عهد جديد- تاريخ نگارش و نويسندگان
چكيده:
عهد جديد، بخشى از مجموعه كتاب مقدس است، كه تنها مسيحيان آن را قبول دارند و يهوديان آن را جزء كتاب مقدس خود نمىدانند.
اين بخش دربردارنده كتابها و رسالههايى است كه از نظر محتوا، تاريخ نگارش و نويسنده متنوعاند. نكته جالب توجه درباره اين مجموعه
آن است كه علاوه بر اين كه منبع اصلى اعتقادات و باورهاى مسيحى است، منبع منحصر به فرد زندگينامه و سيره مؤسس آيين و نيز تاريخ
اين دين تا پايان قرن اول است; به گونهاى كه براى حوادثى كه در سده اول مسيحى براى اين دين پيش آمده، هيچ منبع ديگرى غير از عهد جديد در دسترس نيست.
اين مجموعه در ابعاد عقيدتى و عملى دوگانه است; و در بخشى از آن همان ابعاد عقيدتى و عملى عهد قديم دنبال شده، و بر انسان بودن و
فرستاده خدا بودن حضرت عيسى و نيز وجوب پايبندى به شريعت موسوى تاكيد شده است. در بخش ديگر اين مجموعه، بر جنبه الوهى
حضرت عيسى و نفى شريعت موسوى تاكيد شده است.
با توجه به اين كه اين مجموعه در مدتى نزديك به يك قرن و به دست نويسندگان مختلف نوشته شده است، تعيين تاريخ نگارش هر قسمت و
نيز نويسندگان آنها بسيار اهميت مىيابد. قطعا وثاقت و اعتبار، با توجه به نزديكى زمان نگارش به ابتداى ظهور دين، قوت مىگيرد;
و از سوى ديگر، احتمال تاثير نوشته مقدم بر متاخر مىرود. همچنين نويسنده كتاب مىتواند حجيت و اعتبار آن را بالا ببرد; مثلا اگر
كتاب يا نوشتهاى با دليل قطعى به حواريون حضرت عيسى نسبت داده شود، قطعا اعتبار آن افزايش مىيابد.
مقدمه
كتاب مقدس مسيحيان از دو بخش اصلى تشكيل شده است:
1. عهد قديم، كه بيش از سه چهارم اين كتاب را در برمىگيرد، و مسيحيان و يهوديان آن را معتبر مىدانند; 2. عهد جديد، كه تنها مورد قبول مسيحيان است.
عهد جديد شامل 27 كتاب و رساله است. اين مجموعه با چهار انجيل آغاز مىشود، كه به متى، مرقس، لوقا و يوحنا منسوباند.
پس از آن، كتابى استبه نام اعمال رسولان. سپس سيزده يا چهارده رساله منسوب به پولس، يك رساله منسوب به يعقوب، دو رساله
منسوب به پطرس، سه رساله منسوب به يوحنا و يك رساله منسوب به يهودا، آمده است. اين مجموعه با مكاشفه يوحنا پايان مىيابد.
گفتنى است كه در ميان مسيحيان هيچ كس معتقد نيست كه بخشى از اين مجموعه يا هيچ كتاب ديگرى را حضرت عيسى عليه السلام آورده است.
آنها مىگويند معنا ندارد كه آن حضرت كتابى بياورد، چون كتاب وحى است، و وحى بر واسطه بين خدا و انسان نازل مىشود;
در حالى كه حضرت عيسى خود خدا و كلمه اوست. پس خودش وحى است، و زندگى و سيره و گفتار او براى هدايت انسانها كفايت مىكند. (1)
آنها معتقدند اين مجموعه را كسانى نوشتهاند كه مورد تاييد روح القدس بودهاند.
با توجه به تنوع اين مجموعه از نظر نويسنده و محتوا و تاريخ نگارش، مىتوان آن را به چند لحاظ تقسيم كرد:
1. محتوا. از اين جهت كه عمده محتواى هر بخش چيست، اين مجموعه را مىتوان به سه بخش تقسيم كرد:
الف) بخش تاريخى، كه عمدتا به تاريخ زندگى و فعاليتهاى حضرت عيسى و حواريون مىپردازد. اين بخش كه از چهار انجيل و كتاب اعمال رسولان تشكيل شده است، از اندكى قبل از تولد حضرت عيسى تا اندكى قبل از كشته شدن پطرس و پولس، يعنى تا حدود سال 63 ميلادى را در برمىگيرد. مطالب متنوعى در اين بخش وجود دارد، اما عمده مطالب آن تاريخ و زندگينامه است.
ب) بخش عقيدتى، كه عمدتا به ترويج عقايد و دفاع از آنها و رد عقايد ديگر مىپردازد. 21 رساله موجود در عهد جديد، اين بخش را تشكيل مىدهند. در اين بخش اگر به مسئلهاى تاريخى هم اشاره شده باشد، بيشتر براى اثبات يا تقويت مسئلهاى عقيدتى است.
ج) بخش پيشگويى، كه در آن وقايع آخرالزمان و آمدن مجدد حضرت عيسى به صورت يك رؤيا و مكاشفه، پيشگويى شده است. در اين بخش تنها كتاب مكاشفه يوحنا قرار دارد.
2. تاريخ نگارش. سده اول مسيحيت را مىتوان به سه بخش تقسيم كرد:
الف) عصر حيات زمينى مؤسس دين، يعنى حضرت عيسى.
در اين دوره تعداد مسيحيان اندك و محدود به منطقه يهودا (فلسطين) بوده است. اين دوره در حدود سال 30 ميلادى پايانمىيابد.
ب) عصر گسترش مسيحيت.
در اين دوره دو شخصيت عمده تاريخ مسيحيت پس از حضرت عيسى، نقش آفرينى مىكنند.
نزاعهاى بين پطرس - كه بزرگترين حوارى حضرت عيسى بوده، و آن حضرت او را سنگ زيربناى كليسا ناميده، (2)
و شبانى امت را به او سپرده بود (3) - با پولس - كه بعدا ايمان آورد و مدعى شد كه حضرت عيسى را پس از به صليب كشيده شدن
ديده، و آن حضرت به او ماموريت داده است (4) - در اين دوره، واقع شده است. در اين دوره كه نزاع سختى بين حواريون به سركردگى
پطرس و پولس، بر سر مسائل عقيدتى و شريعت در جريان بوده است، مسيحيتبه دست پولس گسترش مىيابد و در سراسر امپراتورى روم
پيرو پيدا مىكند. اين دوره با كشته شدن پطرس و پولس در سال 64 ميلادى پايان مىيابد.
ج) عصر نزاعهاى عقيدتى.
پس از كشته شدن پطرس و پولس، نزاع بين انديشهها و برداشتهاى اين دو فرد از مسيحيت ادامه مىيابد. در اين دوره است كه غلبه انديشههاى پولسى بر پطرسى تا حدى نمايانتر مىشود.
گفته مىشود برخى از حواريون حضرت عيسى تا پايان اين دوره، يعنى حدود سال 100 ميلادى، مىزيستهاند.
با توجه به اين سه دوره، كه تا پايان قرن اول ادامه مىيابد، و نيز قرن دوم، مىتوان از مجموعه عهد جديد تقسيم ديگرى به دست داد.
هيچ يك از مسيحيان، و نيز محققان، مدعى نشدهاند كه بخشى از اين مجموعه در دورهاول، يعنى در زمان حيات زمينى حضرت عيسى،
نگاشته شده است. از سوى ديگر، بيشتر محققان بر آناند كه عمده اين مجموعه در دورههاى دوم و سوم نگاشته شده است، و تعداد اندكى
از آنها در قرن دوم. حال اختلاف در اين است كه كدام بخشها در دوره دوم و كدام در دوره سوم نگاشته شده است.
3. مؤلف.
در مجموعه عهد جديد، غير از هفتيا هشت رساله پولس، در نويسندگان بقيه بخشها ترديد است، و از خود هريك از قسمتها دليل قابل توجهى
براى تعيين نويسنده آنها به دست نمىآيد. با توجه به اين كه هر بخش از اين مجموعه به كسى نسبت داده شده است، آن را مىتوان به اين لحاظ تقسيم كرد:
بخشهايى از اين مجموعه به حواريون منسوب است; انجيل اول و چهارم به ترتيب به متى و يوحنا; سه رساله و كتاب مكاشفه به يوحنا،
و دو رساله به پطرس منسوب است. اين سه نفر از حواريون بودهاند. بخشهايى از عهد جديد نيز به افرادى ديگر منسوب است.
صحت اين انتسابها بايد مورد بحث قرار گيرد.
4. مسيحشناسى.
در عهد جديد با دو نوع مسيحشناسى روبه رو مىشويم: در يك بخش مسيح انسان، پيامبر خدا، (5) بنده خدا (6) و پسر انسان است (7) ;
و اگر هم به او پسر خدا اطلاق مىشود، به معناى بنده مقرب و برگزيده خداست; در بخش ديگر، او خود خدا، (8) خالق آسمان و زمين (9)
و پسر خداست; به اين معنا كه همذات با خداست.
اگر مسيحشناسى اول را عيسى بشرى، و دوم را عيسى خدايى بناميم، مجموعه عهد جديد را نيز مىتوان به اين دو بخش تقسيم كرد.
اگر كتاب مكاشفه را، كه درباره پيشگوييهاى آخرالزمان است و به اين بحث مربوط نمىشود، كنار بگذاريم، مىتوان گفت نوشتههاى
پولس و انجيل و رسالههاى منسوب به يوحنا به بخش عيسى خدايى، و بقيه قسمتها به بخش عيسى بشرى تعلق دارند.
در بخش اخير، سه انجيل متى، مرقس و لوقا قرار دارد، كه به لحاظ مشابهت مطالبى كه درباره حضرت عيسى نقل كردهاند،
به آنها اناجيل همنوا (10) گفته مىشود.
با توجه به آنچه گذشت، درباره زمان نگارش قسمتهاى مختلف عهد جديد و نويسندگان آنها سؤالاتى مطرح مىشود:
به لحاظ تاريخى كدام قسمت عهد جديد زودتر نگاشته شد و در دسترس مردم قرار گرفت؟
مسيحيت در دوره دوم قرن اول، يعنى از حدود سال 30 ميلادى تا سال 64 ميلادى، به قسمتهاى ديگر امپراتورى روم نفوذ كرد،
و غيريهوديان، كه با انديشههاى يهوديت آشنايى نداشتند، به مسيحيت گرويدند; اين غيريهوديان، كه به زودى اكثريت مسيحيان را تشكيل دادند،
ابتدا با كدام روايت از مسيحيت مواجه شدند؟ آيا بخش عقيدتى عهد جديد زودتر نگاشته شده و در اختيار مردم قرار گرفته يا بخش تاريخى،
و كدام يك تحت تاثيرى ديگرى بوده است؟ افراد مختلفى كه اين مجموعه را به وجود آوردهاند، كدام يك تحت تاثير ديگرى بودهاند؟
نوشتههاى منسوب به يوحنا، كه از نظر مسيحشناسى دنبالهرو نوشتههاى پولس هستند، در چه زمانى و تا چه اندازه تحت تاثير او نوشته شدهاند؟
سه انجيل همنوا، كه از نظر مسيحشناسى در مقابل نوشتههاى پولس قرار دارند، چه زمانى نوشته شدهاند و ميزان تاثيرپذيرى آنها از همديگر
و از نوشتههاى پولس چه مقدار است؟ با توجه به اين سؤالات، بحث را پى مىگيريم.
پولس، نخستين نويسنده عهد جديد
ترتيب فعلى عهد جديد به گونهاى است كه اناجيل چهارگانه و كتاب اعمال رسولان قبل از رسالههاى پولس و ديگر قسمتهاى عهد جديد واقع شدهاند.
همچنين اين پنج كتاب، بخش تاريخى عهد جديد را تشكيل مىدهند و به زمانى مىپردازند كه هنوز پولس تغيير كيش نداده بود.
پس به لحاظ منطقى بر رسالههاى پولس تقدم دارند. اما همه اينها دلالت نمىكنند كه تاريخ نگارش اين چهار انجيل بر قسمتهاى ديگر مقدم است.
در يكى دو قرن اخير عده زيادى در غرب به نقد كتاب مقدس و تحليل متنى آن پرداختهاند و از درون خود اين متون شواهد قانع كنندهاى
براى تاريخ تقريبى نگارش قسمتهاى مختلف عهد جديد يافتهاند; هر چند خودشان معترفاند كه تاريخ دقيق هيچ يك از اين قسمتها را نمىتوان معين كرد.
از جمله مهمترين دستاوردها اين است كه نخستين نوشتههاى عهد جديد، رسالههاى پولس بوده است. امروزه كمتر كسى از محققان با اين مطلب
مخالف است. از سوى ديگر، تنها قسمتى از عهد جديد، كه از نظر نويسنده مورد اختلاف نيست، نوشتههاى پولس است; و چون او در زمانى
بين 35 تا 40 ميلادى تغيير كيش داده و در سال 64 ميلادى به قتل رسيده است، پس زمان تقريبى نگارش اين رسالهها مشخص مىشود.
برخى از دانشمندان تاريخ تقريبى نگارش هر قسمت را بيان كردهاند، و ما با مقايسه اين تاريخها مىتوانيم به تقدم تاريخ نگارش رسالههاى پولس،
و اين كه آنها اولين نوشتهها بودهاند، پىببريم. ما هنگامى كه به هر يك از اين كتابها و رسالهها مىپردازيم، برخى از اين اقوال را نقل مىكنيم.
برخى ديگر از اين دانشمندان به اين نكته تصريح كردهاند; مريل سى. تنى (11) مىگويد:
كتابهاى عهد جديد از نظر تاريخى به ترتيبى كه در كتاب مقدس قرار داده شدهاند، نوشته نشدهاند. نبايد خيال كرد كه چون مثلا اناجيل
قبل از نوشتجات پولس قرار داده شدهاند، پس حتما زودتر از آنها نوشته شدهاند. به علاوه، امكان دارد بين تاريخ تاليف و زمان مطالبى
كه به آنها اشاره شده، فاصله قابل ملاحظهاى وجود داشته باشد; مثلا مرقس در مورد زندگى مسيح مطالبى ذكر مىكند كه در دهه سوم
قرن اول ميلادى واقع شدهاند، ولى خود انجيل قبل از سالهاى 65 تا 70 ميلادى در دسترس عموم قرار نگرفت. (12)
و. م. ميلر، پس از اين كه در يك بخش به زمان نوشته شدن رسالههاى پولس اشاره مىكند، در فصل بعد مىگويد كه چون تعاليم رسالهها
و حكايات شفاهى كافى نبود، پس نياز پيدا شد كه امورى درباره زندگى، تعاليم و معجزات عيسى نوشته شود. بنابراين، عدهاى احساس وظيفه
كردند كه انجيل بنويسند. (13)
توماس ميشل مىگويد:
از جمله كتابهاى عهد جديد سيزده نامه است، كه به پولس نسبت داده مىشود. زمان نگارش اين نامهها از همه كتابهاى عهد جديد جلوتر است. (14)
جوان ا. گريدى مىگويد:
در سالهاى نخست تولد مسيحيت هيچ گزارش يا تعليم مكتوبى وجود نداشت...; نخستين گزارشهاى مكتوبى كه درباره مسيحيت موجود است،
رسالههاى پولس قديس است. اين رسالهها احتمالا بين سالهاى 50 ميلادى و سال مرگ پولس، يعنى حدود 64 ميلادى، نوشته شدهاند....
بنابراين، رسالههاى پولس قديس، همراه با عهد قديم، نخستين نوشتههايى بود كه كليساها به كار مىبردند. (15)
نويسندهاى ديگر با اذعان به اين كه رسالههاى پولس قبل از اناجيل و ديگر قسمتهاى عهد جديد نوشته شدهاند، احتمال مىدهد كه تنها رساله
كوچك يعقوب قبل از رسالههاى پولس نوشته شده باشد:
چهار انجيل به حوادث سى سال اول عصر مسيحى مىپردازند و رسالههاى عهد جديد به باقيمانده قرن اول تعلق دارند، اما چند عدد از اين
نامهها حتى قبل از قديمترين اناجيل موجود بودهاند. نخستين اسناد عهد جديد، آن دسته از رسالههاى پولس هستند كه قبل از دو سال حبس
وى در روم (60 - 62 ميلادى) نگاشته شدهاند. البته احتمالا يك استثنا وجود دارد، و آن رساله يعقوب است. (16)
ديگرى مىگويد:
قديمترين متن موجود مسيحى نامههاى پولس است...; آنها قديمترين بخش عهد جديد هستند. در دايره دانشمندان گهگاه اظهار مىشود
كه رساله يعقوب... نخستين رساله از عهد جديد است، اما تقريبا همه متفقاند كه رساله اول پولس به تسالونيكيان، قديمترين سندى است
كه بعدا براى تشكيل عهد جديد جمع آورى شد. (17)
براى اين كه اهميت تقدم تاريخ نگارش رسالههاى پولس بر قسمتهاى ديگر عهد جديد، به ويژه اناجيل همنوا، روشن شود، به چند نكته بايد اشاره كنيم:
1. از كتاب اعمال رسولان و رسالههاى پولس اين نكته به دست مىآيد كه در دوره دوم سده اول مسيحى، يعنى از پايان حيات زمينى
حضرت عيسى (حدود 30 ميلادى) تا زمان كشته شدن پطرس و پولس (64 ميلادى)، دو روايت از مسيحيت در كار بوده است;
و اين دو نفر رهبرى جناحهاى مدافع اين دو روايت را بر عهده داشتهاند.
اختلاف اصلى اين دو روايت در دو چيز است: 1. مسيحشناسى; 2. عمل به شريعت.
مسيحشناسى گروه اول به رهبرى پطرس، عيسى بشرى است. آنها عيسى را انسان و بنده خدا مىدانند. اين انديشه در سه انجيل همنوا به چشم مىخورد.
مسيحشناسى گروه ديگر، عيسى خدايى است، و مسيح نزد آنان خداى متجسد به شمار مىرود. همچنين گروه اول عمل به شريعتيهود را لازم مىدانستند،
ولى پولس چنين اعتقادى نداشت.
همچنين از رسالههاى پولس و نيز كتاب اعمال رسولان برمىآيد كه نزاع سختى بين اين دو گروه در جريان بوده است. پولس مىگويد:
اما چون پطرس به انطاكيه آمد، او را رو به رو مخالفت نمودم، زيرا كه مستوجب ملامتبود. چون كه قبل از آمدن بعضى از جانب يعقوب
با امتها[غيريهوديان] غذا مىخورد، ولى چون آمدند از آنانى كه اهل ختنه [يهوديان] بودند ترسيده، باز ايستاد و خويشتن را جدا ساخت.
و ساير يهوديان هم با وى نفاق كردند; به حدى كه برنابا نيز در نفاق ايشان گرفتار شد. ولى چون ديدم كه به راستى انجيل به استقامت
رفتار نمىكنند، پيش روى همه پطرس را گفتم: اگر تو كه يهود هستى، به طريق امتها، و نه به طريق يهود، زيست مىكنى،
چون است كه امتها را مجبور مىسازى كه به طريق يهود رفتار كنند؟ (18)
پولس از اين كه عدهاى از اهالى غلاطيه به طرف گرايش ديگر جذب شدهاند، ناراحتشده و مىگويد:
اى غلاطيان بىفهم! كيست كه شما را افسون كرد تا راستى را اطاعت نكنيد كه پيش چشمان شما عيسى مسيح مصلوب شده مبين گرديد.
فقط اين را مىخواهم از شما بفهمم كه روح را از اعمال شريعتيافتهايد يا از خبر ايمان؟ آيا اين قدر بىفهم هستيد كه به روح شروع كرده،
الان به جسم كامل مىشويد؟ (19)
2. فعاليتحواريون و پطرس بيشتر در ميان يهوديان و منطقه يهودا متمركز بود. اين منطقه بخش بسيار كوچكى از امپراتورى روم بوده است.
اما پولس با اين كه قبول داشتحضرت عيسى پطرس را به جانشينى خود و رهبرى متبرگزيده است، مدعى شد ماموريتى كه به پطرس داده شده،
تنها بشارت يهوديان است، و بشارت غيريهوديان را حضرت عيسى پس از صليب به خود او واگذار كرده است:
بلكه به خلاف آن چون ديدند كه بشارت نامختونان (20) به من سپرده شد; چنان كه بشارت مختونان به پطرس. زيرا او كه براى رسالت مختونان
در پطرس عمل كرد، در من هم براى امتها عمل كرد. پس چون يعقوب و كيفا و يوحنا، كه معتبر به اركان بودند، آن فيضى را كه به من عطا شده بود،
ديدند، دست رفاقتبه من و برنابا دادند تا ما به سوى امتها رويم; چنان كه ايشان به سوى مختونان. (21)
پس پولس به سوى امتها و غيريهوديان مىرود و حواريون به فعاليت در ميان يهوديان مىپردازند. اما اين تقسيم نابرابر است; چرا كه يهوديان
اقليتبسيار كوچكى در امپراتورى روم بودند. بنابراين، دامنه فعاليت پولس بسيار بيشتر بوده است. اهميت اين مسئله در اين است كه پس از
گسترش مسيحيت و نفوذ آن در سراسر امپراتورى روم، اكثريت قاطع مسيحيان را غيريهوديان تشكيل مىدادند; و اين اكثريت از طريق روايت پولسى
با مسيحيت آشناشده بودند.
3. روايت پطرسى از مسيحيت، ريشه در يهوديت داشت، و اصول آن با دين يهود هماهنگ بود. بنابراين، اين روايتبراى يهوديان
قابل فهم بود، اما براى غير يهوديان - كه با مبانى دينى يهود و متون مقدس آنان آشنايى نداشتند، و سنت و انديشههاى دينى بسيار
متفاوتى داشتند - آسان نبود. اما روايت پولسى قرابتبسيار نزديكى با انديشههاى آنان داشت. جان. بى. ناس مىگويد:
اما چون وى نزد امم غيريهودى به دعوت مبعوث بود، فكر مسيحيت، و بعثت و رجعت او به كلى نزد ايشان فكرى بيگانه بود.
از اين رو، پولس از راه ديگرى كه متناسب با فكر و انديشه آن اقوام بود، درآمد. (22)
ويل دورانت مىگويد:
پولس... الهياتى به وجود آورد كه در سخنان مسيح چيزى جز نكات مبهم از آن نمىتوان يافت. هر انسانى كه از زن به دنيا بيايد،
وارث گناه آدم است، و از نفرين ابدى جز به وسيله مرگ پسر خدا، كه كفاره گناه است، نمىتواند نجات يابد. (23) چنين مفهومى
براى مشركان قابل قبولتر از يهوديان بود.... غيريهوديان انطاكيه و شهرهاى ديگر، كه هرگز مسيح را در حياتش نشناخته بودند،
نمىتوانستند او را جز به شيوه خدايان منجى بپذيرند. (24)
نويسنده مسيحى ديگرى مىگويد:
پولس به جنبشهاى دينى زمانش به شدت اهتمام مىورزيد و به يهوديت و آيين ميترا و ديانت آن زمان، كه اسكندريه آن را پذيرفته بود،
بسيار دانا بود. بنابراين، بسيارى از افكار و مصطلحات آنها را به مسيحيت منتقل كرد و به توسعه و رشد انديشه اصلى عيسى، كه انديشه
ملكوت آسمان بود، اهميتى نمىداد. وليكن به مردم تعليم مىداد كه عيسى فقط مسيح موعود و زعيم يهود، كه وعده داده شده است، نيست،
بلكه او پسر خداست كه به زمين نزول كرده است تا خودش را قربانى كند و به صليب رود تا كفاره گناه انسان شود. پس مرگ او قربانىاى
مثل قربانى شدن خدايان براى نجات بشر در اديان ابتدايى بود; و مسيحيت چيزهاى زيادى از اين دينها به عاريه گرفت. (25)
با توجه به آنچه گفته آمد، روشن مىشود كه زمينه تاثير و نفوذ رسالههاى پولس چه اندازه بوده است. رسالههاى پولس اولين نوشتههايى است كه
در كليساهاى مسيحى خوانده مىشده، و زمينههاى پذيرش آنها هم زياد بوده است. بنابراين، اگر ديگر قسمتهاى عهد جديد در دوره سوم قرن اول،
يا پس از آن، كه اكثريت قاطع مسيحيان را غيريهوديان تشكيل مىدادند، نوشته شده باشند، ميزان تاثير انديشههاى پولس را در آنها بايد بررسى كرد.
مسلما با مرور زمان روايت پطرسى مسيحيت ضعيفتر مىشده است، و روايت پولسى قويتر:
پولس حوارى را غالبا دومين مؤسس مسيحيت لقب دادهاند و مسلما او در اين راه جهاد كرد و فرقه طرفداران اصول و شرايع موسوى را مغلوب
ساخت; به طورى كه آنها اهميت، موقع و مقام خود را بر اثر مساعى پولس از كف دادند، ولى اهميت او بيشتر از آن جهت است كه وى اصول
لاهوت و مبادى الوهى (تئولوژيك) خاصى به وجود آورد كه آثار روحانى مبادى عيسى را در ضمير و روح پيروان او ثابت و مستقر ساخت;
و همين اصول سبب شد كه نصرانيت عالمگير شود و در ممالك جهان انتشار يابد; و از اين جهت، بزرگترين خدمت را در تحول تمدن غربى،
پولس انجام داده است. (26)
رسالههاى پولس
در عهد جديد چهارده رساله وجود دارد كه يا به صورت قطعى و يا احتمالى به پولس نسبت داده مىشوند. اين مجموعه را مىتوان به سه دسته تقسيم كرد:
1. رسالههايى كه در انتساب آنها به پولس ترديدى نيست، و علاوه بر اينكه كليسا آنها را به پولس نسبت مىدهد، دانشمندان كتاب مقدس در انتساب آنها
كمتر ترديد كردهاند. اين رسالهها هفت عددند: روميان، دو رساله به قرنتيان، غلاطيان، فيلپيان، اول تسالونيكيان، فليمون. (27)
2. رسالههايى كه در كتاب مقدس به پولس منسوباند و كليسا عموما اين انتساب را تاييد كرده، اما دانشمندان كتاب مقدس آن را تاييد نمىكنند.
اين رسالهها شش عددند: افسسيان، كولسيان، دوم تسالونيكيان، دو رساله به تيموتائوس، تيطس. (28)
3. در عهد جديد يك رساله وجود دارد كه در انتساب آن به پولس در خود كليسا اختلاف است; و آن رساله به عبرانيان است. محتواى اين رساله
شباهتهايى با رسالههاى پولس دارد و در گذشته بسيارى از دانشمندان مسيحى آن را به پولس نسبت مىدادهاند، اما امروزه كمتر آن را به پولس
نسبت مىدهند و يا انتساب آن را رد مىكنند. (29) كليساى ارتدكس اين رساله را به پولس نسبت مىدهد. (30)
برخى از اين رسالهها خطاب به افرادى خاص نوشته شده است، كه به آنها رسالههاى شبانى گفتهمىشود، كهچهار عددند. بقيهرسالهها خطاب به
كليساهاى شهرهاى مختلف نگاشته شدهاند.
رسالههاى پولس بين سالهاى 40 - 64 ميلادى نوشته شدهاند، اما ترتيب زمان نگارش آنها در عهد جديد رعايت نشده است.
همچنين از آن جا كه پولس بيشتر در حال مسافرت بوده است، اين رسالهها را از شهرهاى مختلف فرستاده است.
اناجيل همنوا و كتاب اعمال رسولان
گفته شد كه نخستين نوشتههاى عهد جديد رسالههاى پولس هستند، كه قبل از سال 64 ميلادى نوشته شدهاند. از سوى ديگر، اصلىترين و مهمترين
بخشى كه در عهد جديد بيانگر روايت عيسى خدايى است، همان رسالههاى پولساند. حال بايد ببينيم مهمترين بخشى كه به بيان روايت عيسى بشرى
مىپردازد، در چه زمانى و به دست چه كسانى نوشته شده است؟ اين بخش از سه انجيل متى، مرقس و لوقا تشكيل شده است. كتاب اعمال رسولان
به اين دليل به اين مجموعه ملحق شده كه اولا از نظر مسيحشناسى مانند سه انجيل همنواست; ثانيا از نظر مؤلف و تاريخ نگارش ارتباط نزديكى
با لوقا دارد، به گونهاى كه در اين بحث آنها را نمىتوان از هم جدا كرد. در اين بخش نخستبايد روابط اين سه انجيل و مشتركات آنها را بيان كنيم،
و سپس به بحث درباره هر يك از آنها بپردازيم.
الف) مباحث مشترك اناجيل همنوا
1. زمان نگارش
امروزه بيشتر محققان بر آناند كه هيچ يك از اناجيل همنوا قبل از سال 64 ميلادى نگاشته نشده است; هر چند قبلا گمان مىرفت كه اين اناجيل
قبل از اين زمان نوشته شدهاند، و حتى گاهى زمان نگارش برخى از آنها را به قبل از سال 40 ميلادى برمىگردانيدند: (31)
«انجيل مرقس، كه در حدود سال 70 ميلادى نوشته شده، نخستين انجيل مكتوب عهد جديد است.» (32)
«انجيل نويسى در اواسط دهه 60 ميلادى آغاز گشت. در اين زمان، ابتدا انجيل مرقس... وپس از آن متى... و سپس لوقا... نوشته شدند.
نزديك به پايان قرن اول، انجيل يوحنا نوشتهشد.» (33)
نويسندهاى مسيحى به نام دكتر كشيش فهيم عزيز، اقوال موجود درباره زمان نگارش نخستين انجيل (مرقس) را اين گونه دستهبندى مىكند:
1. پيروان سنت مصرى تاكيد مىكنند كه اين انجيل در اواسط دهه 40 ميلادى نگاشته شدهاست;
2. س. تورى مىگويد بين سالهاى 39 و 40 ميلادى نوشته شده است;
3. هارينگ مىگويد در دهه 50 ميلادى نوشته شده است;
4. اكثريت دانشمندان معتقدند كه بين سالهاى 64 تا 70 ميلادى نگاشته شده است. دليل آنها شهادت ايرنئوس (34) است كه مىگويد
مرقس انجيلش را بعد از مرگ پطرس و پولس نگاشت. مضافا اين كه امورى در خود اين انجيل وجود دارد كه گواه اين مدعاست. (35)
جان. بى. ناس مىگويد كه انجيل مرقس قبل از دو انجيل متى و لوقا موجود بود، و در حدود 65 تا 70 ميلادى نوشته شده است. (36)
2. منابع اناجيل همنوا
در ميان اين سه انجيل، قديمترين و كوتاهترين آنها انجيل مرقس است، و تقريبا تمام مطالبى كه در اين انجيل آمده، در دو انجيل ديگر تكرار شده است.
از سوى ديگر، مطالبى در دو انجيل متى و لوقا آمده كه در انجيل مرقس نيست. در هر كدام از دو انجيل متى و لوقا نيز مطالبى آمده كه در ديگرى
موجود نيست. اين مسئله، كه به «مشكل اناجيل همنوا» (37) معروف شده، بحثهاى بسيارى در پى داشته است. (38) براى حل اين مشكل،
به تدريج فرضيههايى مطرح مىشده است; نخستين و قديمترين فرضيه اين است كه اين اناجيل از يك منبع شفاهى استفاده كردهاند.
درباره زندگى حضرت عيسى يك سنتشفاهى غيرقابل تغيير و جا افتاده وجود داشته است، كه اين سه انجيل مطالب مشترك خود را از آن گرفتهاند. (39)
البته اين فرضيه تنها مىتواند براى مطالبى كه در هر سه انجيل تكرار شده، منبع پيدا كند. نيز مىتواند به «فرضيه مرقسى» (40) كمك كند;
اين فرضيه مىگويد انجيل مرقس براى دو انجيل متى و لوقا منبع بوده است. از اين رو، تقريبا تمام مطالب انجيل مرقس در دو انجيل ديگر تكرار
شده است. (41) چون اين سؤال پيش مىآيد كه منبع انجيل مرقس چه بوده است؟ بر اساس فرضيه اول مىتوان گفت كه اين انجيل از منبع شفاهى
استفاده كرده است. البته يك سخن در اين جا ايناست كه مرقس گفتههاىپطرس را نوشتهاست. اما مجموع اين دو فرضيه هم مشكل را كاملا حل نمىكنند،
چون درست است كه تمام مطالب انجيل مرقس در دو انجيل ديگر آمده، اما مطالبىدر هر دو انجيل آمده كه در انجيل مرقس موجود نيست;
منبع اين مطالب چه بوده است؟
در اين باره فرضيه سومى مطرح شده است. دانشمندان كتاب مقدس براى مطالب مشترك بين متى و لوقا منبعى فرض كردهاند، و به ,Q كه
از كلمه آلمانى Quelle به معناى منبع گرفته شده، معروف است. (42) بنابراين، دو انجيل متى و لوقا از دو منبع مشترك استفاده كردهاند:
يكى انجيل مرقس و ديگرى منبع .Q اما باز هم مشكل حل نشده است، چون در هر يك از اين دو انجيل مطالبى وجود دارد كه در انجيل مرقس
و انجيل ديگر نيست، لذا دانشمندان مجبور شدهاند دو منبع ديگر در نظر بگيرند: يكى منبع M و ديگرى منبع ,L كه به ترتيب، اشاره به مطالب
خاص هر يك از اناجيل متى و لوقا دارند. (43)
3. نويسندگان اناجيل همنوا
در بحث درباره هر يك از اناجيل همنوا درباره نويسندگان آنها هم بحث مىشود، اما يك نكته وجود دارد كه كلى است و خاص هيچ كدام از
اين سه انجيل نيست. اين سه انجيل سنتا به سه شخصيت قرن اول مسيحيت نسبت داده مىشوند. نام اين سه انجيل از همين اشخاص
گرفته شده است.
از اين سه، يكى متى است، كه گفته مىشود همان متاى حوارى است; ديگرى مرقس است، كه با يوحناى مرقس، شاگرد پطرس، تطبيق مىشود;
سومى لوقا است، كه گفته مىشود همان شاگرد خاص پولس است.
اما نكته اين جاست كه از هيچ جاى اين سه انجيل برنمىآيد كه نويسنده آنها كيست. تنها در عنوان كتاب نام اين افراد آمده است.
ولى حتى عنوان اين اناجيل، و همچنين انجيل يوحنا به گونهاى است كه انتساب به اين افراد را نشان نمىدهد. در بيشتر كتابهاى موجود،
كلمه انجيل به اسم اين افراد اضافه شده، و چنين مىنمايد كه همين افراد نويسندگانشان بودهاند، اما عهد جديد در اصل به زبان يونانى نوشته شده،
و اگر قسمتهايى از آن به غير زبان يونانى نوشته شده باشد، نسخه اصلى در دسترس نيست، و تنها نسخه يونانى موجود است. در زبان يونانى اين عنوان به گونه ديگرى است:
چهار انجيل سنتا به متى، مرقس، لوقا و يوحنا نسبت داده مىشوند، ولى عنوان اصلى اناجيل نامعلوم است. نام بيشتر كتابهاى يونانى صريحا
به نويسنده آنها اضافه مىشود; مثلا مىگويند: ايلياد هومر و جمهورى افلاطون. اين در حالى است كه براى انجيلها حرف اضافه Kata
(در زبان يونانى به معناى به روايت متى و...) به كار مىبرند، و گويا بدين شيوه از نسبت دادن آن كتابها به نويسندگان سنتى آنها مىپرهيزند. (44)
به همين دليل است كه در بسيارى از متون و دايرةالمعارفهاى انگليسى عنوان اناجيل را اين گونه قرار مىدهند:
.The Gospel According to Matthew Mark, ... (45) و در زبان عربى اين عنوان به اين صورت به كار رفته است:
«الانجيل بحسب متى، مرقس و....» (46) شايد بهترين برگردان فارسى اين عنوان «انجيل به روايت متى، مرقس و...» باشد.
ب) مباحث ويژه هر يك از اناجيل همنوا
گفته شد كه انجيل مرقس قديمترين انجيل است، و ترتيب عهد جديد موجود مطابق تاريخ نگارش نيست. ما با ترتيب تاريخ نگارش به اين بحث مىپردازيم.
1. انجيل به روايت مرقس
عموما اين انجيل را به يوحناى مرقس، دوست و همدم پطرس، كه گاهى همسفر پولس نيز بوده است، نسبت مىدهند. البته از خود انجيل چنين چيزى
ثابت نمىشود، و حتى برخى احتمال مىدهند كه فرد ديگرى به همين نام اين انجيل را نوشته باشد. (47) اگر نويسنده همان يوحناى مرقس باشد،
نام او در عهد جديد آمده، و نام مادرش مريم است. در كتاب اعمال رسولان چنين آمده است كه وقتى پطرس دستگير شد و يك شب را در زندان
سپرى كرد، حواريون در خانه مريم، مادر يوحناى مرقس، براى دعا تجمع كردند. وقتى پطرس آزاد شد، مستقيما به خانه او آمد. (48) او بعدا
همراه پسر عموى خود، برنابا، كه همراه پولس بود، در سفرهاى تبليغى شركت مىكند، (49) اما در اثناى سفر به دليل نامعلومى از آن دو جدا
مىشود و به اورشليم باز مىگردد. (50) بعدها برنابا از پولس مىخواهد كه مرقس را نيز همراه خود ببرد، ولى پولس به اين دليل كه بار اول
آنها را ترك كرده بود، اين امر را نمىپذيرد. از اينرو، نزاعى سختبين آنان درگرفت، و كار به جايى رسيد كه برنابا از پولس جدا شد، و همراه
با مرقس مسير ديگرى را در پيش گرفت. (51) از رساله اول پطرس برمىآيد كه مرقس همراه پطرس در روم بوده و از نزديكان او بوده است:
«پسر من، مرقس، به شما سلام مىرساند.» (52)
منشا انجيل مرقس
يوسبيوس (حدود 260 - 440)، اسقف قيصريه، از قول پاپياس كه بين سالهاى 110 تا 130 ميلادى اسقف شهر هيراپوليس در آسياى صغير
بوده است، (53) درباره منشا انجيل مرقس چنين نقل مىكند:
«يوحنا كه شيخ كليسا بود نيز چنين گفته است: مرقس مترجم پطرس بود و هرچه ثبت كرد با دقتبسيار زياد ثبت نمود. مع هذا، مطالب وى
با همان ترتيبى نبود كه خداوند ما سخن گفتيا انجام داد، زيرا وى كلام خداوند ما را نشنيد و شاگرد او نبود، بلكه همانطورى كه قبلا گفته شد،
وى همسفر پطرس بود، و پطرس به او تعاليم لازم را داد، ولى فرمايشات خداوند را به ترتيب تاريخى براى او نقل نكرد. بنابراين، مرقس در
هيچ قسمتى اشتباه نكرده، بلكه مطالب را ثبت نموده است، زيرا او در يك قسمت دقت كامل داشته است، و آن اينكه آنچه شنيده استبه درستى
ثبت كند و هيچ مطلب نادرست ننويسد.» (54)
يوسبيوس در قرن چهارم مىزيسته، و او از پاپياس نقل مىكند، و منبع نقل اين دو در دست نيست، لذا برخى احتمال دادهاند كه مرقس خودش
مواد انجيل را جمعآورى كرده باشد. (55) اگر اينگونه باشد، ممكن استباز به همان منبع شفاهى، كه قبلا ذكر شد، باز گرديم.
زمان و مكان نگارش انجيل مرقس
گفته شد كه اكثريت دانشمندان اين انجيل را قديمترين انجيل مىدانند، و به همين مناسبت اختلافاتى كه درباره زمان نگارش اين انجيل وجود دارد
بيان شد، و گفته شد كه اكثر محققان برآناند كه اين انجيل بين سالهاى 65 - 70 ميلادى نوشته شده است.
درباره مكان نوشته شدن اين كتاب نيز اختلاف است. برخى محل نگارش آن را مصر، و برخى انطاكيه دانستهاند، ولى اكثر دانشمندان معتقدند
اين انجيل در روم نوشته شده است. (56)
2. انجيل به روايت متى
اعتقاد بر اين بوده است كه اين انجيل، كه مفصلترين اناجيل است و در ابتداى مجموعه عهد جديد قرار گرفته، قديمترين اناجيل است،
و به دست متاى حوارى، نوشته شده است. همچنين بر اين باور بودهاند كه اين انجيل در اصل به زبان عبرى نوشته شده، و بعد به يونانى
ترجمه شده است; هرچند اصل عبرى آن موجود نيست. (57) اما با آغاز نقادى عصر جديد، همه اين عقايد زير سؤال رفته است.
تاريخ نگارش انجيل متى
برخى تاريخ نگارش اين انجيل را به اوايل دهه 40 برگردانيدهاند، (58) اما از خود انجيل برمىآيد كه زمان نگارش آن بايد بسيار
ديرتر از اين تاريخ باشد. در اين انجيل آمده است كه هنگامى كهيهوداى اسخريوطى عيسى را تسليم كرد، از سران يهود سىپاره نقره
دريافت كرد. اما يهودا به زودى پشيمان شد و پارههاى نقره را در معبد انداخت. رؤساى كهنه اين نقرهها را برداشتند وبا آن مزرعهاى
براى مقبره غريبان خريدند. چون نقره به منزله خونبها بوده است، نام اين مزرعه را «حقل الدم» گذاشتند. سپس مىگويد:
«از آن جهت، اين مزرعه تا امروز به حقل الدم مشهور است.» (59)
فراموش شدن نام يك محل زمانى نسبتا طولانى را مىطلبد، لذا تاكيد بر روى كلمه «تاامروز»، نشان مىدهد كه تاريخ نگارش اين انجيل
حداقل چند دهه پس از ماجراى صليب بوده است.
از سوى ديگر، امروزه تقريبا مسلم است كه انجيل متى پس از انجيل مرقس نوشته شده. به اين دليل كه تمام مطالب مرقس در اين انجيل
آمده است. بنابراين، متى از مرقس استفاده كرده است. چنان كه گفتيم، امروزه اكثريت دانشمندان بر اين باورند كه انجيل مرقس بين
سالهاى 65 - 70 ميلادى نوشته شده است. پس تاريخ نگارش انجيل متى نمىتواند قبل از اين تاريخ باشد.
نويسنده مسيحى، دكتر كشيش فهيم عزيز، پس از نقل اقوالى درباره تاريخ نگارش اين انجيل مىگويد:
پس ممكن است مانند اكثريت دانشمندان قائل شويم كه اين انجيل بعد از سال 70 ميلادى، و چهبسا بين سالهاى 75 - 80 ميلادى، نوشته شده است. (60)
برخى ديگر، تاريخ نگارش را اندكى پس از سال 70 ميلادى و تخريب اورشليم مىدانند. (61) همچنين برخى سال 90 ميلادى را
محتمل مىدانند. (62) با اين حال، گروهى با استناد به اينكه اين انجيل سقوط شهر اورشليم در سال 70 ميلادى را پيشگويى كرده، (63)
ولى اشارهاى به وقوع اين پيشگويىنكرده، احتمالقويتر را اينمىدانند كهاندكى قبل از سال70ميلادىنگاشته شده باشد. (64)
نويسنده انجيل متى
به گفته اناجيل، حضرت عيسى فردى را كه براى روميان ماليات مىگرفت دعوت مىكند، و او مىپذيرد. (65) نام اين فرد در
انجيل متى، متى است، و در دو انجيل ديگر «لاوى». از سوى ديگر، نام متاى باجگير در عهد جديد در فهرستحواريون قرار دارد. (66)
كليسا از اوايل قرن دوم تا آغاز مطالعات نقادانه جديد، معتقد بوده است همين متاى باجگير، كه نام ديگرش لاوى، و از حواريون بوده است،
انجيل منسوب به متى را نگاشته است. (67)
اين امر به دو دليل بوده است: يكى اينكه عنوان اين كتاب (انجيل به روايت متى) انتساب به او را مىرساند. البته در خود متن هيچ دليلى
بر اين انتساب وجود ندارد، اما از اوايل قرن دوم اين عنوان بوده است; (68) دليل دوم شهادت پاپياس است. يوسبيوس در اوايل قرن چهارم
از پاپياس در اوايل قرن دوم نقل مىكند كه متى انجيل خود را به زبان عبرى نگاشت، و هر كس به اندازه توان خود اين انجيل را ترجمه كرد. (69)
با اين حال، محققان جديد اين دو دليل را كافى ندانسته، و انتساب اين انجيل را به متاى حوارى مورد ترديد قرار داده، بلكه رد كردهاند.
آنها مىگويند گفته پاپياس بر انجيل موجود منطبق نمىشود، چون او مىگويد متى انجيلش را به زبان عبرى نگاشت; در حالى كه لغتشناسان
مىگويند اين انجيل موجود بايد در اصل به زبان يونانى نوشته شده باشد. (70)
نكته ديگر اين است كه متاى حوارى خود شاهد حوادث زندگى حضرت عيسى بوده است; در حالى كه انجيل موجود مطالب انجيل مرقس را،
كه خود از حواريون نبوده، بهطور كامل نقل كرده است; و اين نمىتواند قابل قبول باشد. (71) علاوه بر اين، زبان مادرى متاى حوارى
آرامى بوده است; در حالى كه انجيل مرقس به زبان يونانى نوشته شده و متى نمىتوانسته از آن استفاده كند. (72)
با توجه به آنچه گفته شد، بسيارى بر اين باورند كه انجيل موجود را فرد ديگرى كه ناشناخته است و شايد نام او متى بوده، نوشته است. (73)
دستكم در اينكه بتوان اين انجيل را به متاى حوارى نسبت داد ترديد وجود دارد. (74) البته هنوز هم برخى اين انجيل را به صورت
قطعى به متاى حوارى نسبت مىدهند، و مىگويند: از آنجا كه متى در ميان حواريون چندان مهم نبوده، انگيزهاى وجود نداشته كه كسى
انجيل بنويسد و به او نسبت دهد. (75) ولى اين دليل چندان محكم به نظر نمىرسد، چون اولا اشتباه در استناد حتما نبايد عمدى باشد;
ثانيا انتساب به افراد ناشناختهتر زودتر پذيرفته مىشود.
مكان نگارش انجيل متى و زبان اصلى آن
برخى مىگويند اين انجيل براى اهالى فلسطين نگاشته شده است، (76) ولى بيشتر مكان نگارش اين انجيل را انطاكيه و براى اهالى آن ديار
مىدانند. (77) با توجه به مطالبى كه در انجيل آمده، گفته مىشود كه مخاطب اين انجيل مسيحيان يهودى الاصل بودهاند. (78)
در گذشته عقيده بر اين بود كه اين انجيل در اصل به زبان عبرى نگاشته شده، و بعدا به زبان يونانى ترجمه شده است. (79)
دليل اصلى اين اعتقاد همان شهادت پاپياس است، كه نقل شد. اما، همانطور كه گذشت، لغتشناسان مىگويند كتاب موجود بايد
در اصل به زبان يونانى نگاشته شده باشد.
3. انجيل به روايت لوقا و كتاب اعمال رسولان
قبل از ورود به بحث درباره مؤلف و تاريخ نگارش اين دو كتاب، بايد بيان كنيم كه چه ارتباطى بين اين دو كتاب وجود دارد كه باعثشده
تحتيك عنوان به بحث درباره آنها بپردازيم. بدين منظور، دو نكته را يادآور مىشويم:
1. ابتداى اين دو كتاب بهگونهاى است كه ظن بسيار قوى ايجاد مىكند كه نويسندهشان بايد يك نفر باشد. در ابتداى انجيل لوقا چنين آمده است:
از آن جهت كه بسيارى دستخود را دراز كردند به سوى تاليف حكايت آن امورى كه نزد ما به اتمام رسيد; چنان كه آنانى كه از ابتدا نظارگان
و خادمان كلام بودند، به ما رسانيدند. من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را منالبدايه به تدقيق در پى رفته به تو بنويسم اى تيوفلس عزيز! (80)
كتاب اعمال رسولان اينگونه آغاز مىشود:
صحيفه اول را انشا نمودم اين تيوفلس! درباره همه امورى كه عيسى به عمل نمودن و تعليم دادن آنها شروع كرد. تا آن روزى كه رسولان
برگزيده خود را به روح القدس حكم كرده، بالا برده شد، كه بديشان نيز بعد از زحمت كشيدن خود خويشتن را زنده ظاهر كرد، به دليلهاى بسيار
كه در مدت چهل روز برايشان ظاهر مىشد.... (81)
از اين دو فقره برمىآيد كه اين دو كتاب براى يك فرد، يعنى تيوفلس، نوشته شده است. نويسنده در فقره دوم مىگويد تا پايان زندگى عيسى
قبلا به تو نوشتم. اين دقيقا همان انجيل سوم است، و در نوشته دوم به زندگى و فعاليتهاى رسولان مىپردازد. بنابراين، ظاهر اين دو فقره نشان مىده
د كه نويسنده اين دو كتاب يكى است. همسويى الهيات و سبك نگارش و ادبيات اين دو كتاب نيز مؤيد اين مطلب است. (82) دانشمندان جديد
هم يكى بودن مؤلف اين دو كتاب را تقريبا يقينى انگاشتهاند، و از اين نظر، با سنت هماهنگ هستند. (83)
2. در انجيل منسوب به لوقا هيچ اشارهاى به نويسنده آن نشده است، اما كتاب اعمال رسولان سرنخهايى درباره نويسندهاش به دست مىدهد.
در اين كتاب، كه قسمت عمدهاش به مسافرتهاى تبليغى پولس اختصاص دارد، گاهى نويسنده ماجراهاى پولس را با ضمير سوم شخص
دنبال مىكند و گاهى با ضمير اول شخص جمع. اين امر نشان مىدهد كه نويسنده كتاب در برخى از سفرها همراه پولس بوده است.
از سوى ديگر، پولس در رسالههايش گهگاه از همراهانش نام مىبرد. حال آيا از مقايسه نامهايى كه در جاهاى مختلف اين رسالهها آمده،
و جاهايى از كتاب اعمال رسولان كه در آنها ضمير اول شخص به كار رفته است، مىتوان نويسنده كتاب اعمال، و درنتيجه انجيل سوم را مشخص كرد؟
نويسنده انجيل سوم و كتاب اعمال رسولان
ابتداى انجيل سوم، اطلاعاتى درباره نويسنده اين كتاب به ما مىدهد. خود نويسنده مىگويد مطالب من بر اساس گفتههاى شاهدان عينى است،
و «آنان كه از اول نظارگان و خادمان كلام بودند، به ما رسانيدند.» بنابراين، نويسنده از حواريون نبوده است. نويسنده مىگويد درباره همه
اين امور تحقيق مىكنم و با دقت و ترتيب مىنويسم. پس نويسنده فردى تحصيلكرده بوده است. همچنين از سبك نگارش و ادبيات اين دو كتاب
به دست مىآيد كه او انسانى آشنا با زبان و فرهنگ يونانى بوده است. (84)
سنتا اين انجيل را به لوقا، يار و همراه پولس، نسبت مىدهند. اين امر ريشه در شهادت ايرنئوس در پايان قرن دوم دارد.
او در كتاب Against Heresies مىگويد انجيل سوم را لوقا، آنگونه كه پولس تبليغ مىكرد، نوشت. (85)
در عهد جديد سه يا چهاربار از لوقا نام برده شده است، و همه اين موارد در رسالههاى پولس واقع شدهاند.
«و لوقاى طبيعت، حبيب و ديماس به شما سلام مىرسانند»; (86) «لوقا تنها با من است»; (87)
«... و لوقا، همكاران من، تو را سلام مىرسانند.» (88) مورد چهارم، كه در انطباق آن بر لوقا ترديد است، اين گونه است:
«...ولوسيوس (Lusius) و...، كه خويشان مناند، به شما سلام مىرسانند.» (89) علت ترديد اين است كه معادل لاتين لوقا
، Luke است، كه برگردان اسم يونانى Loukas است. احتمالا واژههاى Loukios و Lusius تغيير شكلهاى همين كلمه باشند.
چون همين تعبير اخير در اين آيه آمده، احتمال داده شده كه همان «لوقا» مقصود باشد. (90) البته در ترجمه معروف فارسى به «لوقا» برگردان شده است.
از اين موارد برمىآيد كه لوقا نزديكترين دوست پولس بوده است. او احتمالا در انطاكيه و بر اثر تبليغ پولس ايمان آورد و دوست و همراه
وى گرديد. (91) دانشمندان از تطبيق مواردى كه پولس از لوقا نام برده با مواردى كه در كتاب اعمال رسولان ضمير اول شخص به
كار رفته، و نيز با استفاده از خصوصياتى كه از ابتداى اين دو كتاب و شيوه نگارش آنها به دست مىآيد، حدس قوى مىزنند كه نگارنده
كتاب همان «لوقا» باشد. (92)
تعداد زيادى از دانشمندان جديد هم اين استناد را پذيرفتهاند و اين شواهد را كافى دانستهاند، اما برخى ديگر يك اشكال جدى را مطرح كردهاند:
اگر لوقا شاگرد خاص پولس است و همه جا همراه پولس بوده و حتى به گفته ايرنئوس انجيل او همان چيزهايى است كه پولس تبليغ مىكرده است،
پس چرا الهيات اين دو كتاب با الهيات پولسى تباين كلى دارد؟ (93) الهيات پولسى عيسى خدايى است; در حالى كه الهيات اين دو كتاب عيسى بشرى است.
بنابراين، براى نويسنده اين دو كتاب شواهد بيشترى نسبتبه دو انجيل قبل وجود دارد، ولى خالى از اشكال و ترديد نيست.
زمان و مكان نگارش انجيل لوقا و كتاب اعمال رسولان
درباره زمان نگارش اين دو كتاب، آغاز خود آنها دو نكته را آشكار مىكند: يكى اينكه كتاب اعمال رسولان حتما بعد از انجيل لوقا نوشته
شده است، چون نويسنده در ابتداى آن به نوشته اول خود، يعنى انجيل سوم، اشاره مىكند: «صحيفه اول را انشا نمودم اى تيوفلس!» (94)
نكته ديگر اين است كه در ابتداى انجيل لوقا آمده است كه «از آن جهت كه بسيارى دستخود را دراز كردند به سوى تاليف حكايت آن امورى
كه نزد ما به اتمام رسيد... من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را... به تو بنويسماى تيوفلس!» بنابراين، او در زمانى انجيل خود را مىنوشته
كه قبل از او عده زيادى دستبه چنين كارى زده بودهاند. و گفته شد كه امروزه غالب محققان معتقدند انجيلنويسى در اواسط دهه 60 ميلادى آغاز گشت.
پس تاريخ نگارش اين انجيل نمىتواند قبل از سال 70 ميلادى باشد.
از سوى ديگر، در بحث اناجيل همنوا گفته شد كه چون همه مطالب انجيل مرقس در اين انجيل تكرار شده، پس انجيل مرقس منبعى براى
انجيل لوقا بوده است; و در بحث انجيل مرقس گذشت كه غالب محققان تاريخ نگارش اين انجيل را بين سالهاى 65-70 ميلادى مىدانند.
پس انجيل لوقا بايد بعد از سال 70 ميلادى نگاشته شده باشد.
برخى از محققان مىگويند از بين سه انجيل همنوا، انجيل لوقا از نظر تاريخ نگارش آخرين است. (95) برخى ديگر بر اين عقيدهاند كه
انجيل لوقا تنها از انجيل متى استفاده كرده است. (96)
همه اين شواهد نشان دهنده آن است كه اين انجيل نمىتواند قبل از انجيل متى نوشته شده باشد. قبلا نيز گفته شد كه برخى تاريخ نگارش انجيل متى
را تا حدود سال 90 ميلادى احتمال مىدهند، ولى غالبا اندكى قبل يا بعد از سال 70 ميلادى را قويتر مىدانند.
بنابراين، تاريخ نگارش دو كتاب انجيل لوقا و اعمال رسولان در زمانى بين سالهاى 70-90 است، كه 80 تا 85 معمولتر است. (97)
البته برخى تاريخ نگارش اين انجيل را تا حدود 100 ميلادى هم احتمال دادهاند. (98) با اين همه، برخى قبل از سال 64 ميلادى را محتمل مىدانند،
و دليل آنها اين است كه كتاب اعمال رسولان، كه بيشتر به سفرها و فعاليتهاى پولس مىپردازد، ماجراى پولس را به پايان نبرده، و در حدود
سال 62 ميلادى ختم كرده است. بنابراين، كتاب اعمال نمىتواند خيلى ديرتر از اين تاريخ نوشته شده باشد، و انجيل لوقا هم قبل از اعمال
نوشته شده است. پس تاريخ نگارش آن جلوتر از اين تاريخ است. (99)
علت ناتمام ماندن ماجراى پولس در كتاب اعمال رسولان معلوم نيست. البته اين نمىتواند دليل محكمى براى نشان دادن تاريخ نگارش
اين كتاب باشد و با ادله فراوان محققان مقابله كند.
از خود اين دو كتاب چيزى درباره مكان نگارش آنها به دست نمىآيد. در اين باره شهرهاى زيادى نام برده شده است كه هيچكدام دليل قطعى ندارند. (100)
عهد جديد- تاريخ نگارش و نويسندگان
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 509
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 747 بار
- سپاسهای دریافتی: 635 بار
Re: عهد جديد- تاريخ نگارش و نويسندگان
نوشتههاى منسوب به يوحنا
بررسى مؤلف يا مؤلفان و نيز تاريخ نگارش نوشتههاى منسوب به يوحنا از اين جهت اهميت دارد كه غير از رسالههاى پولس، تنها نوشتههايى
در عهد جديد هستند كه الهيات و مسيحشناسى عيسىخدايى را ترويج مىكنند. بنابراين، نوشتههاى عيسىخدايى عهد جديد به دو نفر منسوباند:
پولس و يوحنا.
حال اين سؤال پيش مىآيد كه آيا اين دو دسته نوشته دو منشا جدا داشتهاند يا اينكه يكى از آنها تحتتاثير ديگرى بوده است؟
در عهد جديد، انجيل چهارم، سه رساله و كتاب مكاشفه به يوحنا منسوباند، كه اينك به بررسى آنها مىپردازيم.
الف) انجيل به روايتيوحنا
انجيل چهارم با سه انجيل ديگر بسيار متفاوت است. علاوه بر اين كه تنها انجيلى است كه الهيات عيسىخدايى را ترويج مىكند،
از نظر سبك نگارش و تركيب و مطالب با اناجيل ديگر بسيار متفاوت است. در اين انجيل مثل وجود ندارد; در حالى كه به گفته
سه انجيل ديگر، حضرت عيسى بسيارى از مطالب را در قالب مثل بيان مىكرده است. تعداد اندكى معجزه، يعنى هفت عدد،
در آن نقل شده، كه پنج عدد آنها در اناجيل ديگر موجود نيست. نيز سخنان و مراودات حضرت عيسى در اين انجيل با سه انجيل
ديگر متفاوت است. (101) از اينرو، تحقيق درباره وثاقت اين انجيل از نظر نويسنده، منبعى كه از آن استفاده كرده، و تاريخ نگارش
آن، اهميت ويژهاى يافته است.
تاريخ نگارش انجيل يوحنا
چه در سنت مسيحى و چه در ميان محققان امروزى، كمتر كسى در اين مطلب شك كرده است كه در ميان چهار انجيل موجود در
مجموعه عهد جديد، انجيل يوحنا از نظر تاريخى آخرين است. (102) اما اين كه اين انجيل در چه زمانى نوشته شده، بيش از
سه انجيل ديگر مورد اختلاف واقع شده است; بهگونهاى كه از قبل از سال 70 ميلادى تا نيمه دوم قرن دوم احتمال داده شده است;
اما اكثريت دانشمندان نه قدمتسال 70 ميلادى را قبول دارند و نه تاخر آن را تا نيمه دوم قرن دوم. (103)
هرچه از نيمه دوم قرن دوم به عقب برگرديم، تعداد قائلان به آن تاريخ بيشتر مىشود; مثلا تعداد قابل توجهى معتقدند كه
در نيمه اول قرن دوم نگاشته شده است. (104) همچنين هرچه از سال 70 ميلادى به جلو بياييم، باز تعداد قائلان به آن
افزايش مىيابد; (105) و ظاهرا اين دو در حدود پايان قرن اول به هم مىرسند. بنابراين، قويترين قول اين است كه اين كتاب
در حدود پايان قرن اول نگاشته شده است، (106) و شايد بهترين فاصله زمانى نگارش اين كتاب بين سالهاى 90 تا 115 ميلادى باشد. (107)
سنت مسيحى هم به همين تاريخ، يعنى پايان قرن اول، مايل بوده است. (108) بنابراين، آنچه توماس ميشل درباره نظر دانشمندان
مسيحى درباره تاريخ نگارش اين انجيل گفته است، صحيح به نظر نمىرسد:
اما دانشمندان در مورد تاريخ نگارش آن [انجيل يوحنا] اختلاف دارند، و سالهايى كه حدس زده شده، از 65 تا 90 را شامل مىشود،
كه البته تاريخ اول (يعنى سال 65) را ترجيح دادهاند. (109)
چنان كه گفته شد، كسانى كه تاريخ نگارش اين انجيل را به قبل از سال 70 ميلادى برگردانيدهاند، بسيار نادرند.
نويسنده انجيل يوحنا
چه كسى انجيل يوحنا را نوشته است؟ نويسندهاى مسيحى به نام كشيش دكتر فهيم عزيز، به اين سؤال چنين پاسخ مىدهد:
اين سؤال مشكل است، و جواب به آن بررسى و تحقيق گستردهاى را مىطلبد، و غالبا به اين عبارت ختم مىشود كه غير از خداى يگانه هيچكس
نمىداند چه كسى اين انجيل را نوشته است. (110)
از پايان قرن دوم ميلادى به بعد، اعتقاد غالب در كليساى مسيحى اين بوده است كه اين انجيل به دستيوحنا، پسر زبدى، كه يكى از حواريون بوده،
نوشته شده است; (111) تا اينكه اين اعتقاد در قرن نوزدهم زير سؤال رفته است. (112)
يوحنا، پسر زبدى، از حواريون است، و نام او همه جاى عهد جديد همراه نام حواريون آمده است. او از اولين كسانى است كه به حضرت
عيسى ايمان آورده است. او با برادرش يعقوب، همراه پدرشان زبدى، مشغول تعمير تور ماهيگيرى خود بودند كه حضرت عيسى آن دو برادر
را دعوت كرد و آنها در پى آن حضرت رفتند. (113) پس از اين او از حواريون مىگردد. اعتقاد كليسابر اينبوده است كهيوحناى حوارى
مدتطولانىزيست و در اواخر عمر در افسس در آسياى صغير مىزيسته و نزديك به پايان عمرش انجيل چهارم را در اين شهر نوشته است. (114)
براى اثبات اين قول عمدتا دو شاهد اقامه شده است:
يكى از درون خود كتاب و ديگر از خارج آن و شهادت ديگران. از برخى قسمتهاى اين كتاب حدس زده مىشود كه اين انجيل بايد به دستيكى
از همراهان حضرت عيسى نوشته شده باشد. اما عمده اين موارد حدسى است. تنها باب آخر انجيل يوحنا علايمى درباره نويسنده به دست مىدهد
كه بسيار مفيدند. در اين باب از شاگردى سخن رفته است كه عيسى به او محبت مىنمود. (115)
در همين باب مىگويد: همين شاگرد محبوب بود كه هنگام شام آخر بر سينه حضرت عيسى تكيه زده بود. (116) در پايان هم مىگويد:
«و اين شاگردى است كه به اين چيزها شهادت داد و اينها را نوشت.» (117)
با بررسى خود انجيل يوحنا و اناجيل ديگر به دست آوردهاند كه اين شاگرد محبوب - كه احتمالا بسيار جوان يا حتى كودك بوده است كه در
هنگام شام آخر به سينه حضرت عيسى تكيه داده- همان يوحنا پسر زبدى بوده است. اما مشكل اين است كه بسيارى معتقدند باب آخر بعدا و
به دستشخص ديگرى نوشته شده است; (118) و اگر اين باب حذف شود، از درون خود كتاب نمىتوان شاهد محكمى براى تعيين نويسنده آن پيدا كرد.
دليل ديگر شهادتى است كه ايرنئوس در حدود سال 180 ميلادى از پليكارپ -كه اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم مىزيسته و
شاگرد يوحناى حوارى بوده است- نقل مىكند; و آن شهادت اين است كه يوحناى حوارى نويسنده انجيل سوم است. (119)
دانشمندان اين دليل را هم رد مىكنند و مىگويند به شهادت ايرنئوس نمىتوان اعتماد كرد، چون قبل از او و در اواسط قرن دوم ژوستين
شهيد از يوحناى رسول سخن مىگويد و درباره او مطالبى مىنويسد، اما هيچ ذكرى از انجيل او نمىكند; در حالى كه كتاب مكاشفه را
به او نسبت مىدهد. پس نويسنده انجيل چهارم فردى غير از يوحناى رسول است. (120)
يوسبيوس كه در اوايل قرن چهارم مىزيسته، از پاپياس -كه در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم مىزيسته- نقل مىكند كه در اين زمان
يوحناى ديگر كه به «پير» معروف بوده، در افسس زندگى مىكرده است. عدهاى از محققان جديد مىگويند كه در واقع يك يوحنا در افسس
مىزيسته، كه همين يوحناى پير بوده، و او انجيل چهارم را نوشته است، و بعدا با يوحناى رسول مشتبه شده است. (121)
دليل ديگرى كه براى رد انتساب اين انجيل به يوحناى حوارى آورده مىشود، اين است كه اگر يوحناى حوارى نويسنده اين انجيل است،
پس چرا اين اندازه با سه انجيل ديگر متفاوت است؟ آيا مىتوان گفت كه دو نفر كه شاهد يك ماجرا بودهاند و معتبر هم هستند، اين اندازه متفاوت نقل مىكنند؟ (122)
دليل ديگر اين است كه انجيل چهارم پر از مضامين فلسفى و يونانى است; و به گفته كتاب اعمال رسولان (4:13)، يوحنا فردى عامى
و بىسواد بوده است. بنابراين، او نمىتواند نويسنده اين انجيل باشد. (123)
اين ادله باعثشده است كه اكثر مفسران كتاب مقدس نسبت اين انجيل را به يوحنا نپذيرند. (124)
بنابراين، بهتر است مانند فهيم عزيز بگوييم تنها خدا مىداند چه كسى انجيل چهارم را نوشته است.
منشا انجيل يوحنا
از آنچه گذشت، معلوم گرديد كه انجيل چهارم به دست فردى نامشخص، در حدود پايان قرن اول، نگاشته شده است. بنابراين، به احتمال قوى
اناجيل ديگر، كه احتمالا چند دهه زودتر نوشته شدهاند، در اختيار نويسنده بوده است. از اين گذشته، حتما رسالههاى پولس، كه از نيم قرن جلوتر
در كليساها خوانده مىشدهاند، در اختيار او بودهاند. (125)
اما اين كتاب با ديگر اناجيل و حتى رسالههاى پولس متفاوت است، چون عناصر بسيارى از فلسفه يونان در آن مشهود است.
از اينرو، ويل دورانت مىگويد: «انجيل چهارم از فلسفه يونان مايه گرفته است.» نيز مىگويد: «با در نظر داشتن همه آنچه گفته شد، اگر
يكبار ديگر مقدمه انجيل چهارم را بخوانيم و به جاى واژه «كلمه»، كه ترجمه لوگوس يونانى است، خود لوگوس را بگذاريم، فورا درمىيابيم
كه نويسنده به فيلسوفان پيوسته است.» (126)
با اين حال، اين انجيل با رسالههاى پولس، از جهت الهيات و مسيحشناسى، درست مانند هم هستند، و هر دو از مسيحشناسى عيسىخدايى پيروى
مىكنند. بنابراين، با توجه به اينكه مسيحشناسى عيسىخدايى به پولس منسوب است و رسالههاى پولس حدود نيمقرن پيشتر نوشته شدهاند،
طبيعى است كه مانند بسيارى ديگر بگوييم نويسنده انجيل چهارم، الهيات و مسيحشناسى پولسى را گرفته است، ولى آن را در قالب خاصى
ريخته است. همانطور كه فيلون اسكندرانى يهوديت را بهگونهاى بيان مىكرد كه براى يونانيان قابل فهم باشد، نويسنده انجيل چهارم نيز
مسيحيت را طورى بيان مىكند كه براى يونانيان قابل فهم باشد. (127) بنابراين، او اصطلاحات و قالبها را از فلسفه يونان مىگيرد
و الهيات پولسى را در آن مىريزد.
ب) رسالههاى يوحنا
در عهد جديد سه رساله به يوحنا منسوب است:
رساله نخستخطاب به فردى خاص نيست و عمومى است. رساله دوم خطاب به خاتون برگزيده و فرزندانش است، كه گاهى گفته مىشود
مقصود از خاتون برگزيده، همان كليساست. (128) رساله سوم به فردى به نام «غايس» نوشته شده، كه شبان يا پيشواى كليسا بوده است. (129)
رساله دوم و سوم بسيار كوتاه هستند و بيشتر به مسائل روزمره كليسا پرداختهاند، اما رساله اول نسبتا طولانى است و بيشتر مسائل عقيدتى را دربرمىگيرد.
اين رساله از نظر محتوا همان مطالب انجيل چهارم را دنبال مىكند، و هر دو يك الهيات را ترويج مىكنند. (130)
اعتقاد كليساى مسيحى بر اين بوده است كه اين سه رساله را همان نويسنده انجيل چهارم، يعنى يوحنا پسر زبدى، نوشته است. (131)
از سوى ديگر، سبك نگارش اين سه رساله بهگونهاى است كه بسيارى از محققان برآناند كه نويسنده آنها بايد همان نويسنده انجيل چهارم باشد. (132)
بنابراين، محققان جديد اين رسالهها را هم به يوحناى پير، نه يوحناى حوارى، نسبت مىدهند. البته اگر ثابتشود كه اين سه رساله و انجيل چهارم
را يك نفر نوشته است، در رسالههاى دوم و سوم، شواهدى ظنى وجود دارد كه نويسنده يوحناى پير بوده است; از جمله اينكه هر دو رساله
با اين عبارت آغاز مىشود: «من كه پيرم...» اين تعبير نشان مىدهد كه نويسنده با عنوان «پير» معروف بوده است.
يوسبيوس از پاپياس نقل مىكند كه در آن زمان در افسس دو نفر به نام يوحنا مىزيستهاند: يكى يوحناى حوارى، و ديگرى يوحناى پير.
محققان جديد مىگويند در واقع يك يوحنا در افسس مىزيسته، كه همان يوحناى پير بوده است، و بعدا با يوحناى حوارى مشتبه شده است.
در صورتى كه اين تحليل درستباشد، بايد بگوييم اگر رساله دوم و سوم يوحنا را همان كسى نگاشته كه انجيل چهارم و رساله اول را،
پس گفته محققان جديد درباره هر چهار كتاب تقويت مىشود، چون كلمه «پير» ظاهر در اين است كه او معروف به اين نام بوده است.
سنت مسيحى زمان و مكان نگارش اين رسالهها را اواخر عمر يوحنا، يعنى پايان قرن اول، و در شهر افسس مىداند. اما مشخص نيست
كه اين رسالهها زودتر نوشته شدهاند يا اناجيل. (133)
ج) مكاشفه يوحنا
اين كتاب از يك مكاشفه سخن مىگويد و مسائل آخر الزمان را پيشگويى مىكند; و از اين جهت، با بقيه قسمتهاى عهد جديد متفاوت است.
پس بحث درباره تاريخ و مكان نگارش اين كتاب و نويسنده آن اهميت كمترى دارد. درباره نويسنده اين كتاب از قديم اختلاف بوده است،
و اكثر دانشمندان نويسنده اين كتاب را غير از نويسنده انجيل چهارم و سه رساله يوحنا مىدانستهاند. (134)
درباره نويسنده اين كتاب چند نكته را بايد در نظر گرفت:
1. خود كتاب مىگويد نام نويسنده يوحناست; (135)
2. انديشهها و طرز تفكر نويسنده با نويسنده انجيل چهارم بسيار متفاوت است; بهگونهاى كه ويل دورانت مىگويد: «باور نكردنى است كه انجيل چهارم و
كتاب مكاشفه اثر يك فرد باشد. كتاب مكاشفه از شعر يهود، و انجيل چهارم از فلسفه يونان مايه گرفته است»; (136)
3. اين كتاب، برخلاف انجيل چهارم، با ادبيات يونانى بسيار ضعيف نوشته شده است;
4. از نظر زمان نگارش، بسيار زودتر از انجيل چهارم نوشته شده است، و بسيارى تاريخ نگارش آن را به زمان فشار و شكنجه نرون
در سال 65 ميلادى برمىگردانند. (137)
يوحناى حوارى يك فرد عامى و غيرعالم است، كه در فرهنگ يهودى رشد كرده است. (138) همه شواهدى كه گفته شد، بر اين فرد منطبق است.
احتمال دارد او نويسنده كتاب مكاشفه باشد; برخلاف انجيل چهارم و رسالهها.
ديگر نوشتههاى عهد جديد
تنها چهار رساله كوتاه از عهد جديد معرفى نشدهاند، كه عبارتاند از: رساله يعقوب، رسالههاى اول و دوم پطرس، رساله يهودا.
با توجه به كم اهميتبودن اين رسالهها در عهد جديد، به اختصار به بررسى نويسندگان و تاريخ نگارش آنها مىپردازيم.
الف) رساله يعقوب
شايد بتوان گفت تنها نوشتهاى از عهد جديد كه صريحا تعاليم پولس را رد مىكند، رساله يعقوب است. يكى از مهمترين تعاليم پولس
اين است كه انسان تنها با ايمان به مسيح رستگار مىشود، نه با عمل به شريعت. اين گفته در رسالههاى پولس، به ويژه غلاطيان و
روميان، بارها تكرار شده است. اما نويسنده اين رساله با صراحت تمام اين گفته را رد مىكند: «اى برادران من! چه سود دارد
اگر كسى گويد ايمان دارم، وقتى كه عمل ندارد؟ آيا ايمان مىتواند او را نجات بخشد؟ وليكن اى مرد باطل! آيا مىخواهى بدانى كه ايمان
بدون اعمال باطل است؟ آيا پدر ما ابراهيم به اعمال عادل شمرده نشد، وقتى كه پسر خود اسحاق را به قربانگاه گذرانيد...
پس مىبينيد كه انسان از اعمال عادل شمرده مىشود، نه از ايمان تنها.» (139)
صراحت نويسنده اين رساله بهگونهاى است كه گفته مىشود در مخالفت مستقيم با پولس نوشته شده است. (140)
نويسنده اين رساله خود را در ابتداى رساله، يعقوب، غلام عيسى مسيح، معرفى مىكند. سنت كليسا بر اين است كه اين يعقوب برادر
حضرت عيسى است. (141) اما اشكال شده است كه ادبيات يونانى اين رساله بسيار خوب است و نمىتواند نوشته يعقوب برادر عيسى باشد. (142)
با توجه به اين كه در عهد جديد پنج نفر به نام يعقوب وجود دارد، مشخص كردن اينكه كدام يك اين رساله را نوشتهاند، چندان آسان نيست. (143)
از محتواى رساله معلوم است كه نبايد قبل از فعاليتهاى تبليغى پولس نوشته شده باشد. از اينرو، برخى مىگويند از آنجا كه يعقوب،
برادر حضرت عيسى، در سال 66 ميلادى فوت كرده است، نمىتوانسته به رسالههاى پولس دسترسى پيدا كند، تا اينگونه با آنها به مخالفتبپردازد. (144)
اما مىتوان گفت كه حتى اگر رسالهها در دسترس او نبوده است، طبيعى است كه تعاليم پولس را -كه در شهرهاى مختلف قبل از آن زمان تبليغ شده بود- شنيده باشد.
با اينكه درباره تاريخ نگارش اين رساله اختلاف است و برخى تاريخ آن را اوايل قرن دوم دانستهاند، اما بيشتر حدود سال 60 ميلادى
را ترجيح مىدهند، (145) كه با مطالب اين رساله نيز مناسب است.
ب) دو رساله منسوب به پطرس
در عهد جديد دو رساله به پطرس رسول منسوب است كه بزرگترين حوارى حضرت عيسى به شمار مىرفته است.
هر دو رساله با نام پطرس رسول آغاز مىشوند، و چنين مىنمايد كه نويسنده آنها پطرس حوارى است. رساله اول به كليساهاى شهرهاى
آسياى صغير نوشته شده است، و مسيحيان آن منطقه را به صبر و بردبارى دعوت مىكند. البته در لابهلاى آن عباراتى است كه با تعاليم پولس
بىشباهت نيست، و ادبيات آن با رسالههاى پولس قابل مقايسه است. (146)
سنت كليسا اين رساله را به پطرس رسول نسبت مىداده است، اما محققان جديد اين انتساب را به شدت زيرسؤال بردهاند. (147)
آنها مىگويند ادبيات يونانى عالى اين رساله، نمىتواند نوشته يك ماهيگير ساده باشد. همچنين فقراتى از آن به تعاليم پولسى شبيه است.
ديگر اينكه شكنجه و آزار مسيحيان آسياى صغير به اين زودى نبوده است كه پطرس براى آنها نامه بنويسد و آنها را به صبر و شكيبايى
توصيه كند. همه اين امور نشانه آن است كه فرد ديگرى -كه احتمالا از پيروان پطرس بوده- نزديك به پايان قرن اول اين رساله را نوشته است. (148)
رساله دوم پطرس هم مسيحيان را به صبر و بردبارى دعوت مىكند، و حقايقى را درباره ايمان مسيحى به آنها گوشزد مىكند و مسيحيان
را از هرزگى و بىبند و بارى برحذر مىدارد. در عهد جديد، غير از كتاب اعمال رسولان و رسالههاى پولس، تنها در يك جا از پولس
سخن رفته و از او تعريف شده است; آن هم پايان همين رساله است. بنابراين، اگر انتساب اين رساله به پطرس ثابتشود، اهميت ويژهاى پيدا مىكند.
اين رساله، چه از نظر محتوا و چه از نظر شيوه نگارش، با رساله اول اختلاف فاحشى دارد. (149)
هرچند اين رساله به پطرس نسبت داده مىشود، محققان تاريخ نگارش آن را حدود سال 150 ميلادى مىدانند، و براى آن شواهد فراوانى مىآورند.
بنابراين، نويسنده آن فردى ديگر بوده است و براى اينكه نوشتهاش مورد قبول واقع شود، آن را به پطرس نسبت داده است. (150)
ج) رساله يهودا
اين رساله بسيار كوتاه، درباره خطر معلمان دروغين و پرهيز از هرزگى و بىبند و بارى مطالبى را به مسيحيان گوشزد مىكند.
رساله با نام «يهودا غلام عيسى مسيح و برادر يعقوب» آغاز مىشود; و معتقد بودهاند كه يهودا برادر عيسى و يعقوب است.
اما بسيارى از دانشمندان اين نسبت را نادرست مىدانند و زمان نگارش اين رساله را قرن دوم مىدانند. (151) بسيارى معتقدند
مطالب اين رساله مربوط به زمانى بسيار متاخرتر از آن است كه يكى از معاصران حضرت عيسى و حواريون بتواند آن را بنويسد. (152)
با اين حال، برخى تاريخ آن را اواخر قرن اول (153) و يا قبل از تخريب اورشليم در سال 70 ميلادى مىدانند. (154)
جمعبندى
الف) هيچ يك از قسمتهاى عهد جديد را نمىتوان به صورت قطعى به حواريون نسبت داد; و اگر بخواهيم بحثها و دلايل دانشمندان و
محققان جديد را مبنا قرار دهيم، بايد بگوييم از اين مجموعه، كه اناجيل متى و يوحنا و رسالههاى يوحنا و مكاشفه يوحنا و دو رساله پطرس،
سنتا به حواريون نسبت داده مىشده است، به جز كتاب مكاشفه، استناد بقيه تقريبا به صورت قطعى رد شده است.
مضافا اينكه كتاب مكاشفه هم مورد ترديد واقع شده است.
ب) تنها قسمتى از عهد جديد، كه نويسنده آن به صورت قطعى مشخص است، هفتيا هشت رساله پولس است.
ج) مسلم است كه رسالههاى پولس نخستين نوشتههاى عهد جديدند، و پيش از اينكه ساير بخشهاى عهد جديد نوشته شود، پولس قبل از
سال 65 ميلادى، در شهرهاى مختلف انديشههاى خود را تبليغ مىكرد.
د) انجيلنويسى پس از سال 65 ميلادى، يعنى سال كشته شدن پطرس و پولس، آغاز گشته است; و سه انجيل همنوا و ديگر قسمتهاى
عهد جديد از اين زمان به بعد نوشته شدهاند.
ه’ ) در عهد جديد دو الهيات به چشم مىخورد: عيسىخدايى، عيسىبشرى. سالها قبل از نوشته شدن بخش عيسىبشرى، الهيات
عيسىخدايى نوشته شده و در كليساها خوانده مىشده است. بنابراين، شايد بتوان گفت زمانى كه انجيلنويسان اناجيل همنوا را مىنگاشتهاند،
چند دهه از آغاز تبليغ الهيات پولسى گذشته بود; و اگر در آنها تعابيرى از قبيل «پسر خدا» وجود دارد، به معناى الوهيت نيست.
اما كاربرد لفظ «پسر»، و تصوير رابطهاى خاص ميان حضرت عيسى و خدا، تحتتاثير ادبيات پولسى بوده است، كه در آن زمان رواج داشت.
و) غير از رسالههاى پولس، انجيل چهارم و سه رساله منسوب به يوحنا نيز از الهيات عيسىخدايى پيروى مىكنند. اگر به تاريخ نگارش
اين چهار نوشته نگاه كنيم، مىبينيم فاصله قابل توجهى با تاريخ نگارش اناجيل همنوا دارند; يعنى حدود سى سال پس از اناجيل همنوا و
بيش از نيم قرن پس از رسالههاى پولس نگاشته شدهاند. بنابراين، با گذشت زمان، الهيات پولسى و عيسىخدايى بيشتر رايج مىشده است;
بهگونهاى كه اين انديشه در انجيل چهارم و برخى رسالههاى منسوب به يوحنا از رسالههاى پولس شديدتر و صريحتر شده است.
ز) رسالههاى پولس يك عقيده و انديشه و يك الهيات ويژه را ترويج مىكرده كه شخصيت مسيح در آن نقش محورى و اصلى را داشته است.
همچنين اين عقيده سالها ترويج و تبليغ مىشده و بعدها زندگينامه حضرت عيسى در اناجيل همنوا نگاشته شده است. از اينرو، شايد كسى بتواند
ادعا كند كه اين زندگينامه تحتتاثير آن عقايد نگاشته شده است.
ح) پولس خود را مامور تبليغ در ميان غيريهوديان خواند، و غيريهوديان در بخش بسيار وسيعى از امپراتورى روم ساكن بودند; و بىآنكه اطلاعى
از يهوديت داشته باشند، ابتدائا با روايت پولسى از مسيحيت آشنا گرديدند; و به زودى اكثريت مسيحيان را همين غير يهوديان تشكيل دادند.
بنابراين، نقش ويژه رسالههاى پولس و تعاليم او در مسيحيت روشن مىشود. اين نفوذ و تاثير تا حدى است كه برخى از مسيحيان مىگويند:
«پولس حوارى را غالبا دومين مؤسس مسيحيت لقب دادهاند»; (155) «پولس به خاطر توسعه يافتن افكارش -مخصوصا توسط دستهاى
از نويسندگان در پايان قرن اخير- متهم به اين شده است كه آن قدر مسيحيت را تغيير داده كه گويى مؤسس دوم آن است.» (156)
پىنوشتها: ------------------------------------
1. تاريخ كليساى قديم، ص 66; كلام مسيحى، ص 28.
2. متى، 16: 18 - 19.
3. يوحنا، 21: 15 - 17.
4. اعمال رسولان، 9: 1 - 10.
5. متى، 13: 57; لوقا، 6: 4 ; 13: 23.
6. اعمال رسولان، 3: 13.
7. متى، 8: 20، و موارد بسيار ديگرى در عهد جديد.
8. يوحنا، 1: 1.
9. رساله پولس به كولسيان، 1: 16.
10. Synoptic Gospels.
11. Merrill C. Tenney.
12. معرفى عهد جديد، 1 / 138 - 139.
13. تاريخ كليساى قديم، ص 66 - 69.
14. كلام مسيحى، ص 54.
15. مسيحيت و بدعتها، ص 46 - 47.
.104 . 16. NIDB
.186 17. ER. ME , Vol. 2. P.
18. رساله پولس به غلاطيان، 2: 11 - 14.
19. همان، 3: 1 - 3.
20. چون در يهود ختنه واجب است، و در آن زمان غيريهوديان ختنه نمىكردند، آنها را نامختونان مىنامند.
21. رساله پولس به غلاطيان، 2: 7 - 9.
22. تاريخ جامع اديان، ص 617.
23. رساله پولس به روميان، 5: 12.
24. تاريخ تمدن، 3 / 689.
25. A .Short History of the World. pp. 178 - 180.
26. تاريخ جامع اديان، ص 414.
27. تحقيقى در دين مسيح، ص 36; و: HBD, P. 100.
28. همان.
29. كليد عهد جديد، ص 211; معرفى عهد جديد، 2 / 97.
30. همان.
31. تفسيرالعهد الجديد، ص 1، 88.
32. ER. ME. VOl. 2. P. 189.
33. NIDB. P. 705.
34. .Irenaeus از بزرگترين مدافعه نويسان مسيحى پايان قرن دوم و اسقف شهر ليونز.
35. المدخل الى العهد الحديد، ص 219 - 220.
36. تاريخ جامع اديان، ص 576.
. 37. The Synoptic Problem
38. ODC P. 1315 - 2. and ER. ME Vol 2. P. 189 and NIDB . P. 39.
39. معرفى عهد جديد، 1 / 148.
40. Marcian Hyposthesis.
.853 41. ODC. P.
42. ER. ME. Vol 2. P. 189
43. ODC. P. 859.
44. عيسى; اسطوره يا تاريخ، ص 19 - 20.
45. BD. PP. 583, 605, 613.
46. ر. ك: المدخل الى الكتاب المقدس، 4 / 356 به بعد.
47. ER. ME. Vol. 9. P. 208.
48. اعمال رسولان، 12: 6 - 11.
49. همان، 13: 5.
50.همان، 13: 13.
51. همان، 16: 37 - 39.
52. رساله اول پطرس، 5: 13.
53. ODC. pp. 473 and 1011.
54. معرفى عهد جديد، 1/173; المدخل الى الكتاب المقدس، 4/404.
55. ODC. p. 859.
56. تفسير الكتاب المقدس، جماعة من اللاهوتيين، 5/91; المدخل الى العهد الجديد، ص221.
57. ODC. p. 874.
58. المدخل الى العهد الجديد، ص247.
59. متى، 27: 3 - 8.
60. المدخل الى العهد الجديد، ص248.
61. ER, ME. Vol. 9.p. 285.
62. المدخل الى الكتاب المقدس، الجزء الرابع، ص356; و: .HBD. P. 613
63. متى، 44:1-28
64. معرفى عهد جديد، 1/158; و: NIDB, p.631.
65. متى، 9:9; مرقس، 2:14; لوقا، 5:27-28.
66. متى، 10:3; مرقس، 3:18; لوقا، 6:15; اعمال رسولان، 1:13.
67. همان.
68. المدخل الى العهد الجديد، ص242.
69. WB. p. 452; an ER. ME. vol.9. p.285.
70. المدخل الى العهد الجديد، ص243.
71. همان; و: ER. ME. Vol .9. p.285.
72. همان.
73. HBD. p. 613.
74. المدخل الى العهد الجديد، ص245.
75. معرفى عهد جديد، 1/ص158.
76. تغيير العهد الجديد، ص1.
77. معرفى عهد جديد، 1/159; و: NIDB. p.631.
78. معرفى عهد جديد، 1/159.
79. تفسير العهد الجديد، ص1.
80. لوقا، 1: 1 - 3.
81. اعمال رسولان، 1: 1 - 3.
82. ER. ME. vol.9. p.51; and HBD. p.582.
83. همان، ص583.
84. NIDB. P. 604.
85. ER. ME. Vol .9. P.51.
86. رساله پولس به كولسيان، 4:14.
87. رساله دوم پولس به تيموتائوس، 4:11.
88. رساله پولس به فليمون: 24.
89. رساله پولس به روميان، 16:21.
90. HBD. P.582.
91. معرفى عهد جديد، 1/191.
92. همان، ص189-192; المدخل الى العهد الجديد، ص272-275.
93. HBD . p.583.
94. NIDB. p.105.
95. همان، ص605، 705.
96. HDB. p.583.
97. همان.
98. ODC. p.829.
99. معرفى عهد جديد، 1/193-194.
100. همان.
101. همان، ص205; و: ODC. p.731.
102. HBD. p.499.
103. المدخل الى العهد الجديد، ص560.
104. NIDB . p.400.
105. معرفى عهد جديد، 1/209.
106. HBD . p. 499.
107. المدخل الى العهد الجديد، ص561.
108. NIDB. p.534.
109. كلام مسيحى، ص48.
110. المدخل الى العهد الجديد، ص546.
111. HBD. .498 and NIDB . p.534.
112. المدخل الى العهد الجديد، ص546.
113. متى، 4:21.
114. قاموس الكتاب المقدس، ص1109; معرفى عهد جديد، 1/207، 209.
115. يوحنا، 21:7.
116. همان، 21:20.
117. همان، 21:24.
118. عيسى; اسطوره يا تاريخ، ص27.
119. المدخل الى العهد الجديد، ص547.
120. همان، ص551.
121. ODC. p. 731.
122. همان.
123. المدخل الى العهد الجديد، ص550.
124. تفسير الكتاب المقدس، 5/229.
125. المدخل الى العهد الجديد، ص563.
126. تاريخ تمدن،3/695-696.
127. همان، ص696; المدخل الى العهد الجديد، ص570.
128. معرفى عهد جديد، 2/114.
129. همان، ص115.
130. ODC . p. 130.
131. BD . p. 499.
132. NIDB. pp.536-537.
133. NIDB. p.536.
134. المدخل الى العهد الجديد، ص575.
135. تاريخ تمدن، 3/695.
136. معرفى عهد جديد، 2/119.
137. معرفى عهد جديد، 2/118; تاريخ تمدن، 3/695 .
138. اعمال رسولان، 4:13.
139. رساله يعقوب، 2:14، 20-24.
140. HBD . p. 447.
141. بر طبق عهد جديد، حضرت مريم نامزد يوسف نجار بود كه حضرت عيسى از او زاده شد، و پس از آن چند فرزند ديگر را به دنيا آورد. متى، 1:25.
142. ODC. p.711.
.494 143. NIDB. p.
.447. 144. HBD. p
145. كليد عهد جديد، ص220-221.
146. ODC. p. 1051.
147. المدخل الى العهد الجديد، ص729.
148. HBD . p.779.
149. ODC. p.1051.
150. همان; كليد عهد جديد، ص239; و: HBD. p.780.
151. المدخل الى العهد الجديد، ص759.
152. HBD. p.514.
153. كليد عهد جديد، ص236.
154. ODC. p.750.
155. تاريخ جامع اديان، ص613.
156. مسيحيت و بدعتها، ص47.
منابع:
منابع فارسى
1. كتاب مقدس.
2. بى.ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هشتم، 1375.
3. هاكس، مستر، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، چاپ اول، 1377.
4. فيلسون، فلويد، كليد عهد جديد، ترجمه مسعود رجبنيا، تهران، انتشارات نورجهان، 1333.
5. ميلر، و.م، تاريخ كليساى قديم در امپراتورى روم و ايران، ترجمه على نخستين، انتشارات حيات ابدى، چاپ دوم، 1981.
6. ا.گريدى، جوان، مسيحيت و بدعتها، ترجمه عبدالرحيم سليمانى اردستانى، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، 1377.
7. ميشل، توماس، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب چاپ اول، 1377.
8. آشتيانى، جلالالدين، تحقيقى در دين مسيح، نشر نگارش، 1368.
9. سى. تنى. مريل، معرفى عهد جديد، ج1 و 2، ترجمه ط. ميكائيليان، انتشارات حيات ابدى، چاپ اول، 1362.
10. دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج3 (قيصر و مسيح)، ترجمه حميد عنايت و...، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ سوم، 1370.
11. رابرتسون، آرچيبالد، عيسى; اسطوره يا تاريخ، ترجمه حسين توفيقى، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول، 1377.
منابع عربى
12. الفغالى، الخورى بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، ج5، بيروت، منشورات المكتبة البوليستة، چاپ اول، 1995.
13. جماعة من اللاهوتيين، تفسير الكتاب المقدس، ج5، بيروت، دار منشورات النفير، چاپ دوم، 1990.
14. جماعة من اللاهوتين، تفسير الكتاب المقدس، ج6، بيروت، دار منشورات النفير، چاپ اول، 1988.
15. شلبى، الدكتور احمد، مقارنة الاديان، ج2، (المسيحة)، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، چاپ دهم، 1993.
16. الفغالى، الخورى بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، بيروت، منشورات المكتبة البوليستة، چاپ اول، 1994.
17. تفسير العهد الجديد، قاهره، دارالثقافة، چاپ دوم، بىتا.
18. عبدالملك، الدكتور پطرس و...، قاموس الكتاب المقدس، قاهره، دارالثقافة، چاپ دهم، 1995.
19. فهيم عزيز، الدكتور القس، المدخل الى العهد الجديد، قاهره، دارالثقافه، بىتا.
منابع انگليسى
(علامت اختصارى 1. Eliade, Mircea: The Encyclopedia of Religion, V. 8, 9, 2 Macmilan Publishing Company, New York, 1987. (ER. ME :
(علامت اختصارى : 2. D. Gardner, Paulo, Who|s Who in the Bible, Zondervan Publishing House, Grand Rapids, Michigan, 1995. (WB
(علامت اختصارى : 3. Douglas, J. D: The New International Dictionary of the Bible, Reqency reference Library, Grand Rapids, Mi, U. S. A,1987.(NIDB
(علامت اختصارى : 4. Achtemeier, Paul J.: Harper|s Bible Dictionary, Harper San Francisco , 1985. (HBD
(علامت اختصارى : 5. Cross, F. L: The Oxford Dictionary of the Christian Church, London, Oxford University Press, 1957. (ODC
نويسنده :عبدالرحيم سليمانى
بررسى مؤلف يا مؤلفان و نيز تاريخ نگارش نوشتههاى منسوب به يوحنا از اين جهت اهميت دارد كه غير از رسالههاى پولس، تنها نوشتههايى
در عهد جديد هستند كه الهيات و مسيحشناسى عيسىخدايى را ترويج مىكنند. بنابراين، نوشتههاى عيسىخدايى عهد جديد به دو نفر منسوباند:
پولس و يوحنا.
حال اين سؤال پيش مىآيد كه آيا اين دو دسته نوشته دو منشا جدا داشتهاند يا اينكه يكى از آنها تحتتاثير ديگرى بوده است؟
در عهد جديد، انجيل چهارم، سه رساله و كتاب مكاشفه به يوحنا منسوباند، كه اينك به بررسى آنها مىپردازيم.
الف) انجيل به روايتيوحنا
انجيل چهارم با سه انجيل ديگر بسيار متفاوت است. علاوه بر اين كه تنها انجيلى است كه الهيات عيسىخدايى را ترويج مىكند،
از نظر سبك نگارش و تركيب و مطالب با اناجيل ديگر بسيار متفاوت است. در اين انجيل مثل وجود ندارد; در حالى كه به گفته
سه انجيل ديگر، حضرت عيسى بسيارى از مطالب را در قالب مثل بيان مىكرده است. تعداد اندكى معجزه، يعنى هفت عدد،
در آن نقل شده، كه پنج عدد آنها در اناجيل ديگر موجود نيست. نيز سخنان و مراودات حضرت عيسى در اين انجيل با سه انجيل
ديگر متفاوت است. (101) از اينرو، تحقيق درباره وثاقت اين انجيل از نظر نويسنده، منبعى كه از آن استفاده كرده، و تاريخ نگارش
آن، اهميت ويژهاى يافته است.
تاريخ نگارش انجيل يوحنا
چه در سنت مسيحى و چه در ميان محققان امروزى، كمتر كسى در اين مطلب شك كرده است كه در ميان چهار انجيل موجود در
مجموعه عهد جديد، انجيل يوحنا از نظر تاريخى آخرين است. (102) اما اين كه اين انجيل در چه زمانى نوشته شده، بيش از
سه انجيل ديگر مورد اختلاف واقع شده است; بهگونهاى كه از قبل از سال 70 ميلادى تا نيمه دوم قرن دوم احتمال داده شده است;
اما اكثريت دانشمندان نه قدمتسال 70 ميلادى را قبول دارند و نه تاخر آن را تا نيمه دوم قرن دوم. (103)
هرچه از نيمه دوم قرن دوم به عقب برگرديم، تعداد قائلان به آن تاريخ بيشتر مىشود; مثلا تعداد قابل توجهى معتقدند كه
در نيمه اول قرن دوم نگاشته شده است. (104) همچنين هرچه از سال 70 ميلادى به جلو بياييم، باز تعداد قائلان به آن
افزايش مىيابد; (105) و ظاهرا اين دو در حدود پايان قرن اول به هم مىرسند. بنابراين، قويترين قول اين است كه اين كتاب
در حدود پايان قرن اول نگاشته شده است، (106) و شايد بهترين فاصله زمانى نگارش اين كتاب بين سالهاى 90 تا 115 ميلادى باشد. (107)
سنت مسيحى هم به همين تاريخ، يعنى پايان قرن اول، مايل بوده است. (108) بنابراين، آنچه توماس ميشل درباره نظر دانشمندان
مسيحى درباره تاريخ نگارش اين انجيل گفته است، صحيح به نظر نمىرسد:
اما دانشمندان در مورد تاريخ نگارش آن [انجيل يوحنا] اختلاف دارند، و سالهايى كه حدس زده شده، از 65 تا 90 را شامل مىشود،
كه البته تاريخ اول (يعنى سال 65) را ترجيح دادهاند. (109)
چنان كه گفته شد، كسانى كه تاريخ نگارش اين انجيل را به قبل از سال 70 ميلادى برگردانيدهاند، بسيار نادرند.
نويسنده انجيل يوحنا
چه كسى انجيل يوحنا را نوشته است؟ نويسندهاى مسيحى به نام كشيش دكتر فهيم عزيز، به اين سؤال چنين پاسخ مىدهد:
اين سؤال مشكل است، و جواب به آن بررسى و تحقيق گستردهاى را مىطلبد، و غالبا به اين عبارت ختم مىشود كه غير از خداى يگانه هيچكس
نمىداند چه كسى اين انجيل را نوشته است. (110)
از پايان قرن دوم ميلادى به بعد، اعتقاد غالب در كليساى مسيحى اين بوده است كه اين انجيل به دستيوحنا، پسر زبدى، كه يكى از حواريون بوده،
نوشته شده است; (111) تا اينكه اين اعتقاد در قرن نوزدهم زير سؤال رفته است. (112)
يوحنا، پسر زبدى، از حواريون است، و نام او همه جاى عهد جديد همراه نام حواريون آمده است. او از اولين كسانى است كه به حضرت
عيسى ايمان آورده است. او با برادرش يعقوب، همراه پدرشان زبدى، مشغول تعمير تور ماهيگيرى خود بودند كه حضرت عيسى آن دو برادر
را دعوت كرد و آنها در پى آن حضرت رفتند. (113) پس از اين او از حواريون مىگردد. اعتقاد كليسابر اينبوده است كهيوحناى حوارى
مدتطولانىزيست و در اواخر عمر در افسس در آسياى صغير مىزيسته و نزديك به پايان عمرش انجيل چهارم را در اين شهر نوشته است. (114)
براى اثبات اين قول عمدتا دو شاهد اقامه شده است:
يكى از درون خود كتاب و ديگر از خارج آن و شهادت ديگران. از برخى قسمتهاى اين كتاب حدس زده مىشود كه اين انجيل بايد به دستيكى
از همراهان حضرت عيسى نوشته شده باشد. اما عمده اين موارد حدسى است. تنها باب آخر انجيل يوحنا علايمى درباره نويسنده به دست مىدهد
كه بسيار مفيدند. در اين باب از شاگردى سخن رفته است كه عيسى به او محبت مىنمود. (115)
در همين باب مىگويد: همين شاگرد محبوب بود كه هنگام شام آخر بر سينه حضرت عيسى تكيه زده بود. (116) در پايان هم مىگويد:
«و اين شاگردى است كه به اين چيزها شهادت داد و اينها را نوشت.» (117)
با بررسى خود انجيل يوحنا و اناجيل ديگر به دست آوردهاند كه اين شاگرد محبوب - كه احتمالا بسيار جوان يا حتى كودك بوده است كه در
هنگام شام آخر به سينه حضرت عيسى تكيه داده- همان يوحنا پسر زبدى بوده است. اما مشكل اين است كه بسيارى معتقدند باب آخر بعدا و
به دستشخص ديگرى نوشته شده است; (118) و اگر اين باب حذف شود، از درون خود كتاب نمىتوان شاهد محكمى براى تعيين نويسنده آن پيدا كرد.
دليل ديگر شهادتى است كه ايرنئوس در حدود سال 180 ميلادى از پليكارپ -كه اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم مىزيسته و
شاگرد يوحناى حوارى بوده است- نقل مىكند; و آن شهادت اين است كه يوحناى حوارى نويسنده انجيل سوم است. (119)
دانشمندان اين دليل را هم رد مىكنند و مىگويند به شهادت ايرنئوس نمىتوان اعتماد كرد، چون قبل از او و در اواسط قرن دوم ژوستين
شهيد از يوحناى رسول سخن مىگويد و درباره او مطالبى مىنويسد، اما هيچ ذكرى از انجيل او نمىكند; در حالى كه كتاب مكاشفه را
به او نسبت مىدهد. پس نويسنده انجيل چهارم فردى غير از يوحناى رسول است. (120)
يوسبيوس كه در اوايل قرن چهارم مىزيسته، از پاپياس -كه در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم مىزيسته- نقل مىكند كه در اين زمان
يوحناى ديگر كه به «پير» معروف بوده، در افسس زندگى مىكرده است. عدهاى از محققان جديد مىگويند كه در واقع يك يوحنا در افسس
مىزيسته، كه همين يوحناى پير بوده، و او انجيل چهارم را نوشته است، و بعدا با يوحناى رسول مشتبه شده است. (121)
دليل ديگرى كه براى رد انتساب اين انجيل به يوحناى حوارى آورده مىشود، اين است كه اگر يوحناى حوارى نويسنده اين انجيل است،
پس چرا اين اندازه با سه انجيل ديگر متفاوت است؟ آيا مىتوان گفت كه دو نفر كه شاهد يك ماجرا بودهاند و معتبر هم هستند، اين اندازه متفاوت نقل مىكنند؟ (122)
دليل ديگر اين است كه انجيل چهارم پر از مضامين فلسفى و يونانى است; و به گفته كتاب اعمال رسولان (4:13)، يوحنا فردى عامى
و بىسواد بوده است. بنابراين، او نمىتواند نويسنده اين انجيل باشد. (123)
اين ادله باعثشده است كه اكثر مفسران كتاب مقدس نسبت اين انجيل را به يوحنا نپذيرند. (124)
بنابراين، بهتر است مانند فهيم عزيز بگوييم تنها خدا مىداند چه كسى انجيل چهارم را نوشته است.
منشا انجيل يوحنا
از آنچه گذشت، معلوم گرديد كه انجيل چهارم به دست فردى نامشخص، در حدود پايان قرن اول، نگاشته شده است. بنابراين، به احتمال قوى
اناجيل ديگر، كه احتمالا چند دهه زودتر نوشته شدهاند، در اختيار نويسنده بوده است. از اين گذشته، حتما رسالههاى پولس، كه از نيم قرن جلوتر
در كليساها خوانده مىشدهاند، در اختيار او بودهاند. (125)
اما اين كتاب با ديگر اناجيل و حتى رسالههاى پولس متفاوت است، چون عناصر بسيارى از فلسفه يونان در آن مشهود است.
از اينرو، ويل دورانت مىگويد: «انجيل چهارم از فلسفه يونان مايه گرفته است.» نيز مىگويد: «با در نظر داشتن همه آنچه گفته شد، اگر
يكبار ديگر مقدمه انجيل چهارم را بخوانيم و به جاى واژه «كلمه»، كه ترجمه لوگوس يونانى است، خود لوگوس را بگذاريم، فورا درمىيابيم
كه نويسنده به فيلسوفان پيوسته است.» (126)
با اين حال، اين انجيل با رسالههاى پولس، از جهت الهيات و مسيحشناسى، درست مانند هم هستند، و هر دو از مسيحشناسى عيسىخدايى پيروى
مىكنند. بنابراين، با توجه به اينكه مسيحشناسى عيسىخدايى به پولس منسوب است و رسالههاى پولس حدود نيمقرن پيشتر نوشته شدهاند،
طبيعى است كه مانند بسيارى ديگر بگوييم نويسنده انجيل چهارم، الهيات و مسيحشناسى پولسى را گرفته است، ولى آن را در قالب خاصى
ريخته است. همانطور كه فيلون اسكندرانى يهوديت را بهگونهاى بيان مىكرد كه براى يونانيان قابل فهم باشد، نويسنده انجيل چهارم نيز
مسيحيت را طورى بيان مىكند كه براى يونانيان قابل فهم باشد. (127) بنابراين، او اصطلاحات و قالبها را از فلسفه يونان مىگيرد
و الهيات پولسى را در آن مىريزد.
ب) رسالههاى يوحنا
در عهد جديد سه رساله به يوحنا منسوب است:
رساله نخستخطاب به فردى خاص نيست و عمومى است. رساله دوم خطاب به خاتون برگزيده و فرزندانش است، كه گاهى گفته مىشود
مقصود از خاتون برگزيده، همان كليساست. (128) رساله سوم به فردى به نام «غايس» نوشته شده، كه شبان يا پيشواى كليسا بوده است. (129)
رساله دوم و سوم بسيار كوتاه هستند و بيشتر به مسائل روزمره كليسا پرداختهاند، اما رساله اول نسبتا طولانى است و بيشتر مسائل عقيدتى را دربرمىگيرد.
اين رساله از نظر محتوا همان مطالب انجيل چهارم را دنبال مىكند، و هر دو يك الهيات را ترويج مىكنند. (130)
اعتقاد كليساى مسيحى بر اين بوده است كه اين سه رساله را همان نويسنده انجيل چهارم، يعنى يوحنا پسر زبدى، نوشته است. (131)
از سوى ديگر، سبك نگارش اين سه رساله بهگونهاى است كه بسيارى از محققان برآناند كه نويسنده آنها بايد همان نويسنده انجيل چهارم باشد. (132)
بنابراين، محققان جديد اين رسالهها را هم به يوحناى پير، نه يوحناى حوارى، نسبت مىدهند. البته اگر ثابتشود كه اين سه رساله و انجيل چهارم
را يك نفر نوشته است، در رسالههاى دوم و سوم، شواهدى ظنى وجود دارد كه نويسنده يوحناى پير بوده است; از جمله اينكه هر دو رساله
با اين عبارت آغاز مىشود: «من كه پيرم...» اين تعبير نشان مىدهد كه نويسنده با عنوان «پير» معروف بوده است.
يوسبيوس از پاپياس نقل مىكند كه در آن زمان در افسس دو نفر به نام يوحنا مىزيستهاند: يكى يوحناى حوارى، و ديگرى يوحناى پير.
محققان جديد مىگويند در واقع يك يوحنا در افسس مىزيسته، كه همان يوحناى پير بوده است، و بعدا با يوحناى حوارى مشتبه شده است.
در صورتى كه اين تحليل درستباشد، بايد بگوييم اگر رساله دوم و سوم يوحنا را همان كسى نگاشته كه انجيل چهارم و رساله اول را،
پس گفته محققان جديد درباره هر چهار كتاب تقويت مىشود، چون كلمه «پير» ظاهر در اين است كه او معروف به اين نام بوده است.
سنت مسيحى زمان و مكان نگارش اين رسالهها را اواخر عمر يوحنا، يعنى پايان قرن اول، و در شهر افسس مىداند. اما مشخص نيست
كه اين رسالهها زودتر نوشته شدهاند يا اناجيل. (133)
ج) مكاشفه يوحنا
اين كتاب از يك مكاشفه سخن مىگويد و مسائل آخر الزمان را پيشگويى مىكند; و از اين جهت، با بقيه قسمتهاى عهد جديد متفاوت است.
پس بحث درباره تاريخ و مكان نگارش اين كتاب و نويسنده آن اهميت كمترى دارد. درباره نويسنده اين كتاب از قديم اختلاف بوده است،
و اكثر دانشمندان نويسنده اين كتاب را غير از نويسنده انجيل چهارم و سه رساله يوحنا مىدانستهاند. (134)
درباره نويسنده اين كتاب چند نكته را بايد در نظر گرفت:
1. خود كتاب مىگويد نام نويسنده يوحناست; (135)
2. انديشهها و طرز تفكر نويسنده با نويسنده انجيل چهارم بسيار متفاوت است; بهگونهاى كه ويل دورانت مىگويد: «باور نكردنى است كه انجيل چهارم و
كتاب مكاشفه اثر يك فرد باشد. كتاب مكاشفه از شعر يهود، و انجيل چهارم از فلسفه يونان مايه گرفته است»; (136)
3. اين كتاب، برخلاف انجيل چهارم، با ادبيات يونانى بسيار ضعيف نوشته شده است;
4. از نظر زمان نگارش، بسيار زودتر از انجيل چهارم نوشته شده است، و بسيارى تاريخ نگارش آن را به زمان فشار و شكنجه نرون
در سال 65 ميلادى برمىگردانند. (137)
يوحناى حوارى يك فرد عامى و غيرعالم است، كه در فرهنگ يهودى رشد كرده است. (138) همه شواهدى كه گفته شد، بر اين فرد منطبق است.
احتمال دارد او نويسنده كتاب مكاشفه باشد; برخلاف انجيل چهارم و رسالهها.
ديگر نوشتههاى عهد جديد
تنها چهار رساله كوتاه از عهد جديد معرفى نشدهاند، كه عبارتاند از: رساله يعقوب، رسالههاى اول و دوم پطرس، رساله يهودا.
با توجه به كم اهميتبودن اين رسالهها در عهد جديد، به اختصار به بررسى نويسندگان و تاريخ نگارش آنها مىپردازيم.
الف) رساله يعقوب
شايد بتوان گفت تنها نوشتهاى از عهد جديد كه صريحا تعاليم پولس را رد مىكند، رساله يعقوب است. يكى از مهمترين تعاليم پولس
اين است كه انسان تنها با ايمان به مسيح رستگار مىشود، نه با عمل به شريعت. اين گفته در رسالههاى پولس، به ويژه غلاطيان و
روميان، بارها تكرار شده است. اما نويسنده اين رساله با صراحت تمام اين گفته را رد مىكند: «اى برادران من! چه سود دارد
اگر كسى گويد ايمان دارم، وقتى كه عمل ندارد؟ آيا ايمان مىتواند او را نجات بخشد؟ وليكن اى مرد باطل! آيا مىخواهى بدانى كه ايمان
بدون اعمال باطل است؟ آيا پدر ما ابراهيم به اعمال عادل شمرده نشد، وقتى كه پسر خود اسحاق را به قربانگاه گذرانيد...
پس مىبينيد كه انسان از اعمال عادل شمرده مىشود، نه از ايمان تنها.» (139)
صراحت نويسنده اين رساله بهگونهاى است كه گفته مىشود در مخالفت مستقيم با پولس نوشته شده است. (140)
نويسنده اين رساله خود را در ابتداى رساله، يعقوب، غلام عيسى مسيح، معرفى مىكند. سنت كليسا بر اين است كه اين يعقوب برادر
حضرت عيسى است. (141) اما اشكال شده است كه ادبيات يونانى اين رساله بسيار خوب است و نمىتواند نوشته يعقوب برادر عيسى باشد. (142)
با توجه به اين كه در عهد جديد پنج نفر به نام يعقوب وجود دارد، مشخص كردن اينكه كدام يك اين رساله را نوشتهاند، چندان آسان نيست. (143)
از محتواى رساله معلوم است كه نبايد قبل از فعاليتهاى تبليغى پولس نوشته شده باشد. از اينرو، برخى مىگويند از آنجا كه يعقوب،
برادر حضرت عيسى، در سال 66 ميلادى فوت كرده است، نمىتوانسته به رسالههاى پولس دسترسى پيدا كند، تا اينگونه با آنها به مخالفتبپردازد. (144)
اما مىتوان گفت كه حتى اگر رسالهها در دسترس او نبوده است، طبيعى است كه تعاليم پولس را -كه در شهرهاى مختلف قبل از آن زمان تبليغ شده بود- شنيده باشد.
با اينكه درباره تاريخ نگارش اين رساله اختلاف است و برخى تاريخ آن را اوايل قرن دوم دانستهاند، اما بيشتر حدود سال 60 ميلادى
را ترجيح مىدهند، (145) كه با مطالب اين رساله نيز مناسب است.
ب) دو رساله منسوب به پطرس
در عهد جديد دو رساله به پطرس رسول منسوب است كه بزرگترين حوارى حضرت عيسى به شمار مىرفته است.
هر دو رساله با نام پطرس رسول آغاز مىشوند، و چنين مىنمايد كه نويسنده آنها پطرس حوارى است. رساله اول به كليساهاى شهرهاى
آسياى صغير نوشته شده است، و مسيحيان آن منطقه را به صبر و بردبارى دعوت مىكند. البته در لابهلاى آن عباراتى است كه با تعاليم پولس
بىشباهت نيست، و ادبيات آن با رسالههاى پولس قابل مقايسه است. (146)
سنت كليسا اين رساله را به پطرس رسول نسبت مىداده است، اما محققان جديد اين انتساب را به شدت زيرسؤال بردهاند. (147)
آنها مىگويند ادبيات يونانى عالى اين رساله، نمىتواند نوشته يك ماهيگير ساده باشد. همچنين فقراتى از آن به تعاليم پولسى شبيه است.
ديگر اينكه شكنجه و آزار مسيحيان آسياى صغير به اين زودى نبوده است كه پطرس براى آنها نامه بنويسد و آنها را به صبر و شكيبايى
توصيه كند. همه اين امور نشانه آن است كه فرد ديگرى -كه احتمالا از پيروان پطرس بوده- نزديك به پايان قرن اول اين رساله را نوشته است. (148)
رساله دوم پطرس هم مسيحيان را به صبر و بردبارى دعوت مىكند، و حقايقى را درباره ايمان مسيحى به آنها گوشزد مىكند و مسيحيان
را از هرزگى و بىبند و بارى برحذر مىدارد. در عهد جديد، غير از كتاب اعمال رسولان و رسالههاى پولس، تنها در يك جا از پولس
سخن رفته و از او تعريف شده است; آن هم پايان همين رساله است. بنابراين، اگر انتساب اين رساله به پطرس ثابتشود، اهميت ويژهاى پيدا مىكند.
اين رساله، چه از نظر محتوا و چه از نظر شيوه نگارش، با رساله اول اختلاف فاحشى دارد. (149)
هرچند اين رساله به پطرس نسبت داده مىشود، محققان تاريخ نگارش آن را حدود سال 150 ميلادى مىدانند، و براى آن شواهد فراوانى مىآورند.
بنابراين، نويسنده آن فردى ديگر بوده است و براى اينكه نوشتهاش مورد قبول واقع شود، آن را به پطرس نسبت داده است. (150)
ج) رساله يهودا
اين رساله بسيار كوتاه، درباره خطر معلمان دروغين و پرهيز از هرزگى و بىبند و بارى مطالبى را به مسيحيان گوشزد مىكند.
رساله با نام «يهودا غلام عيسى مسيح و برادر يعقوب» آغاز مىشود; و معتقد بودهاند كه يهودا برادر عيسى و يعقوب است.
اما بسيارى از دانشمندان اين نسبت را نادرست مىدانند و زمان نگارش اين رساله را قرن دوم مىدانند. (151) بسيارى معتقدند
مطالب اين رساله مربوط به زمانى بسيار متاخرتر از آن است كه يكى از معاصران حضرت عيسى و حواريون بتواند آن را بنويسد. (152)
با اين حال، برخى تاريخ آن را اواخر قرن اول (153) و يا قبل از تخريب اورشليم در سال 70 ميلادى مىدانند. (154)
جمعبندى
الف) هيچ يك از قسمتهاى عهد جديد را نمىتوان به صورت قطعى به حواريون نسبت داد; و اگر بخواهيم بحثها و دلايل دانشمندان و
محققان جديد را مبنا قرار دهيم، بايد بگوييم از اين مجموعه، كه اناجيل متى و يوحنا و رسالههاى يوحنا و مكاشفه يوحنا و دو رساله پطرس،
سنتا به حواريون نسبت داده مىشده است، به جز كتاب مكاشفه، استناد بقيه تقريبا به صورت قطعى رد شده است.
مضافا اينكه كتاب مكاشفه هم مورد ترديد واقع شده است.
ب) تنها قسمتى از عهد جديد، كه نويسنده آن به صورت قطعى مشخص است، هفتيا هشت رساله پولس است.
ج) مسلم است كه رسالههاى پولس نخستين نوشتههاى عهد جديدند، و پيش از اينكه ساير بخشهاى عهد جديد نوشته شود، پولس قبل از
سال 65 ميلادى، در شهرهاى مختلف انديشههاى خود را تبليغ مىكرد.
د) انجيلنويسى پس از سال 65 ميلادى، يعنى سال كشته شدن پطرس و پولس، آغاز گشته است; و سه انجيل همنوا و ديگر قسمتهاى
عهد جديد از اين زمان به بعد نوشته شدهاند.
ه’ ) در عهد جديد دو الهيات به چشم مىخورد: عيسىخدايى، عيسىبشرى. سالها قبل از نوشته شدن بخش عيسىبشرى، الهيات
عيسىخدايى نوشته شده و در كليساها خوانده مىشده است. بنابراين، شايد بتوان گفت زمانى كه انجيلنويسان اناجيل همنوا را مىنگاشتهاند،
چند دهه از آغاز تبليغ الهيات پولسى گذشته بود; و اگر در آنها تعابيرى از قبيل «پسر خدا» وجود دارد، به معناى الوهيت نيست.
اما كاربرد لفظ «پسر»، و تصوير رابطهاى خاص ميان حضرت عيسى و خدا، تحتتاثير ادبيات پولسى بوده است، كه در آن زمان رواج داشت.
و) غير از رسالههاى پولس، انجيل چهارم و سه رساله منسوب به يوحنا نيز از الهيات عيسىخدايى پيروى مىكنند. اگر به تاريخ نگارش
اين چهار نوشته نگاه كنيم، مىبينيم فاصله قابل توجهى با تاريخ نگارش اناجيل همنوا دارند; يعنى حدود سى سال پس از اناجيل همنوا و
بيش از نيم قرن پس از رسالههاى پولس نگاشته شدهاند. بنابراين، با گذشت زمان، الهيات پولسى و عيسىخدايى بيشتر رايج مىشده است;
بهگونهاى كه اين انديشه در انجيل چهارم و برخى رسالههاى منسوب به يوحنا از رسالههاى پولس شديدتر و صريحتر شده است.
ز) رسالههاى پولس يك عقيده و انديشه و يك الهيات ويژه را ترويج مىكرده كه شخصيت مسيح در آن نقش محورى و اصلى را داشته است.
همچنين اين عقيده سالها ترويج و تبليغ مىشده و بعدها زندگينامه حضرت عيسى در اناجيل همنوا نگاشته شده است. از اينرو، شايد كسى بتواند
ادعا كند كه اين زندگينامه تحتتاثير آن عقايد نگاشته شده است.
ح) پولس خود را مامور تبليغ در ميان غيريهوديان خواند، و غيريهوديان در بخش بسيار وسيعى از امپراتورى روم ساكن بودند; و بىآنكه اطلاعى
از يهوديت داشته باشند، ابتدائا با روايت پولسى از مسيحيت آشنا گرديدند; و به زودى اكثريت مسيحيان را همين غير يهوديان تشكيل دادند.
بنابراين، نقش ويژه رسالههاى پولس و تعاليم او در مسيحيت روشن مىشود. اين نفوذ و تاثير تا حدى است كه برخى از مسيحيان مىگويند:
«پولس حوارى را غالبا دومين مؤسس مسيحيت لقب دادهاند»; (155) «پولس به خاطر توسعه يافتن افكارش -مخصوصا توسط دستهاى
از نويسندگان در پايان قرن اخير- متهم به اين شده است كه آن قدر مسيحيت را تغيير داده كه گويى مؤسس دوم آن است.» (156)
پىنوشتها: ------------------------------------
1. تاريخ كليساى قديم، ص 66; كلام مسيحى، ص 28.
2. متى، 16: 18 - 19.
3. يوحنا، 21: 15 - 17.
4. اعمال رسولان، 9: 1 - 10.
5. متى، 13: 57; لوقا، 6: 4 ; 13: 23.
6. اعمال رسولان، 3: 13.
7. متى، 8: 20، و موارد بسيار ديگرى در عهد جديد.
8. يوحنا، 1: 1.
9. رساله پولس به كولسيان، 1: 16.
10. Synoptic Gospels.
11. Merrill C. Tenney.
12. معرفى عهد جديد، 1 / 138 - 139.
13. تاريخ كليساى قديم، ص 66 - 69.
14. كلام مسيحى، ص 54.
15. مسيحيت و بدعتها، ص 46 - 47.
.104 . 16. NIDB
.186 17. ER. ME , Vol. 2. P.
18. رساله پولس به غلاطيان، 2: 11 - 14.
19. همان، 3: 1 - 3.
20. چون در يهود ختنه واجب است، و در آن زمان غيريهوديان ختنه نمىكردند، آنها را نامختونان مىنامند.
21. رساله پولس به غلاطيان، 2: 7 - 9.
22. تاريخ جامع اديان، ص 617.
23. رساله پولس به روميان، 5: 12.
24. تاريخ تمدن، 3 / 689.
25. A .Short History of the World. pp. 178 - 180.
26. تاريخ جامع اديان، ص 414.
27. تحقيقى در دين مسيح، ص 36; و: HBD, P. 100.
28. همان.
29. كليد عهد جديد، ص 211; معرفى عهد جديد، 2 / 97.
30. همان.
31. تفسيرالعهد الجديد، ص 1، 88.
32. ER. ME. VOl. 2. P. 189.
33. NIDB. P. 705.
34. .Irenaeus از بزرگترين مدافعه نويسان مسيحى پايان قرن دوم و اسقف شهر ليونز.
35. المدخل الى العهد الحديد، ص 219 - 220.
36. تاريخ جامع اديان، ص 576.
. 37. The Synoptic Problem
38. ODC P. 1315 - 2. and ER. ME Vol 2. P. 189 and NIDB . P. 39.
39. معرفى عهد جديد، 1 / 148.
40. Marcian Hyposthesis.
.853 41. ODC. P.
42. ER. ME. Vol 2. P. 189
43. ODC. P. 859.
44. عيسى; اسطوره يا تاريخ، ص 19 - 20.
45. BD. PP. 583, 605, 613.
46. ر. ك: المدخل الى الكتاب المقدس، 4 / 356 به بعد.
47. ER. ME. Vol. 9. P. 208.
48. اعمال رسولان، 12: 6 - 11.
49. همان، 13: 5.
50.همان، 13: 13.
51. همان، 16: 37 - 39.
52. رساله اول پطرس، 5: 13.
53. ODC. pp. 473 and 1011.
54. معرفى عهد جديد، 1/173; المدخل الى الكتاب المقدس، 4/404.
55. ODC. p. 859.
56. تفسير الكتاب المقدس، جماعة من اللاهوتيين، 5/91; المدخل الى العهد الجديد، ص221.
57. ODC. p. 874.
58. المدخل الى العهد الجديد، ص247.
59. متى، 27: 3 - 8.
60. المدخل الى العهد الجديد، ص248.
61. ER, ME. Vol. 9.p. 285.
62. المدخل الى الكتاب المقدس، الجزء الرابع، ص356; و: .HBD. P. 613
63. متى، 44:1-28
64. معرفى عهد جديد، 1/158; و: NIDB, p.631.
65. متى، 9:9; مرقس، 2:14; لوقا، 5:27-28.
66. متى، 10:3; مرقس، 3:18; لوقا، 6:15; اعمال رسولان، 1:13.
67. همان.
68. المدخل الى العهد الجديد، ص242.
69. WB. p. 452; an ER. ME. vol.9. p.285.
70. المدخل الى العهد الجديد، ص243.
71. همان; و: ER. ME. Vol .9. p.285.
72. همان.
73. HBD. p. 613.
74. المدخل الى العهد الجديد، ص245.
75. معرفى عهد جديد، 1/ص158.
76. تغيير العهد الجديد، ص1.
77. معرفى عهد جديد، 1/159; و: NIDB. p.631.
78. معرفى عهد جديد، 1/159.
79. تفسير العهد الجديد، ص1.
80. لوقا، 1: 1 - 3.
81. اعمال رسولان، 1: 1 - 3.
82. ER. ME. vol.9. p.51; and HBD. p.582.
83. همان، ص583.
84. NIDB. P. 604.
85. ER. ME. Vol .9. P.51.
86. رساله پولس به كولسيان، 4:14.
87. رساله دوم پولس به تيموتائوس، 4:11.
88. رساله پولس به فليمون: 24.
89. رساله پولس به روميان، 16:21.
90. HBD. P.582.
91. معرفى عهد جديد، 1/191.
92. همان، ص189-192; المدخل الى العهد الجديد، ص272-275.
93. HBD . p.583.
94. NIDB. p.105.
95. همان، ص605، 705.
96. HDB. p.583.
97. همان.
98. ODC. p.829.
99. معرفى عهد جديد، 1/193-194.
100. همان.
101. همان، ص205; و: ODC. p.731.
102. HBD. p.499.
103. المدخل الى العهد الجديد، ص560.
104. NIDB . p.400.
105. معرفى عهد جديد، 1/209.
106. HBD . p. 499.
107. المدخل الى العهد الجديد، ص561.
108. NIDB. p.534.
109. كلام مسيحى، ص48.
110. المدخل الى العهد الجديد، ص546.
111. HBD. .498 and NIDB . p.534.
112. المدخل الى العهد الجديد، ص546.
113. متى، 4:21.
114. قاموس الكتاب المقدس، ص1109; معرفى عهد جديد، 1/207، 209.
115. يوحنا، 21:7.
116. همان، 21:20.
117. همان، 21:24.
118. عيسى; اسطوره يا تاريخ، ص27.
119. المدخل الى العهد الجديد، ص547.
120. همان، ص551.
121. ODC. p. 731.
122. همان.
123. المدخل الى العهد الجديد، ص550.
124. تفسير الكتاب المقدس، 5/229.
125. المدخل الى العهد الجديد، ص563.
126. تاريخ تمدن،3/695-696.
127. همان، ص696; المدخل الى العهد الجديد، ص570.
128. معرفى عهد جديد، 2/114.
129. همان، ص115.
130. ODC . p. 130.
131. BD . p. 499.
132. NIDB. pp.536-537.
133. NIDB. p.536.
134. المدخل الى العهد الجديد، ص575.
135. تاريخ تمدن، 3/695.
136. معرفى عهد جديد، 2/119.
137. معرفى عهد جديد، 2/118; تاريخ تمدن، 3/695 .
138. اعمال رسولان، 4:13.
139. رساله يعقوب، 2:14، 20-24.
140. HBD . p. 447.
141. بر طبق عهد جديد، حضرت مريم نامزد يوسف نجار بود كه حضرت عيسى از او زاده شد، و پس از آن چند فرزند ديگر را به دنيا آورد. متى، 1:25.
142. ODC. p.711.
.494 143. NIDB. p.
.447. 144. HBD. p
145. كليد عهد جديد، ص220-221.
146. ODC. p. 1051.
147. المدخل الى العهد الجديد، ص729.
148. HBD . p.779.
149. ODC. p.1051.
150. همان; كليد عهد جديد، ص239; و: HBD. p.780.
151. المدخل الى العهد الجديد، ص759.
152. HBD. p.514.
153. كليد عهد جديد، ص236.
154. ODC. p.750.
155. تاريخ جامع اديان، ص613.
156. مسيحيت و بدعتها، ص47.
منابع:
منابع فارسى
1. كتاب مقدس.
2. بى.ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هشتم، 1375.
3. هاكس، مستر، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، چاپ اول، 1377.
4. فيلسون، فلويد، كليد عهد جديد، ترجمه مسعود رجبنيا، تهران، انتشارات نورجهان، 1333.
5. ميلر، و.م، تاريخ كليساى قديم در امپراتورى روم و ايران، ترجمه على نخستين، انتشارات حيات ابدى، چاپ دوم، 1981.
6. ا.گريدى، جوان، مسيحيت و بدعتها، ترجمه عبدالرحيم سليمانى اردستانى، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، 1377.
7. ميشل، توماس، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب چاپ اول، 1377.
8. آشتيانى، جلالالدين، تحقيقى در دين مسيح، نشر نگارش، 1368.
9. سى. تنى. مريل، معرفى عهد جديد، ج1 و 2، ترجمه ط. ميكائيليان، انتشارات حيات ابدى، چاپ اول، 1362.
10. دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج3 (قيصر و مسيح)، ترجمه حميد عنايت و...، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ سوم، 1370.
11. رابرتسون، آرچيبالد، عيسى; اسطوره يا تاريخ، ترجمه حسين توفيقى، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول، 1377.
منابع عربى
12. الفغالى، الخورى بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، ج5، بيروت، منشورات المكتبة البوليستة، چاپ اول، 1995.
13. جماعة من اللاهوتيين، تفسير الكتاب المقدس، ج5، بيروت، دار منشورات النفير، چاپ دوم، 1990.
14. جماعة من اللاهوتين، تفسير الكتاب المقدس، ج6، بيروت، دار منشورات النفير، چاپ اول، 1988.
15. شلبى، الدكتور احمد، مقارنة الاديان، ج2، (المسيحة)، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، چاپ دهم، 1993.
16. الفغالى، الخورى بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، بيروت، منشورات المكتبة البوليستة، چاپ اول، 1994.
17. تفسير العهد الجديد، قاهره، دارالثقافة، چاپ دوم، بىتا.
18. عبدالملك، الدكتور پطرس و...، قاموس الكتاب المقدس، قاهره، دارالثقافة، چاپ دهم، 1995.
19. فهيم عزيز، الدكتور القس، المدخل الى العهد الجديد، قاهره، دارالثقافه، بىتا.
منابع انگليسى
(علامت اختصارى 1. Eliade, Mircea: The Encyclopedia of Religion, V. 8, 9, 2 Macmilan Publishing Company, New York, 1987. (ER. ME :
(علامت اختصارى : 2. D. Gardner, Paulo, Who|s Who in the Bible, Zondervan Publishing House, Grand Rapids, Michigan, 1995. (WB
(علامت اختصارى : 3. Douglas, J. D: The New International Dictionary of the Bible, Reqency reference Library, Grand Rapids, Mi, U. S. A,1987.(NIDB
(علامت اختصارى : 4. Achtemeier, Paul J.: Harper|s Bible Dictionary, Harper San Francisco , 1985. (HBD
(علامت اختصارى : 5. Cross, F. L: The Oxford Dictionary of the Christian Church, London, Oxford University Press, 1957. (ODC
نويسنده :عبدالرحيم سليمانى
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)