== اهمیت صبر و شکیبایی در اسلام ==

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

== اهمیت صبر و شکیبایی در اسلام ==

پست توسط Mohsen1001 »

 تصویر 

اشاره

زندگى انسان در دنيا،آميخته با مشكلات عجيبى است كه اگر در مقابل آن بايستد وشكيبايى و مقاومت‏به خرج دهد،

به يقين پيروز خواهد شد و اگر ناشكيبايى كند و دربرابر حوادث زانو زند، هيچ گاه به مقصد نخواهد رسيد.

 منظور از «صبر» همان استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه‏مقابل آن،

‏«جزع‏»، بى‏تابى، از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات است.
 

علاوه بر زندگى مادى، در زندگى معنوى نيز اين مساله وجود دارد.

اگر انسان در برابر نفس سركش و هوا و هوس‏ها و زرق و برق دنيا و جاذبه‏هاى گناه ايستادگى نكند و درطريق‏«معرفة الله‏» و اطاعت فرمان او با مشكلات نجنگد،

هرگز به جايى نمى‏رسد.


از اين رو،علماى علم اخلاق، صبر را به سه دسته تقسيم مى‏كنند :

1- صبر بر اطاعت، يعنى شكيبايى در برابر مشكلاتى كه در راه اطاعت وجود دارد.

2- صبر بر معصيت، يعنى ايستادگى در برابر انگيزه‏هاى نيرومند و محرك گناه.

3- صبر بر مصيبت، يعنى پايدارى در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالى وترك جزع و فزع.


 «صبر» از مهمترين اركان ايمان است،

اميرمؤمنان على عليه السلام موقعيت صبر را در برابر ايمان، همانند موقعيت‏سر نسبت‏ به بدن مى‏دانند.
 

در قرآن مجيد نيز كمتر موضوعى را مانند صبر مورد تاكيد قرار داده است.

حدود هفتاد آيه ،از صبر سخن به ميان آمده كه‏بيش از ده مورد آن به شخص پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله اختصاص دارد.


قرآن براى صابران،اجر فراوانى قائل شده،

«انما يوفى الصابرون اجرهم بغيرحساب‏» (1)

و كليد ورود بهشت،صبر و استقامت‏ شمرده شده است،


آنجا كه مى‏گويد:

فرشتگان بر در بهشت‏به استقبال مى‏آيند و به آنها مى‏گويند:


«سلام عليكم بما صبرتم‏فنعم عقبى الدار»

سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان،چه نيكو است‏سر انجام آن‏سراى جاويدان.
(2)


در حديث معروف نبوى كه در بحث‏هاى آينده به آن اشاره خواهد شد، صبر نيمى‏از ايمان شمرده شده است.


با اين اشاره به سراغ آيات قرآن مى‏رويم و تعبيرها و تاكيدهاى قرآن را در مساله‏صبر،مورد توجه قرار مى‏دهيم:
 

1- ... « انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب »

ما او (ايوب) را شكيبا يافتيم، چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت كننده (به سوى خدا) بود.

(سوره ص،آيه 44)



2- « و جاءوا على قميصه بدم كذب قال بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و الله‏المستعان على ما تصفون »

و پيراهن يوسف را با خونى دروغين (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند. پدر گفت:

«هوس‏هاى نفسانى شما اين كار را برايتان آراسته! من صبر جميل (شكيبايى خالى از ناسپاسى) خواهم داشت،

و در برابر آنچه مى‏گوييد از خداوند يارى مى‏طلبم!»


(سوره يوسف،آيه 18)



3- « و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل كل من الصابرين »

و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را(به يادآور)كه همه از صابران بودند.

(سوره انبياء،آيه 85)



4- « قال انك لن تستطيع معى صبرا »

(خضر) گفت: تو هرگز نمى‏توانى با من شكيبايى كنى! (ولى موسى قول داد كه شكيبا خواهم بود)

(سوره كهف،آيه 67)



5- ... « قال الذين يظنون انهم ملقوا الله كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله والله مع الصابرين »

(گروهى از بنى اسرائيل) گفتند: «امروز ما توانايى مقابله با «جالوت‏» و سپاهيان او رانداريم‏»، اما آن‏ها كه به روز رستاخيز ايمان (قوى) داشتند، گفتند:

«چه بسيار گروه‏هاى‏كوچكى كه به فرمان خدا بر گروه‏هاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند(همراه) با صابران (و ياراستقامت‏كنندگان) است.


(سوره بقره،آيه 249)



6- « فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم كانهم يوم يرون مايوعدون لم يلبثوا الا ساعة من نهار... »


(اى پيامبر!) صبر كن، آن گونه كه پيامبران ‏«اولو العزم‏» صبر كردند و براى (عذاب) آنان‏ شتاب مكن!

هنگامى كه وعده‏هاى (عذاب) را ،كه به آنها داده شده ،مشاهده كنند، (احساس مى‏كنند كه) گويى فقط ساعتى از يك روز (در دنيا) توقف داشتند!


(سوره احقاف،آيه 35)



7- « فاصبر صبرا جميلا »


پس ‏«صبر» كن، صبرى جميل و زيبا (خالى از هر گونه ناسپاسى).

(سوره معارج،آيه 5)



8- « يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون »


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! (در برابر مشكلات و مصائب و هوس‏هاى سركش) استقامت كنيد!

و در برابر دشمنان (نيز) پايدار باشيد و از مرزهاى خود مراقبت نمائيد و از خدابپرهيزيد، شايد رستگار شويد!


(سوره آل عمران،آيه 200)



9- « يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع ‏الصابرين »


اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد، (زيرا) خداوند با صابران است.


(سوره بقره،آيه 153)



10- « قل يا عبادى الذين آمنوا اتقوا ربكم للذين احسنوا في هذه الدنيا حسنة و ارض‏الله واسعة انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب »


بگو «اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد، براى‏كسانى كه در اين دنيا نيكى كرده‏اند،

پاداش نيكى است و زمين خدا وسيع است (اگر تحت‏فشار سران كفر بوديد،مهاجرت كنيد) كه صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دريافت‏ مى‏دارند!»


(سوره زمر،آيه 10)



11- « سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار »


(فرشتگان در قيامت‏ به آنان مى‏گويند) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان چه ‏نيكوست عاقبت آن سرا (ى جاويدان) !


(سوره رعد،آيه 24)



12- « اولئك يجزون الغرفة بما صبروا و يلقون فيها تحية و سلاما »


(آرى) آنها (عباد الرحمن) هستند كه درجات عالى بهشت، در برابر شكيبايى وصبرشان به آنان پاداش داده مى‏شود و در آن با تحيت و سلام روبه‏رو مى‏شوند!


(سوره فرقان،75)




13- «و لنبلونكم بشى‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات‏و بشر الصابرين »


قطعا همه شما (امت محمد) را با چيزى از ترس، گرسنگى، و خسارت اموال و جانهاو ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم،

به استقامت كنندگان (در برابر آزمايش‏ها) بشارت (پيروزى وپاداش بزرگ) ده !


(سوره بقره،آيه 155)




14- « ...و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر »


آنها كه يكديگر را به حق سفارش كردند، به شكيبايى و استقامت توصيه نمودند!


(سوره عصر،آيه 3)
 
پى‏نوشتها:
=======
1- زمر- 10.
2- رعد/ 24 .
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

تفسير و جمع‏ بندى

 الگوهاى صبر و اسطوره‏هاى مقاومت 


در ميان پيامبران الهى كه هر يك ويژگى خاصى از فضايل اخلاقى را (به صورت‏درخشانتر) دارا بودند، حضرت ايوب عليه السلام به عنوان پيامبر صبور شناخته مى‏شود.

او الگوى ‏«صبر» و مقاومت در برابر مشكلات بود،
به همين دليل حالات او در سوره ‏«ص‏»، موقعى كه مسلمانان در مكه تحت فشار شديد قرار داشتند،
به عنوان يك سرمشق بزرگ نازل شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت داد.

درست است كه نام يا سرگذشت‏حضرت ايوب عليه السلام در چندين سوره از قرآن آمده‏است،
ولى مشروح‏تر از همه، در سوره ‏«ص‏» ديده مى‏شود كه نخستين آيه مورد بحث ازآيات همان سوره است.


در آيه 44 سوره ‏«ص‏» آمده است:

« ما ايوب را شكيبا يافتيم، چه‏ بنده خوبى بود كه بسيار بازگشت كننده به سوى خدا بود ، ... انا وجدناه صابرا نعم العبد انه‏اواب »

حضرت ايوب عليه السلام به عنوان يك آزمون بزرگ،گرفتار مصائب عظيمى شد تا درجه‏شكرگزارى او آشكار گردد و به مقام قرب پروردگار نزديكتر شود.

او كه اموال، زراعت‏و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لايق و متعدد داشت،

در يك آزمون بزرگ،همه چيز،حتى فرزندان خويش را از دست داد و خود نيز به بيمارى شديدى مبتلا شد.

آن حضرت چنان بيمار گشت كه از شدت درد به خود مى‏پيچيد و بدين سان اسير و دربند بستر بيمارى و درد گرديد،
ولى هيچ يك از اين امور، از شكر او نسبت‏به درگاه‏ خداوند نكاست.

زخم زبان‏هاى زيادى از دوست و دشمن شنيد،مصيبتى كه شايد بالاترين مصائب‏بود ،


گاهى عباد و راهبان بنى اسرائيل به ديدنش مى‏آمدند و به صراحت مى‏گفتند:

تو چه‏ گناه عظيمى كرده‏اى كه به اين عذاب ‏«اليم‏» گرفتار شده‏اى؟

ولى آن حضرت باز رشته‏ صبر را از كف نمى‏داد ، و چشمه زلال شكر و سپاس الهى را به كفران و ناشكرى آلوده ‏نمى‏ساخت.


تنها كارى كه كرد اين بود كه بعد از مدتى طولانى به پيشگاه خداوند عرض‏كرد:

« بار پروردگارا! شيطان مرا به رنج و عذاب افكند (و انتظار گشايش تنها از تو دارم)، و اذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب »

هنگامى كه اين پيامبر عظيم الشان تمام مراحل اين آزمايش بزرگ را پشت‏سرگذاشت و با كوهى از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ايستادگى كرد،و شيطان راشرمنده‏تر و مايوس‏تر ساخت،

درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد و نه تنها اموال‏و فرزندانش به لطف الهى به او بازگشت،

بلكه افزون‏تر از آن نصيبش و از همه مهمتر،به‏مقام پرافتخار « نعم العبد انه اواب » رسيد.


و به گفته‏ «ابن مسعود» مفسر و قارى معروف:

«اين افتخار را براى خود در تاريخ بشريت‏ثبت كرد كه سر سلسله صابران تا روز قيامت‏خواهد بود،راس الصابرين الى يوم القيامة‏» (3)

اين مطلب را نبايد ساده انگاشت كه يك انسانى كه داراى امكانات بسيار وسيع وگسترده‏اى است،
يك‏باره همه چيز خود را از دست‏بدهد و بر خاك سياه بنشيند و حتى‏نيش زبان دوست و دشمن را كه اثرش از خنجر و شمشير بيشتر است، بشنود
و آن گاه‏كلمه‏اى بر خلاف رضاى خدا كه حاكى از ناسپاسى‏اش باشد،بر زبان نراند و همواره‏زبانش به ذكر و شكر در گردش باشد،.

و در پايان كار،تنها سخنى كه مى‏گويد،همان باشدكه در بالا آورديم،يعنى عرض حال و حكايت وضع خويشتن در پيشگاه خدا كند و نه‏غير آن.عده‏اى كه اين جمله را شكايتى پنداشته‏اند،سخت اشتباه كرده‏اند،زيرا كه‏كمترين اثرى از شكايت در آن به چشم نمى‏خورد و به گفته شاعر:

چار چيز آورده‏ام شاها كه در گنج تو نيست!×نيستى و حاجت و عجز و نياز آورده‏ام!


پی نوشت :
----------------
3- تفسير روح البيان،ج 8،ص 45 ذيل آيه
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در دومين آيه مورد بحث، از صبر «حضرت يعقوب‏» كه اسطوره‏اى در صبر وشكيبايى است،سخن به ميان آمده است.

او به فراق فرزند دلبندش حضرت يوسف عليه السلام‏ كه سخت مورد علاقه‏اش بود گرفتار شد .

 
ساليان دراز با چشمانى اشكبار صبر كرد تا سرانجام ديده‏اش نابينا شد،

اما هرگز سخنى بر خلاف رضاى حق بر زبان نراند و پيوسته‏ شاكر و صابر بود، به تعبير خودش ‏«صبر جميل‏» داشت.
 


چنان كه در آيه مورد بحث آمده‏است:

«(برادران يوسف) پيراهن او را با خونى دروغين (نزد پدر) آوردند، (حضرت يعقوب‏ خطاب به فرزندانش) گفت: هوس‏هاى نفسانى شما، اين كار را در نظرتان زينت داده،
من‏صبر جميل مى‏كنم و از خداوند در برابر آنچه شما مى‏گوييد يارى مى‏طلبم.

و جائو على‏قميصه بدم كذب قال بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و الله المستعان على ماتصفون » (4)


برادران دروغگو و كم حافظه، از اين غافل بودند كه اگر پيراهن حضرت يوسف عليه السلام‏ را به خون آغشته نموده و به عنوان سند حمله گرگ نزد پدرشان مى‏آورند،

لااقل چندجاى پيراهن را پاره كنند تا دليلى بر حمله گرگ باشد،در حالى كه آنها پيراهن برادر را خون آلود كرده، نزد پدر آوردند،

به همين دليل پدر از نيرنگ آنها با خبر شد و جمله «بل سولت لكم انفسكم امرا» را گفت،

ولى چون در آن شرايط،كارى از دستش ساخته‏ نبود، در حالى كه بى‏اختيار اشكش جارى بود، گفت:


 «فصبر جميل‏» ،صبر خواهم كرد،صبرى زيبا»

( كه توام با شكرگزارى و سپاس خدا باشد، آلوده به ناسپاسى و جزع و بى تابى‏ نگردد ) 


درباره «صبر جميل‏» ،مفسران تعبيرات مختلفى دارند، بعضى گفته‏اند:

صبر جميل، صبرى است كه نه بى تابى در آن باشد و نه شكايت نزد مردم.


بعضى گفته‏اند:

صبر جميل‏ آن است كه براى خدا باشد.


پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله نيز در برابر اين سؤال كه صبر جميل‏چيست؟ فرمودند:

«هو الذى لاشكوى معه،صبرى است كه شكايتى در آن نباشد.» (5)


بعضى نيز گفته‏اند:

صبر جميل آن است كه شكايت نزد خلق در آن نباشد،و از آن‏جميل‏تر اين كه عرض حال خود به خالق كند و با اين عرض حال و پناه آوردن به او،حق عبوديت را انجام دهد.


به همين دليل وقتى كه فرزندان حضرت يعقوب عليه السلام بر آن حضرت خرده گرفتند،وگفتند:

اين قدر ياد يوسف مكن، حضرت فرمودند:

«من غم و اندوهم را تنها به خدامى‏گويم، نه به ديگران و از خدا چيزهايى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد،

قال انما اشكوا بثى وحزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون‏» (6)


پی نوشتها :
---------------
4- يوسف/ 18.
5- تفسير قرطبى،ج 5،ص 338.
6- يوسف/ 386- انبياء/ 85- 86.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در سومين آيه ، ضمن اشاره به جمع ديگرى از پيامبران الهى كه همگى در برابر مشكلات صبر و شكيبايى پيشه كردند

و به خاطر صبرشان غرق در رحمت الهى گشته و در زمره صالحان قرار گرفتند، مى‏فرمايد:


« و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را به ياد آور كه‏ همه از صابران بودند ، و ما آنها را در رحمت‏ خود وارد كرديم ، زيرا آنها از صالحان بودند ،

و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل كل من الصابرين×و ادخلناهم فى رحمتنا انهم من‏الصالحين »
(7)


صبر اسماعيل روشن و آشكار است ، زيرا :

اولا آماده شد كه پدر او را به قربانگاه برد و كارد بر گلويش بگذارد و قربانى شود ،

هر چند خداوند ، بر آنها محبت كرد و گوسفندى به عنوان قربانى به جاى اسماعيل براى آنها فرستاد.


ثانيا ، در سرزمين خشك و سوزان مكه ، كنار خانه خدا ماند تا تدريجا آنجا رونق‏ گرفت.


در مورد صبر ادريس گفته‏اند:

نخستين كسى بود كه در ميان قوم خويش مبعوث شد تا آنها را به سوى خدا دعوت كند ،

اما با وجود مرارت زيادى كه در اين راه كشيد ، قومش دعوت او را اجابت نكردند.


ناميدن ‏«ذو الكفل‏» به اين نام و قرار گرفتن در زمره صابران بزرگى كه پيش از او به‏ نبوت رسيده‏اند ،

به اين علت‏ بوده است كه او در ميان بنى اسرائيل مى‏زيست ،

خداوند به ‏يكى از انبياء كه حكومت ‏بنى اسرائيل را در دست داشت ، وحى فرستاد كه مى‏خواهم ‏قبض روحت كنم، بايد حكومت‏ خود را به ديگرى واگذارى،

هر كس كه در برابر تو تعهد كند، تا هر شب به عبادت خدا برخيزد، و همه روز روزه گيرد، و در ميان مردم‏ داورى كند، بى آن كه خشمگين گردد.

جوانى گفت:

من متكفل همه اينها مى‏شوم.

اين سخن را گفت و تا پايان عمرش به هر سه عهدش (با تمام مشكلاتى كه داشت) وفا كرد،

خداوند او را به مقام نبوت مبعوث‏ نموده و ذو الكفل ناميدش.
(8)


آرى، اين سه بزرگوار، همه از اسطوره‏هاى صبر و شكيبايى بودند كه قرآن كريم به‏ عنوان سرمشقى براى مسلمين جهان، به زندگى آنها اشاره مى‏كند.



پی نوشتها :
---------------
7- انبياء/ 85- 86.
8- روح البيان،ج 5،ص 515.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در چهارمين آيه ، سخن از گفتگوى حضرت موسى عليه السلام و خضر عليه السلام است.

در اين‏ داستان پر از نكات آموزنده و انسان ساز،آمده است:

حضرت موسى عليه السلام براى فراگرفتن‏علوم تازه‏اى نزد حضرت خضر عليه السلام آمد و از او تقاضا كرد تا از علومى كه خدا دراختيارش گذارده،

چيزى به ايشان بياموزد،زيرا اين علوم،غير از«علم شريعت‏»بود كه‏ حضرت موسى عليه السلام بر آن آگاهى كامل داشت.


اين علوم مربوط به اسرار تكوينى حوادث‏مختلف جهان بود،

ولى به هر حال حضرت خضر عليه السلام كه از بى‏صبرى حضرت موسى‏عليه السلام در برابر اين آموزش نگران بود،به او چنين گفت:


« تو هرگز نمى‏توانى با من شكيبايى كنى و چگونه مى‏توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى،

قال انك لن‏تستطيع معى صبرا×و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرا » (9)

حضرت موسى عليه السلام به حضرت خضر عليه السلام قول داد كه صابر و شكيبا باشد،

ولى‏حوادث و پيش آمدها چنان عجيب و تكان دهنده بود كه پيمانه صبر حضرت موسى عليه السلام‏كه از اسرار آن آگاه نبود،لبريز شد،

و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر عليه السلام‏گشود،

حضرت خضر عليه السلام نيز پيمانش را در مورد صبر و شكيبايى يادآور گشت وموسى عليه السلام عذرخواهى كرد،

ولى بار سوم،براى هميشه از او جدا شد.


اين داستان عجيب،مطالب زيادى را به ما مى‏آموزد،

كه تنها يك بخش از آن‏مربوط به بحث ما است و آن اين كه :

حضرت موسى عليه السلام صبر و شكيبايى بيشترى داشت،به اسرار تازه‏اى راه مى‏يافت و اين ناشكيبايى او سبب شد كه تنها سه نكته مهم را در اين‏زمينه بياموزد،


در حالى كه به گفته يكى از مفسران معروف،

اگر صبر و حوصله بيشترى‏داشت،

هزاران نكته از اسرار علم برايش فاش مى‏شد.
(10)


به اين ترتيب صبر و شكيبايى يكى از كليدهاى علم و آگاهى است.


ممكن است‏سؤال شود كه آيا پيامبران،آگاهترين افراد زمان خود نيستند؟


پس‏چگونه حضرت موسى عليه السلام به خاطر فرا گرفتن علومى به دنبال حضرت خضر عليه السلام شتافت

وقبل از اين كه بيش از چند نكته بياموزد،حضرت خضر عليه السلام او را از خويش جدا ساخت؟


پاسخ اين سؤال روشن است،

هر پيامبرى بايد دانشمندترين و آگاه‏ترين فرد نسبت‏به‏قلمرو ماموريتش،در نظام شريعت‏باشد و حضرت موسى عليه السلام چنين بود،

ولى قلمرو ماموريت‏حضرت خضر عليه السلام مربوط به عالم تكوين بود

و كارهايش همچون ملائكه‏ «مدبرات امرا» (ماموران تدبير در جهان آفرينش) بود.


به همين دليل كارهايى كه ازحضرت خضر عليه السلام سر مى‏زد و به ظاهر با موازين شرع هماهنگ نبود،

سبب شد،فرياداعتراض حضرت موسى عليه السلام بلند شود و هنگامى كه حضرت خضر عليه السلام اسرارش را شرح داد،همه را پذيرفت.


اصولا قوانين حاكم بر جهان تكوين با آن چه در جهان تشريع است،گرچه سرانجام‏به يك نتيجه منتهى مى‏شود،ولى در ظاهر،از هم جداست

و از همين رو،دوستى وهمراهى حضرت خضر عليه السلام و حضرت موسى عليه السلام مدت كوتاهى طول نكشيد.


ممكن است‏بعضى از پيامبران و هم چنين امامان عليهم السلام به اسرار تكوين نيز آگاه باشند

همانند پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله و ائمه معصومين عليهم السلام كه از روايات استفاده مى‏شود،

ولى اين‏امر در نبوت و رسالت پيامبران و امامت ائمه معصومين عليهم السلام ضرورتى ندارد، زيرا يك‏فضيلت است،نه شرط رسالت و امامت.


پی نوشتها :
---------------
9- كهف/ 67- 68.

10- در روح البيان ج.5،ص‏287 چنين آمده است:
در روايتى آمده است كه اگر موسى عليه السلام صبر مى‏كردهزار نكته عجيب،
عجيب‏تر از آن چه آموخت از حضرت خضر عليه السلام فرا مى‏گرفت،
به همين دليل هنگامى‏كه موسى عليه السلام اين سخن را از حضرت خضر عليه السلام شنيد،گريه كرد.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در پنجمين آيه سخن از يكى از پيامبران بنى اسرائيل است كه در تفاسير و تاريخ از اوبه نام ‏«اشموئيل‏» ياد كرده‏اند.

هنگامى كه بنى اسرائيل بر اثر ظلم سلطانى به نام ‏«جالوت‏» آواره و بيچاره شدند ،

دست‏به دامن ‏« اشموئيل ‏» زدند تا رئيس و فرماندهى براى جنگ با «جالوت‏» برايشان ‏تعيين كند.

او طى انتخاب حساب شده‏اى كه شرحش از موضوع اين بحث‏خارج است، جوانى به نام ‏« طالوت ‏» را براى اين كار برگزيد.


هنگامى كه طالوت، لشكر عظيمى از بنى اسرائيل را براى جنگ با «جالوت‏» بسيج‏كرد ، با فراست و هوشيارى كه خدا به او داده بود،

دريافت كه اين لشكر انبوه، كارايى‏چندانى ندارد،

زيرا افراد سست اراده و كم طاقت‏بسيارى در ميان آنهاست كه نه تنهاسبب تقويت آنها نخواهند شد،بلكه باعث تضعيف روحيه ديگران نيز مى‏شوند،

لذاتصميم گرفت‏با آزمايش‏هاى متعددى آنها را تصفيه كند. پس از انجام اين كار، گروه‏ محدودى بيشتر باقى نماند.


آن گروه، از كمى نفرات خود نگران و ناراحت‏ بودند و به يكديگر گفتند:

«ما امروز توان مقاومت در برابر لشكر عظيم جالوت را نداريم‏»،

ولى به گفته قرآن:

«كسانى كه علم به‏ ملاقات خدا داشتند (و به روز رستاخيز معتقد بودند) گفتند :

چه بسيار گروه‏هاى كوچكى كه به ‏فرمان خدا بر گروه‏هاى عظيمى پيروز شدند و خداوند با صابران است،

...قال الذين يظنون انهم ملاقوا الله كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله و الله مع الصابرين ». (11)

سپس،همين گروه،هنگامى كه در برابر «جالوت‏» و سپاهيان او قرار گرفتند،گفتند :


« پروردگارا !

پيمانه صبر و شكيبايى و استقامت را بر ما بريز،گام‏هاى ما را استوار فرما و ما را برجمعيت كافران پيروز نما،

و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت‏اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين » (12)


به اين ترتيب آنها نشان دادند كه با جمعيتى انبوه كه فاقد انگيزه و بى‏بهره از صبر واستقامت‏اند، در ميدان نبرد پيروز نخواهند شد،

بلكه گروه اندك، اما مصمم و شكيبا و ثابت قدم،مى‏توانند بر لشكرهاى عظيم پيروز گردد و سرانجام نيز چنين شد.

اين گروه ‏اندك به فرماندهى‏«طالوت‏»،توانستند«جالوت‏» و سپاهيان عظيمش را درهم بشكنند

و «جالوت‏» نيز توسط داود عليه السلام-كه آن روز جوانى نيرومند در لشكر طالوت بود-كشته شد

و بنى اسرائيل توانست زمين‏ها و مردم دربند خود را از سيطره و اسارت دشمن آزادسازد

و به اين ترتيب درس ديگرى درباره اهميت صبر و استقامت در تاريخ از خودشان‏به يادگار گذاشتند.


از اين آيات استفاده مى‏شود كه انگيزه اين صبر و استقامت، توكل بر خدا، ايمان به‏روز رستاخيز و پاداش‏هاى الهى بوده است.

بعضى از روايات،تعداد اين گروه اندك را313 نفر دانسته‏اند(همانند اصحاب بدر كه 313 نفر بودند)

و جالب اين كه حضرت‏داود عليه السلام،جوان كم سن و سال اما نيرومند و با ايمان،

با فلاخنى كه در دست داشت،پيشانى جالوت را نشانه گرفت و آن چنان ماهرانه،يكى دو سنگ پرتاب كرد كه درست‏بر پيشانى جالوت برخورد كرد.

به محض برخورد سنگ،جالوت فريادى كشيد و از مركب فرو افتاد،

لشكرش بامشاهده اين واقعه،با وحشتى فراوان،به سرعت فرار كرده و از هم فرو پاشيد،

لشكرى‏كه طبق بعضى از روايات عددشان بالغ بر يكصد هزار نفر مرد مسلح به انواع سلاح بود.


پی نوشتها :
---------------
11- بقره/ 249.

12- بقره/ 250.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در ششمين آيه ، خداوند خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله كرده و ضمن اين كه به او درس استقامت مى‏دهد، درسى كه برخاسته از زندگى پيامبران ‏« اولوالعزم ‏» است،

مى‏فرمايد:

« صبر و شكيبايى پيشه كن ، آن گونه كه پيامبران اولو العزم شكيبايى داشتند و براى عذاب آنها (مخالفان) شتاب مكن،

فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم... »
(13)


گرچه در اين آيه شريفه ، شكيبايى و صبر در تقاضاى عذاب براى مخالفان و دشمنان‏است تا بر آنها حجت تمام شود

و اگر افرادى نيز در ميانشان تمايل دارند تا در راه حق‏گام نهند،به گروه سعادتمندان ملحق شوند،

ولى دستور،يك دستور كلى است و دليل‏روشنى بر فضيلت صبر به عنوان يك برنامه عمومى،براى همه پيامبران اولو العزم است.


[align=center]آرى همه پيامبران بزرگ و صاحب شريعت،با دشمنان سرسخت،نادان و لجوج‏ روبرو بودند،

ولى در اين راه بيشترين استقامت را متحمل شدند تا هدايت امتشان را به‏بهترين صورت بجا آورند. 



حضرت نوح عليه السلام 950 سال دعوت به خدا كرد و شب و روز زحمت كشيد و درخلوت و جلوت،آنها را اندرز كرد، اما جز گروه اندكى به او ايمان نياوردند.

حضرت ابراهيم عليه السلام را به ميان آتش افكندند و حضرت موسى عليه السلام و مؤمنان قومش را با شديدترين شكنجه‏ها آزردند،

حضرت عيسى عليه السلام را بعد از آزار زياد، مى‏خواستند كه‏ به دار آويزند ، ولى خداوند او را نجات داد.


  خلاصه اين كه پيوسته دنيا، محل برخورد حق و باطل بوده است كه در اين ميان فقط با نيروى صبر و استقامت مى‏توان بر مشكلات‏پيروز شد. 


در اين كه مراد از پيامبران ‏«اولو العزم‏» چه كسانى هستند،

بعضى آنها را به پيامبران ‏صاحب شريعت جديد تفسير كرده‏اند كه تعداد آنها به همراه پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله پنج نفرمى‏باشد.

انتخاب اين عنوان براى آنها نيز به خاطر اراده محكم و عزم استوارشان در راه‏ دعوت حق بوده است.

بى‏شك اين گروه از پيامبران نسبت‏به سايرين، با مشكلات‏بيشترى روبرو بودند،

زيرا عرضه شريعت جديد و آيين تازه، مشكلات را در برابرمتعصبان، بيشتر مى‏كند.



بعضى نيز آنها را هجده نفر -كه نام آنها در آيات 83 تا 90 سوره انعام آمده- و بعضى نه نفر و بعضى هفت نفر و بعضى شش نفر و بعضى پنج نفر

و بعضى تمام پيامبران‏الهى را«اولو العزم‏»شمرده‏اند، زيرا معتقدند كه همه داراى عزم راسخى بوده‏اند،

ولى با توجه به اين كه ‏«من‏» در جمله ‏«اولو العزم من الرسل‏» «من تبعيضيه‏»است،

قول اخير بعيد به نظر مى‏رسد و ساير اقوال نيز دليل روشنى ندارد،

جز همان كه در تفسير آيه به نقل‏از معصومين عليهم السلام آورديم كه تعداد آنها با پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله پنج نفر بوده‏اند.


پی نوشت :
---------------
13- احقاق/ 35.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در هفتمين آيه باز خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله ، ضمن دستور به شكيبايى در برابر استهزاء و تكذيب و آزار مشركان عرب و كافران متعصب


مى‏فرمايد:

« صبر جميل پيشه‏كن، فاصبر صبرا جميلا » (14)


در تفسير صبر جميل، مفسران تعبيرات گوناگونى دارند كه در تفسير آيه دوم درهمين بحث آورده شد و با حديث ديگرى آن را تكميل مى‏كنيم.


امام باقر عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه صبر جميل چيست؟


فرمودند:

«صبر ليس فيه‏شكوى الى الناس،

صبرى است كه در آن شكايت‏ به مردم وجود نداشته باشد». (15)


پی نوشتها :
---------------
14- معارج/ 5.

15- اصول كافى،ج 2،ص‏93.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در هشتمين آيه،خداوند ضمن اين كه همه مؤمنان را به صبر و مصابره-كه تفسير آن‏خواهد آمد-دعوت نموده و آن را كليد رستگارى و نجات مى‏شمرد


مى‏فرمايد:


«اى‏كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صبر (و استقامت) پيشه كنيد و در برابر دشمنان (نيز) استقامت وشكيبايى به خرج دهيد،

از مرزهاى خود مراقبت و تقواى الهى پيشه كنيد،شايد رستگار شويد »



« يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون » (16)



در اين آيه، چهار دستور داده شده كه سرچشمه رستگارى و كليد سعادت است.


نخست : صبر و استقامت و ايستادگى در برابر حوادث و مشكلات و مصائب وموانع،

دوم : ‏«مصابره‏» كه از باب ‏«مفاعله‏» و به معنى صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت ديگران آمده است.


در واقع دستور اول ناظر به ايستادگى در برابر انواع‏ مشكلات و حوادث گوناگون زندگى است و دستور دوم ناظر به ايستادگى در برابر دشمن است،

به اين ترتيب كه هر قدر آنها بيشتر مقاومت كنند، مؤمنان بايد بر مقاومت‏ خودشان ‏بيفزايند تا بر دشمن غالب شوند.


«رابطوا» از ماده ‏«مرابطه‏» در اصل از «رباط‏» كه به معنى بستن چيزى در مكانى است، گرفته شده است.

اين واژه (مرابطه) معمولا به معنى مراقبت از مرزها مى‏آيد، زيرا سربازان اسلام، مركب‏ها و وسائل جنگى خود را در آن محل نگهدارى مى‏كردند.


آخرين دستور : تقواى الهى است كه مانند چترى بر همه دستورهاى سابق سايه‏مى‏افكند

و هنگامى كه صبر و مصابره و مرابطه به دور از هر گونه رياكارى و اغراض‏شخصى، آميخته با تقوا گردد، سبب فلاح و رستگارى و نجات در دنيا و آخرت خواهد بود.


بعضى ديگر در تفسير «مصابره‏» گفته‏اند:

ايستادگى در مقابل عادات و هواى نفس‏است ،

زيرا آنها در برابر انسان ايستادگى مى‏كنند و انسان نيز بايد در مقابل آنها، ايستادگى نمايد.


در تفسير «مرابطه‏» نيز گفته‏اند كه :

منظور، پيوند نفس با طاعت الهى و يا پيوند قلب به خداست.


نقل شده كه عارفى پياده به خانه خدا مى‏رفت، مرد عرب شتر سوارى به او گفت:

اى‏شيخ! به كجا مى‏روى؟

عابد گفت:به بيت الله.

گفت:چرا پياده‏اى؟

گفت: من مركب‏هاى‏زيادى دارم(تو نمى‏بينى).

مرد عرب سؤال كرد:آن مركب‏ها چيست؟ عارف گفت:


هنگامى كه بلا و مصيبتى بر من نازل شود، بر مركب صبر سوار مى‏شوم،

و هنگامى كه‏ نعمتى نازل شود، بر مركب شكر

و هنگامى كه قضاء و قدرى رخ دهد، بر مركب رضاء

و هنگامى كه نفس سركش مرا به چيزى دعوت كند، مى‏دانم كه آن چه از عمر باقى مانده، كمتر از آن است كه گذشته است.


مرد عرب گفت:

در واقع تو سواره‏اى، من پياده‏ام، برو در امان خدا (17)


پی نوشتها :
----------------
16- آل عمران/ 200.

17- روح البيان،ج 2،ص 158.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

در نهمين آيه خطاب به همه مؤمنان،

با تعبيرى تازه،ضمن توصيه به اين كه در مشكلات از نيروى صبر و نماز كمك بگيرند، مى‏فرمايد:


«اى افراد با ايمان!

از صبر (و استقامت) و نماز كمك بگيريد (تا بر مشكلات فائق آييد) ، زيرا خداوند با صابران است،

ياايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرين ». (18)


اين آيه داراى مفهوم وسيعى است و هر گونه صبر و استقامت را شامل مى‏شود، خواه‏ صبر به اطاعت‏ يا بر معصيت‏ يا بر مصيبت‏ باشد.



براى انجام هر كار مهمى كمك گرفتن و استعانت لازم است، خواه جهاد باشد يا غير آن،

بنابراين، براى انجام هر كار مهمى بايد از شاخه‏هاى مختلف صبر كه متناسب با آن كار است، يارى جست.


درباره تفسير صبر به‏ «روزه‏» بايد گفت كه روزه يكى از مصداق‏هاى روشن اين صبراست، نه اين كه تمام مفهوم آن را در بر بگيرد.


در اين جا اين سؤال پيش مى‏آيد كه چه رابطه‏اى ميان صبر به معنى وسيع كلمه باصلاة (نماز) وجود دارد؟

بعضى از مفسران گفته‏اند:

رابطه آن دو اين است كه گاه پيمانه صبر انسان لبريزمى‏شود و طاقت او بر صبر كاهش مى‏يابد.

اين جاست كه نماز به او قوت قلب و اراده وتوكل بر خدا مى‏بخشد و بدين سان، نيروى صبر از طريق نماز افزايش مى‏يابد.

به تعبير ديگر :

[align=center]هنگامى كه انسان از طريق نماز به خدا روى مى‏آورد،خود را به‏ قدرت بى‏پايان و لا يزال حق مرتبط مى‏سازد،

اين كار،مقاومت انسان را در برابرمشكلات،چنان افزايش مى‏دهد كه به نيرويى شكست ناپذيرى تبديل مى‏شود. 



به همين دليل در حديثى كه گاه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و گاه از امير مؤمنان على عليه السلام نقل‏شده و هر دو نيز صحيح مى‏باشد،آمده است:

«اذا اهاله امر فزع،قام الى الصلوة ثم تلى‏هذه الآية و استعينوا بالصبر و الصلاة،

هنگامى كه با مشكل مهم روبرو مى‏شد، به نماز برمى‏خاست (و پس از نماز به دنبال حل مشكل مى‏رفت)

و اين آيه را تلاوت مى‏فرمود (20) استعينوابالصبر و الصلاة‏» (19)


به هر حال، اين آيه از روشن‏ترين آياتى است كه اهميت صبر را به عنوان يك عامل‏ پيروزى در زندگى مشخص مى‏كند.


پی نوشتها :
----------------
18- بقره/ 153.
19- بقره/ 153.
20- اصول كافى،ج 1،ص 154- روح البيان،ج 1،ص‏257.
ارسال پست

بازگشت به “اخـلاق”