فضايل و مناقب حضرت فاطمه عليهاالسلام ، از دید روایات

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

فضايل و مناقب حضرت فاطمه عليهاالسلام ، از دید روایات

پست توسط Mohsen1001 »

تصویر
در این تاپیک به بررسی روایاتی که در بیان فضایل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها آمده اند میپردازیم.

تصویر



1

«قد مر فى باب الركبان يوم القيامة عن النبى صلى الله عليه و آله برواية ابن عباس اءنه قال :

لن يركب يومئذ الا اءربعه : اءنا و على و فاطمة و صالح نبى الله فاءما اءنا فعلى البراق ، و اءما فاطمة ابنتى فعلى ناقتى العضباء... تمام الخير»



ترجمه :

علامه مجلسى گويد:

در باب كسانى كه در روز قيامت محشور مى شوند در حالى كه بر مركب سوار هستند (1)

به نقل از ابن عباس ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرديم :

در اين روز هيچ كس به صورت سواره محشور نمى شود جز من و على و فاطمه و صالح پيامبر، و من بر براق سوار خواهم بود، و دخترم فاطمه بر شتر من به نام عضباء (2)... . (3)




تصویر



2

امالى المفيد: (4)

«عمر بن محمد الصيرفى ، عن محمد بن همام ، عن محمد بن القاسم ، عن اسماعيل بن اسحاق ، عن محمد بن على ، عن محمد بن الفيضل ، عن الثمالى ، عن الباقر، عن اءبيه ، عن جده عليهم السلام قال :

قال رسول الله صلى الله عليه و آله ، ان الله ليغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها» (5)



ترجمه :

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

خداوند به سبب غضب فاطمه عليهاالسلام غضب مى كند و به خشنودى او خشنود مى گردد.




تصویر



3

الخصال: (6)

«ابن ادريس ، عن اءبيه ، عن الاشعرى ، عن اءبيه عبدالله الرازى عن ابن اءبى عثمان ، عن موسى بن بكر، عن اءبى الحسن الاول عليه السلام قال :

قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان الله تعالى اختار من النساء اءربع : مريم و آسية و خديجة و فاطمة»
(7)


ترجمه :

رسول خدا صلى الله عليه و آله می فرمايد:

همانا خداوند متعال از ميان زنان جهان چهار تن را فضيلت و برترى داده است . مريم ، آسيه ، خديجه و فاطمه (سلام الله عليهم ).


پی نوشتها :
---------------------------

1- بحارالانوار، ج ص 230 237 باب 8.
290- اين روايت در بحارالانوار، ج 7 ص 231 و 232 شماره 2، از كتابهاى خصال و امالى شيخ صدوق بدين شرح نقل شده است :
انه لن يركب يومئذ الا اءربعه :
اءنا و على و فاطمة و صالح نبى الله ، فاما اءنا فعلى البراق ، و اءما ابنتى فاطمة فعلى العضباء و اءما صالح فعلى ناقة الله التى عقرت ، و اءما على فعلى ناقة من نوق الجنة ... .

2- و مراجعه شود به :
امالى شيخ مفيد، ص 271 ح 3
امالى شيخ طوسى ، ج 1 ص 32
خصال ، ج 1 ص 204 ح 20
مستطرفات السرائر، ص 94 ح 6
ابوجعفر محمد بن عمرو عقيلى مكى (متوفى به سال 322 ه ) در الضعفاءالكبير، ج 3 ص 102864 اين روايت را با اختلاف جزئى در الفاظ آن ،
از سويد بن عمير نقل نموده و سند آن را به دليل مجهول بودن عبدالكريم كيسان كه از راويان حديث مى باشد، تضعيف نموده است .
و سبط ابن جوزى (597 ه ) در كتاب الموضوعات ، ج 3 ص 244 و ابن حجر عسقلانى (852 ه ) در لسان الميزان ، ج 4 ص 52 شماره 145 ،
نيز آن را از سويد بن عمير روايت نموده اند و هر دو نيز آن را جعلى معرفى كرده اند.
و جلال الدين عبدالرحمن سيوطى (911 ه ) در اللالى المصنوعة ، ج 2 ص 444، و ابوالحسن على بن محمد كنانى (963 ه )،
اين روايت را اولا از سويد بن عمير و ثانيا از كثير بن مره انصارى نقل كرده اند و هر دو طريق را تضعيف نموده و محتواى روايت را منكر و غيرقابل قبول توصيف نموده اند.
همان طور كه ديديم اهل سنت اين روايت را از طريق دو نفر، از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده اند:
1. سويد بن عمير
2. كثير بن مره الحضرمى الرهاوى
اما سويد بن عمير ناشناس مى باشد، ضمن آنكه روايت كننده از او نيز يعنى عبدالكريم بن كيسان مجهول مى باشد
و لذا سند منتهى به سويد ضعيف خواهد بود، و اينكه ابن حجر عسقلانى در الاصابة ،
سعى كرده تا اثبات كند كه او همان سويد بن عامر انصارى است و لذا روايت سويد بن عمير را به او نسبت داده ، ادعايش بى دليل و غيرقابل قبول است .
و اما كثير بن مره از تابعين است و رسول خدا صلى الله عليه و آله را درك نكرده ، لذا روايت او از پيامبر مرسل و بنابراين ضعيف خواهد بود.
و محدثين شيعه حديث مورد بحث را به طرق مختلف از ابن عباس روايت كرده و به آن اعتماد نموده اند.

3- امالى شيخ مفيد، ص 94 و 95 ح 4.

4- و مراجعه شود به :
عيون اخبارالرضا عليه السلام ، ج 2 ص 46 و 47 ح 176
صحيفة الرضا عليه السلام ، ص 45 و 22
بشارة المصطفى صلى الله عليه و آله ، ص 208
مقتل الحسين عليه السلام ، ج 1 ص 52
اعلام الورى ، ص 149
تبصرة العوام ، ص 224
كامل شيخ بهائى ، ج 1 ص 172
كنزالعمال ، ج 12 ص 111 شماره 34237
امالى صدوق ، ص 313 و 314 ح 1
احتجاج ، ج 2 ص 254 و 255
مناقب ابن مغازلى ، ص 351 و 352
روضة الواعظين ، ج 1 ص 149
امالى شيخ طوسى ، ص 439
شرح الاخبار، ج 3 ص 29
مناقب ابن شهر آشوب ، ج 3 ص 372
المنتخب ، ص 1
تقريب المعارف ، ص 141
نفحات اللاهوت ، ص 79
عوالى اللئالى ، ج 4 ص 93
مجمع البيان ، ج 1 ص 453
المدهش ، ص 129
جلاءالعيون ، ج 1 ص 131
بحارالانوار، ج 21 ص 279
بحارالانوار، ج 43 ص 54
عوالم العلوم ، ج 11 ص 119 و 122
كنوزالحقائق : مناوى ، ص 32
اخبارالدول : قرمانى ، ص 87
عوالم العلوم ، ج 11 شماره 12 و 13
عوالم العلوم ، ج 11 ص 58 شماره 17
بحارالانوار، ج 43 ص 26، 44، 54 و 220
كفاية الطالب ، ص 363
الامامة و السياسة ، ص 12
دلائل الامامة ، ص 52
بحارالانوار، ج 27 ص 62
بحارالانوار، ج 43 ص 21 و 22
بحارالانوار، ص 26
بحارالانوار، ص 220.

5- خصال : ج 1 ص 225 ح 58: حدثنا حسين بن اءحمد بن ادريس قال : حدثنى اءبى قال : حدثنى محمد بن احمد الاشعرى :
قال : حدثنى اءبوعبدالله الرازى ، الحسن بن على بن اءبى عثمان ، عن موسى بن بكر، عن اءبى الحسن الاول عليه السلام :... .

6- و مراجعه شود به :
بحارالانوار، ج 14 ص 201 شماره 11
و بحارالانوار، ج 16 ص 2 شماره 5
و بحارالانوار، ج 96 ص 383 شماره 3.

7- عيون اخبارالرضا عليه السلام ، ج 2 ص 46 و 47 ح 176.
آخرین ويرايش توسط 1 on Mohsen1001, ويرايش شده در 0.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

4

امالى الصدوق : (1)

« الطالقانى : عن اءحمد بن اسحاق المادرائى ، عن اءبى قلابة عن غانم بن الحسن السعدى ، عن مسلم بن خالد المكى ، عن جعفر بن محمد،

عن اءبيه عليهماالسلام ، عن جابر بن عبدالله الانصارى ، عن على بن ابى طالب عليه السلام قال :

قالت فاطمة عليهاالسلام لرسول الله صلى الله عليه و آله : يا اءبتاه اءين اءلقاك يوم الموقف الاعظم ، و يوم الاهوال و يوم الفزع الاكبر؟

قال : يا فاطمة عند باب الجنة و معى لواء الحمدلله ، و اءنا الشفيع لامتى الى ربى .

قالت : يا اءبتاه فان لم اءلقك هناك ؟

قال : القينى على الحوض و اءنا اءسقى اءمتى .

قالت : يا اءبتاه فان لم اءلقك هناك ؟

قال : القينى على الصراط و اءنا قائم اءقول : رب سلم امتى .

قالت : يا اءبتاه فان لم اءلقك هناك ؟

قال : القينى على شفير جهنم اءمنع شررها و لهبها عن امتى . فاستبشرت فاطمة بذلك »


ترجمه :

امام على عليه السلام فرمايد: فاطمه عليهاالسلام به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت :

اى پدر! من تو را در روز قيامت كجا ملاقات خواهم نمود؟

پيامبر فرمود: اى فاطمه ! در آن روز مرا در بهشت در حالى ملاقات خواهى نمود كه پرچم الحمدلله در دستانم قرار دارد، من آن روز امت خود را در نزد خدا شفاعت خواهم كرد.

فاطمه گفت : پدرجان ! اگر توو را در آنجا ملاقات نكردم در كجا خواهم ديد؟

پيامبر فرمود: در كنار حوض كوثر، در حالى كه امت خود را از آن سيراب مى نمايم .

فاطمه گفت : اى پدر! اگر در آنجا نيز ملاقات ننمودم ؟

پيامبر فرمود: در نزد پل صراط و در حالى كه ايستاده و مى گويم : پروردگارا! امت مرا سلامت بدار.

فاطمه گفت : و اگر در آنجا تو را نديدم ؟

پيامبر فرمود: مرا در لبه پرتگاه جهنم خواهى ديد در حالى كه امت خود را از آن نجات مى بخشم .

پس فاطمه عليهاالسلام از اين بشارتها مسرور و شادمان گرديد.




تصویر



5

الخصال : (2)

« فيما اءوصى به النبى صلى الله عليه و آله الى على عليه السلام :

يا على ان الله عزوجل اءشرف على الدنيا فاختارنى منها على رجال العالمين .

ثم اءطلع الثانية فاختارك على رجال العالمين بعدى .

ثم اءطلع الثالثة فاختار الائمة من ولدك على رجال العالمين بعدك ،

ثم اءطلع الرابعة فاختار فاطمة على نساء العالمين »
(3)


ترجمه :

در توصيه هاى پيامبر به على عليه السلام آمده است :

اى على ! به درستى كه خداوند در دنيا نظاره اى نمود و از ميان مردان ، مرا بر جهانيان برترى و فضيلت بخشيد،

و پس از آن نظاره ديگرى كرد و تو را بعد از من ، بر جهانيان برترى بخشيد،

سپس براى بار سوم نظاره نمود و فرزندان تو را ائمه اطهار عليهم السلام بعد از تو، بر مردان جهانيان برترى عطا فرمود،

پس در مرتبه چهارم توجه ديگرى نمود و فاطمه عليهاالسلام را برگزيده ، بر زنان عالميان برترى و فضيلت بخشيد.




تصویر



6

الخرائج : (4)

« روى اءن اليهود كان لهم عرس فجاؤ وا الى رسول الله صلى الله عليه و آله و قالوا: لنا حق الجوار فنساءلك اءن تبعث فاطمة بنتك الى دارنا حتى يزداد عرسنا بها و اءلحوا عليه ،

فقال : انها زوجة على بن اءبى طالب و هى بحكمه و ساءلوه اءن يشفع الى على فى ذلك . و قد جمع اليهود الطم (5) و الرم (6) من الحلى و الحلل ،

و ظن اليهود اءن فاطمة تدخل فى بذلتها (7) و اءرادوا استهانة بها، فجاء جبرئيل بثياب من الجنة و حلى و حلل لم يروا مثلها فلبسها فاطمة و تحلت بها فتعجب الناس من زينتها و اءلوانها و طيبها،

فلما دخلت فاطمة دار اليهود سجد لها نساؤ هم يقبلن الارض بين يديها و اءسلم بسبب ما راءوا خلق كثير من اليهود.

ايضاح : قال الجوهرى ، الرم بالكسر الثرى يقال : جاء بالطم و الرم اذا جاء بالمال الكثير و قال : الطم البحر

و قال الفيروزآبادى : جاء بالطم و الرنم : بالبحرى و البرى اءو الرطب و الياس اءو التراب او بالمال الكثير، و الرم بالكسر ما يحمله الماء اءو ما على وجه الارض من فتات الحشيش ،

و قال : الطم بالكسر الماء اءو ما وجهه اءو ما ساقة من غثاء و البحر و العدد اكثير »
(8)


ترجمه :

قطب الدين راوندى گويد كه روايت شده :

يكى از همسايگان يهودى پيامبر (در مدينه ) در خانه اش عروسى داشت ، لذا به حضور رسول خدا آمده و گفتند:

ما با شما حق همسايگى داريم لذا از شما تقاضا مى كنيم كه فاطمه را به عروسى ما بفرستى تا موجب سرفرازى ما باشد.

آنان در اين مورد خيلى اصرار كردند تا اينكه پيامبر به ايشان فرمود: فاطمه همسر على بن ابى طالب است و بايد على در اين مورد اجازه دهد.

آنها وقتى اين جواب را شنيدند از رسول خدا صلى الله عليه و آله تقاضا كردند كه در اين رابطه با على عليه السلام صحبت كرده و رضايت وى را جلب نمايد.

زنان يهودى براى شركت در آن مجلس هر چه زر و زيور و لباسهاى فاخر داشتند در بر كرده و فكر مى كردند كه فاطمه (س) با همان لباسهاى معمول روزمره در آن مجلس حاضر خواهد شد ،

و آنان مى توانند او را مورد توهين و تحقير قرار دهند، جبرئيل در اين روز فرود آمد و براى فاطمه عليهاالسلام لباسى زيبا و زيورهايى بى مانند را از بهشت اهدا نمود.

وقتى حضرت فاطمه آن لباس ها و زينت ها را پوشيد همگان از زيبايى ، و رنگ و بوى خوش آنها تعجب مى نمودند،

و هنگامى كه با آن وضعيت وارد خانه آن يهودى گرديد زنان حاضر در مجلس را بهت و حيرت در بر گرفت به طورى كه در مقابل آن حضرت به سجده افتادند ،

و بسيارى از آنها به سبب آنچه كه ديده بودند تحت تاءثير قرار گرفته و اسلام آوردند.



پی نوشتها :
-----------------------
1- امالى صدوق ، ص 227 ح 12، و در آن به جاى المادرائى ، الماردى ، آمده است .
2- خصال ، ج 1 ص 206 و 207 شماره 25.
3- و مراجعه شود به : مودة القربى : ابن شهاب الدين همدانى ، ص 41.
4- الخرائج و الجرائح ، ج 2 ص 538 شماره 14.
5- طم به معنى زياد و بسيار مى باشد.
6- رم به معنى كم آمده است ، و هنگامى كه گفته مى شود جمع الطم و الرم مقصود آن است كه هر چه داشتند و فراهم كردن آن برايشان امكان داشت جمع كردند.
7- بذلة عبارت از لباسهايى است كه هر روز از آنها استفاده مى شود.
8- و مراجعه شود به : عوالم العلوم ، ج 11 ص 119 ب 3 ح 2.
ارسال پست

بازگشت به “حديث”