[font=Times New Roman] « بسم الله الرَّحمن الرَّحیم »
« السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائکة و مهبط الوحی و معدن الرحمة
و خزان العلم و منتهی الحلم و اصول الکرم و قادة الامم وأولیاء النعم و عناصر الابرار و دعائم
الاخیار و ساسة العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء الرحمن و سلالة النبیین و
صفوة المرسلین و عترة خیرة رب العالمین و رحمة الله و برکاته ... »
[align=left]فراز های ابتدایی زیارت جامعه کبیره
[font=Times New Roman]« مدینه » ؛ با شنیدن کلمه مدینه ، اولین چیزی که به ذهنتون می رسه چیه ؟
البته جواب این سوال رو مدینه رفته ها با عمق وجود حس کردند .
آری ، وقتی پا به شهر مقدس مدینة النبی می گذاری ، وقتی برای اولین بار گلدسته های مسجد و گنبد خضرای نبوی رو می بینی ،
وقتی حس می کنی که تو هم لیاقت قدم گذاری به چنین سرزمین مقدسی رو پیدا کردی که سالها به انتظار این لحظه بودی ، اشک های شوقت
خود به خود جاری می شه ، دست خودت نیست ، این اشک های اول ورود به مدینه ، اشک های شوق زیارت هستند .
[stream]http://www.eteghadat.com/Files/user1/Smadine2.mp3[/stream]
امّا ؛
وقتی یکی دو روز از سفرت می گذره ، چنان غربت مدینه و بقیع و مظلومیت فاطمه (س) و علی (ع) و حسنین (ع) و دیگر ائمه (ع) رو حس می کنی ،
که از آن روز به بعد فقط برای « غربت مدینه و مظلومیت اهل بیت (ع) » یه گوشه ای از حرم رسول الله (ص) یا یه گوشه ای از بین الحرمین مدینه
یا اینکه اصلا پشت دیوار های بقیع می نشینی و فقط و فقط برای این غریبی و فرج آقامون صاحب العصر و الزمان گریه می کنی .
اون موقع معانی واقعی غربت ائمه (ع) رو که تا به حال از زبانها شنیده بودی یا توی کتابها بسیار خونده بودی حس می کنی . اون موقع معنی غریبی
امام حسن (ع) یا حضرت زهرا (س) یا امیرالمؤمنین علی (ع) و... رو حس می کنی ؛
اما این غربتی که تو الان داری حس می کنی و از آنجا به بعد تمام اشکهات میشه برای این مظلومیت ، باز هم شاید درک یه گوشه بسیار اندکی از آن
مظلومیت ها باشه . وقتی می بینی ائمه شیعه (ع) توی زمان امامت خودشون که مظلوم و غریب و تنها با یه عده ای از یاران کم بودند ، بیشتر از همه
دلت می سوزه که می بینی الان هم مزارهای شریف این بزرگواران در غربت و مظلومیت بقیع و مدینه مونده .
وقتی این صحنه ها رو می بینی ، دلت می خواد پشت دیوارهای همون بقیع ، های های گریه کنی ، ولی مگه بهت اجازه می دن ؟؟!! مگه اصلا می ذارن
اشک هات از چشمات جاری بشه ! دیگه چه برسه به اینکه یه مداحی هم بخواد از غربت مدینه چند خطی بخونی و ... .
زائری رو می بینی که همین طور از ترس اینکه صداش بلند نشه تا مأمور وهابی از سر جاش بلندش نکنه و بیرونش نکنه ، پشت دیوار بقیع نشسته و
یه دستمال یا یه چفیه یا خلاصه یه چیزی گرفته جلوی دهانش و برای خودش آروم آروم اشک می ریزه و گریه می کنه که مبادا اذیتش کنند و
خلوتش با ائمه (ع) رو به هم بزنند .
یا گاهی اوقات مجبور می شی این مفاتیح رو زیر چادرت یا چفیه ات قایم کنی و سه بار یا بیشتر جای نشستن یا ایستادنت رو عوض کنی تا از دست
مأمورین خلاص بشی و بتونی دعات رو بخونی ، اما دردناکتر از همه اینه که حتی بعضی اوقات بهت اجازه نشستن روبروی بقیع رو هم نمی دن ، مجبور
می شی همین طور در حال راه رفتن دعات رو بخونی ، البته نه اینکه از سر بی احترامی باشه . بعضی اوقات هم وقتی سماجتت توی موندن کنار بقیع و
خواندن دعا یا گریه کردنت رو می بینن ، به زور بلندت می کنن و اینقدر دنبالت میان تا اصلا از آن محوطه دورت کنند ، مخصوصا اگر خانم باشی که دیگه بدتر .
متاسفانه به خانم ها که اجازه زیارت قبور ائمه بقیع (ع) رو نمی دهند ، حتی بسیاری وقتها نمی ذارن خانمها از پله ها هم بالا برن و از پشت پنجره ها
زیارت کنن ؛ همه اینها بماند ، بعضی وقتها می بینی اصلا به خانم ها اجازه نشستن در محوطه بین الحرمین و پشت دیوارهای بقیع رو هم نمی دهند .
میان و به زور بلندت می کنن .
از همه بدتر اینکه داری زیر چادر یا چفیه یا نمی دونم یه طوری مخفی ، زیارتها رو میخونی ( چون وهابی ها با مفاتیح مشکل دارن ) که یک مرتبه می بینی
یه مامور وهابی مفاتیح رو از دستت می کشه و چند تا حرف نامربوط هم می زنه و اصلا تو را کافر و مشرک و... خطاب می کنه و آن مفاتیحی رو هم که
تو سالها توی جاهای مختلف باهاش خاطره داشتی و توی سفرهای مختلف مثل کربلا با خودت برده بودی ، ازت می گیره و می بره .
تا اینجا فقط بعضی درد دلها و کارهایی بود که این وهابیها ( لعنة الله علیهم اجمعین ) با زائرها به خصوص شیعیان انجام می دادند .
ولی بیاید یه سری هم بریم تو حال و هوای خود مدینه . فکر می کنم تا اینجا حس کردید که با شنیدن نام مدینه ، مدینه رفته ها ، به یاد چه چیزی میفتن ؟
آره ، « غربت مدینه و غربت اهل بیت (ع) و غربت شیعه علی (ع) » ، غربتی که تمام زوّار از عمق وجود حس می کنن ، غربتی که وقتی حسّش می کنی ،
اگر تا حالا فکر می کردی درد دین داری ،اگر تا حالا فکر می کردی ائمه (ع) چقدر غریب هستند ، با دیدن این مناظر، این درد برات هزارن برابر میشه و تنها دعات میشه :
[font=Times New Roman] « اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه »
و فقط برای ظهور آقا دعا می کنی و همه خواسته ها و دعاهای خودت یادت می ره و ....
یه روز توی رستوران نشسته بودیم . مشغول ناهار خوردن بودیم . یکی از زائران که دانشجو هم بود حالش خیلی گرفته بود ، خلاصه شروع کرد به گریه کردن
و می گفت : از وقتی اومدم مدینه دلم خیلی گرفته از غربت اینجا و مظلومیت ائمه اطهار (ع) . چرا باید این جا این قدر غریب باشه ؟ و خلاصه کلی حرف زد
و همینطور اشک می ریخت . حتی می گفت اینقدر حالم این چند روزه بد بوده که چندین بار با یکی از اساتید معارف مون توی دانشگاه تماس گرفتم و
اون با حرفاش تا حدودی آرومم کرده و گرنه تا الان از غصه مرده بودم !!!
آره ، این درک غربت اون جا اینجوریه ........
ای کاش این زیارت معنوی ، قسمت همه آرزومندها و به خصوص اون کسانی که هنوز نرفته اند ، بشه .
ان شاء الله .
کلمه [font=Times New Roman] « بین الحرمین » رو هم خیلی شنیدید ، ولی خیلی ها با شنیدن این کلمه ، اول یاد بین الحرمین با صفای کربلا میفتند ؛
ولی می خوام بگم یه [font=Times New Roman]بین الحرمین هم توی [font=Times New Roman]مدینه هست که البته خیلی با کربلا فرق داره .
ـ توی کربلا می گی : این بین الحرمین یه خیابون بهشتیه که یه طرف حرم امام حسین (ع) و یه طرف ضریح سقا و علمدار کربلا
آقامون حضرت ابالفضل العباس هست ؛
امّا ؛
توی مدینه چی میگی : می گی یه طرف مسجد و گنبد و مناره های با عظمت آقا رسول الله (ص) هست اما یه طرف دیگه ،
بقیع با چهار قبرِ غریبِ با خاک یکسان شدۀ ائمه (ع) ، که زمان غروب مدینه که تمام چراغ های مسجد النبی(ص) و شهر روشن میشه
تنها جایی که در تاریکی شب فرو می ره همین جاست .
ــ بین الحرمین کربلا ، دو طرفش دو حریم و بارگاه مقدس هست که به خصوص اگه یه زمانهایی مثل عاشورا یا بخصوص اربعین آنجا باشی ، سیل دسته های
عزاداری ائمه (ع) و سرورمون آقا اباعبد الله الحسین (ع) رو می بینی که نه تنها توی حرم ها که توی بین الحرمین عزاداری های مفصلی برگزار می کنند .
اینقدر جمعیت عزاداران زیاد هست که تردد برای زائران بخصوص خانم ها مشکل میشه .
امّا ،
چی بگم باز هم از غربت مدینه که وقتی توی بین الحرمین مدینه می ایستی ، رو به حرم رسول الله (ص) می کنی و سلام می دی ولی وقتی برمی گردی
تا به ائمه بقیع (ع) سلام بدی ، اول بغض گلوت رو می گیره وسلامت رو به تاخیر می اندازه ، آخه باید به چهار امام معصوم (ع) سلام بدی که نه گنبد و بارگاهی
دارند و ... ؛ توی روز آفتاب سوزان به قبور ایشان می تابه و توی شب هم تاریکی بقیع در کنار نور افکن های بسیار مسجد النبی(ص) و روشنایی هتلها و خیابونهای
اونجا یه جور دیگه اشکت رو در میاره !
قبلا هم گفتم اجازه گریه کردن هم بهت نمی دن و تو رو مشرک خطاب می کنند ، دیگه چه برسه به یه عزاداری حتی کوچک و...
ــ وقتی توی بین الحرمین کربلا می ایستی ، به یه سمتی می چرخی و می گی : السلام علیک یا اباعبدالله الحسین الشهید ... و بعد به سمت
دیگه بر می گردی و میگی : السلام علیک یا ابا الفضل العباس .... .
امّا ؛
توی مدینه از یه طرف می ایستی و می گی : « صلی الله علیک یا ابالقاسم یا رسول الله و رحمة الله و برکاته » ، و برمی گردی به سمت
دیگه و به ائمه مظلوم بقیع (ع) سلام می دی ؛
ولی نمی دونی از کدوم یکی از این دو جهت ، باید بایستی و به امّ الائمه ، مادرشون حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) سلام بدی !
ولی ؛
یه شباهتی هم این بین الحرمین مدینه با بین الحرمین کربلا داره :
اونم اینکه توی هر دو ، جای قدم های مطهر و پاک عمه سادات زینب کبری (س) هست ... .
هر چی بگم باز هم کم گفتم ، هر زائری که از سفر مکه و مدینه بر میگرده ، توی خاطرات سفرش ، این [font=Times New Roman]غربت رو هرگز فراموش نمی کنه .
خیلی ها رو دیدم که با حس این غربت ، بعد از برگشتن از سفرشون فعالیت هاشون در زمینه های ترویج آیین اهل بیت (ع) و مذهب تشیع چندین
برابرشده و ... .
[align=center]در پایان آرزو می کنم که ان شاء الله توفیق سفر حج و عمره و زیارت خانه خدا و ائمه اطهار (ع) و کربلای معلی قسمت همه آروزمندان
ایشان بشه و دعا می کنم که ان شاء الله بتونیم گامهای بلندی در راه ترویج این معارف ناب نبوی و علوی به هر طریقی که شده برداریم
و در تمام زمانها و مکانها اول برای امر فرج آقا و سرورمون امام زمان (عج) دعا کنیم و بعد دعا کنیم که معرفتمون نسبت به امام و شناخت
جایگاه ائمه (ع) بیشتر بشه و روز به روز با معارف اهل بیت (ع) بیشتر آشناتر بشیم و بتونیم این معارف عظیم رو که البته هر چی بیشتر با
این معارف آشنا میشی ، عظیم تر هم برات جلوه میکنه ، نشر و ترویج بدیم و در راه گسترش مذهب تشیع در سراسر جهان به خصوص
بلاد اسلامی سهیم باشیم .
به امید چنین روزی
[font=Times New Roman]ان شاء الله
[align=center]التماس



بعد از 20 سال وقتي فيلم يانگومو ديدم كه طب سوزني ميكرد نگاهي به داداش كردمو گفتم نگاه كن من هم بچه گي ها دكتر بودمو خبر نداشتم
رویای صادق
یا رسول الله ، مگه من دل کسی روشکسته بودم که ...
آنان که خاک را به نظر ، کیمیا کنند ! آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند ؟
، نمی دانستم چیکار کنم در خیابان سرگردان بودم به امامزاده رسیدم ، وضویی گرفتم و وارد شدم ، همه نماز می خواندند ، یکی نمازش را تمام می کرد می رفت و دیگری می امد این روال ادامه داشت مردم در رفت و آمد بودند یکی می نشست فکر می کرد یکی قرآن می خواند یکی درد دل می کرد یکی ... این صحنه ها من را یاد محشر قیامت انداخت.
ولی دوباره به سمت خانه حرکت کردم در بین راه دلم می گفت برگرد برو در آن مجلس بشین ولی نفس اماره ام میگفت برو خونه بشین یه استراحتی بکن.
ولی عصر که شد دیدم اسمان هم دلش گرفت ، این حس رو هم من داشتم دلم داشت شور میزد نمیدانم چرا ؟؟؟

