بسم الله الرحمن الرحیم
خبر شاعره ی بحرینی که آمد ، تنم یخ کرد.آن قدر متورم شد این سیب گلو که بلع، یادمان رفت. دلم راه نیامد چیزی غیر ازین بنویسم.عقلم، وجدانم و البته احساسم رخصت لاطائلات همیشگی را نداد.بلادرنگ غزل زیر را ساختم.
تقدیمش میکنم به زهرای مرضیه(س) و دختر دربندش: آیات القرمزي
از ابتدا تـــا قیامت،اســـــلام مدیــــــــــون زهــــراست
اســـلام نه ،آفرینش ،عمــری ست ممنـــــون زهراست
نصف جهــــــان وامــــدارِفریـــــاد خـــــــاموش حیدر
آن نیمه ی دیگرش نیــــز،همواره مرهــــون زهراست
از دین و آئـــین احـمد، مانــــــده اگر آب و رنـــــــگی
از اشک چشمان بانوســـت،از رخت گلگون زهراست
دیــــــروز اهــــل ســـــقیفه ،امــــــروز آل خــــــــلیفه
فرقی نکرده ســت دشمن،این حرفِ اکـــنون زهراست
آتش همــان آتش ست و ٬سیلی همـــــان ضرب سیلی
همشیره!طــــاقت بیاور...این صبر،قـــــانون زهراست
در سینه ای که علی هست،زخم و جراحت طبیعی ست
خون تو آیات آیـــا ، قرمز تر از خون زهراســــــــت؟
نویسنده : محسن
پ.ن: ضعف این شعر رو ٬ هم با علم حضوری و هم از رهگذر لطف دوستان درک میکنم.اما گریز و گزیری از گفتنش نداشتم.ببخشید م لطفن.
برای آیات القرمزی
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 104
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۱ مهر ۱۳۸۷, ۲:۵۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 217 بار
- سپاسهای دریافتی: 200 بار
برای آیات القرمزی
قال مولانا حسن بن علی علیه السلام : استعدّ لسفرك و حصّل زادك قبل حلول أجلك، و اعلم أنّك تطلب الدّنيا و الموت يطلبك
مهياى مسافرت (آخرت) شو، و توشه آن را پيش از رسيدن اجل فراهم نما، و بدان كه تو دنيا را طلب نمايى و مرگ تو را مىطلبد