ب) - تعارض حديث ثقلين با حديث اقتدوا عبد العزيز دهلوي در کتابش بنام «التحفة الاثنا عشرية» در مقام رد حديث ثقلين آن را معارض با حديثي که در کتب اهل سنت بصورت
« اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» نقل شده است مي داند . 1
بررسي سندي روايت 1-اهل سنت به اين دليل كه چون بخاري و مسلم اين روايت را در صحيح خودشان نياورده اند آن را بي اساس دانسته و با همين ملاك
رواياتي را كه در فضائل اميرالمومنين عليه السلام وسايراهل بيت عليهم السلام نقل شده است رد نموده و بي اعتبار تلقي كرده اند،
از جمله ابن تيميه در باره مشروعيت خلافت ابو بكر مي گويد : چون در دو كتاب صحيح بخاري و مسلم، نصوص فراوان و از طرفي اجماع بر
خلافت ابوبكر داريم ولي در باره علي چيزي وجود دندارد پس خلافت ابوبكر ثابت مي شود.
لأن النص والإجماع المثبتين لخلافة أبي بكر ليس في خلافة على مثلها فإنه ليس في الصحيحين ما يدل على خلافته وإنما روى ذلك أهل
السنن 2
و يا در جاي ديگر دليل عدم صحت روايت صادره از رسول خدا که «امت من هفتاد و سه يا هفتاد و دو فرقه ميشوند» را عدم وجود آن در
صحيحين دانسته و مي گويد:
أن حديث الثنتين والسبعين فرقة ليس في الصحيحين 3
2- اين روايت با سند هاي مختلف توسط جمعي از صحابه مثل حذيفه بن يمان - عبدالله بن مسعود - ابودردا - انس بن مالک - عبدالله بن
عمر- عبدالله بن ابي الهذيل نقل شده ؛ ولي معتبر ترين آنها روايت حذيفه و ابن مسعود مي باشد که تحقيق در سند، ضعف ادعاها
روشن مي گردد.
طريق اول حديث حذيفة: رواياتي که از طريق حذيفه بن يمان نقل شده ، در سلسله سند آن «عبدالملک بن عمير» واقع شده است که در کتب رجالي اهل
سنت با تعبيراتي همچون: «رجل مدلس» «ضعيف جدا»، «کثير الغلط»، «مضطرب الحديث جدا»، «مخلّط»، «ليس بحافظ» از او ياد شده
است.
به عنوان مثال : مزي در تهذيب الکمال و ابن حجر در تهذيب التهذيب در باره او آورده اند :
وقال علي بن الحسن الهسنجاني : سمعت أحمد بن حنبل يقول : عبد الملك بن عمير مضطرب الحديث جدا مع قلة روايته .
احمد بن حنبل مي گويد:
احاديث عبدالملک بن عمير، بسيار مضطرب ودگرگون است و روايات او در كتب روايي نيز اندك مي باشد. 4
ذهبي در سير اعلام النبلاء در باره او آورده است:
وروى إسحاق الكوسج ، عن يحيى بن معين قال : مخلّط . وقال علي بن الحسن الهسنجاني : سمعت أحمد بن حنبل يقول : عبد الملك
بن عمير مضطرب الحديث جدا مع قلة روايته ، ما أرى له خمس مئة حديث ، وقد غلط في كثير منها . وذكر إسحاق الكوسج عن أحمد ،
أنه ضعفه.
اسحاق کوسج از يحيي بن معين نقل کرده است که مي گفت: عبد الملك بن عمير مخلّط است يعني احاديث صحيح را با ضعيف به هم
مي آميخته است، و احمد بن حنبل گفته است: وي احاديثش با اينكه اندك است ولي مضطرب و ضعيف است. 5
هم چنين ذهبي از ابوحاتم نقل كرده:
عبد الملك بن عمير لم يوصف بالحفظ
...عبد الملک بن عمير جزو حافظين به شمار نمي آيد . 6
خوارزمي از علماي اهل سنت در باره عبد الملك بن عمير چنين آورده است :«او همان کسي است که عبدالله بن يقطر و يا قيس بن
مسهر صيداوي را که سفير و نماينده حسين بن علي عليهما السلام به سوي مردم کوفه بود، شهيد كرد و به دستور ابن زياد او را از
بالاي دارالاماره به زير انداخت و در حالي که هنوز جان ورمق در کالبد او بود سر از تن او جدا نمود وچون او را نکوهش نمودند گفت :
خواستم او را راحت سازم.» 7
از سوي ديگر همين عبد الملک بن عمير حديث را مستقيماً از ربعي بن حراش نشنيده و ربعي بن حراش نيز مستقيما از حذيفه بن يمان
نشنيده است . مناوي در اين رابطه مي گويد:
عبد الملک لم يسمعه عن ربعي و ربعي لم يسمع من حذيفه...
عبد الملک اين حديث را از ربعي و ربعي از حذيفه نشنيده است... 8
طريق دوم حديث حذيفة: در روايت ديگري که از طريق حذيفه بن يمان وارد شده است اشخاص زير آمده اند:
1-«سالم بن علاء مرادي» که ذهبي در باره وي مي نويسد:
ضعفه ابن معين ، والنسائي
ابن معين و نسائي او را تضعيف کرده اند. 9
ابن حجر در باره او مي نويسد :
قال الدوري عن ابن معين ضعيف الحديث
دوري از ابن معين نقل کرده است که او ضعيف الحديث است. 10
2- « عمر بن هرم » که ذهبي در ميزان الاعتدال در باره او آورده است:
عمرو بن هرم ضعفه يحيى القطان .
عمرو بن هرم را يحيي بن قطان تضعيف نموده است. 11
3-« وکيع بن جراح » که او را « مقدوح» (مورد قدح و خدشه) دانسته اند .
...قال عبدالله بن احمد حنبل عن ابيه : ...سمعت ابي يقول : ابن مهدي اکثر تصحيفا من وکيع ، و وکيع اکثر خطا من ابن مهدي ، و وکيع
قليل التصحيف ...و سمعت ابي يقول : اخطا وکيع في خمس مائه حديث.
وکيع از ابن مهدي پر غلط تر و رواياتش کم است...وکيع در پانصدحديث اشتباه کرده است. 12
4- همچنين در سند غلام « ربعي بن حراش » وجود دارد که ابن حزم تصريح به مجهول بودن او نموده است.
قال ابن حزم: و قد سمي بعضهم المولي فقال : هلال مولي ربعي و هو مجهول لا يعرف من هو اصلا
هلال غلام ربعي مجهول است و کسي او را اصلا نمي شناسد . 13
بررسي طريق ابن مسعود:
اما روايتي که از طريق « ابن مسعود » نقل شده ، نكات ذيل در آن قابل توجه است :
الف : ترمذي تصريح نموده و گفته است:
هذاحديث غريب من هذاالوجه من حديث ابن مسعودلا نعرفه الامن حديث يحيي بن سلمه بن کهيل و يحيي بن سلمه يضعف فيالحديث .
اين حديث (حديث اقتدوا) حديث غريبي است كه فقط از طريق يحيي بن سلمه نقل شده است و او در نقل حديث ضعيف است. 14
ب : در همين سلسله سند « يحيي بن سلمه بن کهيل » قرار دارد.
ابن حجر در لسان الميزان مي گويد:
ضعفه يحيى بن معين
يحيي بن معين او را تضعيف نموده است. 15
ابن حجر در لسان الميزان آورده است :
يحيى بن سلمة بن كهيل بالتصغير الحضرمي أبو جعفر الكوفي متروك
او شخصي متروک است احاديث او بايد ترك شود و نقل نشود و يا مورد عمل قرار نگيرد. 16
ذهبي در ميزان الاعتدال گفته است :
يحيى بن سلمة بن كهيل . عن أبيه . قال أبو حاتم وغيره : منكر الحديث . وقال النسائي : متروك . وقال عباس ، عن يحيى : ليس بشئ،
لا يكتب حديثه .
يحيي بن سلمه بن کهيل را ابو حاتم و ديگران منکرالحديث دانسته اند و نسائي گفته است: حديثش متروک است . و عباس از يحيي نقل
کرده است: قابل اعتناء نيست و حديثش ارزش نوشتن ندارد . 17
ج : و نيز در همين سلسله سند « اسماعيل بن يحيي بن سلمه» واقع شده است که مزي در تهذيب الکمال او را متروك الحديث ناميده
است. 18
ذهبي در ميزان الاعتدال آورده است :
قال الدارقطني : متروك . 19
علاء الدين مغلطاي در اکمال تهذيب الکمال آورده است :
إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الكوفي . قال أبو حاتم بن حبان : لا تحل الرواية عنه وقال أبو الفتح الأزدي ، فيما ذكره ابن الجوزي :
متروك الحديث. إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الحضرمي الكوفي متروك.
...ابو حاتم بن حبان گفته است : نقل روابت از او جايز نيست... ابن جوزي او را متروک الحديث دانسته است.20
و نيز ابن حجر در تهذيب التهذيب و تقريب التهذيب آورده است :
إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الحضرمي الكوفي . قال الدارقطني متروك . ونقل ابن الجوزي عن الأزدي أنه قال متروك.
... دار قطني و ازدي گفته اند: اومتروک الحديث است . 21
د : و نيز در همين سلسله سند « ابراهيم بن اسماعيل بن يحيي » آمده است که در باره او گفته اند :
1-« لين ، متروک ، ضعيف ، مدلس ، قال الذهبي : لينه ابو زرعه و ترکه ابوحاتم.»
او شخصي بي مبالات، متروک ، ضعيف و حيله گر در نقل حديث است، ذهبي در باره او گفته است : ابو زرعه او را بي مبالات دانسته و
ابوحاتم احاديث او را طرد كرده است. 22
2-« و قال العقيلي عن مطين :کان ابن نمير لا يرضاه و يضعفه و قال : روي احاديث مناکير. قال العقيلي : و لم يکن ابراهيم هذا بقيم
الحديث. »
عقيلي از مطين نقل مي کند که:ابن نمير از روايات او راضي نبود و او را تضعيف مي كرد و مي گفت: او احاديث نا شناخته نقل مي کرد.
عقيلي مي گويد: حديث ابراهيم ارزشي نداشت. 23
بررسي طريق انس بن مالك :
اما حديث از طريق «انس»
در همه سندهاي آن افرادي چون : عمرو بن هرم، عمر بن نافع ، حماد بن دليل وجود دارند:« عمرو ين هرم» که قبلا وضعيت وي مشخص
گرديد.
در باره « عمر بن نافع» آمده است :
«حديثه ليس بشيء» ، «لا يحتج بحديثه»
«حديث او قابل اعتنا نيست»، « به حديث او احتجاج نمي شود» 24
در باره « حماد بن دليل » گفته اند :
« من الضعفاء»، « ضعفه ابو الفتح الازدي و غيره» ، «و ابن الجوزي في الضعفاء» 25
بررسي طريق عبد الله عمر:
در تمام سندهايي که در کتب اهل سنت از طريق« عبدالله بن عمر »نقل کرده اند پس از آن با تعبيرات مختلف روايت او را از درجه اعتبار
ساقط کرده اند، نظير اين موارد:
حديث اقتدوا باللذين من بعدي . وهذا غلط ، وأحمد لا يعتمد عليه .
حديث اقتدوا باللذين من بعدي أبى بكر وعمر ، وهذا غلط واحمد لا يعتمد عليه .
حديث اقتدوا اشتباهي است كه احمد بن حنبل به آن اعتماد نمي کرد. 26
ان حديث عبدالله بن عمر هذا باطل بجميع طرقه...
اين حديث عبد الله بن عمر از همه طرقش باطل است... 27
با توجه به نقل اقوال متعدد در باره راويان اين حديث، آيا باز هم عقل و منطق صحيح اجازه مي دهد كه روايتي از اين دست را با حديثي
صحيح السند و محكم، مانند حديث ثقلين معارض بدانيم؟
شبهه آمدي دهلوي در اصول الاحكام اين شبهه را مطرح مي كند که پيامبر صلي الله عليه وآله فرموده است:« خذوا شطر دينکم عن الحميراء»
نصف دين خود را از عايشه بگيريد. پس ضرورتي ندارد که ما دين خود را فقط از اهل بيت بگيريم زيرا رسول خدا صلي الله عليه وآله در کنار
حديث ثقلين امر به تبعيت و گرفتن احکام دين از عايشه نيز کرده است و ما دين خود را از عايشه گرفته ايم و به سخن پيامبر صلي الله
عليه وآله عمل کرده ايم. 28
نقد وبررسي آمدي اين حديث را در برابر و معارض با حديث ثقلين مطرح کرده است در حاليکه بسياري از علماي اهل سنت به جعلي و کذب بودن حديث
اشاره کرده اند تا جائي که الباني راجع به آن مي گويد: اين حديث موضوع و جعلي و کذب بر رسول خدا صلي الله عليه وآله است.
قال القاري في الموضوعات الصغرى : لا يعرف له أصل . قال ابن القيم الجوزية في المنار المنيف ص 60 وكل حديث فيه " يا حميراء " أو ذكر
حميراء فهو كذب مختلق .
قاري در موضوعات صغري گفته است: اين حديث اصل و اساسي ندارد، ابن جوزيه گفته است: هر حديثي كه در آن تعبيري مانند: يا
حميراء و يا نامي از حميراء باشد دروغ و ساختگي است.
ابن کثير مي گويد:
خذوا شطر دينكم عن هذه الحميراء فإنه ليس له أصل ولا هو مثبت في شئ من أصول الاسلام ، وسألت عنه شيخنا أبا الحجاج المزي
فقال : لا أصل له .
اين حديث كه در آن گفته شده است: نصف دين خود را از حميرا بگيريد اصل و اساسي ندارد و در كتب معتبر ديده نشده است، از
استادمان مزي پرسيدم گفت: اصلي ندارد. 29
همچنين ابن حجر عسقلاني مي نويسد
لاأعرف له إسنادا ، ولا رأيته في شئ من كتب
سندي در باره آن نديدم و در هيچ كتابي آن را نيافتم. 30
با ملاحظه آنچه نقل شد، آيا اين حديث قابليت تعارض با حديث صحيح متواتر ثقلين را دارد؟.
ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن الترمذي: ج 5ص 272. و ابن حبان: ج 15ص 328.
2. منهاج السنة ، ج4 ، ص388 .
3. منهاج السنة ، ج5 ، ص249 .
4. تهذيب الكمال - المزي - ج 18 - ص 373و تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 6 - ص 365 )
5. سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 5 ص 440
6. سير اعلام النبلاء - ذهبي – ج 5 ص 440
7. مقتل الحسين عليه السلام – خوارزمي ص185
8. ( فيض القدير- ج2 ص56- الانساب حنظلي- ج4-ص251 )
9. ميزان الاعتدال - الذهبي – ج2 ص112
10. تهذيب التهذيب - ابن حجر – ج 3 ص 381 .
11. ( ميزان الاعتدال - ج3 ص 291 )
12. تهذيب الکمال – ج30 ص471 به نقل از العلل: ج1 ص14 و ص 127
13. الاحکام في اصول الاحکام- ج2ص243
14. صحيح ترمذي – ج5 ص672
15. لسان الميزان - ابن حجر - ج 7 - ص 431
16. تقريب التهذيب - ابن حجر - ج 2 - ص 304
17. ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 4 - ص 381
18. تهذيب الكمال - المزي - ج 3 - ص 212 – 213
19. ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 1 - ص 254
20. إكمال تهذيب الكمال في أسماء الرجال - علاء الدين مغلطاي - ج 2 - ص 08
21. تقريب التهذيب - ابن حجر - ج 1 - ص 100 و تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 1 - ص 293
22. ميزان الاعتدال – ج1 – ص 20 –المغني - ج 1 - ص 10
23. تهذيب التهذيب – ج1 – ص 106
24. الکامل - ج5- ص 1703- تهذيب التهذيب – ج1 – ص 499
25. المغني في الضعفاء – ج1 – ص 189 - ميزان الاعتدال – ج1- ص 590 - هامش تهذيب الکمال – ج7 –ص236
26. ميزان الاعتدال – ذهبي - ج1 - ص 105 - لسان الميزان - ابن حجر - ج 1 - ص 188
27. لسان الميزان –ج 5 – ص 237
28. علي بن محمد الآمدي أبو الحسن الوفاة: 631 ، الإحكام في أصول الأحكام ، ج1،ص248، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1404 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. سيد الجميلي
29. ابن كثير ، البداية والنهاية ، ج 8 ص 100
30. صائب عبد الحميد ، منهج في الإنتماء المذهبي ص 214