بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

 [FONT=Book Antiqua]مبحث دوم : بررسی شبهات دلالی آیه بر امامت    [FONT=Book Antiqua]  
   



شبهه اول : معناي كلمه (ولي)


از آن جايي كه آيه ولايت ، از مهمترين ادله امامت امير مؤمنان عليه السلام است‌ ، اهل سنت تلاش بيشتري براي رد آن كرده و شبهات


بسياري مطرح كرده‌اند كه ما در حد توانمان به اين شبهات پاسخ خواهيم داد .
نخستين اشكال مطرح شده در معناي كلمه «ولي» است كه اهل سنت اصرار دارند به معناي « دوستي ، نصرت و ياري » است نه


به معناي سرپرستي و ولايت .

ابن تيميه در اين باره مي‌گويد :

أن الكلام في سياق النهي عن موالاة الكفار والأمر بموالاة المؤمنين كما يدل عليه سياق الكلام ... وإنما هي في الولايته التي هي ضد


العداوة .

و چون آيه درباره نهي ولايت كفار وامر به ولايت مؤمنان ‏است همان گونه كه سياق كلام دلالت بر اين دارد ، اين ولايت ضد عداوت است .1

و فخر الدين رازي مي‌گويد :

والظاهر أن الولاية المأمور بها ههنا هي المنهي عنها فيما قبل ، ولما كانت الولاية المنهي عنها فيما قبل هي الولاية بمعنى النصرة كانت


الولاية المأمور بها هي الولاية بمعنى النصرة .


ولايت كه در اين جا ا مر به آن شده قبل از آن نهي شده ، چون كه ولايت كه نهي شده به معناي نصرت است ، ولايت كه امر به آن


شديم نيز به معناي نصرت است .2


پاورقی :

1. ابن تيميه الحراني، أحمد عبد الحليم ابوالعباس (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج 2 ص 32 ، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

ابن تيميه الحراني، أحمد عبد الحليم ابوالعباس (متوفاى 728 هـ)، دقائق التفسير الجامع لتفسير ابن تيمية ، ج 2 ص 207 ، تحقيق : د. محمد السيد الجليند ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن - دمشق ، الطبعة : الثانية ، 1404هـ .

2. الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 12 ، ص26، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2000م .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




نقد وبررسي شبهه


درست است كه لغت شناسان براي كلمه «ولي» معاني مختلفي ؛ از جمله نصرت ، دوستي و ... نيز نقل كرده‌اند ؛ اما معناي حقيقي آن

چيزي جز سرپرستي ، سلطنت و اولويت به تصرف نمي‌تواند باشد .

بهترين شاهد بر اين مطلب،استعمال كلمه ولي در گفتار صحابه و حتي خلفاي سه‌گانه است كه همواره از اين كلمه،امامت وسرپرستي

را فهميده و اراده كرده‌اند .

ما ابتدا كلمات لغت شناسان در اين باره نقل و در ادامه معناي كلمه ولي را از زبان كساني كه در عصر نبوت و وحي مي‌زيسته ‌اند بيان

خواهيم كرد .

معناي «ولي» در لغت :

راغب اصفهاني مى‌گويد :

الولاء والتوالي أن يحصل شيئان فصاعداً حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما ، ويستعار ذلك للقرب من حيث المكان ومن حيث النسبة ومن

حيث الدين ومن حيث الصداقة والنصرة والاعتقاد والولاية : النصرة . والولاية : تولى الأمر . و قيل : الولاية والولاية نحو الدلالة و الدلالة.

وحقيقته : تولى الامر .

دو چيز ، هر گاه چسبيده و كنار هم قرار گيرند كه شىء سوم ، ميان آن دو فاصله‌اى پديد نياورد كه پيوندشان را از هم بگسلاند ،

« ولى » معنا و مفهوم پيداكرده و اين معنا در جاي ديگر كه قرب مكاني و نسبت و راستي و همكاري و عقيده داشته باشد به صورت

استعاره به كار مي رود . ولايت ( به فتح واو ) به معناي نصرت و ولايت ( به كسر واو ) به معناي سرپرستي به كار مي رود ...

حقيقت معناي ولايت همان سرپرستي است . 1

ابن اثير مي نويسد :

ومن أسمائه عز وجل الوالي وهو مالك الأشياء جميعها المتصرف فيها وكأن الولاية تشعر بالتدبير والقدرة والفعل

ولايت اشاره و دلالت بر تدبير و اعمال قدرت و انجام كاري دارد . 2

ابن منظور افريقي مي‌نويسد :

وولي المرأة الذي يلي عقد النكاح عليها ولا يدعها تستبد بعقد النكاح دونه .

سرپرست زن كسي است كه عقد نكاح به دست است و زن در اين امر رها گذاشته نمي شود ، كه ديگران با عقد نكاح در حق او

استبداد نمايند . 3

صاحب مجمع البحرين مي نويسد :

والولي : الوالي ، وكل من ولي أمر أحد فهو وليه . والولي هو الذي له النصرة و المعونة . والولي الذي يدير الأمر ،

يقال : فلان ولي المرأة إذا كان يريد نكاحها . وولي الدم : من كان إليه المطالبة بالقود . والسلطان ولي أمر الرعية، ومنه قول الكميت

في حق علي بن أبي طالب . ونعم ولي الأمر بعد وليه ومنتجع التقوى ونعم المقرب .

ولي كسي است كه ديگري را ياري و همكاري مي كند . ولي به معناي كسي است كه تدبير و اداره امور مي كند ؛ مثل اين كه

گفته مي شود : فلاني ولي زن است زماني كه قصد داشته باشد او را به عقد كسي دربياورد ، «ولي خون» به كسي مي گويند

كه حق مطالبه قصاص را دا شته باشد . حاكم ولي امر رعيت است . از اين معنا است كلام كميت در حق علي (ع) كه گفت:

بهترين ولي هستي بعد از ولي و بهترين داروي تقوي و نزديك كننده هستي . 4

نتيجه :

بنا بر آن چه در تفسير لغت شناسان راجع به ولي بيان شد اين مطلب به دست مي آيد كه اين كلمه به معناي سلطنت و ولايت ميباشد .

باتوجه به معناي لغوي (ولي) درجواب اشكال مي گويم :

آيات ما قبل و ما بعد ، دلالت بر گفتار فخر رازي ندارد ؛ زيرا اساس اشكال را اين تشكيل ميدهد كه لفظ ولي در لغت عرب معاني مختلفي

دارد مانند دوست و كمك ... همچنانكه بسياري تصوّر كرده اند.

اما چنين نيست ، بلكه براي ولي همانند مولي يك معني بيش نيست و ساير معاني موارد و متعلق هاي اين لفظ بشمار ميروند نه معاني

آن ؛ زيرا معني ولي همان اولي است و اگر به دوست، ولي مي گويند، براي اين است كه دوست اولي به اين است كه حقوق دوست را

رعايت كند ، اگر به ناصر، ولي ميگويند ، به خاطر اين است كه او اولي به اين است كه پيمان دفاعي خود را رعايت نمايد ، اگر به آزاد

كننده ( معتق ) ولي ميگويند به خاطر اين است كه او اولي به اين است كه به بنده خود احسان و نيكي كند.

همچنين اگر مولي به معناي محب ، دوست ، ناصر و... بود ، بايد بتوان كلمه «محب» را به جاي كلمه «ولي» نهاد . مثلاً بخوانيم :

إِنَّمَا [محبكم] اللّهُ وَرَسُولُهُ ...

يعني ، ناصر و ياور شما تنها خدا ، رسول و الذين آمنوا است .

در اين صورت نبايد با آيات ديگر قرآن كريم تعارض پيدا كند ؛ در حالي كه با ديگر آيات قرآن متعارض مي‌شود . مثل آيه :

وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ . مائده / 82 .

مسلّماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‏اند، دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعاً كسانى را كه گفتند:

«ما نصرانى هستيم»، نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت، زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏اند كه تكبر نمى‏ورزند.


اين آيه در باره نجاشي نازل شده است كه در اين آيه ، خداوند نصارا را دوست و محبّ مؤمنين معرفي مي‌كند .

اگر ولي به معناي دوست باشد ، تعارض پيش مي‌آيد .

آيه 55 مائده مي‌گويد ، دوست شما فقط خدا ، رسول و «الذين آمنوا...» هستند .

آيه 82 مائده مي‌گويد : نصاري دوست شما است .

اين تعارضي است آشكار و كلام خداوند منزه از اين كه با هم ديگر تعارض داشته باشند .

رفع تعارض به اين است كه آيه 55 مائده را به معناي «سرپرست و صاحب اختيار» بگيريم و آيه 82 سوره مائده را به معناي محب دوست .

و نيز با مراجعه به تاريخچه اين لغت و به كارگيري آن در عصر صحابه مي‌بينيم كه صحابه ، همواره از كلمه «ولي» سرپرستي و حكومت

اراده كرده‌اند و در خطبه‌ هاي خود را «ولي امر مسلمين» «ولي رسول خدا» و ... معرفي كرده‌اند .

و وقتي جانشين براي خود انتخاب و يا شخصي را به حكومت يك منطقه‌اي نصب مي‌كردند‌ ، به او عنوان «والي» داده و در حكم او از كلمه

«ولي» استفاده مي‌كردند كه ذيلاً به آن اشاره مي‌كنيم .



پاورقی :

1. الراغب الإصفهاني ، أبو القاسم الحسين بن محمد (متوفاي502هـ) ، المفردات في غريب القرآن ، ج 1 ص 533 ، تحقيق : محمد سيد كيلاني ، ناشر : دار المعرفة - لبنان .

2.الجزري، ابوالسعادات المبارك بن محمد (متوفاي606هـ)، النهاية فى غريب الحديث والأثر، ج 5 ص 226 ، تحقيق طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م.

3. الأفريقى المصري، محمد بن مكرم بن منظور ( متوفاي711هـ ) ، لسان العرب، ج15 ، ص407 ، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى .

4. مجمع البحرين ، ج‏1 ، ص 455 .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



كاربرد « ولي» در كلام ابو بكر

أبو بكر بعد از به خلافت رسيدن در خطبه‌‌هايي كه براي صحابه ايراد كرده ، با استفاده از كلمه «ولي» خود را « ولي امر مسلمين» خوانده


است .


بلاذري در انساب الأشراف ، ابن قتيبه دينوري در عيون الأخبار ، طبري و ابن كثير در تاريخشان و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت ،‌


نخستين خطبه ابوبكر را اين گونه نقل كرده‌اند :


لما ولي أبو بكر رضي الله تعالى عنه، خطب الناس فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: أما بعد أيها الناس فقد وُلِّيتُكم ولستُ بخيركم .


و چون ابوبكر به خلافت رسيد براي مردم سخنراني كرد و پس از حمد و ثناي الهي گفت : اي مردم من رهبر شما شده‌ام ؛ ولي بهترين


شما نيستم . 1


ابن كثير دمشقي سلفي ، بعد از نقل اين خطبه مي‌نويسد :


وهذا إسناد صحيح .


سند اين حديث صحيح است. 2


ابن قتيبه دينوري ، يعقوبي و أبو سعد الآبي ، نقل مي‌كنند كه خليفه اول خطبه‌اي خواند و گفت :


فحمد الله أبو بكر وأثنى عليه ثم قال إن الله بعث محمدا صلى الله عليه وسلم نبيا وللمؤمنين وليا فمنّ الله تعالى بمقامه بين أظهرنا حتى


اختار له الله ما عنده فخلى على الناس أمرهم ليختاروا لأنفسهم في مصلحتهم متفقين غير مختلفين فاختاروني عليهم والياً ولأمورهم


راعياً وما أخاف بعون الله وهناً ولا حيرةً ولا جبناً وما توفيقي إلا بالله العلي العظيم عليه توكلت وإليه أنيب .


خداوند محمد را پيامبر و سرپرست و پيشواي مؤمنان قرار داد ، و به وجود او بر ما منت گذاشت تا آن كه او را نزد خودش خواند ، مردم را


آزاد گذاشت تا خودشان بر اساس مصلحت‌ها پيشوا بر گزينند ؛ پس مرا به سرپرستي بر گزيدند ، به كمك خدا نه از چيزي مي ترسم و نه


سرگرداني احساس مي كنم . 3


محمد بن سعد در طبقات ، سيوطي در تاريخ الخلفاء و ابن حجر هيثمي در الصواعق و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت ، خطبه


ديگري را از خليفه دوم نقل كرده‌اند كه پس از به خلافت رسيدن آن را ايراد كرده است :


لما بويع أبو بكر قام خطيباً فلا والله ما خطب خطبته أحد بعد فحمد الله وأثنى عليه ثم قال أما بعد فإني ولّيت هذا الأمر وأنا له كاره ووالله


لوددت أن بعضكم كفانيه ...


وقتي كه با ابوبكر بيعت شد خطبه‌اي خواند كه به خدا سوگند بعد از او چنين خطبه‌اي خوانده نشد ، پس از حمد و ثناي الهي گفت : من


به امر رهبري شما برگزيده شدم ؛ ولي از آن خوشنود نيستم ، دوست داشتم يكي از شما اين مسؤوليت را مي‌پذيرفت ...


ابو بكرخطاب به امراء گفت : وكتَبَ إِلى أُمرَاءِ الأجنَادِ : وَلَّيْتُ عليكم عمرَ ولم آلُ نَفْسِي وَلا المُسْلِمين خيرا . 4


ابو بكر موقع كه به عنوان خليفه انتخاب شده بود روي منبر رسول خدارفت گفت : من به عنوان سپرست بر شما گمارده شدم .


وصعد أبو بكر المنبر عند ولايته الأمر فجلس دون مجلس رسول الله بمرقاة ثم حمد الله وأثنى عليه وقال إني وليت عليكم ولست بخيركم فإن


استقمت فاتبعوني وإن زغت فقوموني . 5


عمر خطاب به مردم گفت : آگاه باشيد من به عنوان سرپرست براي شما گمارده شدم .


«...ألا إني قد وليت عليكم ...» 6



پاورقی :

1. البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 1 ، ص 254 ؛

الدينوري ، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ) ، عيون الأخبار ، ج 1 ، ص 34 ؛

الطبري ، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ) ، تاريخ الطبري ، ص 237 ـ 238 ، ناشر : دار الكتب العلمية – بيروت .

2. القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، البداية والنهاية ، ج 6 ، ص 301 ، ناشر : مكتبة المعارف – بيروت .

3. الدينوري ، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ) ، الإمامة والسياسة ، ج 1 ، ص 18 ، تحقيق : خليل المنصور ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م ؛

اليعقوبي ، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي292هـ) ، تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص 125 ، ناشر : دار صادر – بيروت .

الآبي ، أبو سعد منصور بن الحسين (متوفاي421هـ) ، نثر الدر في المحاضرات ، ج 1 ، ص 278 ، اسم المؤلف: تحقيق : خالد عبد الغني محفوط ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2004م .

4. جامع الاصول ج 4 ص 109

الزهري ، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ) ، الطبقات الكبرى ، ج 3 ، ص 212 ، ناشر : دار صادر - بيروت ؛

السيوطي ، عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ) ، تاريخ الخلفاء ، ج 1 ، ص 71 ، تحقيق : محمد محي الدين عبد الحميد ، ناشر : مطبعة السعادة - مصر ، الطبعة : الأولى ، 1371هـ - 1952م ؛

الهيثمي ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 1 ، ص 37 ، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط ، ناشر : مؤسسة الرسالة - لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1417هـ - 1997م .


5. اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي292هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج 2 ص 127،ناشر: دار صادر – بيروت

6. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2 ص 490،ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



استعمال «ولي » در كلام عمر

مسلم بن حجاج نيشابوري به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :

فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ أَبُو بَكْرٍ : أَنَا وَلِىُّ رَسول صلي الله عليه وآله مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ . فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا


وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ الله عليه وسلم . فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ ُولِ اللَّهِ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ : قَالَ


رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم : مَا نُورَثُ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ


فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا .

پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا صلي عليه وآله‌ هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و


علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ا ت را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را

ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و


خيانت‌كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ،‌ دين دار و پيرو حق بود .پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و


ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد .1

در اين روايت خليفه دوم تصريح مي‌كند كه ابوبكر خود را ولي و خليفه رسول خدا مي‌دانست ؛ ولي شما دو نفر او را تكذيب كرده و وي را


خيانت كار و ... مي‌دانستيد ، من نيز خودم را ولي و خليفه رسول خدا مي‌دانم و شما دو نفر مرا دروغگو خيانت كار و ... مي‌دانيد.

عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن مالك بن أوس بن الحدثان النصري ... فلما قبض رسول الله صلي الله عليه وآله قال أبو بكر أنا ولي


رسول الله صلي الله عليه وآله بعده أعمل فيه بما كان يعمل رسول الله صلي الله عليه وآله فيها ثم أقبل على علي والعباس فقال وأنتما


تزعمان أنه فيها ظالم فاجر والله يعلم أنه فيها صادق بار تابع للحق ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول


الله صلي الله عليه وآله وأبو بكر وأنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر .

عمر گفت : و چون رسول خدا از دنيا رفت ابوبكر گفت : من ولي و جانشين پيامبرم ، و همانگونه كه او رفتار كرد من نيز چنان خواهم رفتار


كرد ؛ سپس عمر به علي و عباس گفت : شما خيال مي‌كرديد كه أبو بكر ظالم و فاجر است ... سپس من بعد از ابوبكر دو سال حكومت


كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم ... 2

نكته مهم در اين روايت اين است كه ابوبكر مي‌گويد :

«أنا ولي رسول الله صلي الله عليه وآله بعده»

كلمه « بعده » مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود مي‌رساند .



پاورقی :

1. النيشابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1378 ، ح 1757 ، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْء ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .

2. إبن أبي شيبة الكوفي ، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ) ، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج 5 ، ص 469 ، ح9772 ، تحقيق : كمال يوسف الحوت ، ناشر : مكتبة الرشد - الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1409هـ .

تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 


  سندي
 

1. مالك بن أوس بن الحدثان النصري


وي از روات صحيح بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است و حتي بعضي‌ها اعتقاد داشته‌اند كه او رسول خدا صلي الله عليه


وآله را نيز ديده است.


مزي در تهذيب الكمال در باره او مي‌نويسد :


ذكره محمد بن سعد في « الصغير » في الطبقة الثامنة من الصحابة ممن أدرك النبي صلى الله عليه وسلم ورآه ولم يحفط عنه شيئاً .


محمد بن سعد وي را در كتابش (الصغير) در طبقه هشتم از صحابه ذكر مي‌كند و مي‌گويد : او از كساني است كه رسول خدا را درك كرد


اما سخني از حضرت نقل نكرده است. 1


2.محمد بن مسلم معروف به ابن شهاب زهري


از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است .


ابن حجر در باره او مي‌نويسد :


الفقيه الحافظ متفق على جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة


فقيه و حافظ بود، بر بزرگي جايگاه او اتفاق نظر است و از سران طبقه چهارم است.2


بنا بر آنچه كه در تفسير كلمه « ولي » از نظر لغت وكاربرد بيان شد ، به اين نتيجه و جمع بندي مي رسيم كه كلمه « ولي» همان گونه


كه از نظر لغت به معناي سزاوار به تصرف وتدبير بود در اصطلاح خلفا نيز به معناي ولايت بر تصرف وتدبير آمده است و ماقبل آيه معناي


جديدي در مابعد آن ايجاد نمي كند .


پاورقی :

1. المزي ، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ) ، تهذيب الكمال ، ج 27 ، ص 122 ، تحقيق د . بشار عواد معروف ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1400هـ – 1980م .

2. العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) تقريب التهذيب ، ج 1 ، ص 506 ، تحقيق : محمد عوامة ، ناشر : دار الرشيد - سوريا ، الطبعة : الأولى ، 1406 - 1986 .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



قول عمر لوكان فلان حيا لوليته


شيباني از ابي عجفا روايت مي كند كه از عمر در باره جانشين سوأل شد گفت : اگر عبيده فرزند جراح درگ مي كردم سرپرست قرار


مي دادم.


حدثنا هارون بن معروف قال حدثنا ضمرة بن ربيعة عن الشيباني عن أبي العجفاء قال قيل لعمر رضي الله عنه يا أمير المؤمنين لو عهدت


قال لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته... 1


لوكان أبوعبيدة ومعاذ وخالد حيا لوليتهم


حدثنا أبو حامد ثابت بن عبدالله الناقد ثنا علي بن إبراهيم بن مطر ثنا عبدة بن عبدالرحيم ثنا ضمرة بن ربيعة عن يحيى بن أبي عمرو


الشيباني عن أبي العجفاء أو أبي العجماء الشك من عبدة قال قيل لعمر بن الخطاب رضي الله تعالى عنه لو عهدت الينا فقال لو أدركت


معاذ بن جبل ثم وليته ثم قدمت على ربي عز وجل فقال لي من وليت على أمة محمد صلى الله عليه وسلم قلت سمعت نبيك وعبدك


صلى الله عليه وسلم يقول معاذ بن جبل بين يدي العلماء طائفة يوم القيامة


ابو نعيم اصفهاني ،از أبي العجما روايت نقل مي كند به اينكه از عمر در باره جانشين سوأل شد عمر گفت : اگر معاذ بن جبل را درک


مي كردم اورا سرپرست قرار مي دادم، آنگاه كه در نزد پر وردگارم مي رفتم برايم مي گفت چه كسي را براي امة محمد صلى الله عليه


وسلم ‌‌‌‌‌ سر پرست قرار دادي ؟ مي گفتم از بنده ونبي تو شنيدم كه مي گفت معاذ بن جبل روز قيامت جلو طائفه علما است. 2


لو كان سالم مولى حذيفة حيا لوليته


عمر گفت : اگر سالم مولي حذيفه زنده بود ، اورا سر پرست قرار مي دادم


قال عمر بن الخطاب كلاماً معناه لو كان سالم مولى أبي حذيفة حيّاً لولّيته الخلافة وأبعد من ذهب إلى أن المعنى خوفاً من الردّ وطمعاً في


الإجابة . 3


عمر گفت : اگر سالم مولي حذيفه زنده بودي اورا سر پرست قرار مي دادم .


لو كان سالم مولى حذيفة حيا لوليته 4


لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته


حدثنا هارون بن معروف قال حدثنا ضمرة بن ربيعة عن الشيباني عن أبي العجفاء قال قيل لعمر رضي الله عنه يا أمير المؤمنين لو عهدت


قال لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته. أدركت معاذ بن جبل ثم وليته ... ولو أدركت خالد بن الوليد ثم وليته.


تمري از أبي عجفا نقل مي كندكه عمر راجع به جانيشني سوأل شد ، گفت : اگر أبا عبيده بن جراح را درك مي كردم اورا سرپرست قرار


مي دادم .اگر معاذ بن و خالد بن وليد را درك مي كردم اورا سرپرست قرار مي دادم.


همين تعبير را درباره معاذ بن جبل و خالد بن وليد نموده است. 5


اگر سالم زنده بود شك وترديدي مرا از سر پرست قرار دادن او بر شما باز نمي گذاشت .


قال عمر لو كان سالم حيا ما تخالجني الشك في توليته عليكم أو في تأميره 6



پاورقی :

1. النميري البصري، ابوزيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 2 ص 61، رقم : 1496،تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م.

2. الأصبهاني، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1 ص 229،ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.

3. أبي حيان الأندلسي، محمد بن يوسف (متوفاي745هـ)، تفسير البحر المحيط، ج 4 ص 314،تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ -2001م .

4. إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج 1 ص 194،ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

تاريخ المدينة المنورة ، اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م ، تحقيق : علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان


5. النميري البصري، ابوزيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 2 ص 61 ،رقم : 1496 ،تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م.

6. الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث ، ج 1 ص 122 ،تحقيق : محمد زهري النجار ، ناشر : دار الجيل - بيروت – 1393هـ – 1972م
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



كلمة الولي في كلام عائشة:



عن عائشة قالت: لما ولي أبو بكر قال قد علم قومي أن حرفتي لم تكن لتعجز عن مؤونة أهلي...


عائشه گفت : وقتي ابو بكر سرپرست شد گفت: بدرستي قوم من مي داند كه شغل من بخاطر اين نبوده كه من ازمئونه اهلم عاجزبودم1


قال الألباني : وإسناد هذا صحيح على شرط الشيخين


الباني گفته است: اسناد اين حديث بنا برشرط شيخين صحيح است . 2


أن عبد الملك بن مروان خطب يوما فقال : وليكم عمر بن الخطاب ، وكان فظا غليظا مضيقا عليكم فسمعتم له .


عبد الملك بن مروان روزي خطاب كرد گفت : سرپرست شما عمر بن خطاب، تندخو و سخت دل ‏ودرتنگنا قراردهنده برشما بوده پس به


اوگوش مي داديد.3


كان عمر بن عبد العزيز رضي الله عنه يقول إذا رأى القاسم بن محمد بن أبي بكر: لو كان لي من الأمر شيء لوليته الخلافة.4



پاورقی :

1. الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 3 ص 185،، ناشر: دار صادر - بيروت.
2. ألباني، محمد ناصر (متوفاي1420هـ)، إرواء الغليل، ، ج 8 ص 232تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1405 - 1985 م.

3. ابن سيده المرسي ، أبو الحسن علي بن إسماعيل ( الوفاة: 458هـ)، المحكم والمحيط الأعظم ، ج 1 ص 514، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 2000م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الحميد هنداوي المسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاى346هـ) مروج الذهب، ج 1 ص 40192 ، دار النشر :

4.إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج 1 ص 206، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

السخاوي، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن(متوفاي902هـ)، التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة، ج 2 ص 377 ، ،ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ/ 1993م.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



طرح شبهه


از اشكالاتي كه راجع به آيه ولايت مطرح گرديده اين است كه ( الذين آمنوا…) جمع و اراده مفرد از آن ، خلاف ظاهر است ؛ بنابراين اگر


مصداق آيه در خارج امام علي(عليه السلام) باشد ، اين استعمال اگر چه به صورت مجاز اشكال ندارد ؛ اما خلاف اصل است ؛ ازين رو


بايد گفت آيه تمامى مؤمنان را شامل شده و صفات يادشده ؛ همچون : اقامه نماز و پرداخت زکات در رکوع ، عنوان عام بوده که شامل


همه مؤمنان و يا مهاجران و انصار مي‌شود .


فخر رازي در اين باره مي‌نويسد :


وحمل ألفاظ الجمع وإن جاز على الواحد على سبيل التعظم لكنه مجاز لا حقيقة ، والأصل حمل الكلام على الحقيقة.


حمل الفاظ جمع بر فرد واحد بر سبيل تعظيم جائز است اما اين استعمال مجاز است نه حقيقت ، اصل حمل كلام بر حقيقت است . 1


نقد وبررسي :


الف : در چنين مواردى خداوند متعال ، مى‌خواهد فضيلت و منقبت امام على (ع) را نشان دهد ؛ چنان كه مرسوم است كه گاهى براى


بزرگداشت يك نفر لفظ جمع به كار مى رود و از يك نفر به صيغه جمع حكايت مى‌كند تا از آن چه انجام داده به بزرگى ياد نموده و ديگران


را يه آن عمل تر غيب نمايد ؛ آلوسي در اين باره مي‌نويسد :


وذكر علماء العربية أنه يكون لفائدتين : تعظيم الفاعل وأن من أتى بذلك الفعل عظيم الشأن بمنزلة جماعة كقوله تعالى : «إن إبراهيم كان


أمة» ليرغب الناس ‌ فى الاتيان بمثل فعله وتعظيم الفعل أيضا حتى أن فعله سجية لكل مؤمن وهذه نكتة سريعة تعتبر فى كل مكان بما


يليق به .


علماي عربيه براي اين كار دوفائده را ذكر نموده اند .


1. تعظيم فاعل براي اين كه اين فعل مهم را انجام داده است ، همان گونه كه خداوند در حق ابراهيم فرمود : بدرستي ابراهيم يك امة


بود . بخاطر ترغيب مردم در انجام مثل اين عمل.


2- بزرك جلوه قرار دادن فعل تا اين عمل او الگو براي همه مومنين باشد ... 2



زمخشرى نيز در اين باره مي نويسد :


اين كه در چنين مواردى لفظ جمع آورده مى شود به اين جهت است كه بقيّه مردم به انجام دادن اين كار تشويق شوند و توجه مردم را به


اين نكته معطوف سازد كه مؤمن بايد تا اين حدّ به احسان به فقرا و بيچارگان حريص باشد كه حتى در حال نماز از كمك رسانى و احسان


به مستمندان غافل نشود، و اين چيزى است كه از تمامى مؤمنان خواسته شده است. به همين جهت اين آيه به صورت لفظ جمع آمده


است .


ليرغب الناس في مثل فعله فينالوا مثل ثوابه ، ولينبه على أن سجية المؤمنين يجب أن تكون على هذه الغاية من الحرص على البرّ


والإحسان وتفقد الفقراء ، حتى إن لزهم أمر لا يقبل التأخير وهم في الصلاة ، لم يؤخروه إلى الفراغ منها 3



[COLOR=#974806]پاورقی : 


1. الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 12 ، ص 25 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2000م .


2. الآلوسي البغدادي ، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ) ، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج 6، ص168 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .


3. الزمخشري الخوارزمي ، أبو القاسم محمود بن عمر جار الله ، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل ، ج 4 ، تحقيق : عبد الرزاق المهدي ، بيروت ، ناشر: دار إحياء التراث العربي .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 





ب : در قرآن استعمال صيغه جمع واراده فرد به كار رفته كه در اينجا نمونه هايى از آن را ذكر مى كنيم :


1. « الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَآءُ » 1


آنها كه گفتند : « خدا فقير است ، و ما بى نيازيم ».


گوينده اين كلام حيى بن أخطب است . عكرمه و سدّى و مقاتل و محمّد بن اسحاق گفته اند : او فِنْحاص بن عازوراء است .


ابن كثير روايتي را نقل مي كند كه اين آيه در باره فِنحاص يهودي ناز ل گرديده است :


حدثني محمد بن أبي محمد، عن عِكْرمة أنه حدثه عن ابن عباس، رضي الله عنه ، قال : دخل أبو بكر الصديق، رضي الله عنه، بيت


المدراس، فوجد من يهود أناسا كثيرا قد اجتمعوا إلى رجل منهم يقال له: فِنْحَاص وكان من علمائهم وأحبارهم، ومعه حَبْرٌ يقال له : أشيع .


فقال أبو بكر: ويحك يا فِنْحَاص اتق الله وأسلم، فوالله إنك لتعلم أن محمدًا رسول الله، قد جاءكم بالحق من عنده، تجدونه مكتوبًا عندكم في


التوراة والإنجيل ، فقال فنحاص : والله -يا أبا بكر-ما بنا إلى الله من حاجة من فقر، وإنه إلينا لفقير. ما نتضرع إليه كما يتضرع إلينا، وإنا عنه


لأغنياء ، ولو كان عنا غنيًا ما استقرض منا كما يزعم صاحبكم، ينهاكم عن الربا ويُعْطناه ولو كان غنيا ما أعطانا الربا فغضب أبو بكر، رضي الله


عنه، فضرب وجه فِنْحَاص ضربًا شديدًا، وقال: والذي نفسي بيده، لولا الذي بيننا وبينك من العهد لضربت عنقك يا عدو الله، فَاكْذبونا ما


استطعتم إن كنتم صادقين، فذهب فنحاص إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال : أبصر ما صنع بي صاحبك . فقال رسول الله صلى -


الله عليه وسلم لأبي بكر: « ما حَمَلَكَ على ما صَنَعْت؟ » فقال : يا رسول الله ، إن عَدُوَّ الله قد قال قولا عظيما، زعَم أن الله فقير وأنهم عنه


أغنياء، فلما قال ذلك غَضبْتُ لله مما قال، فضربت وجهه فجَحَد ذلك فنحاص وقال: ما قلتُ ذلك فأنزل الله فيما قال فنحاص ردا عليه


وتصديقًا لأبي بكر: «‌ لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ » الآية. رواه ابن أبي حاتم . 2


2 . لايَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ . 3


خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در راه دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراند ند نهى نمى


كند .


مراد از صيغه جمع (الذين و...) قبيلة مادر زن ابوبكر است.


حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عَارِمٌ قال ثنا عبد اللَّهِ بن الْمُبَارَكِ قال ثنا مُصْعَبُ بن ثَابِتٍ قال ثنا عَامِرُ بن عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ عن أبيه قال


قَدِمَتْ قبيلة ابْنَةُ عبد الْعُزَّى بن عبد أَسْعَدَ من بَنِى مَالِكِ بن حَسَلٍ على ابْنَتِهَا أَسْمَاءَ ابْنَةِ أبي بَكْرٍ بِهَدَايَا ضِبَابٍ وَأَقِطٍ وَسَمْنٍ وَهِىَ مُشْرِكَةٌ


فَأَبَتْ أَسْمَاءُ ان تَقْبَلَ هَدِيَّتَهَا وَتُدْخِلَهَا بَيْتَهَا فَسَأَلَتْ عَائِشَةُ النبي ’ فَأَنْزَلَ الله عز وجل ) لاَ يَنْهَاكُمُ الله عَنِ الَّذِينَ لم يُقَاتِلُوكُمْ في الدِّينِ


( إلى آخِرِ الآيَةِ فَأَمَرَهَا ان تَقْبَلَ هَدِيَّتَهَا وان تُدْخِلَهَا بَيْتَهَا. 4


ذكر من قال ذلك حدثني محمد بن إبراهيم الأنماطي قال ثنا هارون بن معروف قال ثنا بشر بن السري قال ثنا مصعب بن ثابت عن عمه


عامر بن عبد الله بن الزبير عن أبيه قال نزلت في أسماء بنت أبي بكر وكانت لها أم في الجاهلية يقال لها قتيلة ابنة عبد العزى فأتتها بهدايا


وصناب وأقط وسمن فقالت لا أقبل لك هدية ولا تدخلي علي حتى يأذن رسول الله صلى الله عليه وسلم فذكرت ذلك عائشة لرسول الله


صلى الله عليه وسلم فأنزل الله لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين 5


اين آيه درباره اسماء دختر ابوبكر نازل شده است و شأن نزول آن اين است كه قتيله مادر اسماء كه دختر عبد العزّى و مشرك بود به


مدينه آمده ، هدايايى را براى او آورد ولى اسماء به او گفت : تا از پيامبر خدا ( صلى الله عليه وآله ) اجازه نگيرم ، نه هديه ها را مى پذيرم


و نه اجازه ورود به خانه ام را مى دهم آنگاه خدمت پيامبر خدا رسيده و مسأله را مطرح كرد ، به دنبال آن خداوند اين آيه را نازل فرمود و


پيامبر خدا نيز دستور داد كه او را به خانه برده هداياى او را بپذيرد و در حق او خوبى كرده و او را احترام نمايد . اين حديث را بخارى و


مسلم و احمد و ابن جرير و ابو حاتم نقل كرده اند.


حدثنا عُبَيْدُ بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو أُسَامَةَ عن هِشَامٍ عن أبيه عن أَسْمَاءَ بِنْتِ أبي بَكْرٍ رضي الله عنهما قالت قَدِمَتْ عَلَيَّ أُمِّي وَهِيَ


مُشْرِكَةٌ في عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَاسْتَفْتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قلت إن أمي قدمت وَهِيَ رَاغِبَةٌ أَفَأَصِلُ


أُمِّي قال نعم صِلِي أُمَّكِ 6


3. ( الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ ) 7


اينها كسانى بودند كه (بعضى از ) مردم ، به آنان گفتند : « مردم ( لشكر دشمن ) براى (حمله به) آمده ا ند . . .»


مراد از كلمه (الناس) عبد القيس است.


خازني در باره مصداق « الناس» مي نويسد :


أنه نعيم بن مسعود الأشجعي فيكون اللفظ عاماً أريد به الخاص وإنما جاز إطلاق لفظ الناس على الإنسان الواحد لأن ذلك الواحد إذا فعل


فعلاً أو قال قولاً ورضي به غيره حسن إضافة ذلك الفعل والقول إلى الجماعة وإن كان الفاعل واحداً فهو كقوله تعالى : « وإذ قتلتم نفساً »


والقاتل واحد والوجه الثاني أن المراد بالناس الركب من عبد القيس قاله ابن عباس ومحمد بن إسحاق . 8


أن هذا القائل هو نعيم بن مسعود كما ذكرناه في سبب نزول هذه الآية ، وإنما جاز إطلاق لفظ الناس على الانسان الواحد . 9


فقال مجاهد ومقاتل وعكرمة والكلبي : « هو نعيم بن مسعود الأشجعي واللفظ عام ومعناه خاص»


مجاهد ومقاتل وعكرمه والكلبي گفته اند : مراد نعيم بن مسعود الأشجعي است لفظ « ناس» عام است ، ولى فردى خاصّ از آن اراده


شده است . 10


در آيه مباهله از حضرت زهراعليها السلام به « نساء» و از حضرت علي‏عليه السلام به « انفس » به جهت تعظيم امر آن دو تعبير کرده


است . آنجا که مي‏فرمايد:


4 . فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ


اللَّهِ عَلَي الْکاذِبِينَ » 11


پس هر كس با تو درباره او ( عيسى مسيح عليه السّلام ) پس از آنكه تو را علم آمده محاجّه و ستيز كند ، بگو : بياييد ما پسرانمان را و


شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را ( كسانى را كه مانند جان ماست ) فرا خوانيم ، آن گاه


به يكديگر نفرين كنيم ، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم .


مراد از انفسنا حضرت علي علیه السلامن و مراد از نساءنا حضر زهرا سلام الله علیها است.




[COLOR=#974806][COLOR=#974806]پاورقی :  

1. آل عمران / 181 .

2. الحميري المعافري ، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ) ، السيرة النبوية ، ج 3 ص 96 ، تحقيق طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ، الطبعة : الأولى ، بيروت – 1411هـ ؛

رك : الطبري ، محمد بن جرير بن يزيد بن خالد أبو جعفر (الوفاة: 310 )، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 4 ص 194 ،دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1405

القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، تفسير القرآن العظيم ، ج 1 ، ص 434 ، ناشر : دار الفكر - بيروت – 1401هـ .

الأنصاري القرطبي ، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ) ، الجامع لأحكام القرآن ، ج 4 ، ص 294-187 ، ناشر : دار الشعب – القاهرة .


3. ممتحنه/ 8 .

4. الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 4 ص 4، ح 16156 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر

5. [COLOR=#974806]الطبري ، محمد بن جرير بن يزيد بن خالد أبو جعفر( الوفاة: 310 ) ، جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، ج، ص 66، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1405

 6. البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ج 2 ص 924 ح 2477 ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1407 – 1987؛

رك : النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 2، ص 391 ، ح 50 ، كتاب الزكاة ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت

الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 7 ، ص 483 ، ح 26375، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .

القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، تفسير القرآن العظيم ، ج 4 ، ص 349 ، ناشر : دار الفكر - بيروت – 1401هـ


7. آل عمران /173

8. البغدادي الشهير بالخازن ، أبو الحسن علاء الدين علي بن محمد بن إبراهيم بن عمر الشيحي (678 - 741هـ، 1280 - 1341م).، تفسير الخازن المسمى لباب التأويل في معاني التنزيل ، ج1، ص 453 ، ناشر : دار الفكر - بيروت / لبنان - 1399هـ ـ 1979م .

9. الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 9 ، ص 81، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2000م

10. الأنصاري القرطبي ، أبو عبد الله محمد بن أحمد ( متوفاي671هـ ) ، الجامع لأحكام القرآن ، ج4 ص279، ناشر : دار الشعب – القاهرة .

رك : القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، تفسير القرآن العظيم ، ج 1 ، ص 430، ناشر : دار الفكر - بيروت – 1401هـ .

البغدادي الشهير بالخازن ، علاء الدين علي بن محمد بن إبراهيم (متوفاي725هـ ) ، تفسير الخازن المسمى لباب التأويل في معاني التنزيل ، ج 1 ، ص 306-318 ، ناشر : دار الفكر - بيروت / لبنان - 1399هـ ـ 1979م

11.  [COLOR=#974806]آل عمران /61 .  
 
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي تطبيقي شبهات آيه ولايت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




ج : طبرسي مي‏گويد :


ان النكتة في إطلاق لفظ الجمع على أمير المؤمنين تفخيمه وتعظيمه ، وذلك أن أهل اللغة يعبرون بلفظ الجمع عن الواحد على سبيل


التعظيم ( قال ) : وذلك أشهر في كلامهم من أن يحتاج إلى الاستدلال عليه


نکته در اطلاق جمع، تعظيم اميرالمؤمنين است، همان‏گونه که رسول خداصلي الله عليه وآله در روز خندق فرمود: تمام ايمان در مقابل تمام


شرک قرار گرفت. 1


پاورقی :

1. الطبرسي ، أمين الاسلام أبي علي الفضل بن الحسن ، مجمع البيان : ج3 - 4 ص 211، منشورات مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت - لبنان ص ب : 7120 الطبعة الأولى
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “امام شناسی”