميآورند وحکومت ميکنند و حدود پنجاه هزار سال حکومت ميکنند. اينها را که عرض کرديم، "کمي از بسيار بود" و ما هم بخشي از آن را به عنوان تيمن و تبرک عرض کرديم. اين را دقت داشته باشيد که مقصود ما اين نبود که تمام آيات و احاديث مربوط به اين موضوع را مطرح کنيم. ما ميخواستيم "يک مفهوم" را مطرح کنيم، نه کثرت استنادات آن را.
خب، يک نکتة ديگر مطرح کنيم و دست نوشته را خاتمه دهيم. ما از يک سو گفتيم که امير المومنين(ع) در قبل از ظهور خروج ميکنند و در حين خروجشان کارهايي را انجام ميدهند و حتي ميتوان گفت که ايشان در ماجراي برپايي ظهور همه کاره هستند ـ "خروج" را هم به عنوان "آشکار شدن تدريجي" و "تدريجي رفتار کردن" معنا کرديم ـ و از سوي ديگر ميگوئيم: در حوالي ظهور امام زمان(عج)، عيسي(ع) رجعت ميکنند و فرماندة ظهور خواهند بود. خب، اکنون سئوال اين است که: اين دو مطلب چگونه با هم جمع ميشود؟ در پاسخ عرض ميکنم: براي فهم اين مطلب بايد به حدود 2000 سال پيش و 3000 سال پيش برويم و اين را بررسي کنيم که نقش اميرالمؤمنين(ع) در ماجراي موسي(ع) چه بود؟ نقش اميرالمؤمنين(ع) در ماجراي عيسي(ع) چه بود؟ اگر اميرالمؤمنين(ع) در آن زمان نبودند، موسي(ع) صد باره ضايع شده بود و در صحنههاي مختلف کم ميآورد. اگر اميرالمؤمنين(ع) نبودند، عيسي(ع) بارها کم ميآورد، لذا از اين طريق ببينيد که در آن صحنهها چه کسي نقش اصلي را دارد و انشاءالله توضيحات بيشتر اين ماجرا را در حوالي ظهور متوجه ميشويد.
ولي اين را بدانيد که اگر بگوييم: مولي اميرالمؤمنين(ع) فرمانده و مسئول ظهور هستند و يا اينکه بگوييم: حضرت عيسي(ع) فرمانده ظهور هستند، هر دو مطلب درست است، هر دو جمله درست است. يک جمله ديگر را نيز عرض کنم، زماني که موسي(ع) با نوري مواجه ميشود و ميخواهد آتشي را بياورد. در آيه قرآن سوره طه اينطور مطرح شده است: فَلَمّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسي زمانيکه موسي(ع) به آن آتش نزديک شد به آن نور نزديک شد، صدا ميآيد که إِنّي أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوًي44 اي موسي! من رب تو هستم که دارم با تو صحبت ميکنم و ادامه اين مطلب. ببينيد!
اگر در اينجا مطرح کرديم که رب از طريق درخت با موسي(ع) صحبت کرد، يعني "بابِ" اين ماجرا باز شد. چند آيه بعد خداوند ميفرمايد: وَ ما تِلْکَ بِيَمينِکَ يا مُوسي ـ قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَکَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلي غَنَمي وَ لِيَ فيها مَآرِبُ أُخْري گفته ميشود: اي موسي اين چيست که در دست تو است؟ حضرت موسي(ع) ميفرمايد: اين عصاي من است که با آن چوپاني ميکنم. قالَ أَلْقِها يا مُوسي ـ فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعي45 گفته ميشود موسي اين عصا را به زمين بيانداز! حضرت موسي(ع) عصا را به زمين مياندازند و عصا اژدها ميشود و شروع به حرکت ميکند. اين را دقت بفرمائيد.
خداوند ابتدا با وجه ربوبيتش بر درخت جلوه کرد و از آن طريق با موسي(ع) صحبت کرد، سپس ماجراي عصا به راه افتاد يعني "فتح باب" مقولهاي به نام "دابة الارض" نيز از همان ماجراي موسي(ع) بود. باب اين موضوع که مولي اميرالمؤمنين(ع) در قالب موجودي براي نصرت خوبان تشريف بياورند، در همان زمان در عمق عالم باز شد. اين هم نکته جالبي است.
اميدوارم خداوند توفيق عطا کند که ما امير المومنين(ع) را بشناسيم.
خداوند در آيه 88 سوره ص ميفرمايد: ولتعلمن نبأه بعد حين. بعد از يک مدت زماني شما با روش برپايي ظهور توسط مولي امير المومنين(ع) آشنا ميشويد و مواجه ميشويد و معلومات اين ماجرا به شما ميرسد. انشاء الله ما اين ماجرا را درست بشناسيم و نسبت به اميرالمومنين(ع) و رفتارهايي که ايشان در حوالي ظهور دارند معرفت پيدا کنيم و اين را بدانيم که ايشان در چه زماني تشريف ميآورند و به چه صورتهايي ظاهر ميشوند و اثر گذاري دارند و ما بايد در قبال ايشان چه رفتاري انجام دهيم.
خداوند توفيق عطا کند که اينها را به بهترين نحو بشناسيم واز بهترين حنفاي ايشان باشيم. مشمول واتبعوا نور الذي انزل معه باشيم و همراه ايشان به سمت ظهور مولايمان حرکت کنيم و ماجراي ظهور را برپا کنيم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ( وَ ما أَدْراکَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ ( لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ( تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ( سَلامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ ( وَ صَلّي اللهُ عَلي سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ
[External Link Removed for Guests]
دابه (جنباننده) کيست يا چيست؟
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۶, ۹:۴۶ ق.ظ
-
- پست: 18
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷, ۱۲:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3 بار
- سپاسهای دریافتی: 46 بار
Re: دابه (جنباننده) کيست يا چيست؟
سلام
من اين تايپيك رو خوندم .
ولي براي اين نوشته ها هيچ منبعي ذكر نشده .
لطفا جواب مرا بدهيد .
من اين تايپيك رو خوندم .
ولي براي اين نوشته ها هيچ منبعي ذكر نشده .
لطفا جواب مرا بدهيد .
او مي آيد . . .
الهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
[External Link Removed for Guests]
الهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 266
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶, ۹:۴۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 71 بار
- سپاسهای دریافتی: 568 بار
Re: دابه (جنباننده) کيست يا چيست؟
سلام دوست عزیز
من هرچی تلاش کردم نتونستم منابع مطلب بالا رو پیدا کنم اما سه مقاله دیگه برات با منبع یافتم که امیدوارم کمک کنه
دابّة كيست و چيست ؟
O در آيه ، قرائنى است كه نشان مى دهد اين دابّة موجود بسيار مهمى است ، زيرا:
1 در آستانه ى قهر الهى ظاهر مى شود. ((اذا وقع القول عليهم )) اقتضاى سخنان مهم آن است كه از سرچشمه هاى مهم صادر شود.
2 به نحو استثنايى پيدا مى شود. ((اخرجنا... من الارض ))
3 حرف مى زند، ((تكلّمهم )) قضاوت مى كند و از آينده مردم خبر مى دهد. ((انّ الناس كانوا...))
4 حرف او همچون صوراسرافيل ، آخرين سخن است . ((اذا وقع القول ))
5 كلمه ى دابّة ، با تنوين ، نشانه ى عظمت و بزرگى اين موجود است .
6 آيه ى بعد، مربوط به رجعت است كه اولياى خدا قبل از قيامت زنده مى شوند.
7 آيه نمى گويد: ((بآيات اللّه )) بلكه مى گويد: ((بآياتنا)) گويا نشانه هاى او همان نشانه هاى خداوند است .
جمع بندى ميان اين قرائن كه در ظاهر آيه است و روايات متعدّدى كه در تفاسير آمده است ، ما را به اين حقيقت مى رساند كه بگوييم : مراد از ((دابّة من الارض ))، حضرت علىّ عليه السلام است . اوست كه لايق است حرف آخر را بگويد وبر پيشانى بعضى ، مهر عدم ايمان بزند واز آينده شوم گمراهان خبر دهد.
O دو سؤ ال :
1 آيا كلمه ى دابّه ، مخصوص جنبنده هاى غير انسانى نيست ؟
پاسخ : خير، در قرآن بارها كلمه ى دابّه به كار رفته كه شامل انسان نيز مى شود، نظير (و ما من دابّة فى الارض الاّ على اللّه رزقها) (هود، 6)
2 آيا اطلاق كلمه ى جنبنده بر حضرت على عليه السلام توهين به آن حضرت نيست ؟
پاسخ : هرگز؛ همان گونه كه اطلاق كلمه ى ((بَشر)) بر پيامبر توهين نيست ، و اطلاق كلمات ((شى ء، عالم ، نور و وجود)) بر خداوند جايز است ، لكن فرق است ميان علم ، نور و وجود خداوند با سايرين
سؤال نمودن مردي از عمّار بن ياسر دربارۀ دابّة الارض
حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: مردي به عمّار بن ياسر گفت يا أبا اليَقْظان! يك آيهاي در كتاب خدا آمده است كه افكار مرا پريشان نموده و مرا به شكّ انداخته است!
عمّار گفت: آن آيه كدام است؟ آن مرد گفت: اين آيه:
وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَآبَّةً مِنَ الارْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِـَايَـٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ.
آن جنبنده كدام است؟ و اوصافش چيست؟
عمّار گفت: سوگند بخدا نمينشينم و نميخورم و نميآشامم مگر آنكه آن دابّة الارض را به تو نشان دهم.
عمّار با آن مرد به نزد أميرالمؤمنين عليه السّلام آمدند، و حضرت مشغول خوردن خرما با كَره بود. فرمود: اي أبايقظان! بفرما بنشين و بخور!
عمّار نشست و با آن حضرت شروع به خوردن كرد؛ آن مرد تعجّب نمود و از عمل عمّار در حيرت آمد. چون عمّار برخاست، گفت: سبحان الله! مگر تو سوگند ياد نكردي كه نخوري و نياشامي مگر آنكه دابّة الارض را به من نشان دهي؟
عمّار گفت: من او را به تو نشان دادم، اگر فهم نموده و تعقّل ميكردي!
اين روايت را در «مجمع البيان» و تفسير «برهان» از عليّ بن إبراهيم آوردهاند.
منبع : معاد شناسی ج 4 ص 109
تذکره ماجرای آدم (ع) در آخرالزمان
نوشته شده توسط آقای یاسر سراجی
خلاصه مقاله : «مولی امیر المومنین (ع) در آخرالزمان با وجه دابه الارض به عمق عالم تشریف می آورند. ایشان فضایی مانند بهشت آدم (ع) - اما بسیار با کیفیت تر- برای تربیت یاوران قرار می دهند، که پاک طینتان عالم با ایمان به دابه الارض، درون این فضا قرار داده می شوند و رشد می یابند. همانگونه که در بهشت آدم (ع) عزم در قبال اهل بیت علیهم السلام عامل باقی ماندن در آن فضا بود ، در آخرالزمان هم عزم در قبال دابه الارض و تبعیت از ایشان عامل باقی ماندن در بهشت آخرالزمان و مصونیت از فتنه ی شیاطین است و تنها با اتصال به دابه الارض می توان کسب صفات نمود و مسیر ظهور امام زمان (عج) را به درستی و با سرعت طی نمود.»
مسیر ما به سوی آینده است و ما از ورود به آینده گریزی نداریم، و نیز بسیار امکان دارد که حوادث آخرالزمان در زمانه ما برپا شود. ضمن اینکه برخی از بهترین علمای ما به صورت جسته و گریخته در جامعه تذکر می دهند که بعضی از حوادث آخرالزمان واقع شده و بسیار محتمل است که ما در آخرالزمان قرار داشته باشیم.
وقتی روند اتفاقاتی که در سطح جهانی در حال وقوع است و نیز وقتی رفتار غربیان را در قبال آخرالزمان بررسی می کنیم، می بینیم که غربی ها تفکراتی که در مورد آخرالزمان داشته اند را جمع بندی کرده و طبق این تفکرات برنامه ریزی نموده و در حال اجرای برنامه های خودشان هستند و آخرالزمان را از منظر خودشان تبیین می کنند. هزینه های هنگفت، فیلمهای آخرالزمانی، سیاست های اتخاذ شده و جنگ هایی که در افغانستان، فلسطین و عراق به راه انداخته اند تماماً حاکی از تلاشها و اهداف آخرالزمانی غرب دارد.
سئوالی که برای یک شیعه پیش می آید این است که آیا در مقابل هجمه های دشمنان، ما تفکر صحیحی راجع به آخرالزمان داریم؟ و آیا این تفکرات ما منطبق با آیات قرآن هست؟ و اینکه ما چگونه می توانیم رفتار های مورد نظر خداوند در مقطع آخرالزمان را با توجه به آیات قرآن متوجه شویم و تمام سعی و تلاشمان را در آن جهت قرار دهیم؟ و آیا قرآن که «تِبیاناً لِکلِ شَیءٍ» است ، اصلاً به ماجرای آخرالزمان پرداخته است؟ و آیا آخرالزمان را برای مومنان تبیین کرده است؟
خداوند متعال در برخی از آیات، کل قرآن را به عنوان تذکره معرفی می کند[1]. تذکره یعنی اینکه خداوند در قرآن انسان را متوجه یک ماجرا می کند، که این ماجرا مثالی از ماجرایی است که در آینده واقع می شود. در خلال این دو، که اولی مثال یا ماکتی از ماجرای دوم است، و ماجرای دوم اصل است، خداوند یکسری درس ها را به انسان می دهد. با توجه به این تعریف، می خواهیم به تذکره ماجرای آدم (ع) در آخرالزمان بپردازیم و برخی از درسهایی را که خداوند در خلال مطرح کردن ماجرای آدم (ع) برای آخرالزمان قرار داده است را بررسی کنیم و به کار گیریم.
خداوند در آیه 27 سوره اعراف بنی آدم را خطاب قرار داده و آنها را متوجه بهشت آدم (ع) می کند و در خلال این ماجرا، درسهایی رابه فرزندان آدم (ع) گوشزد می کند: «يا بَني آدَمَ لا يَفْتِنَنَّکُمُ الشَّيْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَيْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراکُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ » اي فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اينکه او و همکارانش شما را ميبينند از جايي که شما آنها را نميبينيد؛ (امّا بدانيد) ما شياطين را اولياي کساني قرار داديم که ايمان نميآورند!
برای فهم موضوع ابتدا باید بدانیم که بهشت آدم (ع) چه بود؟ چرا چنین بهشتی برای آدم (ع) قرار داده شد؟ و علت اخراج از این بهشت چه بود؟
شان آدم (ع) به قدری بالاست که خداوند متعال قبل از خلقت ایشان، در جمع ملائک اعلام جعل خلیفه می کند و به تمام ملائک امر می کند که پس از خلقت این موجود، باید بر او سجده کنند[2]. خداوند متعال با صفت ربوبیتش موجودی بنام آدم(ع) را خلق می کند و او را خلیفه ی خود بر روی زمین قرار می دهد. یعنی او را مجرای ربوبیت خود قرار می دهد. از آنجا که محصول ربوبیت تربیت است، بعد از خلقت آدم (ع) دیگر تربیت تمام موجودات باید از مجرای وجود ایشان صورت بگیرد. آدم (ع) باید به تربیت تمام خلایق بپردازد و همه را به سمت اهداف مورد نظر خداوند در آینده پیش ببرد و از این به بعد باید تمام نظام عالم و نظام بشر از طریق ایشان تربیت و نظامت شود. چنین موجودی برای انجام این مسولیت خطیر باید واجد صفات و توانهای مورد نیاز شود تا بتواند وظیفه اش را به نحو احسن به انجام رساند. به همین دلیل خداوند یک دوره فشرده تربیتی برای خلیفه اش قرار می دهد، که در طول این دوره، آدم (ع) باید صفات مورد نیاز را واجد شود. این ماجرا در قالب بهشت آدم(ع) رقم می خورد و یکی از اهداف برپایی بهشت آدم (ع) این است.
در واقع تحت قوانین برزخی ، فضایی بهشت گونه برای آدم (ع) قرار داده می شود که ایشان با خوردن نعمات بهشتی صفات مختلف را واجد می شوند. در چنین فضایی خداوند آدم (ع) را به خوردن دعوت و تشویق می کند، برای او بهترین لباسها که همان لباس تقواست را قرار می دهد، ولی او را تنها از واجد شدن یک صفت منع می کند.
در این فضا، قوانینی بر بهشت آدم حاکم است که ابلیس به هیچ وجه راه ورودی به آن محدوده پیدا نمی کند و به دنبال روزنه ای برای ورود به بهشت می گردد. بالاخره یک روزنه پیدا می کند و به بهشت آدم (ع) راه پیدا می کند. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» ما قبلاً از آدم عهد گرفتیم پس آن را فراموش کرد و عزمی در او نیافتیم.[3]
این ضعف رفتاری سبب ورود ابلیس شد و راه را برای او باز کرد. وقتی احادیث ذیل این آیه را بررسی می کنیم، می بینیم که از آدم (ع) در قبال اهل بیت علیهم السلام عهد گرفته شد و آدم (ع) در قبال این عهد عزم نشان نداد. ایشان در صحنه های مختلف با جنبه های مختلف اهل بیت علیهم السلام آشنا شد و در معرض این بزرگواران قرار گرفت اما عزم باید و شاید را نشان نداد. او وقتی در معرض اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت می بایست با تمام ابعاد وجودیش متوجه این بزرگواران می شد و تمام هم و غم خود را در این جهت قرار می داد که تحت ولایت این بزرگواران قرار گیرد. در حدیثی امام صادق (ع) می فرمایند: «آدم (ع) در قبال امام زمان (عج) عزم نشان نداد.» یعنی آدم (ع) می بایست با تمام وجود برای امام زمان (عج) کار می کرد و دغدغه اش ظهور امام و برپایی بهشت ظهور می بود ، اما عزم باید و شاید را نشان نداد و اصلاً اولوالعزم من الرسل از جهت اینکه نسبت به این مقوله بیشترین عزم را نشان دادند، اولوالعزم نامیده شدند[4]. در چنین فضایی ابلیس لعین فرصت را غنیمت شمرده و از روزنه ایجاد شده وارد بهشت می شود و با روش های خاص خود سبب عصیان آدم(ع) و خوردن از درخت منهیه می شود و تبعه ی این ماجرا اخراج آدم و حوا (ع) از بهشت است.
در آیه 27 سوره اعراف خداوند ما را متوجه این ماجرا می کند، و اگر بخواهیم به زبان خودمانی بگوییم، خداوند می فرماید ای فرزندان آدم، شیطان فتنه ای به پا کرد و با این فتنه و اغوا باعث اخراج پدر و مادر شما از بهشت شد، شما مواظب باشید که دچار این فتنه شیطان نشوید. وقتی از منظر تذکره به این آیه نگاه کنیم بلافاصله این سئوال پیش می آید، ما که در عمق عالم هستیم با اغوای شیطان بیم اخراج از کدام فضای بهشتی را داریم؟ این بهشت چگونه بهشتی است و کجاست؟ آیا این بهشت همان بهشت برزخی است که انسانها ی خوب پس از مرگ در آن فضا برده می شوند؟ می گوییم: «نه، چون شیاطین از زمان عیسی (ع) از ورود به آسمان چهارم و بالاتر منع شده و در زمان تولد سیدمان رسول الله (ص) از ورود به آسمان اول برزخی و بالاتر منع شده اند.[5]»
باز می پرسیم: «آیا این بهشت ، همان بهشت ظهور ویا بهشت های بعد از قیامت است؟» اما در بهشت بعد از ظهور و بهشت های بعد از قیامت که بساط ابلیس و ابلیسیان برچیده شده و دیگر فتنه شیاطین وجود ندارد، پس این فضای بهشتی کی خواهد بود؟ چگونه خواهد بود؟ و برای چه هدفی برپا می شود؟
در آیه 82 سوره نمل خداوند ماجرای بسیار عجیبی را مطرح می کند؛ می فرماید: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» و هنگامي که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبندهاي را از زمين براي آنها خارج ميکنيم که با آنان تکلّم ميکند (و ميگويد) که مردم به آيات ما ايمان نميآوردند.
وقتی احادیث ذیل این آیه را بررسی می کنیم ، می بینیم که مولی امیرالمومنین (ع) در آخرالزمان با وجه دابه الارض به عمق عالم تشریف می آورند و در بهترین صفات و بهترین وضعیت از زمین خروج می کنند[6]. آنچه از احادیث بر می آید این است که دابه الارض قبل از ظهور امام زمان (عج) از زمین خروج می کند[7]. یکی از دلایل این ماجرا این است که تفکرات آخرالزمانی شیعیان باید منطبق با آیات قرآن و خواست اهل بیت علیهم السلام باشد و شیعیان باید بر اساس این تفکرات صحیح و کارآمد در راستای برپایی ظهور امام زمان (عج) قدم بردارند و حرکت داده شوند.
دومین دلیل، لزوم وجود هادی الهی قبل از فتنه های آخرالزمان است. اگر خداوند قبل از قراردادن فتنه ها و صحنه های سخت آخرالزمان که عقل آدمی هم کم می آورد، حبل الله را به عمق عالم نفرستد ، پاک طینتان با اتصال به کدام ریسمان الهی می توانند از این مهلکه به سلامت عبور کرده و به سمت ظهور امام زمان (عج) حرکت داده شوند؟ در آن ماجراهای بسیار عظیم و عجیب، دیگر با تبعیت از آثار نمی توان پیش رفت. تنها کسانی که هادی حی را پیدا کرده و بنا را بر تبعیت از او می گذارند در فتنه هایی مثل فتنه دجال کم نمی آورند.پس برای اینکه شیعیان اهل تبعیت کم نیاورند ، اولین فردی که ماجراهای عظیم او جاری می شود باید دابه الارض باشد. بنابراین کسانی که سراغ دابه الارض را می گیرند اشتباه نمی کنند.
دلیل بعدی اینکه ، دابه الارض است که با شیء ای بنام «میسم» حق و باطل را از هم جدا کرده و لشگر حق را سازماندهی می کند[8]. ماجرایی به عظمت برپایی ظهور، که دغدغه تمام انبیاء و رسل علیهم السلام بوده است نیاز به تربیت یاورانی بسیار قوی دارد که این یاوران باید در اوج صفات باشند تا بتوانند با صفات و صادره هایشان بر تمام بدان و بدی ها فائق آمده و زمینه را برای برپایی بهشت ظهور آماده کنند. در چنین شرایطی ، دابه الارض با توان الهی فضایی را مانند بهشت آدم (ع) ولی بسیار با کیفیت تر، برای تربیت فشرده و سریع یاوران قرار می دهند. اما چگونه می توان درون این فضا قرار گرفت؟
با توجه به آیه 27 سوره اعراف ، در آخرالزمان ، انسانها یا تحت ولایت ولی آخرالزمان قرار می گیرند و یا تحت ولایت شیطان. در حقیقت پاک طینتان عالم با ایمان به دابه الارض ، تحت ولایت ایشان رفته و درون بهشت آخرالزمان قرار داده می شوند، و با اتصال به ولی آخرالزمان صفات مورد نیاز برای برپایی بهشت ظهور را واجد می شوند. همانگونه که در ماجرای آدم (ع) عزم در قبال اهل بیت علیهم السلام و رفتار در قبال ایشان مانع از فتنه شیطان می شد، در بهشت آخرالزمان هم عزم در قبال دابه الارض و حرف شنوی و تبعیت از ایشان عامل باقی ماندن در آن فضا و مصونیت از فتنه های آخرالزمان است. اگر ما الان در مقطع آخرالزمان و در آستانه ی فتنه های آخرالزمان هستیم ، بیاییم از ماجرای آدم (ع) درس بگیریم و تمام هم و غم خود را رفتار در قبال اهل بیت علیهم السلام و برپایی ظهور امام زمان (عج) قرار دهیم.
آیا زمانه ما زمانه مولی امیر المومنین است؟ با این همه هجمه های لشگر کفر، آیا وقت آن نرسیده که خداوند هادی خود را به عمق عالم بفرستد و لشگر حق را سازماندهی و تربیت کرده و حرکت دهد؟ آیا امکان دارد که حرکت دهنده و جنباننده حق جویان به سمت ظهور ، یعنی دابه الارض آمده باشد و ما غافل باشیم؟
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
------------------------- منابع -------------------------------------------------------
[1] طه (1)ما أَنْزَلْنا عَلَيْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقي (2)إِلاّ تَذْکِرَةً لِمَنْ يَخْشي (3)
[2] آیات 30تا34 سوره بقره
[3] سوره طه آیات 115تا123
[4] حمران عن أبيجعفر(ع) قال:... ثم أخذ الميثاق علي النبيين، فقال: أ لست بربکم؟ ثم قال: و إن هذا محمد رسول الله و إن هذا علي أمير المؤمنين؟ قالوا: بلي. فثبتت لهم النبوة، و أخذ الميثاق علي أولي العزم: ألا إني ربکم و محمد رسولي و علي أمير المؤمنين و أوصياؤه من بعده ولاة أمري و خزان علمي و إن المهدي أنتصر به لديني و أظهر به دولتي و أنتقم به من أعدائي و أعبد به طوعا و کرها؟ قالوا: طأقررنا و شهدنا، يا رب". و لم يجحد آدم و لم يقر. "فثبتت العزيمة لهؤلاء الخمسة في المهدي"، و لم يکن لآدم عزم علي الإقرار به. و هو قوله عز و جل "وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً" قال: إنما يعني فترک. امام باقر (ع) فرمودند: ... (خداوند از پيغمبران پيمان گرفت)، سپس فرمود:... آيا من پروردگار شما نيستم؟ و اين که اين محمد، رسول من است و علي اميرالمؤمنين است و جانشينان پس از او (ع) اولياء امر من و صاحبان گنجِ علم منند، و اينکه "مهدي"(عج)، کسي است که بوسيلة او براي دينم ياري مي گيرم و دولتم را به وسيلة او آشکار سازم، و به او از دشمنانم انتقام گيرم، و به او - به ميل و رغبت يا اجبار - عبادت شوم. گفتند: پروردگارا! اقرار کرديم و شهادت داديم، ولي آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس "منصب اولواالعزمي براي آن پنج نفر از جهت مهدي(عج) ثابت شد"، و براي آدم عزمي بر اقرار به آن نبود. و اين است (معني) قول خداي تبارک و تعالي "و براستي که ما از پيش به آدم سفارش کرديم پس او فراموش کرد و برايش عزم و تصميم پايداري نيافتيم". سپس امام صادق(ع) فرمودند: يعني آدم(ع) (آن عهد را) ترک کرده و رها نمود. / بصائرالدرجات ص70 / معجماحاديثاماممهدي ج5 ح1669
[5] سوره حجرات آیه 16تا18
[6] الامام الصادق عليه السلام ) " انتهي رسول الله صلي الله عليه وآله إلي أمير المؤمنين عليه السلام وهو نائم في المسجد ، قد جمع رملا ووضع رأسه عليه فحرکه برجله ثم قال له : قم يا دابة الله . فقال رجل من أصحابه : يارسول الله أيسمي بعضنا بعضا بهذا الاسم ؟ فقال : لا والله ، ما هو إلا له خاصة ، وهو الدابة التي ذکر الله في کتابه : وإذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم أن الناس کانوا بآياتنا لا يوقنون . ثم قال : يا علي إذا کان آخر الزمان أخرجک الله في أحسن صورة ، ومعک ميسم تسم به أعداءک . فقال رجل لابي عبدالله عليه السلام : إن الناس يقولون هذه الدابة إنما تکلمهم فقال أ بوعبدالله عليه السلام کلمهم الله في نار جهنم ، إنما هو يکلمهم من الکلام . والدليل علي أن هذا في الرجعة قوله ويوم نحشر من کل أمة فوجا ممن يکذب بآياتا فهم يوزعون حتي إذا جاؤا قال أکذبتم بآياتي ولم يحيطوا بها علما أما ذا کنتم تعملون ؟ قال الآيات أمير المؤمنين والائمة عليهم السلام . فقال الرجل لابي عبدالله عليه السلام : إن العامة تزعم أن قوله : ويوم نحشر من کل أمة فوجا ، عني يوم القيامة ، فقال أ بوعبدالله عليه السلام : أفيحشر الله من کل أمة فوجا ويدع الباقين ؟ لا ، ولکنه في الرجعة ، وأما آية القيامة فهي : وحشرناهم فلم نغادر منهم أحدا " امام صادق (ع) فرمودند:... رسول خدا (ص) به سوي امير المؤمنين (ع) آمدند در حاليکه ايشان در مسجد خوابيده و مقداري رمل جمع کرده و سر مبارک روي آن نهاده بودند. پس پيامبر با پاي خويش ايشان را تکان داده فرمودند : برخيز اي دابة الله پس يکي از اصحاب پرسيد : آيا شما بعضي از ما را به اين نام مي خوانيد؟ فرمود : نه ، قسم به خدا اين نام فقط مخصوص اوست ، و او " دابة " اي است که خداوند در قرآن ذکر فرموده " و زماني که وعده الهي واقع شود ، " دابه"اي را از زمين خارج کنيم که با آنان سخن گويد بدرستيکه مردم به آيات ما يقين ندارند" سپس فرمودند:اي علي درآخر الزمان خداوند ترا در زيباترين صورت خارج خواهد کرد ( رجعت ميکني ) و با تو مهري(نشان داغ) است که با آن دشمنانش را نشان مي زني ... و دليل اينکه اين مطلب مربوط به رجعت است آيه " و روزي که محشور کنيم از هر امت گروهي را ..." فرمودند آيات منظور امير المؤمنين (ع) و ائمه هستند . مردي به امام عرض کرد مردم مي پندارند اين آيه مربوط به قيامت است پس حضرت فرمودند : آيا خداوند در قيامت گروهي را محشور مي کند و بقيه را وا مي گذارد ؟ خير اينطور نيست ولي اين در رجعت است ُآيه قيامت اين است:" و آنها رامحشور مي کنيم و احدي را وا نمي گذاريم" معجم امام مهدي(عج) ج5 ح 1748 / القمي : ج 2 ، ص 130 / مختصر بصائر الدرجات : ص 42 / تأويل الآيات : ج 1 ، ص 407 ...
[7] حدیث ذیل نیز به این موضوع اشاره دارد ؛ الامام الباقر عليه السلام : " ( إن الله قادر علي أن ينزل آية ) : وسيريکم في آخر الزمان آيات . منها دابة الارض ، والدجال ، ونزول عيسي بن مريم عليه السلام ، وطلوع الشمس من مغربها " و بزودي در آخر الزمان آيات را به شما نشان مي دهيم و از جمله آنها دابة الارض و دجال و نزول عيسي بن مريم (ع) و طلوع خورشيد در مغرب است.(همانطور که می بینیم در این حدیث توالی زمانی ماجراهایی که رقم می خورد رعایت شده است) القمي : ج 1 ص 198 / الصافي : ج 2 ص 118 / الايقاظ من الهجعة : ص 340 ب 10 ح 65 / البرهان : ج 1 ص 524 ح 3 / البحار : ج 17 ص 204 ب 1 ح 5 /وفي : ج 52 ص 181 ب 25 ح 4 / نور الثقلين : ج 1 ص 714 ح 64 14
[8] به پاورقی 6 مراجعه کنید
خروج دابة الارض:
دابة به معناي جنبنده و ارض به معناي زمين است. برخلاف آنجه بعضي مي پندارند دابه تنها به جنبندگان غير انسان اطلاق نمي شود بلکه مفهموم وسيعي دارد که انسانها را هم در بر مي گيرد. اما تفسير اين کلمه را مي توان در دو قسمت خلاصه کرد: 1- گروهي آن را يک موجود جاندار و جنبنده ي غير عادي از جنس غير انسان با شکلي عجيب دانسته اند و براي آن عجايبي ذکر کرده اند که شبيه خرق عادت (معجزه) است. اين جنبنده درآخر الزمان ظاهر مي شود و از کفر و ايمان سخن مي گويد و منافقين را رسوا مي کند بر آنها علامت مي گذارد ( آنها را مشخص مي کند). 2- جمعي ديگر به پيروي از روايات متعدد که در اين زمينه وارد شده او را يک انسان مي د انند که فوق العاده و متحرک و فعال است و يکي از کارهاي اصلي اش جدا کردن صفوف مسلمين از منافقين و علامت گذاري آنان است. حتي از پاره اي از روايات برداشت مي شود که عصاي موسي (ع) و خاتم سليمان (ع) با اوست. مي دانيم عصاي حضرت موسي رمز قدرت و اعجاب و خاتم حضرت سليمان رمز حکومت و سلطه ي الهي است. به اين ترتيب او (دابة الارض) يک انسان قدرتمند و افشاگر است. در حديثي از پيامبر اکرم(ص) نقل شده است که در توصيف دابة الارض چنين مي فرمايند: «لا يدرکها طالبٌ و لا يفوتُها هارب فتسم المؤمنُ بين عينيه...» او بقدري نيرو مند است که هيچ کس به او نمي رسد و کسي از دست او نمي تواند فرار کند در پيشاني مؤمن علامت مي گذارد و مي نويسد مؤمن و در پيشاني کافر علامت مي گذارد و مي نويسد کافر!! او با عصاي موسي و انگشتر سليمان است. از امام صادق (ع) چنين نقل مي کنند: «علي (ع) در مسجد خوابيده بود، پيامبر (ص) آن جا آمد و علي (ع) را بيدار کرد و فرمود : « قم يا دابة الارض»! (برخيز اي جنبنده ي الهي !) کسي از ياران عرض کرد اي رسول خدا آيا ما حق داريم يکديگر را به چنين اسمي بناميم؟ پيامبر فرمود: نه اين نام مخصوص اوست اوست دابة الارض که خداوند در قرآن فرموده : « و اذا وقع القول عليهم اخرجنالهم دابة الارض...» سپس فرمود: اي علي! در آخر الزمان خداوند تو را در بهترين صورت زنده مي کند و وسيله اي در دست توست که دشمنان را با آن علامت مي نهي. 1 مرحوم ابوالفتوح رازي در تفسير خود ذيل آيه ي فوق مي نويسد: بر طبق اخباري که از طريق ما نقل شده، دابة الارض کنايه از حضرت مهدي صاحب الزمان (ع) است.
منابع 1- بحارالانوار- علامه مجلسي
2- منتهي الآمال- شيخ عباس قمي
3- نشانه هاي پايان- علي فاطميان
من هرچی تلاش کردم نتونستم منابع مطلب بالا رو پیدا کنم اما سه مقاله دیگه برات با منبع یافتم که امیدوارم کمک کنه
دابّة كيست و چيست ؟
O در آيه ، قرائنى است كه نشان مى دهد اين دابّة موجود بسيار مهمى است ، زيرا:
1 در آستانه ى قهر الهى ظاهر مى شود. ((اذا وقع القول عليهم )) اقتضاى سخنان مهم آن است كه از سرچشمه هاى مهم صادر شود.
2 به نحو استثنايى پيدا مى شود. ((اخرجنا... من الارض ))
3 حرف مى زند، ((تكلّمهم )) قضاوت مى كند و از آينده مردم خبر مى دهد. ((انّ الناس كانوا...))
4 حرف او همچون صوراسرافيل ، آخرين سخن است . ((اذا وقع القول ))
5 كلمه ى دابّة ، با تنوين ، نشانه ى عظمت و بزرگى اين موجود است .
6 آيه ى بعد، مربوط به رجعت است كه اولياى خدا قبل از قيامت زنده مى شوند.
7 آيه نمى گويد: ((بآيات اللّه )) بلكه مى گويد: ((بآياتنا)) گويا نشانه هاى او همان نشانه هاى خداوند است .
جمع بندى ميان اين قرائن كه در ظاهر آيه است و روايات متعدّدى كه در تفاسير آمده است ، ما را به اين حقيقت مى رساند كه بگوييم : مراد از ((دابّة من الارض ))، حضرت علىّ عليه السلام است . اوست كه لايق است حرف آخر را بگويد وبر پيشانى بعضى ، مهر عدم ايمان بزند واز آينده شوم گمراهان خبر دهد.
O دو سؤ ال :
1 آيا كلمه ى دابّه ، مخصوص جنبنده هاى غير انسانى نيست ؟
پاسخ : خير، در قرآن بارها كلمه ى دابّه به كار رفته كه شامل انسان نيز مى شود، نظير (و ما من دابّة فى الارض الاّ على اللّه رزقها) (هود، 6)
2 آيا اطلاق كلمه ى جنبنده بر حضرت على عليه السلام توهين به آن حضرت نيست ؟
پاسخ : هرگز؛ همان گونه كه اطلاق كلمه ى ((بَشر)) بر پيامبر توهين نيست ، و اطلاق كلمات ((شى ء، عالم ، نور و وجود)) بر خداوند جايز است ، لكن فرق است ميان علم ، نور و وجود خداوند با سايرين
سؤال نمودن مردي از عمّار بن ياسر دربارۀ دابّة الارض
حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: مردي به عمّار بن ياسر گفت يا أبا اليَقْظان! يك آيهاي در كتاب خدا آمده است كه افكار مرا پريشان نموده و مرا به شكّ انداخته است!
عمّار گفت: آن آيه كدام است؟ آن مرد گفت: اين آيه:
وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَآبَّةً مِنَ الارْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِـَايَـٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ.
آن جنبنده كدام است؟ و اوصافش چيست؟
عمّار گفت: سوگند بخدا نمينشينم و نميخورم و نميآشامم مگر آنكه آن دابّة الارض را به تو نشان دهم.
عمّار با آن مرد به نزد أميرالمؤمنين عليه السّلام آمدند، و حضرت مشغول خوردن خرما با كَره بود. فرمود: اي أبايقظان! بفرما بنشين و بخور!
عمّار نشست و با آن حضرت شروع به خوردن كرد؛ آن مرد تعجّب نمود و از عمل عمّار در حيرت آمد. چون عمّار برخاست، گفت: سبحان الله! مگر تو سوگند ياد نكردي كه نخوري و نياشامي مگر آنكه دابّة الارض را به من نشان دهي؟
عمّار گفت: من او را به تو نشان دادم، اگر فهم نموده و تعقّل ميكردي!
اين روايت را در «مجمع البيان» و تفسير «برهان» از عليّ بن إبراهيم آوردهاند.
منبع : معاد شناسی ج 4 ص 109
تذکره ماجرای آدم (ع) در آخرالزمان
نوشته شده توسط آقای یاسر سراجی
خلاصه مقاله : «مولی امیر المومنین (ع) در آخرالزمان با وجه دابه الارض به عمق عالم تشریف می آورند. ایشان فضایی مانند بهشت آدم (ع) - اما بسیار با کیفیت تر- برای تربیت یاوران قرار می دهند، که پاک طینتان عالم با ایمان به دابه الارض، درون این فضا قرار داده می شوند و رشد می یابند. همانگونه که در بهشت آدم (ع) عزم در قبال اهل بیت علیهم السلام عامل باقی ماندن در آن فضا بود ، در آخرالزمان هم عزم در قبال دابه الارض و تبعیت از ایشان عامل باقی ماندن در بهشت آخرالزمان و مصونیت از فتنه ی شیاطین است و تنها با اتصال به دابه الارض می توان کسب صفات نمود و مسیر ظهور امام زمان (عج) را به درستی و با سرعت طی نمود.»
مسیر ما به سوی آینده است و ما از ورود به آینده گریزی نداریم، و نیز بسیار امکان دارد که حوادث آخرالزمان در زمانه ما برپا شود. ضمن اینکه برخی از بهترین علمای ما به صورت جسته و گریخته در جامعه تذکر می دهند که بعضی از حوادث آخرالزمان واقع شده و بسیار محتمل است که ما در آخرالزمان قرار داشته باشیم.
وقتی روند اتفاقاتی که در سطح جهانی در حال وقوع است و نیز وقتی رفتار غربیان را در قبال آخرالزمان بررسی می کنیم، می بینیم که غربی ها تفکراتی که در مورد آخرالزمان داشته اند را جمع بندی کرده و طبق این تفکرات برنامه ریزی نموده و در حال اجرای برنامه های خودشان هستند و آخرالزمان را از منظر خودشان تبیین می کنند. هزینه های هنگفت، فیلمهای آخرالزمانی، سیاست های اتخاذ شده و جنگ هایی که در افغانستان، فلسطین و عراق به راه انداخته اند تماماً حاکی از تلاشها و اهداف آخرالزمانی غرب دارد.
سئوالی که برای یک شیعه پیش می آید این است که آیا در مقابل هجمه های دشمنان، ما تفکر صحیحی راجع به آخرالزمان داریم؟ و آیا این تفکرات ما منطبق با آیات قرآن هست؟ و اینکه ما چگونه می توانیم رفتار های مورد نظر خداوند در مقطع آخرالزمان را با توجه به آیات قرآن متوجه شویم و تمام سعی و تلاشمان را در آن جهت قرار دهیم؟ و آیا قرآن که «تِبیاناً لِکلِ شَیءٍ» است ، اصلاً به ماجرای آخرالزمان پرداخته است؟ و آیا آخرالزمان را برای مومنان تبیین کرده است؟
خداوند متعال در برخی از آیات، کل قرآن را به عنوان تذکره معرفی می کند[1]. تذکره یعنی اینکه خداوند در قرآن انسان را متوجه یک ماجرا می کند، که این ماجرا مثالی از ماجرایی است که در آینده واقع می شود. در خلال این دو، که اولی مثال یا ماکتی از ماجرای دوم است، و ماجرای دوم اصل است، خداوند یکسری درس ها را به انسان می دهد. با توجه به این تعریف، می خواهیم به تذکره ماجرای آدم (ع) در آخرالزمان بپردازیم و برخی از درسهایی را که خداوند در خلال مطرح کردن ماجرای آدم (ع) برای آخرالزمان قرار داده است را بررسی کنیم و به کار گیریم.
خداوند در آیه 27 سوره اعراف بنی آدم را خطاب قرار داده و آنها را متوجه بهشت آدم (ع) می کند و در خلال این ماجرا، درسهایی رابه فرزندان آدم (ع) گوشزد می کند: «يا بَني آدَمَ لا يَفْتِنَنَّکُمُ الشَّيْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَيْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراکُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ » اي فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اينکه او و همکارانش شما را ميبينند از جايي که شما آنها را نميبينيد؛ (امّا بدانيد) ما شياطين را اولياي کساني قرار داديم که ايمان نميآورند!
برای فهم موضوع ابتدا باید بدانیم که بهشت آدم (ع) چه بود؟ چرا چنین بهشتی برای آدم (ع) قرار داده شد؟ و علت اخراج از این بهشت چه بود؟
شان آدم (ع) به قدری بالاست که خداوند متعال قبل از خلقت ایشان، در جمع ملائک اعلام جعل خلیفه می کند و به تمام ملائک امر می کند که پس از خلقت این موجود، باید بر او سجده کنند[2]. خداوند متعال با صفت ربوبیتش موجودی بنام آدم(ع) را خلق می کند و او را خلیفه ی خود بر روی زمین قرار می دهد. یعنی او را مجرای ربوبیت خود قرار می دهد. از آنجا که محصول ربوبیت تربیت است، بعد از خلقت آدم (ع) دیگر تربیت تمام موجودات باید از مجرای وجود ایشان صورت بگیرد. آدم (ع) باید به تربیت تمام خلایق بپردازد و همه را به سمت اهداف مورد نظر خداوند در آینده پیش ببرد و از این به بعد باید تمام نظام عالم و نظام بشر از طریق ایشان تربیت و نظامت شود. چنین موجودی برای انجام این مسولیت خطیر باید واجد صفات و توانهای مورد نیاز شود تا بتواند وظیفه اش را به نحو احسن به انجام رساند. به همین دلیل خداوند یک دوره فشرده تربیتی برای خلیفه اش قرار می دهد، که در طول این دوره، آدم (ع) باید صفات مورد نیاز را واجد شود. این ماجرا در قالب بهشت آدم(ع) رقم می خورد و یکی از اهداف برپایی بهشت آدم (ع) این است.
در واقع تحت قوانین برزخی ، فضایی بهشت گونه برای آدم (ع) قرار داده می شود که ایشان با خوردن نعمات بهشتی صفات مختلف را واجد می شوند. در چنین فضایی خداوند آدم (ع) را به خوردن دعوت و تشویق می کند، برای او بهترین لباسها که همان لباس تقواست را قرار می دهد، ولی او را تنها از واجد شدن یک صفت منع می کند.
در این فضا، قوانینی بر بهشت آدم حاکم است که ابلیس به هیچ وجه راه ورودی به آن محدوده پیدا نمی کند و به دنبال روزنه ای برای ورود به بهشت می گردد. بالاخره یک روزنه پیدا می کند و به بهشت آدم (ع) راه پیدا می کند. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» ما قبلاً از آدم عهد گرفتیم پس آن را فراموش کرد و عزمی در او نیافتیم.[3]
این ضعف رفتاری سبب ورود ابلیس شد و راه را برای او باز کرد. وقتی احادیث ذیل این آیه را بررسی می کنیم، می بینیم که از آدم (ع) در قبال اهل بیت علیهم السلام عهد گرفته شد و آدم (ع) در قبال این عهد عزم نشان نداد. ایشان در صحنه های مختلف با جنبه های مختلف اهل بیت علیهم السلام آشنا شد و در معرض این بزرگواران قرار گرفت اما عزم باید و شاید را نشان نداد. او وقتی در معرض اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت می بایست با تمام ابعاد وجودیش متوجه این بزرگواران می شد و تمام هم و غم خود را در این جهت قرار می داد که تحت ولایت این بزرگواران قرار گیرد. در حدیثی امام صادق (ع) می فرمایند: «آدم (ع) در قبال امام زمان (عج) عزم نشان نداد.» یعنی آدم (ع) می بایست با تمام وجود برای امام زمان (عج) کار می کرد و دغدغه اش ظهور امام و برپایی بهشت ظهور می بود ، اما عزم باید و شاید را نشان نداد و اصلاً اولوالعزم من الرسل از جهت اینکه نسبت به این مقوله بیشترین عزم را نشان دادند، اولوالعزم نامیده شدند[4]. در چنین فضایی ابلیس لعین فرصت را غنیمت شمرده و از روزنه ایجاد شده وارد بهشت می شود و با روش های خاص خود سبب عصیان آدم(ع) و خوردن از درخت منهیه می شود و تبعه ی این ماجرا اخراج آدم و حوا (ع) از بهشت است.
در آیه 27 سوره اعراف خداوند ما را متوجه این ماجرا می کند، و اگر بخواهیم به زبان خودمانی بگوییم، خداوند می فرماید ای فرزندان آدم، شیطان فتنه ای به پا کرد و با این فتنه و اغوا باعث اخراج پدر و مادر شما از بهشت شد، شما مواظب باشید که دچار این فتنه شیطان نشوید. وقتی از منظر تذکره به این آیه نگاه کنیم بلافاصله این سئوال پیش می آید، ما که در عمق عالم هستیم با اغوای شیطان بیم اخراج از کدام فضای بهشتی را داریم؟ این بهشت چگونه بهشتی است و کجاست؟ آیا این بهشت همان بهشت برزخی است که انسانها ی خوب پس از مرگ در آن فضا برده می شوند؟ می گوییم: «نه، چون شیاطین از زمان عیسی (ع) از ورود به آسمان چهارم و بالاتر منع شده و در زمان تولد سیدمان رسول الله (ص) از ورود به آسمان اول برزخی و بالاتر منع شده اند.[5]»
باز می پرسیم: «آیا این بهشت ، همان بهشت ظهور ویا بهشت های بعد از قیامت است؟» اما در بهشت بعد از ظهور و بهشت های بعد از قیامت که بساط ابلیس و ابلیسیان برچیده شده و دیگر فتنه شیاطین وجود ندارد، پس این فضای بهشتی کی خواهد بود؟ چگونه خواهد بود؟ و برای چه هدفی برپا می شود؟
در آیه 82 سوره نمل خداوند ماجرای بسیار عجیبی را مطرح می کند؛ می فرماید: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» و هنگامي که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبندهاي را از زمين براي آنها خارج ميکنيم که با آنان تکلّم ميکند (و ميگويد) که مردم به آيات ما ايمان نميآوردند.
وقتی احادیث ذیل این آیه را بررسی می کنیم ، می بینیم که مولی امیرالمومنین (ع) در آخرالزمان با وجه دابه الارض به عمق عالم تشریف می آورند و در بهترین صفات و بهترین وضعیت از زمین خروج می کنند[6]. آنچه از احادیث بر می آید این است که دابه الارض قبل از ظهور امام زمان (عج) از زمین خروج می کند[7]. یکی از دلایل این ماجرا این است که تفکرات آخرالزمانی شیعیان باید منطبق با آیات قرآن و خواست اهل بیت علیهم السلام باشد و شیعیان باید بر اساس این تفکرات صحیح و کارآمد در راستای برپایی ظهور امام زمان (عج) قدم بردارند و حرکت داده شوند.
دومین دلیل، لزوم وجود هادی الهی قبل از فتنه های آخرالزمان است. اگر خداوند قبل از قراردادن فتنه ها و صحنه های سخت آخرالزمان که عقل آدمی هم کم می آورد، حبل الله را به عمق عالم نفرستد ، پاک طینتان با اتصال به کدام ریسمان الهی می توانند از این مهلکه به سلامت عبور کرده و به سمت ظهور امام زمان (عج) حرکت داده شوند؟ در آن ماجراهای بسیار عظیم و عجیب، دیگر با تبعیت از آثار نمی توان پیش رفت. تنها کسانی که هادی حی را پیدا کرده و بنا را بر تبعیت از او می گذارند در فتنه هایی مثل فتنه دجال کم نمی آورند.پس برای اینکه شیعیان اهل تبعیت کم نیاورند ، اولین فردی که ماجراهای عظیم او جاری می شود باید دابه الارض باشد. بنابراین کسانی که سراغ دابه الارض را می گیرند اشتباه نمی کنند.
دلیل بعدی اینکه ، دابه الارض است که با شیء ای بنام «میسم» حق و باطل را از هم جدا کرده و لشگر حق را سازماندهی می کند[8]. ماجرایی به عظمت برپایی ظهور، که دغدغه تمام انبیاء و رسل علیهم السلام بوده است نیاز به تربیت یاورانی بسیار قوی دارد که این یاوران باید در اوج صفات باشند تا بتوانند با صفات و صادره هایشان بر تمام بدان و بدی ها فائق آمده و زمینه را برای برپایی بهشت ظهور آماده کنند. در چنین شرایطی ، دابه الارض با توان الهی فضایی را مانند بهشت آدم (ع) ولی بسیار با کیفیت تر، برای تربیت فشرده و سریع یاوران قرار می دهند. اما چگونه می توان درون این فضا قرار گرفت؟
با توجه به آیه 27 سوره اعراف ، در آخرالزمان ، انسانها یا تحت ولایت ولی آخرالزمان قرار می گیرند و یا تحت ولایت شیطان. در حقیقت پاک طینتان عالم با ایمان به دابه الارض ، تحت ولایت ایشان رفته و درون بهشت آخرالزمان قرار داده می شوند، و با اتصال به ولی آخرالزمان صفات مورد نیاز برای برپایی بهشت ظهور را واجد می شوند. همانگونه که در ماجرای آدم (ع) عزم در قبال اهل بیت علیهم السلام و رفتار در قبال ایشان مانع از فتنه شیطان می شد، در بهشت آخرالزمان هم عزم در قبال دابه الارض و حرف شنوی و تبعیت از ایشان عامل باقی ماندن در آن فضا و مصونیت از فتنه های آخرالزمان است. اگر ما الان در مقطع آخرالزمان و در آستانه ی فتنه های آخرالزمان هستیم ، بیاییم از ماجرای آدم (ع) درس بگیریم و تمام هم و غم خود را رفتار در قبال اهل بیت علیهم السلام و برپایی ظهور امام زمان (عج) قرار دهیم.
آیا زمانه ما زمانه مولی امیر المومنین است؟ با این همه هجمه های لشگر کفر، آیا وقت آن نرسیده که خداوند هادی خود را به عمق عالم بفرستد و لشگر حق را سازماندهی و تربیت کرده و حرکت دهد؟ آیا امکان دارد که حرکت دهنده و جنباننده حق جویان به سمت ظهور ، یعنی دابه الارض آمده باشد و ما غافل باشیم؟
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
------------------------- منابع -------------------------------------------------------
[1] طه (1)ما أَنْزَلْنا عَلَيْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقي (2)إِلاّ تَذْکِرَةً لِمَنْ يَخْشي (3)
[2] آیات 30تا34 سوره بقره
[3] سوره طه آیات 115تا123
[4] حمران عن أبيجعفر(ع) قال:... ثم أخذ الميثاق علي النبيين، فقال: أ لست بربکم؟ ثم قال: و إن هذا محمد رسول الله و إن هذا علي أمير المؤمنين؟ قالوا: بلي. فثبتت لهم النبوة، و أخذ الميثاق علي أولي العزم: ألا إني ربکم و محمد رسولي و علي أمير المؤمنين و أوصياؤه من بعده ولاة أمري و خزان علمي و إن المهدي أنتصر به لديني و أظهر به دولتي و أنتقم به من أعدائي و أعبد به طوعا و کرها؟ قالوا: طأقررنا و شهدنا، يا رب". و لم يجحد آدم و لم يقر. "فثبتت العزيمة لهؤلاء الخمسة في المهدي"، و لم يکن لآدم عزم علي الإقرار به. و هو قوله عز و جل "وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً" قال: إنما يعني فترک. امام باقر (ع) فرمودند: ... (خداوند از پيغمبران پيمان گرفت)، سپس فرمود:... آيا من پروردگار شما نيستم؟ و اين که اين محمد، رسول من است و علي اميرالمؤمنين است و جانشينان پس از او (ع) اولياء امر من و صاحبان گنجِ علم منند، و اينکه "مهدي"(عج)، کسي است که بوسيلة او براي دينم ياري مي گيرم و دولتم را به وسيلة او آشکار سازم، و به او از دشمنانم انتقام گيرم، و به او - به ميل و رغبت يا اجبار - عبادت شوم. گفتند: پروردگارا! اقرار کرديم و شهادت داديم، ولي آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس "منصب اولواالعزمي براي آن پنج نفر از جهت مهدي(عج) ثابت شد"، و براي آدم عزمي بر اقرار به آن نبود. و اين است (معني) قول خداي تبارک و تعالي "و براستي که ما از پيش به آدم سفارش کرديم پس او فراموش کرد و برايش عزم و تصميم پايداري نيافتيم". سپس امام صادق(ع) فرمودند: يعني آدم(ع) (آن عهد را) ترک کرده و رها نمود. / بصائرالدرجات ص70 / معجماحاديثاماممهدي ج5 ح1669
[5] سوره حجرات آیه 16تا18
[6] الامام الصادق عليه السلام ) " انتهي رسول الله صلي الله عليه وآله إلي أمير المؤمنين عليه السلام وهو نائم في المسجد ، قد جمع رملا ووضع رأسه عليه فحرکه برجله ثم قال له : قم يا دابة الله . فقال رجل من أصحابه : يارسول الله أيسمي بعضنا بعضا بهذا الاسم ؟ فقال : لا والله ، ما هو إلا له خاصة ، وهو الدابة التي ذکر الله في کتابه : وإذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم أن الناس کانوا بآياتنا لا يوقنون . ثم قال : يا علي إذا کان آخر الزمان أخرجک الله في أحسن صورة ، ومعک ميسم تسم به أعداءک . فقال رجل لابي عبدالله عليه السلام : إن الناس يقولون هذه الدابة إنما تکلمهم فقال أ بوعبدالله عليه السلام کلمهم الله في نار جهنم ، إنما هو يکلمهم من الکلام . والدليل علي أن هذا في الرجعة قوله ويوم نحشر من کل أمة فوجا ممن يکذب بآياتا فهم يوزعون حتي إذا جاؤا قال أکذبتم بآياتي ولم يحيطوا بها علما أما ذا کنتم تعملون ؟ قال الآيات أمير المؤمنين والائمة عليهم السلام . فقال الرجل لابي عبدالله عليه السلام : إن العامة تزعم أن قوله : ويوم نحشر من کل أمة فوجا ، عني يوم القيامة ، فقال أ بوعبدالله عليه السلام : أفيحشر الله من کل أمة فوجا ويدع الباقين ؟ لا ، ولکنه في الرجعة ، وأما آية القيامة فهي : وحشرناهم فلم نغادر منهم أحدا " امام صادق (ع) فرمودند:... رسول خدا (ص) به سوي امير المؤمنين (ع) آمدند در حاليکه ايشان در مسجد خوابيده و مقداري رمل جمع کرده و سر مبارک روي آن نهاده بودند. پس پيامبر با پاي خويش ايشان را تکان داده فرمودند : برخيز اي دابة الله پس يکي از اصحاب پرسيد : آيا شما بعضي از ما را به اين نام مي خوانيد؟ فرمود : نه ، قسم به خدا اين نام فقط مخصوص اوست ، و او " دابة " اي است که خداوند در قرآن ذکر فرموده " و زماني که وعده الهي واقع شود ، " دابه"اي را از زمين خارج کنيم که با آنان سخن گويد بدرستيکه مردم به آيات ما يقين ندارند" سپس فرمودند:اي علي درآخر الزمان خداوند ترا در زيباترين صورت خارج خواهد کرد ( رجعت ميکني ) و با تو مهري(نشان داغ) است که با آن دشمنانش را نشان مي زني ... و دليل اينکه اين مطلب مربوط به رجعت است آيه " و روزي که محشور کنيم از هر امت گروهي را ..." فرمودند آيات منظور امير المؤمنين (ع) و ائمه هستند . مردي به امام عرض کرد مردم مي پندارند اين آيه مربوط به قيامت است پس حضرت فرمودند : آيا خداوند در قيامت گروهي را محشور مي کند و بقيه را وا مي گذارد ؟ خير اينطور نيست ولي اين در رجعت است ُآيه قيامت اين است:" و آنها رامحشور مي کنيم و احدي را وا نمي گذاريم" معجم امام مهدي(عج) ج5 ح 1748 / القمي : ج 2 ، ص 130 / مختصر بصائر الدرجات : ص 42 / تأويل الآيات : ج 1 ، ص 407 ...
[7] حدیث ذیل نیز به این موضوع اشاره دارد ؛ الامام الباقر عليه السلام : " ( إن الله قادر علي أن ينزل آية ) : وسيريکم في آخر الزمان آيات . منها دابة الارض ، والدجال ، ونزول عيسي بن مريم عليه السلام ، وطلوع الشمس من مغربها " و بزودي در آخر الزمان آيات را به شما نشان مي دهيم و از جمله آنها دابة الارض و دجال و نزول عيسي بن مريم (ع) و طلوع خورشيد در مغرب است.(همانطور که می بینیم در این حدیث توالی زمانی ماجراهایی که رقم می خورد رعایت شده است) القمي : ج 1 ص 198 / الصافي : ج 2 ص 118 / الايقاظ من الهجعة : ص 340 ب 10 ح 65 / البرهان : ج 1 ص 524 ح 3 / البحار : ج 17 ص 204 ب 1 ح 5 /وفي : ج 52 ص 181 ب 25 ح 4 / نور الثقلين : ج 1 ص 714 ح 64 14
[8] به پاورقی 6 مراجعه کنید
خروج دابة الارض:
دابة به معناي جنبنده و ارض به معناي زمين است. برخلاف آنجه بعضي مي پندارند دابه تنها به جنبندگان غير انسان اطلاق نمي شود بلکه مفهموم وسيعي دارد که انسانها را هم در بر مي گيرد. اما تفسير اين کلمه را مي توان در دو قسمت خلاصه کرد: 1- گروهي آن را يک موجود جاندار و جنبنده ي غير عادي از جنس غير انسان با شکلي عجيب دانسته اند و براي آن عجايبي ذکر کرده اند که شبيه خرق عادت (معجزه) است. اين جنبنده درآخر الزمان ظاهر مي شود و از کفر و ايمان سخن مي گويد و منافقين را رسوا مي کند بر آنها علامت مي گذارد ( آنها را مشخص مي کند). 2- جمعي ديگر به پيروي از روايات متعدد که در اين زمينه وارد شده او را يک انسان مي د انند که فوق العاده و متحرک و فعال است و يکي از کارهاي اصلي اش جدا کردن صفوف مسلمين از منافقين و علامت گذاري آنان است. حتي از پاره اي از روايات برداشت مي شود که عصاي موسي (ع) و خاتم سليمان (ع) با اوست. مي دانيم عصاي حضرت موسي رمز قدرت و اعجاب و خاتم حضرت سليمان رمز حکومت و سلطه ي الهي است. به اين ترتيب او (دابة الارض) يک انسان قدرتمند و افشاگر است. در حديثي از پيامبر اکرم(ص) نقل شده است که در توصيف دابة الارض چنين مي فرمايند: «لا يدرکها طالبٌ و لا يفوتُها هارب فتسم المؤمنُ بين عينيه...» او بقدري نيرو مند است که هيچ کس به او نمي رسد و کسي از دست او نمي تواند فرار کند در پيشاني مؤمن علامت مي گذارد و مي نويسد مؤمن و در پيشاني کافر علامت مي گذارد و مي نويسد کافر!! او با عصاي موسي و انگشتر سليمان است. از امام صادق (ع) چنين نقل مي کنند: «علي (ع) در مسجد خوابيده بود، پيامبر (ص) آن جا آمد و علي (ع) را بيدار کرد و فرمود : « قم يا دابة الارض»! (برخيز اي جنبنده ي الهي !) کسي از ياران عرض کرد اي رسول خدا آيا ما حق داريم يکديگر را به چنين اسمي بناميم؟ پيامبر فرمود: نه اين نام مخصوص اوست اوست دابة الارض که خداوند در قرآن فرموده : « و اذا وقع القول عليهم اخرجنالهم دابة الارض...» سپس فرمود: اي علي! در آخر الزمان خداوند تو را در بهترين صورت زنده مي کند و وسيله اي در دست توست که دشمنان را با آن علامت مي نهي. 1 مرحوم ابوالفتوح رازي در تفسير خود ذيل آيه ي فوق مي نويسد: بر طبق اخباري که از طريق ما نقل شده، دابة الارض کنايه از حضرت مهدي صاحب الزمان (ع) است.
منابع 1- بحارالانوار- علامه مجلسي
2- منتهي الآمال- شيخ عباس قمي
3- نشانه هاي پايان- علي فاطميان
.