سلام آقا حمید. ممنون از پاسختون.
سلام
خواهش ميكنم
و همچنين ...
تا جایی که من میدونم رشد دو نوعه
اين تقسيم بندي رو بر چه اساسي انجام داديد ؟ ( در مباحث ما بايد دليل قاطع با توجه به آيات و روايات محكم باشه و نه انديشه اي كه از ذهن خودمون بيرون آمده )
بعضی چیزا خودشون خود به خود رشدمیکنن ولی بعضی چیزارو باید رشدشون داد.
الان ثابت شده كه هيچ چيزي خود به خود رشد نميكنه و براي رشد كردن ( تغييرات ظاهري يا باطني ) نياز به يك موثر ( محرك ) داره
پس چه اون گلي كه بايد با دست آب بخوره ( كه بستگي به خصوصيت اون گل داره ) و چه اون گلي كه خودش آب رو تامين ميكنه از دل خاك ( باز هم بسته به نوع گل ) كه اصطلاحا به اين نوع گياه خودرو ميگن ، هر دو نوعش رشد دارن
اما نه خود به خود ...مثلا درختای کویری خود به خود رشد میکنن یا بعضی درختای دیگه (ماهیتا این جورین) ولی بعضی درختارو باید مرتب آبشون داد (صورتی
در زیر دارد آنچه در بالاستی) جسم انسان جزء دسته ی اوّله. (

زود قضاوت نکنین ، الان توضیح میدم)
پس من نميتونم جسم انسان رو جزو دسته اول قرار بدم. چون خود به خود رشد نميكنه و روح انسان با جاني كه به جسم ميده باعث رشد اون ميشه و همونطور كه مي دونيد با جدا شدن روح از بدن ، جسم هم از رشد باز مي ايسته .
"گذر زمان و فصل ها و ماه ها و سال ها " جسم انسان رو رشد میده
گذر زمان و ... خودش عاملي هست براي رشد جسم اما همين گذر زمان و فصل ها و ماه ها و سال ها رو اگر جسم ،
بدون روح باشه ، هيچ رشدي نميكنه بلكه ميپوسه . ( پس جسم با عواملي كه فرموديد ، به تنهايي نميتونه رشد داشته باشه بلكه اون روح هست كه باعث ميشه جسم رشد كنه)
بنابر اين جمله بالاي شما رو نميتونم قبول كنم
در مورد جمله دوم :
ولی هرگز گذشت ماه ها و سال ها روح انسان رو رشد نمیده (یعنی خودمون باید رشدش بدیم )
اگر اشتباه نكنم منظور شما از رشد روح همون تكامل روح هست ... درسته ؟ اگر منظورتون از گذشت ماه ها و سال ها و ... ، صرفا خود گذشت زمان ( به تنهايي ) هست ، كه بايد گفت : اين امكان وجود داره كه با فرض گرفتن ( صرفا ) زمان ، روح رشد (تكامل ) نداشته باشه.
چون جسم انسان هميشه باعث رشد روح نميشه ( اما
گاها تاثير هاي خودش رو داره ). همونطور كه ميبينيم : رشد ( تكامل ) روح يك فرد 20 ساله با جسمي معادل 180 سانتي متر شايد از لحاظ رشد ( تكامل ) از روح يك پير مرد 90 ساله با قد 190 سانتي متر بيشتر باشه .
بنده این جا منکر تاثیر غذابر جسم و جان انسان نمیشم بویژه که خودتونم اثر غذای حلال رو در هدایت انسان میدونین و خیلی از اثرات دیگه پس ما موظفیم که غذای سالم بخوریم چون "روح سالم در جسم سالمه" و اسماء الهی از جسم طیب و طاهر که غذای طیب و طاهر خورده میتواند ظهور پیدا کند.
بله ... اثر غذاي حلال بر روي روح رو اصلا منكر نميشم و خيلي هم بهش اعتقاد دارم
در مورد "روح سالم در بدن سالم "

بايد بگم كه مثال رو يه ذره تحريف كرديد

شما كه اصلش اين هست :
"عقل سالم در بدن سالم "راستش بعضي وقت ها خيلي ها كه بدنشون ناقص هست ، روح بلندي ميتونن داشته باشن و نقص جسمشون باعث نقص و جلوگيري از رشد روحشون نميشه . ( كه در اين مورد فكر نميكنم شما شكي داشته باشيد )
نتیجه ی اخلاقی :

هر چه قدر بیشتر با طبیعت انس بگیریم و با فاصله از تکنولوژی غرب ، راحت تر میتونیم امام وجودمون رو به ظهور برسونیم و با گذر از دین سکولاریزه شده که منشاءش فرهنگ غربه از زیر سقف سقیفه بیرون بیایم و زیر پرچم علوی وارد بشیم .
نتيجه گيري رو بزاريد آخر بحث چون هنوز خيلي صحبت ها مونده

( جدي ميگم ، چون بعضي وقت ها نتيجه گيري ها فرق ميكنه سر يك موضوع و بحث ) حالا ولش كنيد ... از بحث جدا نشيم
و اگه اشتباه نکنم منظور من و شما از تعریف ماده یکیه.
من تا اينجا هيچ تعريفي از ماده ( كه شما فرموده باشيد ) نديدم !اگر امكان داره منظورتون رو از ماده
خيلي واضح و روشن بيان كنيد
ماده ی این دنیا ثقیل و غلیظه
ثقيل و غليظ يعني چي ؟ ميشه توضيح بديد ؟
و وقتی که اصطلاحا ثقل ماده برداشته شد انسان اصطلاحا به تجرد میرسه
اين ثقل ماده كه شما فرموديد ، بر چه اساسي ميگيد كه ثقل برداشته ميشه و
اصطلاحا به تجرد مي رسه ؟
ما 3 تا بدن داریم. یکی برای دنیا، دیگری برای برزخ ، دیگری برای قیامت که روح با واسطه ی نفس (که بعضی ها اجمالا هردوشان را روح و یا نفس میگن که همون "من" یا " خویشتن حقیقی انسان" است) در هر یک از این قالب ها (بدن ها) قرار میگیرد.
در كدوم حديث و يا آيه نوشته شده كه ما سه تا بدن داريم براي سه مكان : "دنيا ، برزخ و قيامت " ؟ ( شايد همون روح ما باشه كه در هر سه جا ميتونه حضور داشته باشه )
بدن انسان که مربوط به دنیاست و "جسد" نامیده میشه نسبت به بدن انسان در برزخ (که بدن انسان در خواب نیز میباشد) ثقیل تر .
و به همین ترتیب بدن برزخی انسان از بدن قیامتش ثقیل تره. یعنی ثقل ماده ی دنیا و برزخ با هم فرق دارد و تفاوت های دیگه که در احادیث هست.
راستش من منظور شما رو از بدن "شكل ظاهري انسان" برداشت كردم ... ( اميدوارم كه درست برداشت كرده باشم ، چون هرچقدر فكر كردم ديدم چيز مناسب تري پيدا نميشه كرد براي اين واژه در اينجا
و آيا شما در مورد اينكه شكل ظاهري انسان ( بدن انسان ) ، همينطور در هر دنيا رقيق تر ميشه حديثي داريد ؟
چون من طبق فرموده پيامبر (ص) هميشه سعي ميكنم از آيات و روايات ( قرآن و معصومين (عليهم السلام ) ) استفاده كنم و قبول كردن هر چيزي غير از اون برام سخت هست .
البته اون ها هم با شرايطي كه ذكر شده ...
مثلا بعضي چيز ها بديهي هست كه قبول كردنش براي ما مشكلي بوجود نمياره و عين روز روشن هست اما جمله بالايي كه فرموديد براي من اصلا بديهي نيست و بايد از قرآن و معصومين ياري طلبيد
نتیجه ی اخلاقی 2 :مرگ به معنی نابود شدن نیست بلکه با مرگ فقط ثقل دنیا از آدم برداشته میشه پس ماهیت مرگ زیباست
بله ...
مرگ به عنوان نابودي نيست ...
طبق گفته امام حسين (ع) : مرگ پلى است كه شمارا از دردسرهاى دنيا به رفاه و لطف خدا مىرساند، همان گونه كه براى دشمنان خدا انتقال از كاخ به زندان است.
امام سجادعليه السلام مىفرمايد:
«المَوتُ للمؤمن كنَزعِ ثيابٍ وَسِخَة قُمّلَةٍ و فَكّ قُيودٍ و اغلال ثَقيلة والاستبدال باَفخَر الثياب و اطيبها»
مرگ براى افراد با ايمان همچون بيرون آوردن لباس كثيف و سپس پوشيدن بهترين لباسهاى خوشبو و ارزشمند وآزاد شدن از قيد و بندهاى سنگين است. سپس امام سخنان خود را چنين ادامه مىدهد: همين مرگ، براى افراد كافر مانند كندن لباسهاى فاخر و پوشيدن لباسهاى آلوده و خشن و خروج از منزلهاى دلنشين و حركت به منزلهاى وحشتناك است.
در اين مورد شكي نيست
ولی اگه ما کور و شل و لنگ از دنیا بریم آیا سختی که متحمل میشویم از زشتی خودمونه یا از زشتیه دنیای برتر
راستش هرچي بدي هست از خودمون هست طبق آيه قرآن
خلاصه كه من زياد نوشتم و سوال كردم
اميدوارم كه همينطور كه من خط به خط پرسيدم ، شما هم خط به خط پاسخ بديد
و لطفا

از اين اسمايل ها استفاده نكنيد : (

،

،

،

،

) چون من احساس بدي پيدا ميكنم به اين ها ( باور كنيد جدي ميگم ) و به خاطر رُك صحبت كردنم هم خيلي عذر خواهي ميكنم چون بايد رُك صحبت كرد و جواب رو رُك شنيد ( اما در عين حفظ ادب براي شخص متقابل

)
باز هم ممنونم و منتظر جواب هاي جديد ...
موفق باشيد
ياعلي
