مهریه عروس
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
مهریه عروس
مهریه عروس
زنی به خدمت پیامبر اكرم (ص) آمد و در حضور جمع ایستاد و گفت:
یا رسول الله! مرا به همسری خود بپذیر.
رسول اكرم(ص) در مقابل تقاضای زن سكوت كرد، چیزی نگفت، زن سر جای خود نشست.
مردی از اصحاب بپاخاست و گفت: یا رسول الله! اگر شما مایل نیستید، من حاضرم.
پیامبر اكرم(ص) سؤال كرد: مهر چی؟
ـ هیچی ندارم.
ـ این طور كه نمی شود، برو به خانه ات شاید چیزی پیدا كنی و به عنوان مهریه این زن بدهی.
مرد به خانه اش رفت و برگشت وگفت: در خانه ام چیزی پیدا نكردم.
ـ باز هم برو بگرد، یك انگشتر آهنی هم كه بیاوری كافی است.
دو مرتبه رفت و برگشت و گفت انگشتر آهنی هم در خانه ما پیدا نمیشود، من حاضرم همین جامه كه به تن دارم مهر این زن كنم.
یكی از اصحاب كه او را میشناخت گفت: یا رسول الله، به خدا این مرد جامه ای غیر از این جامه ندارد، پس نصف این جامه را مهر زن قرار دهید.
پیغمبر اكرم(ص) فرمود: اگر نصف این جامه مهر این زن باشد كدام یك بپوشند؟ هر كدام بپوشند دیگری برهنه میماند، خیر اینطور نمیشود.
مرد خواستگار سرجای خود نشست. زن هم به انتظار، جای دیگری نشسته بود، مجلس وارد بحث دیگری شد و طول كشید.
مرد خواستگار حركت كرد برود، رسول اكرم او را صدا كرد: آقا بیا،
آمد.
ـ بگو ببینم قرآن بلدی؟
ـ بلی یا رسول الله، فلان سوره و فلان سوره را بلدم.
ـ میتوانی از حفظ قرائت كنی؟
ـ بلی میتوانم.
ـ بسیار خوب، درست شد، پس این زن را به عقد تو در آوردم و مهر او این باشد كه تو، به او قرآن تعلیم بدهی.
مرد دست زن خود را گرفت و رفت.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شهید مرتضی مطهری،نظام حقوق زن در اسلام، صص 217 ـ 219.