به نام خدا
در اولین سپیدۀ روز فراق مادر ، اشک
به گونه های ظریف حسین(ع) جاری شد
به یاد آمدش ، آن لحظه های سخت غروب ...
که پیش چشم غریبش ، نگاه مادر رفت
به یاد آمدش آن لحظه ای که با مجتبی(ع) ...
به سوی مسجد جدش رسول(ص) ، راهی گشت
دوان دوان و پریشان به جستجوی پدر
و بغض پر خبر و کودکی ِّ حنجرشان
که آه ! قوم ستمکار ، کار خود کردید !
پدر کجاست ببیند که همدمش پر زد ؟
پدر کجاست ببیند که خصم بی مقدار ...
به سوی خانه زهرا (س) به درب ، آتش زد
بیا پدر که نوای سکوت مادر رفت
بیا پدر که توان حسین (ع) آخر رفت
دوباره گفتن ِ آن آمدن ز مسجد و باز ...
فتادن پدر و زانوان بی رمقش !
شکستن کمر ِ یکـّه تاز بدر و حنین ...
چه سخت و سخت و چه سخت است !
نانوشته می گذریم ...
حسن(ع) دلش سوی آن کوچه و خروش عدو
صدای پر شرر تازیانه بر بازو ...
(ادامه دارد ...)
روز نگار غربت فاطمي (س) ....
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 266
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶, ۹:۴۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 71 بار
- سپاسهای دریافتی: 568 بار
نگاه اوست به دستی سیاه و زشت و پلید ...
که با تمام عداوت، گُلش نشانه گرفت !
سپیدی دو سه گلبرگ یاس نازش را ...
کبودی شرری تازه ، آشیانه گرفت !
فغان مادر افلاک ، در فضا پیچید
حسن(ع) درون دلش آتشی زبانه گرفت
دهان خویش ببست و خموش چون پدرش
گدازه های دلش را
میان چاه سکوت ...
امیدوار رضای پدر، به چاره گرفت
سخن ز حرمت ناموس خلقت است این جا !
دمی که دیو لعین، نامه غاصبانه گرفت ...
چو مادر همه مهرش ، به دست زخمی خویش ..
کشید چادر خاکیِّ عفتش بر سر
حسن(ع) ، امید دل و سبط اکبر احمد(ص)
که مَحرم و همه جان و عزیز زهرا (س) بود
دگر ندید به چشمش، طلوع کامل مادر !
(ادامه دارد...)
که با تمام عداوت، گُلش نشانه گرفت !
سپیدی دو سه گلبرگ یاس نازش را ...
کبودی شرری تازه ، آشیانه گرفت !
فغان مادر افلاک ، در فضا پیچید
حسن(ع) درون دلش آتشی زبانه گرفت
دهان خویش ببست و خموش چون پدرش
گدازه های دلش را
میان چاه سکوت ...
امیدوار رضای پدر، به چاره گرفت
سخن ز حرمت ناموس خلقت است این جا !
دمی که دیو لعین، نامه غاصبانه گرفت ...
چو مادر همه مهرش ، به دست زخمی خویش ..
کشید چادر خاکیِّ عفتش بر سر
حسن(ع) ، امید دل و سبط اکبر احمد(ص)
که مَحرم و همه جان و عزیز زهرا (س) بود
دگر ندید به چشمش، طلوع کامل مادر !
(ادامه دارد...)
.
-
- پست: 266
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶, ۹:۴۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 71 بار
- سپاسهای دریافتی: 568 بار
دمی که مادر و فرزند سوی منزل خویش
به آه و ناله و افغان کمی خرامیدند ...
رسید بر درخانه ( دری که سوخته بود )
سکوت ِ شرم و حیای بتول ظاهر شد !
به یک نگه سوی فرزند ، این سخن فهماند
که قلب خسته بابا توان ندارد باز ...
تو در میان دل خود به کام گیر این راز
دوباره غربت و غربت !
دوباره راز و نیاز...
صدای گریۀ زهرا(س) ز خانه شعله گرفت
که تاب فرقت بابا و غربت یارش ...
تمام کورۀ دل را به آتشی سوزاند !
ولی پلید سیرتان ، ناکثین پیمان ها
که نه وجود پیمبر(ص) نه دوری او را ، به زاری زهرا(س)
توان و تاب تحمل چنین نمی کردند
به اعتراض ، لب به طعنه بگشودند
که روز گریه کند یا به شب ، یکی زین دو
آری ؛
ز سوز همین سست عنصران بودش
که وقت حلقه زدن ، کودکان به گرد مادرشان
به التماس ، خواهش دعا کردند ...
و مادر از آفریدگار ، مرگ خود طلبید !
.
.
.
چه نا امیدانه فرو گشت چشم های حسن (ع)
دست های حسین (ع)
قلب کوچک زینب(س) ...
(ادامه دارد ...)
.
-
- پست: 266
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶, ۹:۴۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 71 بار
- سپاسهای دریافتی: 568 بار
و زینب(س) کوچک
چه زود بود برایش ...
یتیمی و ناله ؛
چه سخت بود برایش ...
امانت و وعده ؛
هنوز خواهش قلب غمین او این بود ...
که مادری همه پاکی و مهر
زلفش را
به دست های ظریفی
به شانه بنوازد !!
بخندد و همه مهر و امید و عاطفه را
بغل بغل زمیان دلی سراسر عشق
به او نمایاند !
ولی دریغ ، ز آغوش خسته ی مادر!
به ندبه زینب(س) کوچک ، به زیر لب می گفت :
شکسته بال کبوتر ...
خمیده شد مادر !!
و دختری دیگر ...
تمام ناز و همه لطف
می گزید آرام،
لب ِ چو غنچه ی خود را
به دور چشم پدر!
غمش فزون ز توان و
تحمل دوری
بسان خنجر تیزیش
می زدش نشتر !
...
.
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
Re: روز نگار غربت فاطمي (س) ....
ایام عزای آل محمد (علیهم السلام) ، هجوم به خانه وحی و آنچه ناگفته اش جگر سوز است ...
... بر شمع های سوخته اعتقادی تسلیت باد
... بر شمع های سوخته اعتقادی تسلیت باد
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۸۶, ۵:۴۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1 بار
- سپاسهای دریافتی: 133 بار
Re: روز نگار غربت فاطمي (س) ....
ادامه ي شعري كه در بالا نقل شده:
... و کودکان، همه نالان
نگاهشان فرداست،
که می رسد ز رهی دور
سلاله ای زان ها
و امر اوست قیام و صبوری اش ره نیست
و می کِشد به دو دست عدالت حیدر.ع
به ذوالفقار علی.ع
انتقام این مادر.س
و ما اين فاطميه هم منتظريم مولا جان!
... و کودکان، همه نالان
نگاهشان فرداست،
که می رسد ز رهی دور
سلاله ای زان ها
و امر اوست قیام و صبوری اش ره نیست
و می کِشد به دو دست عدالت حیدر.ع
به ذوالفقار علی.ع
انتقام این مادر.س
و ما اين فاطميه هم منتظريم مولا جان!
اللهم عجل ثم عجل ثم عجل لوليک الفرج
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
Re: روز نگار غربت فاطمي (س) ....
نمازم را قضا کرده، تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!
من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه
برای من نگاه تو فقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه
...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه
واما بیتی در حاشیهء این غزل:
مرا محروم کردی از خودت این داغ سنگین بود
چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!
من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه
برای من نگاه تو فقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه
...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه
واما بیتی در حاشیهء این غزل:
مرا محروم کردی از خودت این داغ سنگین بود
چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]