6. اعتقاد به قضا و قدر
منظور از این مسئله، ترك اعتراض بر مقدّرات الهیه در باطن و ظاهر و در گفتار و عمل است. صاحب مرتبه رضا، پیوسته در لذت، بهجت و سرور و راحتى است؛ زیرا نزد او تفاوتى نیست میان فقر و غنا، بقا و فنا، عزت و ذلت، مرض و صحّت، و موت و حیات. هیچ كدام بر دل او گران نیست؛ زیرا همه را صادر از خداى متعال مىداند. به واسطه محبت حق ـ كه بر دل او رسوخ نموده ـ بر همه افعال خدا عاشق است و آنچه از او مىرسد، بر طبعش موافق است.
بنابراین، معتقد به قضا و قدر الهى هرچه را كه خدا بر او تقدیر كند، خیر مىداند و از اینرو، محزون و اندوهگین نمىشود؛ چنانكه امام جعفر صادق علیهالسلام مىفرماید: «در شگفتم از كار مرد مسلمان كه خدا هیچ امرى از براى او مقدّر نمىكند، مگر اینكه خیر اوست، و اگر بدن او را با قیچى پاره پاره كنند خیر اوست، و اگر ملك مشرق و مغرب به او عطا كنند، باز خیر او است.»(40)
در اهمیت تسلیم بر قضا و قدر الهى همین بس كه حضرت صادق علیهالسلام در جواب میزانشناسى مؤمن فرمودند: «به تسلیم و رضا در آنچه بر او وارد مىشود از شادى و اندوه.»(41) شخص راضى بر قدر الهى آنچنان مشغول محبت حضرت دوست است كه از آنچه بر او وارد مىشود، المى احساس نمىكند و مىگوید: در بلا هم مىچشم لذات اوماتِ اویم ماتِ اویم ماتِ او(42)
اعتماد بر قضا و قدر الهى برطرف كننده غمهاست؛ چنانكه امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید: «اعتماد كردن بر قَدَرِ الهى چه طردكننده خوبى براى غمهاست.»(43)
و از امام صادق علیهالسلام روایت است كه «اگر هر چیز بر طبق قضا و قدر است، پس حزن و اندوه چرا؟»(44)
7. گفتن ذكرهاى مخصوص
هر ذكرى از آن نظر كه یاد خداست، باعث آرامش است، اما ذكرهاى مخصوصى در روایات آمدهاند كه داراى خواص ویژه براى از بین بردن حزن و غم هستند كه بیان این ذكرها و شرایط آنها و محدوده آنها خود بحث مستقل و مفصّلى مىطلبد. در اینجا، فقط به عنوان نمونه روایتى از حضرت باقر علیهالسلام ذكر مىشود:
حضرت باقر علیهالسلام مىفرماید: «در ذكر "لا حولَ ولا قوَّةَ الاّ باللّه" شفاى نود و نه درد است كه كمترین آن دردها غم و غصّه است.»(45)
8. استغفار زیاد
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «هركس زیاد استغفار كند خداوند او را از هر غمى رها و از هر تنگى خارج مىسازد و او را روزى دهد از جایى كه گمان نمىبرد.»(46)
روشن است كه استغفار تنها ذكر زبانى نیست، بلكه نوعى توجه به خدا و یاد اوست كه با این توجه و یاد، دل آرام مىگیرد.
9. ترك حسادت
مرحوم ملّا احمد نراقى مىگوید: «مخفى نماند كه حسد، اشدّ امراض نفسانیه و دشوارترین همه و بدترین رذایل و خبیثترین آنهاست.عقبه زین صعبتر در راه نیستاى خُنك آن كس حسد همراه نیست
صاحب حسد خود را به عذاب دنیا گرفتار و به عقاب عقبا مبتلا مىسازد؛ زیرا كه حسود در دنیا لحظهاى از حزن و الم و غصّه و غم خالى نیست؛ چون كه او هر نعمتى كه از كسى دید متألّم مىشود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان بىنهایت است و هرگز منقطع نمىشود، پس حسود بىچاره پیوسته محزون و غمناك است.(47)
خداوند متعال در وصف یهود مىفرماید: «اَم یَحسدونَ النّاسَ على ما آتیهم اللّه مِن فضلهِ» (نساء: 54)؛ یا اینكه به مردم در برابر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشیده حسد مىورزند.
و در وصف منافقان مىفرماید: «اِن تَمسسكُم حسنةٌ تَسؤُهم.» (آلعمران: 120)؛ اگر فتح و پیروزى و یا پیشامد خوبى براى شما رخ دهد، آنها ناراحت مىشوند.
ـ «اِن تُصبكَ حسنةٌ تُسُؤْهم» (توبه: 50)؛ اگر به تو نیكى رسد، آنها را ناراحت مىكند.
از دو آیه اخیر، مىتوان فهمید كه حسادت منافقان نسبت به مؤمنان موجب ناراحتى و سختى براى آنها بود كه هر نعمت و خوبى كه به مؤمنان مىرسید، باعث ناراحتىشان مىشد. حسد آثار نامطلوبى بر جسم و روان انسان دارد.
امیرالمؤمنین على علیهالسلام مىفرماید: «حسد رنجور مىسازد.»(48)
این رنجش مىتواند هم رنجش جسمى و هم رنجش روانى باشد. اما رنجش روانى او به سبب ناراحت بودن از رسیدن نعمت به دیگران است و همیشه شخص از این نظر خود را رنج مىدهد و راحتى خود را سلب مىكند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مىفرماید: «آسایشى براى حسود نیست.»(49)
در روایت دیگر، حضرت على علیهالسلام مىفرماید: «حسود غمگین است.»(50)
رنجش جسمانى حسود به سبب ارتباط روان با جسم است. امروزه این حقیقت مسلّم شده كه بیمارىهاى جسمانى در بسیارى از موارد، عامل روانى دارند و در طب امروز، بحثهاى مشروحى تحت عنوان «بیمارىهاى روان تنى» دیده مىشود كه به این قسم بیمارىها اختصاص دارد.(51)
از امیرالمؤمنین على علیهالسلام روایت است كه «عجیب است كه حسودها از سلامت بدنهاى خود غافلند.»(52)
در روایت دیگرى، حضرت امیرالمؤمنین على علیهالسلام فرمودند: «تندرستى از كمى حسد است.»(53)
حسد از دو نظر مىتواند موجب اضطراب و تشویش روان شود: یكى آنكه نفس حسد موجب رنجش است ـ كه بیان شد؛ دیگر آنكه حسد مىتواند موجب گناهان و رفتارهایى شود كه خود سبب تشویش و اضطراب مىگردند. بسیارى از گناهان از قبیل قتلها و جنایات، علتشان حسادت است.
10. زندگى پاكیزه ناشى از عمل صالح
خداوند متعال مىفرماید: «مَن عَملَ صالِحا مِن ذَكرٍ اَو اُنثى و هُوَ مؤمنٌ فَلنحیینَّه حیوةً طیِّبةً» (نحل: 97)؛ هر كس عمل شایستهاى انجام دهد، در حالىكه مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاكیزه مىبخشیم.
روشن است كه زندگى پاكیزه، كه ثمره عمل شایسته مؤمن است، آن زندگى است كه از آلودگى و بدى دور است و قطعا یكى از ویژگىهاى زندگى پاكیزه، آرامش است. حال اگر فرد، زندگى پاكیزه دارد، آرامش فردى حاصل است و اگر افراد جامعه زندگى پاك دارند، جامعه یك جامعهاى آرامى است.
11. همنشینى با مؤمن
همنشینى با مؤمنان و انسانهاى صالح موجب آرامش انسان مىشود؛ چرا كه انسان در همنشینى با آنها به یاد خدا مىافتد و یاد خدا موجب آرامش دل است.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «مؤمن به وسیله مؤمن آرامش مىیابد؛ همانگونه كه تشنه با آب خنك و گوارا آرامش مىیابد.»(54)
از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله سؤال شد كه با چه كسانى مجالست و مصاحبت كنیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «كسى كه دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و سخنانش بر علم و دانش شما بیفزاید و رفتارش آخرت را به یاد شما آورد.»
كسى كه انسان را به یاد خدا اندازد، علاوه بر اینكه خود موجب تسكین نفس انسان است، با تذكر یاد الهى نیز موجب آرامش دل مىگردد.
---------------------------
40و41ـ محمدبن یعقوب كلینى، پیشین، ج 2، ص 62 / ج 2، ص 63.
42ـ محمدمهدى نراقى، پیشین، ص 771.
43ـ محمد محمدى رىشهرى، پیشین، ص 394، ماده «حزن».
44و45ـ بحارالانوار، ج 75، ص 190 / ج 71، ص 88.
46ـ محمد محمدى رىشهرى، پیشین، ج 7، ص 252.
47ـ محمدمهدى نراقى، پیشین، ص 456.
48ـ مستدرك الوسائل، ج 12، باب 55، روایت 13401، ص 20.
49و50ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 70، ص 256 و ج 75، ص 10 / تمیمى آمدى، پیشین، ص 300 / ص 299.
51ـ ناصر مكارم شیرازى، پیشین، ج 3، ص 424.
52و53ـ نهجالبلاغه، حكمت 215، ص 446 / ص 452.
54ـ بحارالانوار، ج 67، باب 8، روایت 10، ص 165.