و در احاديث متعددى مى بينيم كه رسول خدا(ص ) مردم را بر آن مى دارد كه در تبليغ سخنانش بكوشند و اصحاب خود را مخاطب ساخته ،
ضمن دعا در حق ايشان مى فرمايد: [FONT=Times New Roman]« نضر الله امر السمع مقالتى فحفظها و وعاها، حتى يبلغها غيره . » (146)
و طى سخنانى فرموده است : [FONT=Times New Roman]« فليبلغ الشاهد منكم الغائب . » (147)
و نيز فرموده است :[FONT=Times New Roman] « بلغوا عنى ولو آيه ، وحدثوا عنى و لا حرج . » (148)
پس اصحاب رسول خدا(ص ) - كه خداوند از آنان خشنود باد - در همه شهرها و مرزها پراكنده شده ، در جنگها و نبردها و پيروزيها شركت جسته ،
مقامات حكومتى قضاوت و داورى در دعاوى را بر عهده گرفتند. آنها در شهر خويش و يا هر جا كه فرد مى آمدند و يا اقامت مى گزيدند
آنچه را از پيامبر خدا(ص ) فراگرفته بودند و به خاطر داشتند، به ديگران رساندند و منتشر ساختند. (149) و آنچه را مردم از ايشان مى پرسيدند،
با توجه به پاسخى كه در حضور ايشان رسول خدا (ص ) به آن ، و يا نظاير آن داده و در خاطرشان مانده بود، پاسخ مى داد و نظريه و فتواى
خود را بيان مى كردند و با نيتى پاك و قصد تقرب به خداى بزرگ خود را آماده ساخته بودند تا واجبات و احكام و سنتهاى رسول خدا(ص )
را از حلال و حرام به مردم بياموزند. اينان چنين بودند تا آنگاه كه خداوند عزوجل ايشان را به سوى خود فراخواند كه خشنودى خدا و بخشايش
و رحمت او بر همه آنان باد. (150)
ــ ابن عبدالبر نيز در مقدمه كتاب استيعاب مى نويسد:
« عدالت همه اصحاب ثابت شده است . »
سپس آيات و احاديثى را كه بخصوص درباره مومنين صحابه وارد شده ، همانند آنچه را از ابوحاتم رازى در پيش نقل كرديم ، آورده است . (151)
ــ ابن اثير نيز در مقدمه كتاب اسد الغابه مى نويسد:
سنن ، كه محور شرح و تفصيل احكام و آشنايى با حلال و حرام و ديگر امور مربوط به دين و آيين ما مى باشد، هنگامى قابل قبول است
كه رجال اسانيد و راويان آنها قبلا شناسايى شده باشند كه پيشاپيش و مقدم بر آنها، شناخت اصحاب رسول خدا(ص ) قرار دارد و اگر كسى
اصحاب پيامبر خدا(ص ) را نشناسد، ديگران براى او مجهولتر و ناشناخته تر باقى خواهند ماند. پس شايسته است كه اصحاب رسول خدا(ص )
از لحاظ نسب و شرح حالشان شناخته شوند و...
اصحاب رسول خدا(ص ) با ديگر راويان حديث و سنت در همه موارد يكسان و برابرند؛ مگر در جرح و تعديل و خرده گيرى و ايراد؛
زيرا همه آنها عادلند و راهى براى عيبجويى و خرده گيرى از ايشان وجود ندارد. (152)
ــ حافظ حديث ، ابن حجر، در فصل سوم از مقدمه كتاب اصابه خود در مورد عدالت اصحاب مى نويسد:
اهل سنت بر اين امر متفقند كه اصحاب رسول خدا(ص ) همگى عادلند و كسى با آنان مخالفتى ندارد؛ مگر افرادى بى اهميت از اهل بدعت ... (153)
ــ از امام اهل حديث ، ابوزرعه ، نيز نقل شده است :
اگر ديدى كسى در مقام عيبجويى و خرده گيرى بر يكى از اصحاب رسول خدا(ص ) است بدان كه او زنديق است ! (154)
زيرا مى دانيم كه رسول خدا(ص ) و قرآن و آنچه در قرآن آمده ، هه حق و درست مى باشند، و تمامى آنها را هم همان اصحاب رسول خدا(ص )
به ما رسانيده اند. بنابراين كسانى كه به عيبجويى اصحاب رسول خدا(ص ) مى پردازند، در صدد هستند كه گواهان ما را بر همه اين مدارك
و مطالب از اعتبار و اهميت بيندازند تا در پى آن براحتى بتوانند قرآن و سنت را باطل و بى اعتبار اعلام كنند. در صورتى كه زنديقان از هر كسى
ديگر سزاوارترند تا پرده شان دريده شود و مورد انتقاد و خرده گيرى قرار بگيرند. (155)
آنچه آورديم ، نظر مذهب خلفا درباره عدالت اصحاب رسول خدا(ص ) بود.
در ادامه به راى و نظر مذهب اهل بيت درباره عدالت اصحاب خواهیم پرداخت .
_________________________________
146- خداوند سرزنده نگه دارد آن كس را كه سخنانم را بشنود و به خاطر بسپارد تا به ديگران برساند.
147- شما كه حاضر هستيد اين سخنان رابه ديگران كه غائبند برسانيد.
148- از قول من ، حتى يك آيه از قرآن هم كه شده ، به ديگران برسانيد و هيچ پروايى نداشته باشيد.
149- سپس خواهيم گفت كه مذهب خلفا با تمام قوا از انتشار احاديث رسول خدا(ص )، بويژه در نوشتن آن تا اواخر سده اول هجرى ، جلوگيرى كرده است .
150- جرح و تعديل ، ص 7 -9
151- ابو عمر يوسف بن عبدالله ، از نوادگان محمد بن عبدالبر النمرى القرطبى المالكى (368 - 463 ق ) است و كتاب معروف وى الاستيعاب فى اسماء الاصحاب است .
152- اسد الغابه فى معرفه الصحابه ،ج 1، ص 3.
153- الاصابه فى تمييز الصحابه ، ج 1، ص 17 - 22
154- كاش مى دانستيم امام و فقيه مشهور، ابوزرعه ، درباره منافقينى كه جزء اصحاب رسول خدا(ص ) بوده اند چه نظرى داشته است ؟
155- اصابه ابن حجر، ج 1، ص 18. ابن حجر در معرفى ابوزرعه مى نويسد: امام حافظ و ثقه مشهور از طبقه يازدهم راويان حديث است كه در سال دويست و شصت و چهار هجرى در گذشته و اصحاب صحاح ، چون مسلم ، ترمذى ، نسائى و ابن ماجه ، از او روايت كرده اند. به شرح حال ابوزرعه در تقريب التهذيب ، ج 2، ص 536، شماره 1479 مراجعه كنيد.