5 . احمد بن حنبل از رياح بن الحرث : حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يحيى بن آدَمَ ثنا حَنَشُ بن الحرث بن لَقِيطٍ النخعي الأشجعي عن رِيَاحِ بن الحرث قال جاء رَهْطٌ إلى عَلِىٍّ
بِالرَّحْبَةِ فَقَالُوا السَّلاَمُ عَلَيْكَ يا مَوْلاَنَا قال كَيْفَ أَكُونُ مَوْلاَكُمْ وَأَنْتُمْ قَوْمٌ عَرَبٌ قالوا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يوم غد يرخم يقول
من كنت مَوْلاَهُ فان هذا مَوْلاَهُ قال رِيَاحٌ فلما مَضَوْا تَبِعْتُهُمْ فَسَأَلْتُ من هَؤُلاَءِ قالوا نَفَرٌ مِنَ الأَنْصَارِ فِيهِمْ أبو أَيُّوبَ الأنصاري . نخعي از رياح بن حارث روايت كرده است كه گروهى در رحبه حضور مبارك حضرت على عليه السّلام شرفياب شدند ، سلام بر آن حضرت
كرده گفتند : «السّلام عليك يا مولانا» حضرت على عليه السّلام از آنان پرسيد : چگونه من مولاى شما هستم با آنكه شما از گروه عرب
مىباشيد ؟ در پاسخ گفتند : به دليل آن كه در روز غدير خم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيديم مىفرمود :
«من كنت فانّ هذا مولاه» رياح گويد : پس از آن كه گروه مورد نظر از حضور مبارك مرخّص شدند ، دنبال آنان رفته و از كسانى پرسيدم كه اينان از چه تيرهاى هستند؟
گفتند : از مردم «انصار» هستند كه در ميان آنها أبو أيوب انصاري نيز وجود داشت .
أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشيباني (متوفاي241هـ) ، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 419 ، ح23609 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .
الباني بعد از نقل اين روايت ميگويد :
أخرجه أحمد والطبراني من طريق حنش بن الحارث بن لقيط النخعي الأشجعي عن رياح بن الحارث .
قلت : وهذا إسناد جيد رجاله ثقات . وقال الهيثمي : « رواه أحمد و الطبراني ، ورجال أحمد ثقات » .
اين روايت را احمد و طبراني از طريق حنش بن حارث بن لقيط از رياح بن حارث نقل كردهاند . نظر من اين است كه سند اين روايت نيكو و
راويان آن مورد اعتماد هستند . و هيثمي گفته است كه احمد و طبراني آن را نقل كردهاند و روايان مسند احمد مورد اعتماد هستند .
الباني ، محمد ناصر ، السلسلة الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة . 6 . احمد بن حنبل از أبي طفيل : حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا حُسَيْنُ بن مُحَمَّدٍ وأبو نُعَيْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ ثنا فِطْرٌ عن أبي الطُّفَيْلِ قال جَمَعَ علي رضي الله عنه الناس في
الرَّحَبَةِ ثُمَّ قال لهم أَنْشُدُ اللَّهَ كُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سمع رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول يوم غَدِيرِ خُمٍّ ما سمع لَمَّا قام فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ
الناس وقال أبو نُعَيْمٍ فَقَامَ نَاسٌ كَثِيرٌ فَشَهِدُوا حين أَخَذَهُ بيده فقال لِلنَّاسِ أَتَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا نعم يا رَسُولَ اللَّهِ
قال من كنت مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَخَرَجْتُ وَكَأَنَّ في نفسي شَيْئاً فَلَقِيتُ زَيْدَ بن أَرْقَمَ فقلت له انى
سمعت عَلِيًّا رضي الله عنه يقول كَذَا وَكَذَا قال فما تُنْكِرُ قد سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول ذلك له . فطر بن خليفه از ابو طفيل نقل كرده است حضرت على عليه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مىدهم هر مرد
مسلمانى كه غدير خم را به خاطر دارد و سخنى را كه در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است ، از جاى برخيزد .
سى تن از مردم براى اقامه شهادت بر پاى خاستند .
ابو نعيم ، گفته است كه گروه بسيارى قيام كردند و اعلام كردند آن هنگام حاضر بوديم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست
اميرالمؤمنين على عليه السّلام را به دست مبارك خود گرفت خطاب به مردم فرمود:
آيا ميدانيد كه من سزاوارتر به مؤمنان از خود آنها مىباشم ؟ همگى فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را تصديق كردند و به همين
دليل بود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«من كنت مولاه فهذا مولاه»
و اضافه فرمود : «پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار . »
ابو طفيل گفت : از ميان جمع در حالى بيرون رفتم كه در خودم احساس ناراحتى مىكردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به ديدار زيد بن
ارقم رفتم و به او گفتم : از على چنين و چنان شنيدم و ناراحت شدم ! زيد گفت : آنچه را كه شنيدى انكار مكن ! ؛ زيرا آنچه را كه
شنيدهاي من خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدهام ! . أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشيباني (متوفاي241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ج 4 ، ص 370 ، ح19321 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .
الباني بعد از نقل اين روايت ميگويد :
أخرجه أحمد ( 4 / 370 ) و ابن حبان في " صحيحه " ( 2205 - موارد الظمآن ) و ابن أبي عاصم ( 1367 و 1368 ) و الطبراني ( 4968 ) و
الضياء في " المختارة " ( رقم -527 بتحقيقي ) .
قلت : و إسناده صحيح على شرط البخاري . و قال الهيثمي في " المجمع " ( 9 / 104) : " رواه أحمد و رجاله رجال الصحيح غير فطر بن
خليفة و هو ثقة " .
اين روايت را احمد ، ابن حبان در صحيحش ، إبن أبي عاصم ، طبراني ، مقدسي در المختاره كه خود آن را تحقيق كردهام ، نقل نمودهاند .
نظر من اين است كه اين روايت بر طبق شرائطي كه بخاري براي صحت حديث قائل است ، صحيح است . هيثمي در مجمع الزوائد گفته
است كه آن را احمد نقل كرده و راويان حديث احمد ، روايان صحيح بخاري هستند ؛ غير از فطر بن خليفه كه او نيز مورد اعتماد است .
الباني ، محمد ناصر ، السلسلة الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة .