سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
شهادت عمار ، سند بطلان معاويه
راستى مگر مطابق روايات متواتر ، پيامبر گرامى ( ص ) نفرمود : عمّار ياسر را گروه باغى و تجاوزگر وستمكار ، خواهد كشت :
« تقتله الفئة الباغية يدعوهم إلى اللّه ويدعونه إلى النار » 1 .
مگر نفرمود : قاتل عمّار در ميان آتش جهنّم است؟
« إنّ عمار قاتله وسالبه في النار » 2 .
اين روايت به قدرى محكم و غير قابل انكار بود كه پس از شهادت عمّار عدّهاى از دوستان معاويه ؛ مانند عمرو بن عاص ، در حقّانيّت معاويه
گرفتار ترديد شده واز جنگ دست كشيدند و جمعى زيادى هم به پيروى از عمرو بن عاص از صحنه جنگ با على ( ع ) كنار رفتند ؛
« إنّ عمرو بن العاص كان وزير معوية فلما قتل عمار بن ياسر أمسك عن القتال وتابعه على ذلك خلق كثير فقال له
معوية لِم لا تقاتل ؟ قال قتلنا هذا الرجل وقد سمعت رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه وسلم- يقول : تقتله الفئة الباغية ،
فدلّ على أنّا نحن بغاة » 3 .
وقتى كه معاويه موقعيّت را چنين خطرناك ديد ، به عمرو بن عاص گفت : ساكت باش ، به خدا سوگند تو همواره در ميان نجاست خود
غوطهور بودى ، مگر عمّار را ما كشتيم؟ عمّار به دست على و ياران او كشته شد ؛ چون آنها وى را از خانهاش بيرون كشيدند و در برابر
شمشيرها و نيزههاى ما قرار دادند .
« فقالمعوية : دحضتفيبولك ، أونحنقتلناه؟ إنّماقتله علي وأصحابه جاؤا به حتّىألقوه بينرماحنا أو قال بين سيوفنا » 4.
حضرت امير ( ع ) وقتى كه اين توجيه ناموجّه معاويه را شنيد ، فرمود : در اين صورت بايد بگويند : حمزه وشهداى احد را حضرت رسول
اكرم ( ص ) كشت ؛ چون حضرت بود كه آنان را از خانه هايشان بيرون كشيد :
« لو كنت أنا قتلت عمّاراً لأنّي أخرجته لكان رسول اللّه قتل حمزة وجميع من قتل في حربه لأنه هو المخرج لهم » 5 .
[COLOR=#974806]پاورقی :
1. صحيح البخاري ، ج 3 ص 207 ، كتاب الجهاد باب مسح الغبار عن الناس في السبيل ؛ صحيح مسلم ، ج 8 ص 186 ، كتاب الفتن ، باب لا تقوم الساعة حتّى يمر الرجل بقبر الرجل ، من دون جملة « يدعوهم إلى النار . . . » ، قد صرّح بتواتره الذهبي في سير أعلام النبلاء ، ج 1 ص 421 .
2. المستدرك ، ج 3 ص 387 ، ثمّ قال : صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه وهكذا صحّحه الذهبي في هامشه .
3. إحقاق الحق ، ج 8 ص 448 عن نور الأبصار للشبلنجي ، ص90 ؛ خلاصة عبقات الأنوار : 3 / 59 ؛ نفحات الأزهار ، ج 3 ، ص 54 .
4. مسند أحمد ، ج 4 ص 199 ، مجمع الزوائد ، ج 7 ص 242 ثمّ قال : رواه أحمد وهو ثقة ، المستدرك ، ج 2 ص 155 قائلاً : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه بهذه السياقة .
5. المعيار والموازنة ، ص 97 ؛ وقعة صفّين ، ص 343 ؛ صحيح شرح العقيدة الطحاويّة لحسن بن علي السقاف ، ص 642 ؛ النصائح الكافية ، ص 39 .
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
عدالت صحابه بين حقيقت و افسانه
اين كه مىگوييد : تمام صحابه عادل بوده و همه آنان اهلبهشت هستند.وحكم بن حزم بأنّ الصحابة كلّهم من أهل الجنّة قطعاً . 1
و راه هر گونه نقد و بررسى درباره آنان مسدود است وقال ابن الأثير : كلّهم عدول لا يتطرّق إليهم الجرح . 2
و اگر كسى بخواهد ، كار آنان را مورد كوچكترين نقد و بررسى قراردهد ، به زندقه وخروج از دين اسلام متهم خواهد شد ؛
« قال أبوزرعه : إذا رأيت الرجل ينتقص أحداً منأصحاب رسولاللَّه - صلّىاللَّهعليهوسلم - فاعلم انه زنديق » .
چون بر اين باوريد كه صحابه ، ناقلان كتاب و سنّت هستند و هر گونه نقد آنان ، در حقيقت زير سؤال بردن كتاب و سنّت است ذلك أنّ
الرسول - صلى اللّه عليه وسلم - عندنا حقّ والقرآن حقّ وانّما أدّى إلينا هذا القرآن والسنن أصحاب رسول اللَّه صلّىاللَّه عليه وسلم وانّما
يريدون ان يجرحوا شهودنا ليبطلوا الكتاب والسنّة والجرح بهم أولى وهم زنادقة .3
كار به جايى رسيده كه برخى از فقهاى شما فتوا دادهاند كه نقد صحابه موجب ارتداد و مخالفت با اسلام است و پاسخ آن جز شمشير
نيست ؛ 4 و يكى از مهمّترين اشكال شما بر شيعه در طول تاريخ اين بود كه آنان ، بر عملكرد برخى از صحابه معترض بوده و كار آنان را
مخالف با كتاب و سنّت مىدانستند وهمين موضوع را وسيله تفسيق و تكفير آنان قرار دادهاند .
جا دارد در اينجا چند سؤال با برادران آزادانديش اهل سنّت مطرح كنيم ، به اميد آن كه مقدارى فكر خود را به كار بيندازند و ببينند كه اين
طرز تفكّر ، تا چه حدّى با قرآن و سنّت راستين رسول گرامى ( ص ) مطابقت دارد؟
26 - آيا اين عدالت و عصمت ، مخصوص عدّهاى از صحابه پيامبر اسلام ( ص ) است و يا صحابه ديگر پيامبران نيز از اين ويژگى بهرهمند
بودند؟
27 - آيا اين ادعا ، پشتوانه قرآنى و روايى هم دارد ويا فقط نظريّه برخى علماى تندرو و افراطى است؟
پاورقی :
1. الإصابة ، ج 1 ص 19 .
2. أسد الغابة ، ج 1 ص 3 .
3. الكفاية في علم الرواية ص 67 . .
4. قال السرخسي : من طعن فيهم فهو ملحد ، منابذ للإسلام ، دواؤه السيف ، إن لم يتب » اُصول السرخسي ، ج 2 ص 134 . .
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
گسترش نفاق ميان صحابه
28 - در قرآن ، آيات متعدّدى ، خطر منافقان را گوشزد نموده و به مذمّت آنان پرداخته و حتّى يك سوره مستقلّ درباره آنان نازل شده و
اعلام نموده كه بدترين جايگاه جهنّم به آنان اختصاص دارد ( إنّ المنافقين في الدرك الأسفل من النار ) 1 و به تعبير بعضى از علماى
اهل سنّت ، نزديك به يك سوّم قرآن در باره منافقان ومذمّت و خيانت آنان مىباشد 2.
آيا اين منافقان ، طيف مستقلّ و شناخته شدهاى بودند وعضو صحابه رسول گرامى ( ص ) به شمار نمىآمدند ، ويا جزء صحابه بودند؟
پاسخ شما هر چه باشد ، از آيات قرآنى اين چنين استفاده مىشود كه منافقان در زمان رسول اكرم ( ص ) يك گروه و باند قدرتمندى
بودند و خطر بزرگى براى جامعه اسلامى بهشمار مىآمدند ، و فعّاليّت آنان آنچنان حساب شده و سرّى بود كه حتّى از ديدگاه حاكم
اسلامى نيز پوشيده مانده بود :
( وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَفِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ) 3.
29 - آيا تمامى اين منافقان بعد از رحلت رسول گرامى ( ص ) همه يكجا مردند و از بين رفتند و نسل آنان براى هميشه در تاريخ منقرض
گرديد و يا در ميان مردم و جزو مردم بودند؟
پس اگر منافقان ، اين چنين با مسلمانان مخلوط شده بودند كه رسول اكرم ( ص ) نيز آنان را نمىشناخت ، آيا مىشود گفت همه صحابه
عادل بودند؟
30 - در صحيح مسلم آمده است كه حضرت فرموده :
« في أصحابي إثناعشر منافقاً » 4، ميان اصحاب من ، 12 نفر از منافقين هستند و توطئه مىكنند ،
آيا با اين وضع ، جايى براى حكم به عدالت همه صحابه باقى مىماند؟
پاورقی :
1. نساء : 145 .
2. ر . ك : « النفاق والمنافقون » ، استاد إبراهيم علي سالم مصري . .
3. التوبة : 100 .
4. صحيحمسلم ، ج 8 ص 122 ؛ مسندأحمد ، ج 4 ص 320 ؛ البداية والنهاية لإبنكثير ، ج 5 ص 20 .
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
وحشت خليفه دوّم از آلودگى به نفاق
باند منافقان آنچنان گسترده و پيچيده بود و نفاق آنچنان در ميان صحابه رسوخ كرده بود كه هر يك از صحابه پيامبر ، وحشت آن را داشت
كه با نزول آيه قرآن ، پرده از اسرار خائنانه وى برداشته شود و در ميان مردم ، رسوا و مفتضح شود ؛ بهطورى كه خليفه دوّم عمر بن
خطّاب مىگويد : به هنگام نزول سوره برائت كه پرده از توطئه منافقان برداشته شد ، بر اين باور شديم كه در باره هر يك از ما آيهاى نازل
شود و كارهاى خلاف ما را برملا سازد : « ما فرغ من تنزيل براءة حتّى ظننّا أن لن يبقى منّا أحد إلّا ينزل فيه شيء » . 1
در روايت ديگر از وى آمده است كه بايد سوره توبه را سوره عذاب ناميد زيرا اين سوره آنچنان مردم را رسوا ساخت كه نزديك بود كسى
سالم نماند : « أنّ عمر - رضى اللّه عنه - قيل : له سورة التوبة ، قال : هي إلى العذاب أقرب! ما أقلعت عن الناس حتّى ما كادت تدع
منهم أحداً » . 2
آيا با توجّه به مطالبى كه گفته شد ، مىشود گفت : كه تمامى صحابه پيامبر عادل بودهاند و بهشت بر آنان واجب است؟
وآيا اين عقيده ، بر خلاف قرآن و نظريّه خليفه نيست؟
31 - ابن كثير از علماى بزرگ اهل سنّت مىگويد : عمر بن خطّاب براى هر يك از صحابه پيامبر كه از دنيا مىرفت ، اگر حذيفه ( منافق
شناس عصر ) شهادت بر سلامتى او از نفاق نمىداد ، بر جنازه او نماز نمىخواند :
« إنّ عمر بن الخطاب - رضي اللّه عنه - كان إذا مات رجل ممّنيرى أنّه منهم ، نظر إلىحذيفة فإن صلّىعليهوإلّا تركه » . 3
شما كه مىگوييد : نقد عملكرد صحابه ، با زندقه و كفر برابر است ، اين كار عمر را چگونه توجيه مىكنيد؟
32 - راستى تا كنون از خود پرسيده ايد كه چرا عمر بن خطّاب حذيفه ( منافق شناس عصر ) را سوگند مىداد كه آيا من هم در ميان آن
توطئه گران بودم يا خير؟
« قال ابن كثير : وروينا عن أمير المؤمنين عمر بن الخطاب -رضياللَّهعنه- أنّه قال لحذيفة : أقسمت عليك باللَّه ، أنامنهم؟ » . 4
33 - چرا ساير صحابه پاك رسول اللّه ( ص ) مانند : سلمان ، ابوذر ، مقداد و . . . اين سؤال را از حذيفه نمىكردند؟ مگر عمر نسبت به
خود شك داشت؟
34 - مگر شما نمىگوييد كه عمر ، جزو عشره مبشّره وده نفرى است كه پيامبر گرامى ( ص ) به آنان بشارت قطعى بهشت داده است؟
و آيا اين سؤال عمر ، شك و ترديد در سخن پيامبر نيست؟ و يا حديث « عشرةمبشّرة » را ساختگى و بىپايه مىدانيد؟
پاورقی :
1. زاد المسير ، ج 3 ص 316 .
2. الدر المنثور ، ج 3 ص 208
3. تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 .
4. تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 ، البداية والنهاية ، ج 5 ص 25 ، سنة تسع من الهجرة ، ذكر غزوة تبوك ؛ جامع البيان للطبري ، ج 11 ص 16 .
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
طرح ترور رسول گرامى ( ص ) توسّط منافقان
35 - به هنگام مراجعت رسول اكرم ( ص ) از جنگ تبوك ، افرادى كه تصميم به ترور حضرت گرفتند چه كسانى بودند؟!
آيا اينتصميمشوم ، توسّطيهوديان و مشركان گرفته شد ويا همين صحابه حضرت بودندكه به اين كار خطرناك دست زدند؟
اگر خداوند ، حضرت را از شرّ اين توطئه محافظت نمىكرد ، جامعه اسلامى با چه فاجعه بزرگى مواجه مىگشت؟
36 - آيا همه آن منافقان كه قلب مقدّس رسولگرامى ( ص ) را به درد آوردند ، بعد از حضرت ، كجا رفتند كه هيچ اسم و
رسمى از آنان در تاريخ نيست؟
آيا خداى نا خواسته ، وجود مبارك رسول اكرم ( ص ) عامل نفاق بود و با عروج حضرت به ملأ اعلى ، آنان به بهترين و
پاكترين انسانهاى روى زمين مبدّل شدند؟ كه هر گونه نقد و جرح آنان گناه نابخشودنى به شمار مىآيد؟
آيا خلفاى راشدين ، با تبليغ و پيگيرى خود ، آنان را اصلاح نموده و با اكسير مؤمن آفرين ، روحيه نفاق آنان را به ايمان
تبديل نمودند . يا اينكه بعد از رسول اكرم ( ص ) نفاق علنى با نفاق سرّى با يكديگر همپيمان گرديدند وپستهاى كليدى
را ميان خود تقسيم نموده و در برابر اعتراض ديگران كار خود را به نوعى توجيه كردند :
« نستعينبقوّةالمنافق ، وإثمه عليه » عن عبدالملك بنعبيد قال : قال عمر بن الخطاب : « نستعين بقوّة المنافق ، وإثمه عليه » . 1
از نيروى منافقان بهره مىبريم و گناه آنان بعهده خودشان مىباشد!
راستى چرا از ميان آنهمه صحابه ، فقط عمر بن خطّاب ، حذيفه يمانى را سوگند مىدهد كه آيا من هم جزء منافقانى بودم كه در
توطئه قتل و ترور پيامبر گرامى ( ص ) شركت داشتم :
« وذكر لنا أنّ عمر قال لحذيفة أنشدك اللّه أمنهم أنا ؟ قال لا ، ولا أومن منها أحداً بعدك » 2
پاورقی :
1. المصنف لابن أبي شيبة ، ج 7 ص 269 ، ح120 ؛ كنز العمال ، ج 4 ، ص 614 .
2. تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 ؛ جامع البيان للطبري ، ج 11 ص 16 .
-
- پست: 31
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۶, ۱:۳۷ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 205 بار
- سپاسهای دریافتی: 29 بار
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
سلام
صحبتی که عرض میکنم بیشتر با صفحه اول این تاپیک در ارتباط هست.
تمام حرف ها و صحبت های شما درست هست
اما اگر فرضا" حضرت علی(ع) , بعد از رحلت پیامبر (ص) جانشین ایشان می شدند آیا به نظر شما مردمان آن زمان بعد از امیرالمومنین (ع) حاضر به بیعت با امام حسن (ع) ( اگر به عنوان جانشین منصوب می شد) می شدند؟ مطمنا" نمیشدند! همانطور که در عهد امام حسن پیمان شکستند!
متاسفانه مردم آن زمان جاهلتر و فراموشکار تر از این حرف ها بودند!
مشکلی در در زمان بعد از پیامبر (ص) بود همانطور که شما هم اشاره کردید 1- منافقین بودند ( کسانی زیادی من جمله طلحه و زیبر ) 2- آل سفیان لعنته الله علیه
صحبتی که عرض میکنم بیشتر با صفحه اول این تاپیک در ارتباط هست.
تمام حرف ها و صحبت های شما درست هست
اما اگر فرضا" حضرت علی(ع) , بعد از رحلت پیامبر (ص) جانشین ایشان می شدند آیا به نظر شما مردمان آن زمان بعد از امیرالمومنین (ع) حاضر به بیعت با امام حسن (ع) ( اگر به عنوان جانشین منصوب می شد) می شدند؟ مطمنا" نمیشدند! همانطور که در عهد امام حسن پیمان شکستند!
متاسفانه مردم آن زمان جاهلتر و فراموشکار تر از این حرف ها بودند!
مشکلی در در زمان بعد از پیامبر (ص) بود همانطور که شما هم اشاره کردید 1- منافقین بودند ( کسانی زیادی من جمله طلحه و زیبر ) 2- آل سفیان لعنته الله علیه
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
شركت خلفا در ترور نا فرجام رسول اكرم ( ص )
بنا به نقل ابن حزم اندلسى - از علماى بزرگ اهل سنّت در كتاب فقهى خود « المُحَلّى » - نام ابوبكر ، عمر وعثمان در ميان چهرههايى
كه ترور رسول اكرم ( ص ) را طراحى كردند به چشم مىخورد ؛ « إنّ أبابكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقّاص أرادوا قتل
النبي ( ص ) وإلقاءه من العقبة في تبوك »1.
يكى از مهمترين سؤالىكه مطرح است اين است كه آيا اين مطلب را قبول داريد؟ و در صورت پذيرفتن ، چه توجيهى براى آن داريد؟
گرچه ابن حزم به خاطر وقوع وليد بن جُمَيع در سند آن ، روايت را تضعيف مىكند ولى با مراجعه به كتب رجالى اهل سنّت روشن مىشود
كه غالب رجال شناسان وى را توثيق نمودهاند و اين راوى از رجال بخارى و صحيح مسلم و سنن ابي داود و صحيح ترمذي وسنن نسايى
مىباشد 2.
پاورقی :
1. المحلّى : 11 / 224 . تحقيق أحمد محمد شاكر ، ط . دار الجيل ودار الآفاق الجديدة ، بيروت . والمحلّى : 12 / 160 مسألة 2203 ط . دار الفكر ، تحقيق : الدكتور عبد الغفّار سليمان البنداري . .
2.قال الذهبي : ابن حزم ، الإمام الأوحد ، البحر ، ذو الفنون والمعارف ، . . . فإنّه رأس في علوم الاسلام ، متبحر في النقل ، عديم النظير . سير أعلام النبلاء ، ج 18 ص 184 وقريب من هذا فى العبر ، ج 3 ص 239 ؛ دول الإسلام ، ج 1 ص 207 .
قالالسمعاني : ابن حزم ، من أفضل أهل عصره بالأندلس وبلادالمغرب . الأنساب - اليزيدي . وقال السيوطي : وكان صاحب فنون وورع وزهد ، وإليه المنتهى في الذكاء والحفظ وسعة الدائرة في العلوم . طبقات الحفّاظ : 436 . قال الزركلي : عالم الأندلس في عصره ، وأحد أئمّة الإسلام ، كان في الأندلس خلق كثير ينتسبون إلى مذهبه . الأعلام ، ج 4 ص 254 . كما صرّح بوثاقته العجلى تاريخ الثقات ص 465 ، رقم 1773 . وقال ابن سعد : كان ثقة وله أحاديث . طبقات ، ج 6 ص 354 . وأورده ابن حبّان في الثقات . كتاب الثقات ، ج 5 ص 492 . وقد نقل الذهبي وابن أبي حاتم عن أبي عبداللّه بن أحمد بن حنبل قال : قال أبي : ليس به بأس . وعن يحيى بن معين أنّه قال : ثقة وقال أبو حاتم : صالح الحديث . وقال أبو زرعة : لا بأس به . الجرح و التعديل ، ج 9 ص 8 ، رقم 34 وتهذيب الكمال ، ج 31 ص 35 . وقال الذهبي : وثّقه أبو نعيم . تاريخ الإسلام ، ج 9 ص 661 . تهذيب التهذيب ، ج 11 ص 122 .
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
استفاده ابزارى از وجود منافقين
37 - با مراجعه به كتاب و سنّت ، روشن مىشود كه خطر منافقين براى اسلام و مسلمين از خطر كفّار ومشركين بيشتر بوده
است و در آيات متعدّدى در باره منافقين و توطئه آنان بر ضد اسلام و مسلمين ، اشاره رفته است بهطورى كه يك سوره
مستقلّ در باره آنان نازل شده و به قول آقاى ابراهيم على سالم از نويسندگان مصرى ، حدود ده جزء ؛ يعنى يك سوّم قرآن ،
درباره منافقان است. 1
قرآن آنان را سدّ راه اسلام مىداند : ( رأيت المنافقين يصدّون عنك صدوداً ) 2 . و از هر گونه دلسوزى براى آنان نهى و
آنان را قابل هدايت نمىداند :
( فما لكم في المنافقين فئتين واللّه أركسهم بما كسبوا أتريدون أن تهدوا من أضلّ اللّه ومن يضلل اللّه فلن تجد له
ً ) 3.
وآنان را همرديف كفّار در جهنّم دانسته و مورد لعن قرار داده است :
( وعد اللّه المنافقين والمنافقات والكفّار نار جهنّم خلدين فيها هي حسبهم ولعنهم اللّه ) 4 .
بلكه جايگاه آنان را در پستترين منطقه جهنّم قرار داده است : ( إنّ المنافقين في الدرك الأسفل من النّار ) 5 .
با همه اين حال ، چرا خليفه دوّم از وجود آنان در حكومت خويش استفاده نموده و به آنان منصب داده ومىگويد :
از نيروى منافقان بهره مىبريم و گناه آنان بهعهده خودشاناست ؛ « نستعين بقوّةالمنافق ، وإثمهعليه » 6
همين كار او ، مورد اعتراض يكى از اصحاب ( حذيفه ) قرار مىگيرد ، ولى او پاسخ مىدهد :
از نيروى آنان ، استفاده مىكنم و مواظب عملكرد آنان هستم : « إنّي لأستعمله لأستعين بقوّته ثم أكون على قفائه » 7 .
با اينكه از عمر بن خطّاب نقل مىكنند كه گفت : اگر كسى از وجود فاسق استفاده كند و او را بهكارى
بگمارد ، خود نيز همرديف آن فاسق بهشمار مىآيد : « من استعمل فاجراً وهو يعلم أنّه فاجر فهو مثله » .
بين عمل عمر با گفتار او چقدر فاصله است؟! ( كبر مقتاً عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون ) 9.
38 - شايد كسى بگويد : منافقين در زمان عمر نرمتر ويا بى خطرتر از زمان رسول اكرم ( ص ) شده بودند10 .
ولى مطابق روايت صحيح بخارى از حذيفه ، شرّ منافقين بعد از پيامبر ( ص ) ، از منافقين زمان حضرت ، بيشتر بود ؛
[COLOR=#4f6128]« إنّ المنافقين اليوم شرّ منهم على عهد النبي - صلى اللّه عليه وسلم - كانوا يومئذ يسرّون ، واليوم يجهرون » .
بلكه نفاق آنان بعد از رسول گرامى ( ص ) ، تبديل به كفر شده بود : « [COLOR=#4f6128]عن حذيفة ، أنّه قال : إنّما كان النفاق على عهد النبي
[COLOR=#4f6128]-صلى اللّه عليه وسلم- فأمّا اليوم فإنّما هو الكفر بعد الإيمان » 11 .
[COLOR=#974806]پاورقی :
[COLOR=#974806]1. ر . ك : « النفاق والمنافقون » ، إبراهيم على سالم .
2. النساء : 61
3 النساء : 88 .
4. التوبه : 68 .
5. النساء : 145 .
6. عبد الملك بن عبيد قال : قال عمر بن الخطاب : « نستعين بقوّة المنافق ، وإثمه عليه » . المصنف لابن أبي شيبة ، ج 7 ص 269 ، ح120 ؛ كنزالعمال ، ج4 ، ص 614 .
. عن الحسن أن حذيفة قال لعمر : إنك تستعين بالرجل الفاجر فقال عمر : « إنّي لاستعمله لأستعينبقوّته ثمأكون علىقفائه » - أبوعبيد . كنز العمال : 5 ، ص 771 .
. عن عمر قال : من استعمل فاجرا وهويعلم أنّه فاجر فهو مثله . كنزالعمال ، ج5 ، ص761 ، ح 14306 .
. الصف : 3 .
. قال البيهقي : فإن صحّ فإنّما ورد في منافقين لم يعرفوا بالتخذيل والارجاف واللَّه أعلم . سنن الكبرى ، ج 9 ص 36 .
. صحيح البخارى ، ج 8 ص 100 ، كتاب الفتن ، باب إذا قال عند قوم شيئا ثم خرج فقال بخلافه .
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت
توصيه عمر به خدمت به اعراب باديه نشين
39 - قرآن در باره اعراب مىگويد : ( الأعراب أشدّ كفراً ونفاقاً ) 1. كفر و نفاق عربهاى باديه نشين بيش از ديگران است .
ابن كثير در تفسير آيه مىگويد : كفر و نفاق عربهاى باديه نشين ، بزرگتر وشديدتر از ديگران است ؛
« وإنّ كفرهم ونفاقهم أعظم من غيرهم وأشد » 2.
ولى با تمامى اين ويژگىهاى اعراب باديه نشين ، خليفه دوّم بههنگام مرگ وصيّت مىكند كه به آنان نيكى كنيد زيرا آنها ريشه عرب و
سرچشمه اسلام هستند : « وأوصيه بالأعراب خيراً فإنّهم أصل العرب ومادّة الإسلام » 3 .
آيا اين سخن با صريح آيه قرآن ، منافات ندارد؟
40 - اگر كسى از شما بپرسد : شايد اين وصيّت عمر ، بهخاطر خوش خدمتى عربهاى باديه نشين مدينه در تثبيت خلافت ابوبكر بود ،
چه پاسخى داريد؟ آنجا كه عمر بن خطّاب ، با درگيرىهاى سخت سقيفه نشينان ومخالفتهاى كوبنده مهاجرين و انصار مواجه شد
« حين توفى اللّه - نبيّه صلّى اللَّه عليه وسلم - أنّ الأنصار خالفونا ، واجتمعوا بأسرهم فى سقيفة بنى ساعدة وخالف عنّا على والزبير
ومن معهما » . 4، با مشاهده عربهاى باديهنشين كه با هماهنگىهاى قبلى وارد صحنه شده بودند ، خشنود گشت و گفت : وقتى
چشم من به قبيله اسلم ( از قبايل بزرگ عشاير اطراف مدينه ) افتاد ، يقين كردم كه پيروزى ما قطعى است ؛ « ما هو إلّا أن رأيت أسلم ،
فأيقنت بالنصر » « حين توفى اللّه - نبيّه صلّى اللَّه عليه وسلم - أنّ الأنصار خالفونا ، واجتمعوا بأسرهم فى سقيفة بنى ساعدة وخالف عنّا
على والزبير ومن معهما » . 5.
ولذا تاريخ نشان مىدهد كه عمر بن خطاب جهت تحكيم پايه هاى خلافت ابو بكر و سركوبى مخالفان ، بيشترين استفاده را از آنان نمود
روى ابن أبي الحديد عن البراء بن عازب : فلم ألبث وإذاً أنا بأبى بكر قد أقبل ومعه عمر وأبو عبيدة وجماعة من أصحاب السقيفة وهم
محتجزون بالأزر الصنعانيّة لايمرّون بأحد الّا خبطوه وقدّموه فمدّوا يده فمسحوها على يد أبي بكر يبايعه شاء ذلك أو أبى . 6.
پاورقی :
1. التوبة : 97
2. تفسير ابن كثير ، ج 2 ، ص 397 ؛ تفسير القرطبي ، ج 8 ، ص 231 .
3. صحيح البخاري ، ج 4 ، ص 206 ، باب مناقب المهاجرين .
4. صحيح البخارى ، ج8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا .
5. صحيح البخارى ، ج8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا . تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 458 ؛ كامل ابنأثير ، ج2 ، ص224 .
6. شرح ابن أبي الحديد ، ج 1 ص 219 .
پایان