
در ماجراي صليب و فداي مسيح آيات زير را ميبينم . ميبينيم كه انسان در برابر خداوند اشتباه ميكند ، اما خداوند بايد درد بكشد!
خداوند بايد خودش را ملعون كند تا كفاره گناه واقع شود. (نامه به غلاطيان 3 : 13) ، مسيح تا بر بشريت لطف خداوند آشكارگردد!
شگفتانگيزتر اين كه در همين كتاب مقدس ميبينيم كه گناهكار همان كسي است كه گناهش موجب دردكشيدن خداوند شده است
اما در عين حال خداوند خودش گناه اين گناهكار را به دوش ميكشد و خودش را به جاي او ميگذارد تا لطفش را آشكار كند.
كجاي اين با عدالت دمساز است؟
سپس آنچه مايه تعجب است اين است كه خداوند خودش را ميكشد تا گناه بشر كه در حق خود خداوند مرتكب شدهاند را ببخشد!
يا اين كه خودش را ميكشد تا خودش را از بشر خشنود سازد!