سختی های زندگی

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Member
Member
پست: 51
تاریخ عضویت: جمعه ۴ دی ۱۳۸۸, ۹:۱۸ ب.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 93 بار
سپاس‌های دریافتی: 63 بار

سختی های زندگی

پست توسط یا ثارالله »

لاینل واترمن، داستان آهنگری را می‌گوید که پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود داده‌ای، زندگیی‌ات بهتر نشده.

آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.

سرانجام در سکوت، پاسخی را که می‌خواست یافت.



این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم. می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟ اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم حرارت می‌دهم تا سرخ شود. بعد با بی‌رحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو می‌کنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.

آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک می‌اندازد. می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زباله‌های کارگاه میاندازم.

باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
می‌دانم که در آتش رنج فرو می‌روم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است : «خدای من، از آنچه برای من خواسته‌اید صرفنظر نکنید تا شکلی را که شما می‌خواهید، به خود بگیرم. به هر روشی که می‌پسندید ادامه دهید. هر مدت که لازم است، ادامه دهید، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زباله‌های فولادهای بی فایده پرتاب نکنید». تصویر
نيست يک دم شکند خواب به چشم کس و ليک
غم اين خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند...
Senior Member
Senior Member
پست: 149
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۷, ۴:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 106 بار
سپاس‌های دریافتی: 213 بار

Re: سختی های زندگی

پست توسط fizikdan3000 »

شاید بد نباشه این نکته رو اینجا بنویسم

در زندگی هیچ گاه از مشکلات شکایت نکن ...

زیرا همیشه کارگردان سخت ترین نقش رو به بهترین بازیگر میده ...

بیاییم به مشکلات بخندیم تا عکسهامونو رو پرده سینماهای معروف شهر "سختی ها فانی و سرسختان باقی" نصب نمایند ...

ما میخواهیم ...

توکل میکنیم ...

به هدف میرسیم ...
حرفهای خنده ام را میشود در سکوت برکه نا امید از بارش باران ترجمه کرد ،

که با قاصدکی تنها و بی ریا، در راه بودن، خبری را خبر می دهد ...

[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “نکته ها و لطایف”