![تصویر](http://www.eteghadat.com/Files/besmellah.jpg)
![تصویر](http://www.eteghadat.com/Files/Images/other/bahaei2.jpg)
زماني كه فرقه بابيت، در نزاعهاي درون گروهي دهه 1280ق در عثماني، به دو گروه :
«ازلي» (تحت رياست صبح ازل) و «بهائي» (به رهبري حسينعلي بها)
تجزيه و تقسيم شد، ازليها شكار انگليس شدند و بهائيان، همچنان، در سهم روسيه باقي ماندند.
ارتباط بهائيت با استعمار تزاري، در این تاپیک مفصلاً بررسي شده است.
در مورد روابط صبح ازل با انگليسيها نيز بايد به سخن بسياري از مورخان (اعم از ايراني و اروپايي) اشاره كنيم كه صراحتاً از حقوق بگيري ازل از انگليسيها در قبرس ياد كردهاند.
لرد كرزن، سياستمدار مشهور انگليسي، در «ايران و مسئله ايران» تصريح ميكند:
«صبح ازل كه در قبرس سكني داشت، مقرري خاصي از حكومت انگلستان دريافت مينمود» (1)
مورخان ايراني نيز همچون :
كسروي (2) ، اسماعيل رائين (3) و فريدون آدميت (4) به ارتباط ازل با انگليسيها تصريح دارند.
متقابلاً بايد خاطر نشان ساخت كه :
بهائيت نيز براي ابد، بسته و پيوسته به روسيه باقي نماند
و با فروپاشي امپراتوري تزاري در اواخر جنگ جهاني اول و ظهور دولت انقلابي شوروي در آن كشور (كه به بهائيان، به چشم «زائده» دولت تزاري مينگريست)
اين فرقه نقطه اتكا پيشين را از دست داد و توسعه قدرت استعماري بريتانيا در خاورميانه و بويژه اشغال نظامي فلسطين (مقر پيشوايان بهائيت)
توسط قشون انگليس، رهبر وقت اين فرقه، عباس افندي را (كه از مدتها قبل، در خط ارتباط با غرب افتاده بود)
به عنوان قبله سياسي جديد، به سمت لندن سوق داد.
پيوند بهائيت با دولت انگليس در سده اخير، از مسائلي است كه ميتوان گفت بين مورخان و مطلعان رشته تاريخ و سياست، بر روي آن نوعي «اجماع» وجود دارد .
در اين زمينه، نمونهوار، ميتوان به اظهارات :
مهدي بامداد (5) ، اسماعيل رائين (6) ، احمد كسروي (7) ، فريدون آدميت (8) ، خان ملك ساساني (9) ، محمود محمود (10) ،
دكتر جواد شيخ الاسلامي (11) ، دكتر عبدالهادي حائري (12) ، محمدرضا فشاهي (13) ، احسان طبري (14) ، دكتر يوسف فضايي (15) ،
دكتر سيد سعيد زاهد زاهداني (16) ، عبدالله شهبازي (17) ، بهرام افراسيابي (18) و ديگران استناد كرد كه بر نكته فوق انگشت تأكيد ميگذارند.
دكتر شيخالاسلامي (استاد فقيد دانشگاه) مترجم كتاب خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ آنجا كه هاردينگ ،
در بخشي از خاطرات خود با لحني جانبدارانه از بابيان و بهائيان ياد ميكند، مينويسد:
«در عرض يكصد سال اخير، بابيان و بهائيان ايران هميشه از خط مشي سياسي انگلستان در شرق پيروي كردهاند
و ستايش وزير مختار انگليس از آنها امري است كاملاً طبيعي» . (19)
دليل مورخان يادشده، روابط آشكار اين فرقه با بريتانيا، بويژه اعطاي لقب و نشان عالي از سوي پادشاه انگليس به عباس افندي ،
ميباشد كه تصوير آن در كتب مختلف آمده است. (20)
حتي اين مطلب، در «تنبه و استبصار» مبلغان بهائي (و ياران عباس افندي) نيز كه پس از مرگ وي به اسلام گرويدهاند، مؤثر بوده و در آثار آنان بازتاب آشكار دارد. (21)
احسان طبري، ضمن اشاره به مخالفت حسينعلي بها با «تعصبات ملي و ديني» ،
كه به زعم وي حاصلي جز «صلح گرايي منفعل» و تعطيل مبارزات اجتماعي ــ سياسي ملتها بر ضد استبداد داخلي و تجاوز خارجي ندارد، مينويسد:
«در دوران عبدالبها (1921 ــ 1844) حكومت عثماني فرو پاشيد و امپرياليسم انگلستان متصرفات اين حكومت را به چنگ آورد.
عبدالبها با اربابان تازه فلسطيني وارد روابط نزديك شد، چنانكه در مراسم خاصي، مقامات انگليسي فلسطين به او لقب «سر» (Sir) دادند ،
لقبي كه از طرف شاه انگليس عطا ميشود و پاداش خدمات مهم به امپراطوري است. (22)
فريدون آدميت نيز تصريح ميكند كه:
«جنگ بينالملليِ گذشته در سرنوشت بابيها مؤثر گرديد و سقوط حكومت تزار به عمر حمايت آنان از بهائيان خاتمه بخشيد.
از آن طرف سرزمين فلسطين به دست انگليسها افتاد و بهائيان را به سوي خود كشيدند
و لرد آللنبي حاكم نظامي حيفا متعاقب آن، نشان مخصوص و لقب «سر» (Sir) به «عبدالبها» داد و عكس مخصوصي در آن مجلس برداشته شده كه در «كتاب صبحي» ديده ميشود.
از اين پس بهائيان نيز در كادر سياسي انگليسها وارد گرديدند و اين نهر هم به رود تايمز ريخت» ! (23)
چرخش سياسي عباس افندي از روسيه به لندن و گرفتن نشان از دست ژنرال انگليسي (آللنبي) پس از جنگ جهاني اول،
داستان شگفتي است كه ميزيبد جداگانه و مفصل پيرامون آن سخن بگوييم.
پيوند عبدالبها با بريتانيا، البته به سالها پيش از سلطه آللنبي بر فلسطين، به دوران سفر عباس افندي به اروپا (1911) بازميگردد
و سابقه ارتباط انگليسيها با سران بهائيت جهت شكار آنها (و بيرون آوردنشان از چنگ حريف روسي) از اين هم ديرينهتر بوده
و به دوران اقامت حسينعلي بها در بغداد (1269ق به بعد) ميرسد.
پی نوشتها :
---------------
1.حقوق بگيران انگليس در ايران، اسماعيل رائين، ص 332. نيز ر.ك، سفرنامه از خراسان تا بختياري، هانري رنه دالماني، ترجمه مترجم همايون فرهوشي، ص 991
2. بهائيگري، چ 2، تهران 1323، چاپخانه پيمان، صص 90 -89 ؛ تاريخ مشروطه ايران، از همو، ص 291
3. انشعاب در بهائيت پس از مرگ شوقي رباني، اسماعيل رائين، مؤسسه تحقيقي رائين، تهران 1357، ص 291؛ حقوق بگيران انگليس در ايران، ص 332
4. اميركبير و ايران، با مقدمه محمود محمود، چاپ اول: انتشارات بنگاه آذر، تهران 1323، قسمت اول، صص 258 -256 نيز ر.ك،
همان: متن كامل، چاپ دوم: مؤسسه مطبوعاتي اميركبير، تهران 1334، صص207 -208
5. شرح حال رجال ايران، 2/202 - 201
6. حقوق بگيران انگليس در ايران، صص 333 -332
7. بهائيگري، صص 90 ــ 89.
8. اميركبير و ايران، شركت سهامي انتشارات خوارزمي، تهران، بهمن 1355، ص 457
9. دست پنهان سياست انگليس در ايران، خان ملك ساساني، چ 3: انتشارات بابك با همكاري انتشارات هدايت، تهران، بي تا، صص 103 - 102
10. تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن 19، چ 4: انتشارات اقبال، تهران 1361، 2/529 -528
11. خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ وزير مختار بريتانيا در دربار ايران در عهد سلطنت مظفرالدين شاه قاجار، ترجمه شيخ الاسلامي، چ 1، ص 102
12. تشيع و مشروطيت در ايران...، ص 90
13. از گاتها تا مشروطيت، ص 235
14.جامعه ايران در دوران رضاشاه، ص 118
15. تحقيق در تاريخ و عقايد شيخيگري، بابيگري، بهائيگري... و كسرويگري، انتشارات عطايي، تهران 1383، صص 197 - 194
16. ر.ك، اثر محققانه ايشان تحت عنوان: بهائيت در ايران، صص 225 -224
17. «جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران» ، تاريخ معاصر ايران، سال 7، ش 27، پاييز 1382
18. تاريخ جامع بهائيت (نوماسوني)، ص 406 به بعد.
19.خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ...، ص 102
20. ر.ك، شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، 2/201؛ انشعاب در بهائيت، اسماعيل رائين، ص 117؛ تاريخ جامع بهائيت (نوماسوني)، افراسيابي، ص 408
21. براي نمونه ر.ك، كشف الحيل، عبدالحسين آيتي، 1/23- 22؛ فلسفه نيكو، حسن نيكو، حسن نيكو، چ مؤسسه مطبوعاتي فراهاني، 2/ 198 -196؛
خاطرات صبحي درباره بابيگري و بهائيگري، مقدمه از سيد هادي خسروشاهي، چ 5 : مركز انتشارات دارالتبليغ اسلامي، قم 1354، ص 205 و 320 و نيز صص 126 - 124؛
اسناد و مدارك درباره بهائيگري (جلد دوم خاطرات صبحي)، نشر عصر جديد، تهران 1357، ص 137
22. جامعه ايران در دوران رضاشاه، احسان طبري، ص 117
23. اميركبير و ايران، با مقدمه محمود محمود، چاپ اول: انتشارات بنگاه آذر، تهران 1323، قسمت اول، صص258 ــ 256. نيز ر.ك،
همان: متن كامل، چاپ دوم: مؤسسه مطبوعاتي اميركبير، تهران 1334، صص 208 - 207؛ چاپ پنجم: شركت سهامي انتشارات خوارزمي، تهران، بهمن 1355، ص 457