می خواست جوري باشه که اگه کسی خواست اون روز بزرگ رو فراموش کنه ، حداقل گرمای خورشيد اون روز واسه هميشه تو ذهنش بمونه.
خورشيد بي قرار بود و گرم مي تابيد، خيلي گرم...!
بعد 1400 سال ، هنوز خورشيد يکي از بزرگترين شاهدان غديره!
غدير!
راستي چرا اون روز، خورشيد اون قدر بي قراری مي کرد؟
خورشيد ، اون روز ، گرم تابيد تا اون سند مهم فراموش نشه و امروز به دست من و تو برسه. سندی که تکليف خيلي چيزها و خيلي آدم ها رو مشخص مي کرد. اما من و تو ، از اون سند مهمّ آسموني چي مي دونيم؟ و اگه مي دونيم مبادا فراموش کنيم!
همين الآن نيت کن و يا علي بگو. بيا از امروز که چهل روز تا غدير باقي مونده با هم شروع کنيم. هر روز فقط چند خط از اون سند آسموني رو مي خونيم. برای قدر داني از همه ي اونايي که زحمت کشيدن تا اين سند به دست من و تو برسه ، مخصوصا خورشيد!
راستي، يادمون باشه هنوز خيلي ها هستن که چيزي از اين سند نمي دونن يا فراموش کردن.
مثل من که نمي دونستم! اون به من گفت ، من به تو ، تو هم به بقيه بگو .
آخه مي دوني ، پيامبر روی کمک من و تو حساب کردن، از ما خواستن این سند مهم رو به ديگران برسونيم ، تا به گوش همه برسه ... تا هيچ وقت فراموش نشه
![تصویر](http://www.omidvaran.org/upload-center/images/5lwm7p6e926or2ykkqdy.jpg)
[External Link Removed for Guests] لطفا تا چهل روز منو همراهي کنيد. ياعلي
![تصویر](http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif)